انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

متخصصان حرفه‌ای اعتقادات: غیب‌گو، مکاشفه‌گر، مرتاض و…

دیوید جک الر برگردان جبار رحمانی

ساحرساحران عموماً کسانی‌اند که اعتقاد بر اینست می‌توانند نیروهای معنوی را از طریق ابزارهای «تکنیکی» خاصی و نوعاً برای ا مور بد و شر به کار برند. سحر ممکن است به عنوان بخشی و نوعی از جادو طبقه‌بندی شود، (زیرا همانند جادو) این تصور وجود دارد که سحر به مثابه یک کنش ابزاری، مبتنی بر اینست که رفتارها یا حالت‌های ویژه‌ای به طور خودکار به نتایج خاصی منتج خواهند شد.

بنابراین ساحر می‌تواند به مثابه کسی در نظر گرفته شود «جادوی سیاه» یا فعالیت‌هایی که معمولاً نتایج شر و صدماتی را باعث می‌شوند، انجام می دهد.در میان مردم بونیورو سحر نه تنها یک دغدغه مهم، بلکه در حقیقت یک دغدغه دائماً در حال بیشتر شدن است. همانند بیشتر جوامع، آنها معتقدند که اگر برخی بداقبالی ها به طور ناگهانی برای مرم اتفاق بیفتد، در موارد محدودی علل «طبیعی» در کار هستند. ساحر قوم بونیورو ترکیبی از ابزارهای طبیعی و ماورائی برای صدمه زدن تعمدی به آنهایی دارد که از لحاظ مکانی یا خویشاوندی به فرد مورد نظر نزدیک هستند. یکی از اطلاع‌رسانی‌های بیتی Beattie به او گفته بود:

“ساحر کسی است که می‌خواهد مردم را بکشد. او ممکن است این کار را با فوت کردن داروهایی به سمت او یا به واسطه ریختن آن دارو در غذا یا آب فرد قربانی، یا با پنهان کردن آن دارو در مسیری که فرد قربانی از آن خواهد گذشت انجام می‌دهد. مردم سحر را در مورد کسانی که از آنها متنفرند، به کار می‌برند. آنها سحر را در مورد دزدان اموالشان نیز اعمال می‌کنند و حتی در باب کسانی که از خودشان ثروتمندتر هستند سحر بواسطه عواملی از جمله حسد، کینه و نزاع به کار گرفته می‌شود”.

به طور مشابهی مردم کاپائوکو در گینه نو نیز از ساحر (kego epi me) هراسان هستند و او را دوست ندارند (بیتی ۷۳: ۱۹۶۰) ساحر کاپائوکو قدرت ماورائی خودش را دارد، که ناشی از «روح آشنا»، مشابه آنچه که در شمن هست، نمی‌باشد. ساحر (در مقابل دشمن) به طور مخفیانه فرآیندهای جادویی (که شامل جادوی تقلیدی است) و طلسم‌هایش را برای صدمه زدن یا کشتن قربانی‌اش اجرا می‌کند.هرکسی که مظنون به سحر باشد، مورد طرد و یا گاهی تبعید قرار می‌گیرد، و در شرایط خیلی حاد ممکن است توسط خویشاوندان فرد قربانی، کشته شود (پاسپییل: ۱۹۶۳) در جزایر ساحلی یولیتی ulithi مردم ساحران را به طور مخفیانه برای وارد کردن شر بر آنهایی که «احساس می‌کنند در بیماری یا انجام کاری بر ضد مردم گناهکارند» به کار می‌گیرند (یسا: ۷۱: ۱۹۶۶). موادی که در این زمینه به کار برده می‌شود شامل «ستاره دریایی جادویی»، مارمولک‌های زنده، و روغن نارگیل می شود که به سمت محل سکونت فرد قربانی پرتاب شده یا در آن نزدیکی‌ها و گاهی درون خانه‌اش، دفن می‌شود یا اینکه دارو ممکن است بر روی لباس یا شانه فرد قربانی پاشیده شود (لسا، ۷۲: ۱۹۶۶). ساحران آپاچی مجموعه‌ای از تکنیک‌ها را برای کار داشتند که شامل انواع زهرها، طلسم و تعویذها و تزریق‌ ماده‌ای خارجی به درون بدن فرد مورد نظر می‌شد. مردان بیشتر اوقات ساحر هستند، زیرا آنها بیشتر از زنان مستعد خشم یا kedn نسبت به کسی هستند. سحر از طریق طلسم که بیشترین نوع آنست، بیشتر به دنبال انجام اعمال مناسکی خاص، به صورت چهارگانه است، از جمله چهارپا راه رفتن اطراف شخص قربانی یا خانه او، یا قراردادن چهار تکه چوب در جهت اصلی محل سکونت قربانی. سحر می‌تواند نه تنها معطوف به سایر اشخاص باشد، بلکه می‌تواند معطوف به سایر اشیا و امور از جمله حیوانات متعلق به فرد قربانی یا حتی دارایی‌های او نیز باشد.

