تصویر: تابلوی زمان سالوادور دالی
مقدمه: گیدنز با انتشار مباحث و مسائل اصلی نظریه اجتماعی در (۱۹۷۹) هدفش مبنی بر گنجاندن مسئله زمان و مکان در مباحث نظریه اجتماعی است و خواسته پیوندی بین این مفاهیم و نظریه اجتماعی در سطح جامعه جهانی بسترسازی نماید. بر این اساس پیوند زمان و مکان از مهم ترین دستاوردهای فکری و اهداف تئوریکی تفکری وی است که توانسته است از دهه ۸۰ به آنچه را که منتشر می نماید با تاسی از این مبحث زمان و مکان باشد، که می توان این مفاهیم را مهمترین مسائل اصلی تفکر وی در نظر گرفت و بر این منوال مسائل و مباحث را از نو مورد بررسی قرار داد. همچنین این دو مفهوم در عصر مدرنیته پیامدهای جدیدی از جمله فرایند جهانی شدن را منجربه شده است، که می توان این مباحث و اثرات را از مهمترین دستاوردهای نظریه اجتماعی گیدنز در دهه های اخیر محسوب نمود.
نوشتههای مرتبط
زمان و مکان و نظریه اجتماعی
گیدنز در بحث نظریه اجتماعی خود این دو مفهوم را در مرکز و هسته اساسی نظریه اجتماعی خود قرار داده است. وی در نظریه اجتماعی خود با تاثیر از هاگستراند(Hagerstrand ) توجه به خط سیرهای زمانی و مکانی می کند. هاگستراند بیان می کند که ما هر روزه به صورت معین در زمان و مکان معینی بیدار می شویم، و به طور رزومره خانه را ترک کرده و به محل های گوناگون با دیگران بوده و کمی بعد در طول روز مجدد به خانه بر می گردیم. و این چرخه روزمره را دائم تکرار می نمائیم. بر این اساس کل جمعیت جهانی در یک حرکت جمعی در طول زمان و مکان مشارکت دارند.
باتوجه به این مسئله گیدنز خواسته است که بین جغرافیا و نظریه اجتماعی پیوند جدیدی برقرار سازد، که منجربه بروز دیدگاهی درباره جامعه می شود. انگاره اصلی گیدنز از زندگی اجتماعی با چنین پنداشتی آغاز می شود «بازیگران صحنه اجتماع در طول زمان و مکان برنامه همیشگی و آیین ها ( اعمال باز تولید شده) را بارها و بارها انجام می دهند تا آنجایی که این الگو خود به صورت ویژگی و خصوصیت بدیهی زندگی اجتماعی در می آید…… بر این اساس الگوی عقلانی به شکل الگوهای تکراری و همیشگی همگرایی و واگرایی در طول زمان و مکان، یعنی در محیط های رفتاری که در طول روز در آن واقع می شوند، شکل می دهند. البته در عالم واقع این جریان های اجتماعی ساده به واسطه روزهایی که بازار هفتگی برپا می شود، روزهای تعطیل، تعطیلات فصلی و پیشامدهای غیر مترقبه مانند زلزله و جنگ، از شکل اصلی خود خارج شده و صورت پیچیده تری به خود می گیرد. این پیچیدگی و بغرنجی در گروه های بزرگ و مدرن که از تکنولوژی استفاده می کنند و از این رو باعث گسترش روابط گروهی در گستره وسیعی از زمان و مکان می گردد، افزایش پیدا می کند.» ( کوهن،۱۳۸۳: ۴۲۷) پس برخوردار بودن از خط سیر زمانی و مکانی ممکن است پیامدهای مهمی را برای افراد جامعه به دنبال داشته باشد، این پیامدها هم برای ساخت یابی سازمان ها و هم برای کنشگران فردی مهم است؛ با توجه به این مسئله « گیدنز به مورد زن تنهایی اشاره می کند که همراه با فرزندان کوچک خود در حاشیه شهر ساکنان آن طبقه کارگر هستند زندگی می کند. آن ها ممکن است به قدری از خدمات ضروری ( مهدکودک، حمل و نقل)، اماکن اشتغال و مراکز خیریه دور باشند که بختشان برای تامین معاش خود به به حد چشمگیری کاهش یابد؛ فقر انتخاب ها اغلب آن را وادار به صرف زمان زیاد در اماکن فلاکت بار می کند.» ( کسل۱۳۸۷: ۳۲) این مثال بیشتر تاکید بر زمان و مکان از نگاه جبرگرایی جغرافیایی تاکید می کند. در حوزه ساخت یابی می توان اشاره به خط سیرهای زمانی و مکانی کرد که کنشگران در آن ها درگیر بازتولید