فیل هوبارد برگردان صادق شادمانی
از مهمترین دلایل اهمیت مایک دیویس (Mike Davis) در خارج از آکادمی را میتوان انتقادهای بیمسامحه او از تاثیر سرمایهداری آمریکایی بر شهر و محیط زیست دانست. دیویس معروفیت خود را از نوشتن مجموعهای کتب راجع به شهر آمریکاییـشهر کوارتز ۱۹۹۰ ، زیستبوم ترس ۱۹۹۸و شهرگرایی جادویی ۲۰۰۰ـ بدست آورد. نوشتههای او سیر تطورِ سراسر کشمکش لس آنجلس را در طول قرن بیستم نشان میدهد. او اخیرا با نوشتن یک سری متون جدلی جغرافیایی سیاسی شهری شده را زیر نظر دارد. دیویس را باید شهرشناسی با دیدی عمیق از فوریتهای سیاسی دانست که قرائتی رادیکال از تاریخ اجتماعی شهر دارد.
دیویس در سال ۱۹۴۶ در فونتانای کالیفرنیا به دنیا آمد. او در شغلهای متنوعی همچون بستهبندی گوشت، راننده کامیون، مدیریت کتابفروشی حزب کمونیست لسآنجلس مشغولیت داشته. دیویس زمانی نیز در SDS (دانشآموزان مدافع جامعه دموکراتیک) در منازعههای سیاسی بسیار فعال بود. اما با آغاز فعالیت رسمی در دانشگاه در ابتدای دههی ۱۹۷۰پایش به ایرلند شمالی کشیده شد. او در دانشگاه ادینبرو به مطالعه تاریخ ایرلند پرداخت و پژوهشی را بر روی ملیگرایی ایرلندی در بِلفسَت آغاز کرد. او نیمی از دههی ۱۹۸۰ را صرف مروری بر چپ جدید کرد؛ در بسیاری از صفحات این جستارها میتوان به ایدههای اصیلی برخورد. اولین کتاب او، زندانیان رویایی آمریکاییدر سال ۱۹۸۶ چاپ شد. این کتاب بدینانه اما سرشار ازتحلیلهایی مستحکم از طبقهی کارگر آمریکا بود اما از سال ۱۹۹۰ و با چاپ کتاب شهر کوارتزبود که برسر زبانها افتاد. در سال ۲۰۰۱ مایک دیویس با چاپهلوکاست دوران ویکتوریایی متاخر یکی از بحث برانگیزترین و بدیعترین ادعاهای خود به بهعنوان یک شهرشناسرا مطرح کرد.
انتخاب شهر لسانجلس بهعنوان محل پژوهش به دو دلیل پژوهشی و سیاسی به معروفیت او بسیار کمک کرد. یکی اینکه بین سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ مجموعه از نظریهپردازان شهر،لسآنجلس را الگویی قرار دادند که بگویند که چگونه توسعه تمام شهرها بهسوی نوعی لسآنجلسی شدن است. در همین هنگام تعدادی از نظریهپردازان همچون مایکل دیر، اد سوجا و آلن اسکات مکتب لسآنجلس را پدید آوردند. هرکدام از آنها نظریههای تاثیرگذاری درمورد پستفوردیسم و پستمدرنیسم مبتنی بر تغییرات جغرافیایی لسآنجلس، ایجاد کردند. دوم اینکه، انتشار شهر کوارتز چند سال پیش از شورشهای ۱۹۹۲ شهر لسانجلس و تبرئه چند پلیس از ماجرای کتک زدن رادنی کینگ به معروفیت دیویس کمک شایانی کرد. برای دانشگاهیان و روزنامهنگاران و سیاستمداران که در پی درک حوادث مخرب هستند ،تحلیلهای دقیق دیویس از گنگها[Gang] ، صاحبان قدرتِ تصاحبکننده زمینها[landgrabbing power elites]، سیاسیکاریهای محافظهکاران مراقبتهای افراطی[extremist policing]و که فراهم کنندهی بستری برای قیامهای آیندهاند؛ بسیار جذاب مینمود. دیویس در سال ۲۰۰۰ در پی آن بود که مکان پژوهش جدیدی پیدا کند تا بهواسطهی آن نشان دهد توسعه نامتوازن در شهر چه اثرات مخربی میتواند در پی داشته باشد. او در این کار با استفاده مطالعات درخشانی که درمورد نابرابری اجتماعی در دبی، بهدنبال نشان دادن قطبهای متضاد اجتماعی در شهرگرایی معاصر بود.