جادوگر

تصویر سنتی‌ از یک جادوگر در دنیای غرب، یک زن پیر و زشت، با کلاهی گوشه‌دار و پهن بر سر است. در بهترین حالت این یک تصویر فرهنگی است. بسیاری از جوامع دغدغه مربوط به حضور جادوگران را می‌شناسند و آنرا بیان می‌کنند و کاملاً مطمئن هستند که در جامعه‌شان دائماً فعالیت‌ و جادوگری انجام می‌شوند. جادو به عنوان یک مفهوم فرهنگی، تنوع بسیاری دارد، اما رشته اتصال این تنوع از خلال فرهنگ‌ها اینست که جادوگران اغلب مسئول تمام چیزهای بدی هستند که برای مردم اتفاق می‌افتند. در یکی از مطالعات کلاسیک در باب جادوگری که توسط اوانس پریچارد انجام شده (او بیش از هرکسی در درک انسانشناختی از جادوگری و سحر سهیم است) او می‌نویسد آزانده‌ها معتقدند در هر جایی جادویی در کار است:

«اگر محصول روی زمین دچار آفت شود، این اتفاق یک جادوست؛ اگر شاخه‌ای بی‌جهت و برای یک بازی صاف شده باشد، این یک جادوست؛ اگر یک زن با دشواری فراوان در بیرون آب یک برکه برقصد و در نهایت تعداد کمی ماهی کوچک گیرش بیاید، این یک جادواست؛ اگر مورچه‌ها به موقع بیرون نیایند، در یک شب سرد منتظر باشند تا بتوانند پرواز کنند، این یک جادوست؛ اگر یک زنی نسبت به شوهرش ترشرو و بی‌علاقه باشد، این یک جادوست؛ اگر یک شاهزاده دور از مردمش است این یک جادوست؛ اگر یک مناسک جادویی در دست‌یابی به اهدافش ناکام بماند، این یک جادوست؛ در واقع هر نوع شکست یا ناکامی که متوجه هرکس در هر زمانی و در رابطه با هر یک از فعالیت‌های زندگی‌اش شود، می‌تواند ناشی از جادو باشد» (۱۹ ـ ١٨: ۱۹۳۷)

برخی جوامع معتقدند که یک جادوگر شخصی است که دارای قدرت ذاتی و حتی قدرت وابسته به کالبدش، برای صدمه زدن و طلسم کردن است، یک جادوگر ممکن است یک اندام اضافی در سینه‌اش داشته باشد که حامل نیروی ماورائی منفی است. در واقع قدرت جادوئی ممکن است غیر ارادی، حداقل در ابتدای آن باشد؛ آنها ممکن است انرژی‌های منفی‌ای را از خود به شیوه‌هایی بیرون دهند که حتی ممکن خودشان ندانند یا نتوانند کنترل کنند. یا اینکه ممکن است در حالت حادش قدرت خود را برای منفعت‌شان، به ویژه در برابر حریفان که شامل حریف‌های جادوگر نیز می‌شود به کار ببرند.