با محیط و تعامل با آن ها می باشند؛ و این مکان ها با خود قدرت را به همراه می آورند. به عنوان مثال ساختمان زندان هنگامی به عنوان یک محل زندان عمل می کند که کنشگران مربوط به آن از قوانین و قواعد آشکار و پنهانی که زندگی در زندان را ساخت می دهد، پیروی کنند. این فعالیت همراه با همیاری و همکاری فعال و تضادی که بین زندانیان و نگهبانان زندان در طول یک سفر جمعی در طی جدول زمانی روزانه زندان وجود دارد، می توان مشاهده کرد. این مثال بیانگر رابطه قدرت با مکان را در اندیشه گیدنز بیان می کند. از دیگر مباحث رابطه ای بین نظریه اجتماعی و مفهوم زمان و مکان باید اشاره به این کنیم که روابط اجتماعی بین افراد جامعه در طول زمان و مکان در حال گسترده تر شدن می باشد،یا به عبارت دیگر فاصله گیری زمانی و مکانی را می توان به بهترین نحو با توجه به تمایز گیدنز بین یکپارچگی اجتماعی و یکپارچگی نظامی مورد توجه قرار داد. « اولی اشاره ای است به روابط دو جانبه بین اشخاصی که در حضور یکدیگرند؛ و دومی اشاره ای است به روابط دو جانبه بین اشخاص و جمع هایی که در حضور یکدیگر نیستند. مشخصه جوامع کشاورزی کوچک و قبیله ای چیزی است که گیدنز آن را دسترسی حضور کامل می نامد؛ نظام مندی از طریق یکپارچگی اجتماعی تضمین یا حاصل می شود. گسترده شدن بسیار محدودی در زمان- مکان در این نظام مندی وجود دارد………. به نظر وی یکپارچگی نظامی در دوره طبقات منقسم در تاریخ جهان اساساً از طریق منابع اقتداری به دست می آید. یعنی توان مردم در کنترل خود جامعه که جهانی است ساخته دست بشر. در مقابل دوره طبقاتی یا جامعه سرمایه داری اساساً وابسته است به کنترل اشیاء یا آنچه گیدنز منابع تخصیصی می نامد، یعنی توانایی های مربوط به کنترل نه تنها اشیاء بلکه جهان اشیاء» ( همان: ۳۵-۳۴)
زمان و مکان و مدرنیته
گیدنز خود را نظریه پرداز مدرن دانسته و معتقد بر این است که ما در جهان مدرن پیشرفته به سر می بریم و وارد جهان پست مدرنیسم نشده ایم. وی مدرنیته را همچون تریلی در نظر می گیرد که نیروی عظیمی است بدون اینکه بتوان آن را متوقف کرد و یا جلوی آن ایستاد. به نظر وی مردم در این جهان خود هدایتگر این تریلی مدرنیته می باشند، و حتی امکان دارد که کنترل آن را هم در برخی از زمان ها و مکان ها از دست بدهند. بر این اساس در هنگام فقدان کنترل این تریلی هر کس در هر نقطه ای که باشد چه نزدیک و یا چه دور از نظر زمانی و مکانی نابود خواهد شد. وی این مسئله را خصیصه بارز این دوران دانسته است. به نظر گیدنز« مدرنیته در شکل تریلی، پویایی بسیاری دارد؛ مدرنیته دنیای افسارگسیخته ای است که از نظر سرعت، دامنه و عمق دگرگونی بر نظام های قبلی پیشی گرفته است گیدنز بلافاصله می افزاید که این گردونه خرد کننده مسیر واحدی را دنبال نمی کند.گذشته از این، گردونه خردکننده قطعه ای یکدستی نیست و به راستی از انواع قطعات متعارض و متناقض ساخته شده است. بدین ترتیب گیدنز به ما می گوید که او در پی یک ابر نظریه از مُد افتاده یا حتی یک ابر روایت ساده یکسویه نیست.»(ریتزر،۱۳۹۰: ۶۲۹) در واقع وی در حوزه مدرنیته به این امر اشاره می کند که امروزه همانند دوره پیش مدرن زمان و فضاء از بین رفته است و اتفاقی که در دوره مدرنیته بوجود آید گریبان گیر همه خواهد شد. و تنها مختص به یک مکان و زمان خاص نیست بلکه می تواند آن واقعه و پیامدهای آن در سرتاسر جهان گریبان گیر بسیاری از ملت ها و جوامعی گردد که به هیچ وجه دخیل در شکل گیری آن نبوده اند. بنابراین قدرت مدرنیته از قدرت عاملانی که واقعه خاص را بوجود آورده اند بسیار بالاتر و شکننده تر است.