(نک. ب. مایک دیویس،۲۰۰۶؛دویس و مانک،۲۰۰۷)دیویس، برعکس در سیارهی زاغهنشینها(۲۰۰۶) به وضعیت ساکنان محلههای فقیرنشین در سرتاسر شهرهای دنیا و نگاه پلیس و دولتها به حاشیهی شهرها،انتقادهای فراوانی وارد میکند. علی رغم تمجیدهای فراوان، دیویس ،نقدی جدی نیز دریافت میکند که در ادامه به آن پرداخته میشود. او در کتاب هیولا در خانه ما ، تحلیلی شهرْمحور از بیماری همهگیرِ جهانی سازی دارد. تحلیل او در این کتاب معطوف به وضعیت مسکن تهیدستان و تاثیر این ویروس (جهانیسازی) انسانیـحیوانیِ مسری، است. در واگن بودا: تاریخچهای مختصر از بمبگذاری در خودرو(۲۰۰۷) ، دیویس به همان شیوهی جدلی خود «تاریخچهای بدیل» از تروریسم شهری ارائه میدهد. دیویس با توجه به فعالیت دانشگاهیاش بسیار دیر تدریس در دانشگاه را آغاز کرد. او با دریافت کمک هزینه بنیاد مکآرتور بهنوعی مخالفانِ محافظهکارش را به سکوت واداشت. او در جایگاه استاد دانشگاه همواره کتب و مقالاتی رادیکال و سیاسی منتشر کرده است. دیویس از خلال نوشتههایش، با کارهای میدانی در بزرگترین شهرها، مجموعهای از زایاترین و تاثیرگذارترین نظریهها در فهم سیاست در شهرگرایی را ارائه میدهد.
نوشتههای دیویس درباب فضا
در نگاه دیویس شهر عرصهی کشمکشهای سیاسی است. این کشمکشها چه در سطح خرد و چه در فرآیندهای سرمایهداری دیده میشود. با آنکه او تاثیر بسیاری بر شهرگرایی داشته اما باید کار او را بررسی تاریخ اجتماعی بدانیم. او بخاطراستفاده از روشهای تجربی و تولید نظریههای جدید برای تحلیل شهر نیز معروف است. دیویس در یک مصاحبه ادعا میکند که شهر کوارتز آمیزهای از سه چشمانداز است:
همیشه این خیال در سرم بود کهیک روز والتر بنیامین ، فرناند برودل و فردریش انگلس به لسآنجلس میآیند در یک بار[Bar]، کنار هم مینشینند. آنها تصمیم به نوشتن کتابی متشکل از سه قسمت میگیرند. یک قسمت آن را بنیامین با قطعههایی پپیچیده اما روشن از حافظه و قدرت مینویسد. برودل به تفسیر تاریخ طبیعی و امکاناتی که نگرش تاریخی به جهان، پیش رو میگذارد، میپردازد. و انگلس نیز وضعیت طبقه کارگر لسآنجلس را گزارش میکند.(دیویس ،۱۹۹۷)
این سه موضوع یعنی آگاهی طبقاتی، اثرات طولانی مدت فرآیندهای تاریخی بر زندگی روزمره و تاثیر سرمایهداری بروضعیت زندگی تمام لس آنجلسیها دریچهای به درک جهانبینی مایک دیویس است. او مقدار کمی از تحقیقات موجود و مقدار بیشتری نیز از مطالب روزنامهها و مشاهدات تلخی که در آن انعکاس یافتهاستفاده میکند. او با این روش راهیِ جغرافیای رادیکالیمیشود که همواره، زیباییشناسان ساختارگرا در نظریههای شهری آن را کنار گذاشتهاند.رهیافتی این چنینی که ابزارهای مختلفی را به کار میگیرد؛ میتواند موضوعاتشرا فراتر از چشماندازهای اقتصاد سیاسی بررسی کند. با این رهیافت است دیویس،نقش قدرت و سرمایهداری را در زندگی روزمره لس آنجلسیها تعیین میکند.او در شهر کوارتز مباحثی پیچیده و چند لایه از صاحبان قدرت و ترقیخواه[طرفداران افراطی ساختوساز شهری][boosterist-noir]که در نوشتههای تاریخی و نوشتههای دیگر نویسندگان بازنمودی ناخوشایند دارند، کلیسای کاتولیک و سیاستهای به هم چسباندن حومهی شهرها؛ ارائه میدهد. او در زیست بوم ترس سه چیز را پیگیری میکند.یک، تمایز «جغرافیای آتش»[fire geographies] در محلههای طبقهکارگر نشین و محلهی اعیاننشین را مشخص میکند.دوم، «ادبیات تباهی لسآنجلس»[literary destruction of Los Angeles] با مطالعهی داستانهای عامهپسند و فیلمهای بد و ضعیف را ردگیری میکند. سوم، انتقام طبیعت از روند شهرسازی و تسلط نیروهای ساخت و ساز شهری را نشان میدهد.در کتاب شهرهای مرده(۲۰۰۲) او چالشی جدید پیشروی جغرافیای شهری مینهد:
شهرهای بسیار بزرگ دنیا که نهتنها بر محیط زیست بومی خود بلکه بر محیط زیست جهانی اثرگذار بودهاند آخرین محصول زندگی دراماتیک انسان و تطور فرهنگی آن در دوران هولوسن[Holocene] هستند.احتمالا این شهرها باید مهمترین و فوریترین موضوعات پژوهشهای علمی باشند. اما خب نیستند؛ انگار ما انقدر که بومشناسی جنگلهای بارانی اطلاع داریم از بومشناسی شهر بیاطلاع هستیم… برای شناخت شهر باید اول از همه از الگوهای مفهومی پهن-دامنه برای فهم دیالکتیک طبیعت، شهر استفاده کنیم.(دیویس،۲۰۰۲:۳۶۳)
در این کتاب دیویس با اشاره به روزهای پایانی ارمیای نبی و سقوط اورشلیم در عهد عتیق، ایدههایی ترسناکی درباره آیندهی کالیفرنیای جنوبی میدهد.دیویس آشکارا نسبت به تضعیف چپگراها،بدبین است.اندی مریفیلد در کتاب مترومارکسیسم[Metromarxism]استدلال میکند که مارکسیسم دیویس به نبود فضای عمومی که تجربهی جمعی را از بین میبرد، انتقاد دارد.دیویس از اینکه چرا در شهرگرایی مارکسیستی خود تنها به یک شهر میپردازد دلایلی اقامه میکند.(مریفیلد،۲۰۰۲:۱۷۱)برخلاف مارشال برمن که براساس نیویورکی بودن و انعطاف فرهنگی ، نظراتش را تغییر داد، دیویس همیشه آن متفکر بدبین به وضعیت و سرنوشت شهر باقیماند.(مریفیلد۲۰۰۲:۱۷۱) شاید اینطور خلاصه حکم کردن درمورد بدبینی دیویس غیرمنصفانه باشد. بدبینی را باید ناشی از درک دقیق او از روند توسعهی نامنظم لسآنجلس دانست.مریفیلد در کتاب مترومارکسیسم تحلیلهای عمیق و تاثیرگذار دیویساز لسآنجلس را بسیار از تحلیلهایکسانی چون والتر بنیامین، گای دیبورد،دیوید هاروی،هنری لوفبور و مانوئل کاستلز، و ریختشناسی شهر مورد نظرشان ، پاریس، متفاوت میداند.
نقد دیویس
درست است که دیویس بیشتر از اینکه بهخاطر نقطهنظرات نظریاش معروف باشد بهخاطر کارهای تجربیاش معروف است، اما بهراستی چه جنبهای از کار او تاثیرگذارتر بودهاند؟ ما میتوانیم تاثیرات او را در چهار جنبه دنبال کنیم.
اول، توان ترکیب تحلیلهای سیاسی و تحلیلهای مبتنی بر طبیعت در حالی کههرگز کسی نتوانسته بود این دو جنبه ظاهرا همستیز را با هم ترکیب کند. دوم، او علیرغم گذر از تحلیلهای ساختاری مارکسیسم از فرهنگ، گزارههای مستحکمی درمورد مرکزیت طبقهسیاسی در تحلیلهایش ارائه میدهد. سوم، او تحلیلی بینظیر روی شهرِ «دژ مانند»[fortress] و شهر «محبس»[carceral] انجام داد.و چهارم، مقدمه او بر آنچه را میتوان «نوشتن فعال»[activist writing] خواند.او با استفاده از این متن نظریهی سیاسیای که توان تغییر شهر را داشته باشد،ارائه داد. علاقهی او به طبیعت اگر چه در شهر کوارتز بسیار گسترده نیست، اما در کتابهای شهر مرده و بومشناسی ترس علاقهی او به طبیعت و اتفاق تکاندهندهای که درمورد طبیعت در حال وقوع است، مرکز توجه قرار میگیرد. در بومشناسی ترس او استدلال میکند روند شهرسازی تا بهامروز با اکوسیستم، آتشسوزیها،زلزله و خشکسالی بالقوه مغایرت دارد. مهمتر از همه او نشان میدهد بسیار به فاجعهباوریِ نو[neo-catastrophism]، علاقهمند است. ایدهای که معتقد است که اتفاقات غیرمترقبه طبیعی تبعات گستردهای برتاریخ طبیعی و اجتماعی بهجا میگذارد. این قسمت از کار او را میتوان متاثر از فردینان برودل(۸۵-۱۹۰۲)، تاریخدان شهیر فرانسوی دانست. برودل بر تغییرات آرامِ آبو هوایی و تکنولوژیک و تاثیر آن در تکوین تاریخ بسیار تاکید داشت.