سوآذی جادوگران را همانند ساحران مورد بررسی قرار داده که آنها را همراه با هم به عنوان Batsakatsi یا «عاملان شیطانی» طبقه‌بندی کرده است. همانطور که گفته است آنها معتقدند که جادوگران توانائی درونی و ذاتی جسمی و روانشناختی خاصی برای امر شیطانی دارند، درحالیکه ساحران بر مقوله «تکنیک» متکی هستند. «استعداد» لازمه برای جادو، هم در زنان و هم در مردان وجود دارد. اما تنها زنان می‌توانند آن را به فرزندانشان انتقال دهند. بنابراین توانایی مادرزادی می‌بایست به سمت توانایی جادوگری واقعی توسعه داده شود که اینکار ازطریق تمرین و القای قدرت شیطانی انجام می‌شود. برای رسیدن به این هدف جادوگران دسته‌های ١٣ نفره مخصوص به خودشان و جماعت‌های خاص‌شان را تشکیل داده که در آنها قدرت و طرح دستی‌های خودشان را تجربه کرده و خودشان را (در اجتماع مخصوص آنها) برحسب دستاوردهای منفی و بدخواهانه‌شان رده‌بندی می‌کنند. فردکاگورو Kaguru همچنین گفته بود که جادوگران به طور مادرزادی مردمان شیطانی هستند، ذاتاً در مقابل انسانهای عادی قرار دارند. همانند مردم بونیورو Bunyoro آنها همچنین بر این اعتقاد بودند که در حقیقت جادو بیشتر از گذشته رایج بوده، این مسأله تا حدودی استرسهای ناشی از دوران مدرن را نشان می‌داد. مردم دانی Dani در گینه نو نگاه کاملاً متفاوتی را نسبت به جادوگری داشتند. آنها خودشان آن (جادو) را انجام نمی‌دادند، حتی نمی‌دانستند که چگونه باید انجام داد. لذا همسایگان آنها بودند که آنرا به واسطه عوامل فیزیکی(مثل زهر) یا عوامل ماورائی (مثل نشانه‌رفتن سیخکی به سمت قربانی) تجربه می‌کردند. حتی یکی از مهارتهای شکارگری مردم دانی، کشتن جادوگران مظنون در میان همسایگان بود، هرچند به نظر نمیرسید که جادو، آنگونه که آنها به طور بیرحمانه‌ای دغدغه آنرا داشتند (و مظنونان آنرا می‌کشتند)، در سایر جوامع هم بدان صورت باشد (حیدر ۱۹۷۹). در نهایت فرد منونیمی Menonimi همه آنها را به عنوان موردی که بزرگان قدرت‌مند به طور بالقوه جادوگر می‌توانند باشند، در نظر می‌گرفت.

طبق مطالعات اسپیرو در میان برمه‌ای‌ها، جادوگران جهان معنوی‌ای را تکمیل می‌کردند که در کنار آنها شامل ارواح مردگان، غولها، ارواح بودایی‌ها و نات‌های nat گوناگون می‌شد. برخی از اطلاع رسانها معتقد بودند که جادوگران صرفاً موجودات انسانی نیستند بلکه ارواح شیطانی در قالب انسانی هستند، علاوه بر این آنها تمایز کاملاً مشخصی را میان جادو و سحر قائل نبودند. یک جادوگر ممکن است قدرت شیطانی ذاتی و یا قدرتی اکتسابی و آموخته شده را همانند آنچه که یک ساحر دارد، داشته باشد. آنها دو طبقه‌بندی و گونه اصلی را مشخص می‌کنند: جادوگر (soun) و جادوگر استاد (aulan hsaya). سون یا جادوگر تقریباً اغلب اوقات زن بود، که توسط چشمان سیاه کرده‌اش شناخته می‌شد، قدرت او می‌توانست موروثی یا آموختنی باشد، با جادوهای آموخته شده قدرت کمتری داشت، اما آشکارا شیطانی تر می‌شد (به همین سبب فعالانه به دنبال این قابلیت بودند). آنها معتقد بودند که از طریق جدا کردن موهای سر و چرخاندن آن روی زمین می‌‌توانند انواع گوناگون بیماریهای را ایجاد کنند.

آنها ممکن است همراه با ارواح فعالیت می‌کنند. جادوگر استاد خیلی بیشتر قدرتمند بود اغلب نیز مرد بود. او کارهای پست خودش را به واسطه کنترل ارواح شیطاهنی و تغذیه آنها با گوشت خام تا زمانی که برو وابسته شوند، انجام می‌داد. جالب‌تر اینکه جادوگران استاد خوب (ahtelan hsaya) نیز وجود داشتند، او کسی بود که می‌‌توانست کارهای جادوگر استاد بد را خنثی کند.