گیدنز در نظریه ساخت یابی خود بحث فاصله گیری را یکی از جنبه های اساسی نظریه خود در کنار جدایی و قابلیت بازتاب گری بیان می کند. بحث جدایی را وی بین زمان و مکان مورد توجه قرار داده است. این فرایند جدایی بین زمان و مکان جنبه دیالکتیکی داشته است. با توجه به این بحث وی اشاره به این می کند که « در جوامع پیش مدرن، زمان همیشه پیوند با فضاء بوده است و در اندازه گیری زمان دقت وجود نداشت و با ظهور مدرنیته زمان به معیار تبدیل شد و پیوند تنگاتنگ بین زمان و فضاء از هم گسیخت. از این حیث زمان و فضاء هر دو از محتوا خالی شدند؛ دیگر هیچ زمان یا فضای خاصی بر زمان ها یا فضاهای دیگری برتری نداشت؛ در واقع زمان و فضاء به صورت های محض تبدیل شدند. در جوامع پیش مدرن فضا عمدتاً بر حسب حضور فیزیکی و بنابراین بر مبنای فضاهای منطقه ای تعریف می شد. با فرا رسیدن مدرنیته فضاء به تدریج از مکان جدا شد. برقراری روابط با کسانی که حضور فیزیکی در کنار ما ندارند و روز به روز از ما فاصله می گیرند، بیش از پیش امکان پذیر شده است.» ( همان: ۶۳۰) با توجه به این مسئله در جوامع پیش مدرن روابط ها و تعاملات چهره به چهره بوده است، و از طریق همین روابط چهره به چهره می توان سنت ها انتقال فرهنگی داشته باشند. بنابراین نوعی جبرگرایی جغرافیایی و حضور فیزیکی را می توان در دوره پیش مدرن برای درک زمان و فضاء در نظر داشت. اما دروه مدرنیته با جدایی و فاصله گیری زمان و مکان می توان امروز ازوسایل ارتباطی برای تعاملات و کنش بهره برد افراد فرسنگ ها با هم فاصله دارند اما از طریق وسایل ارتباطی با انتقال اطلاعات استفاده می کنند.
گیدنز مهمترین دلایل جدایی زمان و مکان را برای پویایی شدید مدرنیته اینگونه با اهمیت دانسته که « نخست باید گفت که همین جدایی شرط وقوع فراگردهای از جاکندگی است.جدایی زمان و مکان و شکل گیری آن ها در بعد یکنواخت و تهی، پیوندهای میان فعالیت اجتماعی و جایگیری آن در زمینه های خاص حضور را قطع می کند. نهادهای از جاکنده پهنه فاصله گیری زمانی- مکانی را بس گسترش می دهند و برای ایجاد چنین تاثیری همطراز در زمان و مکان متکی اند. همین پدیده از طریق رهاسازی از قیدهای عادت ها و عملکردهای محیط امکانات گوناگونی را به روی بشر باز می گشایند. دوم: این جدایی زمان- مکان برای ویژگی متمایز زندگی اجتماعی مدرن، یعنی سازمان عقلانی، تحرک را فراهم می سازد. سازمان ها ( از جمله دولت های مدرن) گهگاه ممکن است همان کیفیت تقریباً ایستا و راکدی را داشته باشند که وبر به دیوانسالاری نسبت می دهد، اما عموماً مکانیسمی دارند که با سامان های پیش از مدرن بس تفاوت دارد. سازمان های مدرن می توانند موقعیت محلی و جهانی را به چنان شیوه ای مرتبط سازند که در جوامع سنتی تر تصور ناپذیر بود و بدین سان بر زندگی میلیون ها انسان پیوسته تاثیر می گذارند. سوم تاریخیتِ بنیادیِ ملازم با مدرنیت به شیوه هایی از جاگرفتن در زمان و مکان بستگی دارد که برای تمدن ها پیشین دسترسی ناپذیر بود. تاریخ به منزله تخصیص منظم گشته برای شکل بخشیدن به آینده، نخستین محرک عمده اش را با پیدایش اولیه دولت های ارضی پیدا کرد، اما توسعه نهادهای مدرن محرک اساساً نوینی به آن بخشید. نظام یکنواخت تعیین زمان که اکنون در سراسر جهان به رسمیت شناخته شده است، تخصیص گذشته ای واحد را امکان پذیر می سازد، از این گذشته، با توجه به ترسیم سراسری جهان که امروز همه قبولش دارند، گذشته واحد گذشته ای جهانشمول است، زمان و مکان برای شکل گیری یک چهارچوب اصیل تاریخی- جهانی جهت کنش و تجربه انسانی باز ترکیب شده اند.» ( گیدنز،۱۳۸۸: ۲۶-۲۵) بنابراین رشد بروکرارسی در غرب باعث شده که نوعی تحرک دینامیکی را در فرهنگ غربی بوجود آورد، و همین عامل امروزه در دوره مدرنیته باعث ارتباط و پیوند مسائل محلی به مباحث جهانی شدن شده است. در واقع با توجه به گسترش فرایند جهانی شدن در سطح جهان در دوره مدرنیته، امروزه تمام جوامع در داخل این فرایند قرار گرفته اند؛ و از این طریق خود آن ها در ترسیم زمان حال سهیم هستند و به سمت تدوین یک سرنوشت مشترک جهانی تمام جوامع به صورت یکپارچه در حرکت می باشند. این سرنوشت مشترک در بین جوامع باعث مسئله ای به نام برش زدن یا جدا کردن شده است.
برش زدن یا از جاکندگی
این مسئله در نظام های اجتماعی اشاره به جداشدن روابط اجتماعی در سطح مکان های محلی می کند و تجدید ساختار این روابط اجتماعی را در پهنه های نامحدود زمانی- مکانی بررسی می نماید. بر این اساس گیدنز خواسته از طریق روابط اجتماعی سیر حرکت از سمت مسائل محلی به سوی مسائل جهانی و بسترسازی فرایند جهانی شدن در دنیای مدرنیته را مورد ضرورت و اهتمام قرار دهد.در واقع گیدنز همانند جامعه شناسان خلف خود گذار از سمت جهان سنتی به جهان مدرن را بر حسب مفاهیم تمایز و تخصص کارکردی مورد بحث در این مفهوم قرار می دهد. وی در این بحث اشاره به دو مکانیسم از جاکندگی می کند که این دو مکانیسم ها نقش بارزی امروزه در تحول نهادهای اجتماعی مدرن داشته است. این دو مکانیسم شامل نشانه های نمادین و نظام های تخصصی می گردد. گیدنز نشانه های نمادین را نوعی وسایل ابزارهای مبادله بدون ویژگی های فردی و گروهی در هر برهه زمانی خاص دانسته که در سرتاسر جهان این نشانه ها دارای مشروعیت سیاسی است به عنوان مثال پول مهمترین نشانه نمادین در زمان مدرنیته است. پول در جامعه مدرنیته به صورت یک جریان ارتباط نداشته، بلکه دقیقاً ابزاری است که دارای ترکیب فوریت، تعویق یا حضور و غیاب را در زمان و مکان به تعلیق در می آورد. خصلت از جاکندگی پول در جامعه مدرن در گسترش بازارهای سرمایه داری یا همان بازارهای پولی که به صورت بین المللی نقش تعیین کننده ای دارد. نظام های تخصصی در جامعه مدرن شامل آن دسته از سیستم های انجام دادن کار فنی یا مهارت تخصصی است که پهنه های وسیعی از محیط های مادی و اجتماعی زندگی ما در عصر حاضر تحت تاثیر قرار می دهد. بنابراین در عصر مدرنیته اعتماد و ایمان داشتن به نظام هایی که دانش متخصصان را در این عصر انسجام می دهد بر بسیاری از فعالیت های روزمره ما اثر گذار است، بنابراین ایمان و اعتماد متوجه درستی آن دانش تخصصی است که آن ها به کار می بندند، دانشی که معمولاً نمی توان به گونه کامل آن را باز سنجی کرد.به نظر گیدنز امروزه تمام زندگی ما تحت سیطره نفوز همین دانش های تخصصی است، این دانش به ما این ایمان را می دهد تا آنجا که ممکن است خطرات زندگی را تخفیف داده است. بنابراین نظام های تخصصی تضمین هایی را نه بدون خطر برای فعالیت در عرض زمان و مکان به ما می دهد.
اعتماد
با توجه به فاصله گیری زمانی- مکانی که در عصر مدرنیته بر شرایط جهان حاکم می باشد، اعتماد در جوامع به نوعی پدیده انتزاعی و ذهنی می باشد. بنابراین هرچه این فاصله گیری ارتباطی بیشتر باشد اعتماد انتزاعی نقش بارزتری دارد. گیدنز اعتماد را « اطمینان از قابل اطمینان بودن یک فرد یا یک سیستم با توجه به مجموعه ای از برون داده ها یا رویدادها، یعنی ایمان به صداقت یا عشق به دیگری و یا درستی اصول انتزاعی (دانش فنی) دانسته است » ( جلایی پور،۱۳۸۷: ۳۹۸) با توجه به این مسئله « به علت این تغییرات زمانی و مکانی، کسانی که در جهان مدرن زندگی می کنند مجبورند حس اعتمادی را هم به نظام ها و هم به مردمی که ان ها را کنترل و اجرا می کنند، پرورش دهند. برای مثال، لازم است ما اطمینان داشته باشیم که کاپیتان زیردریایی هسته ای سرخود تصمیم نخواهد گرفت که حمله ای هسته ای را با موشک چند کلاهکی آغاز کند، یا این که آن هایی که به پژوهش ژنتیکی مشغول اند برای محافظت از نسل های آینده به میزان لازم احتیاط خواهند کرد. به عبارت دیگر سرشت جهان مدرن اقتضاء می کند که ما به متخصصان گوناگون اعتماد ورزیم.» ( ریتزر،۱۳۸۹: ۲۳۱)
بازاندیشی
با توجه به اینکه اعتماد گسترش یافته مردم صرفاً راضی نیستند که امور را به متخصصان واگذار نمایند.بر این اساس در این جامعه اعتماد افت کرده و حتی در موقعیت هایی قرار می گیریم که با فقدان اعتماد در بین مردم در این جهان مدرن روبرو می شویم بنابراین باید دانشی که به عنوان نظام های تخصصی و داعیه های علمی در نظر گرفته شوند به گونه ای بازاندیشی گردنند این بازاندیشی تحت تاثیر چهار عامل در این جهان مورد اهتمام قرار می گیرد. « ۱-قدرت تفاوت آمیز. برخی آدم ها یا گروه ها بهتر از آدم ها و گروه های دیگر می توانند دانش تخصصی را به خود اختصاص دهند. ۲- نقش ارزش ها. ارزش ها و دانش تجربی در یک شبکه تاثیر متقابل با هم ارتباط دارند.۳- تاثیر پیامدهای ناخواسته. دانش مربوط به زندگی اجتماعی از نیت های کسانی که آن را برای هدف های متغیرشان به کار می برند،فرامی گذرد.۴- گردش دانش اجتماعی در تاویل دوگانه. دانشی که به گونه ای بازاندیشانه در شرایط بازتولید نظام به کاربسته می شود، مقتضیاتی را که این دانش در آغاز به آن راجع بود، ذاتاً تغییر می دهد.» (گیدنز،۱۳۸۸: ۶۶-۶۵)
ناامنی و مخاطرات
هرچند که از همان دوران کودکی در بستر فرایند اجتماعی شدن به کل امور اعتماد کرده ایم ولیکن از این مساله آگاه هستیم که دنیای مدرنیته با تمام اعتمادی که به آن داریم دارای مخاطرات و ناامنی می باشد. این خطرات یک نوع سرشت جهانی دارد وحتی بحران های جهانی را با خود به همراه می آورد، بوجود آمدن یک بحران در بخشی از جهان باعث گسترش این بحران به سایر نقاط هم خواهد شد. بنابراین همانطور که به نظام های تخصصی اعتماد داریم باید بیان کنیم که برخی از اعمال این نظام های تخصصی باعث این خواهد شد که کنترل تریلی مدرنیته را از دست دهیم و جهان را با بحران هایی مواجه نمائیم. گیدنز برای اینکه این مخاطرات در دنیای مدرنیته شکل می گیرد چهار پاسخ به آن می دهد.
اول: برخی از طرح های مدرنیته دارای نواقص می باشد، که باعث ایجاد بحران در سرتاسر جامعه خواهد شد.
دوم: برخی مواقع خطرات طرح های دوران مدرنیته ناشی از کنترل اداره کنندگان این طرح ها می باشد.
سوم: در برخی از مواقع ممکن است در اجرای طرح های مدرنیته ما با پیامدهای غیر مترقبه و پیش بینی نشده روبرو شویم، که قابل پیش بینی نبوده است.
چهارم: مردم و متخصصان در این دوران دائماً طرح های جدیدی را بازبینی می کنند که این دانش جدید جهت و سمت و سوی وضعیت مدرنیته را به سوی جهت های پیش بینی نشده خواهد برد، که ممکن است این جهات دارای پیامدهای منفی برای وضعیت جهانی باشد.
زمان و مکان و جهانی شدن
بحث زمان و مکان در اندیشه گیدنز از مفاهیمی اساسی مدرنیته و جهانی شدن وی می باشد. وی معتقد است که زمان و مکان در دوره های قبل از مدرنیته تاکید بیشتری بر موقعیت بلاواسطه بازیگران اجتماعی داشته که در کنار هم پیوند داشته باشند.. در عصر مدرنیته« فاصله گذاری زمان- مکان امکان توسعه مکانیسم های تکه برداری را فراهم می آورد که فعالیت های اجتماعی را از زمینه های محلی بیرون آورده و آن ها را در سراسر زمان و مکان دوباره سامان می دهد.» ( نش،۱۳۸۰: ۹۰) با توجه به چنین ویژگی هایی. در اصل مفاهیم زمان و مکان در عصر مدرنیت نوعی خصوصیت تلاقی حاضر و غایب را با خود به همراه دارد. در واقع این این دو مفهوم تاثیر بسیاری بر روند فرایند شکل گیری جهانی شدن از دیدگاه گیدنز را داشته است.
با توجه به این مسئله « دیدگاه گیدنز درباره جهانی شدن دقیقاً از اینجا سرچشمه می گیرد که وی تهی شدن زمان را پیش شرط تهی شدن مکان می داند و نتیجتاً با تحول مفهوم “مکان تهی” بر حسب جدایی مکان از محل تمایزی اساسی بین این دو بوجود می آید. ” مفهوم محل از همه بهتر با تصور جایگاه مشخص می شد که اطلاق می شود به محیط مادی فعالیت اجتماعی که به گونه ای جغرافیای مشخص شده است. در جوامع پیش از مدرن مکان و محل غالباً بر هم منطبق بودند، زیرا ابعاد مکانی زندگی اجتماعی برای بیشتر آدم ها و از بیشتر جهات، تحت چیرگی حضور یا تحت تسلط فعالیت های محلی بود. پیدایش مدرنیت با تقویت روابط میان دیگران (غایب) بیش از پیش مکان را از محل جدا ساخت؛ این دیگران از این جهت از هرگونه موقعیت کنش متقابل رودر رو دور بودند.در شرایط مدرنیت محل بیش از بیش مجازی می شود یعنی موقعیت های محلی کاملاً تحت نفوذ و رخنه عوامل اجتماعی دور از خودشان در می آیند و به وسیله آن ها شکل می گیرند. آن چیزی که ساختار یک موقعیت محلی را تعیین می کند، همان چیزی نیست که در همان صحنه حضور دارد.» ( غفاری و همکار ،۱۳۸۹: ۳۰-۳۲۹) با توجه به این مباحث نقطه قوت تحلیل گیدنز در بازاندیشی زمان و مکان در عصر مدرنیته در این است که می توانیم ریشه پیوندهای فعلی مسائل را در عصر جهانی شدن به صورت عمیق مورد تحلیل قرار دهیم. تهی گردیدن و جدایی از زمان و مکان این اجازه را در عصر حاضر به ما این امکان را می دهد که جریانات اقتصادی و اجتماعی را از یک نقطه جغرافیایی به نقاط مختلف دیگر حرکت داده، بدون اینکه ارتباطی به عاملان خود این جریانات داشته باشد، همچنین این مسائل بدون اینکه در ارتباط با علل، شرایط و اوضاع ایجاد شده خود باشند. بر این اساس « جهانی شدن علاوه بر اینکه ریشه در تهی شدن زمان و مکان می یابد، بلکه انقطاع و گسست زمان و مکان راهی برای تشدید کنش متقابل در یک پیوستاری به اندازه کره خاکی می شود. دنیایی که ما امروز در آن زندگی می کنیم ما را بسیار بیش از مردمان زمان های گذشته به دیگران، حتی به کسانی که هزاران فرسنگ از ما دور هستند، وابسته می کند.این پیوندهای امورمحلی و امورجهانی در نتیجه پیشرفت های نمایان و چشمگیر در فناوری ارتباطات و اطلاعات، و حمل و نقل است. فرایندهایی که روابط اجتماعی و وابستگی متقابل جهانی را تشدید و تقویت می کند. جهانی شدن پدیده ای اجتماعی است که آثار و نتایج پردامنه ای به دنبال دارد. « گیدنز،۱۳۸۷: ۷۵) علاوه بر این جهانی شدن تاثیراتی که باعث بر هم خوردن زمان و مکان در مناسبات اجتماعی به صورت متراکم شده است، این پدیده حوزه های زندگی شخصی و روزمره را هم تغییر داده است. بر این اساس در این وضعیت ما مجبور شده ایم به تعریف دوباره جنبه های خصوصی و شخصی زندگی مان بپردازیم. بر این اساس جنبه هایی مثل خانواده، نقش های جنسیتی، روابط جنسی، هویت شخصی، کنش های متقابل ما با دیگران و روابط و مناسبات ما با کار و اجتماعات محلی مان و حتی نحوه اندیشمندان ما درباره خودمان و دیگران. بر این اساس گیدنز بیان می کند که « ما در حال باز تعریف و باز اندیشی دوباره مفهوم زمان و مکان در واپسین دوران مدرنیته هستیم. دورانی که در ان حتی مفهوم زمان و فضای مدرن نیز تحت تاثیر فرایندهای جهانی شدن و شبکه ای شدن به شدت دچار دگرگونی شده است. هرچه می گذرد زمان و فضای تهی شده دریک فضایی جهانی با اموری محلی، مربوط و نامربوط پر می شود و خالی می شود و در یک فضایی مجازی در عین واقعیت بشدت نمادین و انتزاعی می شود.» ( از کیا و همکاران،۱۳۸۹: ۳۳۱)
نتیجه گیری
زمان و مکان از مهمترین مفاهیم اساسی نظریه اجتماعی و ساخت یابی گیدنز است.وی این مفاهیم را با تاسی از دیدگاه جغرافیایی وارد حوزه جامعه شناسی کرده است. بر این اساس در قالب یک خط سیر و حرکت زمانی و مکانی وی پدیده های اجتماعی را مورد اهمیت و ضرورت در عصر مدرنیته قرار می دهد.
در جامعه شناسی این خط سیر در قالب تحرک و جابه جایی روزانه در زندگی اجتماعی به صورت روزمره در حال تکرار است، و نوعی همگرایی و وحدت را به زندگی اجتماعی بخشیده است؛ بر این اساس این دو مفهوم ممکن است بر اساس یکسری شکل گیری وقایع و رخدادها زندگی اجتماعی را از حالت عادی و طبیعی خارج نماید و شکل پیچیده و غامض تری به زندگی دهد،با توجه به این مسئله هرچه به سمت فرایند مدرنیته از نظر زمانی و مکانی حرکت می کنیم می توانیم این پیچیدگی ها را در ساخت جوا مع مورد مشاهده قرار دهیم.
در جامعه مدرن هم با تکیه بر تکنولوژی و فناوری اطلاعات و ارتباطات اشکال زندگی اجتماعی بغرنج تر و پیچیده تر شده است، این مسئله را می توان در فاصله بین خط سیر زمانی و مکانی مورد بررسی قرار داد، همچنین در این دوران با گسترش مجازی تر شدن روابط اجتماعی و حتی پیچیده تر شدن مسائل در این دوران و گستردگی این مسائل در سطح جهان به جای نقاط منطقه ای و محلی، می توان پی به این مسئله برد که گیدنز با بررسی مفهوم خط سیر زمانی و مکانی حرکت جوامع را از دیدگاه محلی به سمت نقطه جهانی شدن سوق داده است؛ بنابراین مفهوم زمان و مکان از مهمترین پیامدهای عصر مدرنیته و شکل گیری فرایند جهانی شدن در این دوران می باشد.
از سوی دیگر گیدنز خط سیر زمانی و مکانی را در نظریه ساخت یابی خود منجربه بازتولید اجتماعی محیط ها و تعاملات متقابل افراد از سمت سنتی و چهره به چهره بودن به سمت مجازی بودن و غیرحضوری سوق داده است. وی معتقد به این است که چنین خط سیری در عصر مدرنیته قدرت را بوجود می آورد؛ بر این اساس در جامعه پیش مدرن فاصله زمانی و مکانی در قالب روابط دو جانبه و حضوری یا چهره به چهره باعث یکپارچگی اجتماعی گردیده است و به نوعی منابع اقتداری را برای داشتن قدرت در این جامعه بوجود آورده است؛ در حالیکه در جامعه مدرن به دلیل تهی شدن زمان و مکان روابط مجازی شکل گرفته است و به نوعی یکپارچگی نظامی را حاکم بر این عصر کرده است و در این دوران قدرت در دست افرادی است که دارای منابع تخصیصی می باشند.
وی در کتاب پیامدهای مدرنیت به این مسئله اشاره می کند که مدرنیته را باید نوعی تریلی یا لوکوموتیوی در نظر گرفت که به دست افراد قابل هدایت و کنترل است؛ و ممکن است در برخی از زمان ها و مکان ها این جامعه را با مخاطره و پیامدهای منفی روبرو کند. این پیامدها در دوران پیش از مدرن دیگر متوجه بخشی از جهان نیست بلکه سراسر جهان را این عوارض و پیامدها دربر می گیرد؛ بر این اساس امروزه در سطح جهان ما شاهد ایجاد وقایع و مخاطراتی هستیم که تنها گریبانگیر یک ملت یا دولت نمی شود، بلکه سرتاسر جهان عالم را این مسئله با خود به زیر این چرخه های تریلی مدرنیته نی برد. به عنوان مثال حمله القاعده و مبارزه با تروریسم و اسلام زدایی، وجود آفرینش های جدید انسانی و حیوانی، تکنولوژی هسته ای، گازهای گلخانه ای، سونامی، بهارعربی، ریاضت اقتصادی کشورهای اروپایی و…. می توان نمونه های از این مخاطراتی باشد که آینده سرتاسر بشریت را مورد تهدید قرار می دهند.
به نظر وی دوران مدرنیته را پویا و سیال در نظر می گیرد و تمام اتفاقاتی که در زمان و مکانی از این جهان شکل می گیرد به سرعت سراسر جهان را تحت انتشار و اشاعه قرار داده، همچنین این دوران موضوعات جدید و منفک شده ای را بدون توجه به زمان و مکان هر از گاهی بوجود می آورد و یا به پیامدهای آن وخامت بیشتری در سرتاسر جهان می بخشد. بر این اساس در این عصر ما با ناهمسانی و ناهماهنگی دائم روبرو هستیم ؛و قدرت اصلی این دوران در اختیار عاملانی است که توانسته اند منابع تخصصی را در دست داشته باشند، و از این طریق بر سیطره جهان مشروعیت داشته باشند.
گیدنز بحث فاصله گیری را در نظریه ساخت یابی خود متمرکز بر مفهوم زمان و مکان کرده است و معتقد به این امر است که پدیده فاصله گیری در این عصر باعث تهی شدن زمان و مکان در دوران مدرنیته شده؛ و این مسئله از عوامل بسترساز و فراهم آمدن دوران مدرنیته است. در واقع عصر مدرنیته با توجه به ویژگی فاصله زمانی و مکانی باعث شده که ابزارهای ارتباطی و الکترونیکی در آن برای گسترش و پیوندهای ارتباط مجازی مورد نظر باشد؛ همین عوامل باعث شده اند قواعد قوانین، هنجارها، و عادات را در تعاملات اجتماعی رها سازنند و نوعی سازمان عقلانی و ساختاری را دولت های مدرن جایگزین شیوه های اداری محلی نمایند؛ و بسترسازی فرایندهای جهانی شدن را در دولت ها بوجود آورند.
این پیامد ها باعث شد که تمام افراد بشر در شکل گیری تاریخ عصر مدرنیته یک انضمامی یکدست را بوجود آورند. به عنوان مثال شکل گیری دولت الکترونیک در جوامع و… هم تاحدی به همین فاصله گیری زمانی و مکانی و تهی شدن زمان و مکان اشاره می کند که می توان در راستای بهبود سازمانی و انتقال اطلاعات از این تکنولوژی بهره برد؛ همچنین بکارگیری ابزار آلات و عداوت جنگی پیشرفته و مدرن در جنگ های امروزی توانسته است ظرفیت های عظیمی را برای ویران کردن بخشی از آن نقطه دنیا با استفاده از هدایت از راه دور مورد کنترل و نظارت قرار دهد؛ و باعث بوجود آمدن شرایط تدوین تاریخ انضمامی یکدست و یک شکل برای سراسر عالم گردد.
توجه به مفاهیم تمایز و تخصص در این دوران از مهمترین ویژگی های ازجا برکندن روابط و تعاملات متقابل افراد می باشد، همچنین تحول نهادهای اجتماعی مدرن ناشی از گسترش نشانه های نمادین چون پول ( بازارهای سرمایه داری پول) و نظام های تخصصی در این دوران مورد توجه است؛ که توانسته اند بسترهای جهانی شدن را فراهم نماید. بر اساس همین نشانه های نمادین و گسترش نظام های تخصصی بحث اعتماد و ایمان داشتن به این نظام ها در حال افزایش است ،هرچند که مخاطراتی هم در این بین وجود دارد، که باعث بازاندیشی نسبی به این دوران شده است. این بازاندیشی به دلایل مخاطراتی بوده که یا طرح های نظام تخصصی ناقص است، و یا کنترل کنندگان آن دچار خطا گردیده اند، و یا ممکن است در راستای اجرای طرح یکسری از پیامدهای ناخواسته بوجود آید که قابل پیش بینی نبوده، و یا اینکه برای رفع نواقص، دانش جدیدی در آن حوزه بوجود آمده که آن طرح را به سمت یکسری از جهات پیش بینی نشده هدایت کرده است.
بحث فرایندجهانی شدن در اندیشه گیدنز ناشی از تهی گردیدن زمان و در پی آن تهی گشتن مکان شده، وی معتقد است که تقویت روابط بین دیگران که حضور فیزیکی ندارند به صورت مجازی ارتباط با هم برقرار می نمایند، و باعث شکل گیری ریشه های فرایند جهانی شدن می شود و منجربه پیوند میان افراد بدون داشتن زمان و مکان مشخص گردیده است؛ بنابراین استفاده و پیشرفت روزافزون تکنولوژی و گسترش اطلاعات و ارتباطات از مهمترین ابزارهای شکل گیری فرایند جهانی شدن در این عصر می باشد؛ وحتی این فرایند روابط اجتماعی و وابستگی متقابل جهانی را تشدید و تقویت نموده و حوزه های زندگی شخصی و روزمره را هم متحول نموده است؛ حتی نقش های جنسیتی، هویت های شخص و روابط جنسی و نهادهای اجتماعی از جمله خانواده دستخوش این فرایند قرار دارد، بر این اساس فرایند جهانی شدن در این عصر دارای مخاطرات و ناامنی هایی هم می باشد که از سوی جوامع به نوعی موردباز اندیشی قرار می گیرد و همچنین بازتعریف زمانی و مکانی برای این فرایند در این عصر در حال شکل گیری است.
منابع
ازکیا، مصطفی،و غفاری، غلامرضا، و ایمانی، علی، و احمدرش، رشید،(۱۳۸۹). نظریه های اجتماعی معاصر با رویکرد توسعه. چاپ اول، نشر علم، تهران.
جلایی پور، حمید رضا و محمدی، جمال،(۱۳۸۷). نظریه های متاخر جامعه شناسی، چاپ اول، نشر نی، تهران.
غفاری غلامرضا، ابراهیمی، عادل،(۱۳۸۹) . تغییرات اجتماعی، چاپ سوم، انتشارات آگرا و لویه، تهران.
ریتزر،جرج،(۱۳۸۹). مبانی نظریه جامعه شناختی معاصر و ریشه های کلاسیک آن، ترجمه شهناز مسمی پرست، چاپ اول، نشر ثالث، تهران.
ریتزر، جرج و گودمن، داگلاس،( ۱۳۹۰). نظریه جامعه شناسی مدرن، ترجمه خلیل میرزایی و عباس لطفی زاده، چاپ اول، انتشارات جامعه شناسان، تهران.
کسل،فلیپ، (۱۳۸۳). چکیده آثار آنتونی گیدنز، ترجمه حسن چاوشیان، چاپ اول، نشر ققنوس، تهران.
کوهن، ایراجِی،(۱۳۸۳). آنتونی گیدنز، در کتاب متفکران بزرگ جامعه شناسی، تالیف راب استونز،ترجمه مهرداد میردامادی، چاپ سوم، نشر مرکز، تهران.
گیدنز، آنتونی،(۱۳۷۸) . پیامدهای مدرنیت، ترجمه محسن ثلاثی، چاپ اول، نشر مرکز، تهران.
نش، کیت،(۱۳۸۰). جامعه شناسی سیاسی معاصر، ترجمه محمد تقی دلفروز، چاپ اول، انتشارات کویر، تهران.
محمد حسن شربتیان عضو هیت علمی دانشگاه
sharbatiyan@pnu.ac.ir