در تایید این انتقاد میتوان از تحلیلهای عمدتا اپیدومیولوژیک – بیشتر از سیاسی و اجتماعی- او درمورد بیمارهایی مانند آنفولانزای مرغی و آنفولانزای خوکیاستفاده کرد علاوه بر این او بهشکل مبسوطی به بیماریهای همهگیر در کتاب هیولا در خانه،علاقه نشان میدهد.درمورد موضوع دوم،او احتمالا در رابطه با اینکه لسآنجلس را «فضای نظامیشده»[militarised space] میخواند،بدنام است. دیویس در «دژ لسآنجلس»(بخش چهارم شهر کوارتز) نشان میدهد چه تباهیای در انتظار لسآنجلس است. او با لحنی بسیار تند و تیز و با استفاده از توصیفاتی کوتاه ادعا میکند شهرهایی مثل لسآنجلس در آستانهی پست مدرنیته، میل و تلاش بیسابقهای در ادغام بخشهایطراحی شهری،معماری و دستگاه پلیس در جهت امنیتی کردن جامع شهر دارند.(دیویس ۱۹۹۱:۲۲۴) بعضی ادعاهای او را البته میتوان پذیرفت مثلا، دپارتمان پلیس لسانجلس با استفاده ار بالگردها و سیستمهای ارتباطی که از کارخانههای صنایع هوافضا و نظامی کالیفرنیا وارد کرده، «پلیس فضا»[space police] را ارائه داده است. باقی ادعاهای او چندان قابل مشاهده نیست.دیویس برای استدلال درمورد خلق فضای ترس در لسآنجلس به فروشگاههای بزرگ مرکز شهر الکساندر هاجین،روند افزایشیِبه استخدام در آوردن گاردهای امنیت خصوصی در حمایت از جماعتی خاص، طراحانی که نمیکتهایی گرد میسازند تا بیخانمان نتوانند روی آن بخوابند و از محل دورشان کند، و معمار معروف، فرانک گِریو طراحی کتابخانه گلدوین؛ ارجاع میدهد.
دیویس با این نگاهـ به نظر بسیاری اغراق آمیزـ در فصل پایانی بومشناسی ترس نتیجهی منطقی خود را در فصل پایانی این کتاب یعنی «فراتر از بلید رانر»[Beyond
Blade Runner] بهدست میدهد. او با استفاده از مدل «حلقهی متمرکزِ»[concentric ring]برگس/مکتب شیکاگو[Chicago School/Burgess]در نمونهابتدایی ساختار شهرهایآمریکای شمالی، تحلیلهایی نو و تصاویری از آیندهنشان میدهد: «بازخوانی من میتواند برگس را به آینده متصل کند، این رویکرد بومشناسانه علاوه بر عوامل تعیین کنندهی مانند درآمد،طبقه، نژاد و ارزش زمین، فاکتور مهمی دیگری یعنی ترس را هم در نظر میگیرد»(دیویس،۱۹۹۸:۳۶۳) طرحیکه دیویس از لسآنجلس ترسیم میکند بسیار عجیب است؛شهری تکه تکه با زندانهای خصوصی شده همچون «حصارهای گولاگ»[gulag rim] و دور از شهر، حومههای ثروتمندنشینی که در مدارهای ثروتمندان شهرها را به هم متصل میکند، حلقههای درونی که بهطرز مشکوکی تحت سلطهی یقه آبیها درآمده، مناطق بیخانمانگرد مهار شده[homeless containment zones]، پارکهای خاصی که تحت تدابیر قانونی خالی از مصرفکنندگان مواد مخدر میشود و مرکز شهری که بهجای یک منظره و چشم انداز با استفاده ابزارهای نظارت تکنولوژیک تبدیل به محل و مکانیزمی برای ردگیریِ گریز افراد شده اند. در این دو بخش، دیویس با نقلقولهای زیادی شکافی که در شهر لسآنجلس پس از آشوب ۱۹۹۲ به وجود آمده را نشان میدهد.
سوم اینکه، دیویس بسیار به نقش طبقهی سیاسی و بهرهکشی از کار اهمیت میدهد، در زمانی که نگاه دیگر جغرافیدانان معطوف به فاکتورهای دیگریست، او علاقهی زیادی به مطالعهی قوممحورانه داشت از آنها میتوان از تعدادی نام برد: نگاه او به موقعیت فرودستی کارگرهای آمریکای لاتین و آفریقایی،تفسیر او از تناقض شدید بینمالیبو و مرکز شهر لسآنجلس در رابطه با آتشسوزی و سیاستهای دولت در این مورد که تاثیر بسیاری بر خانهسازی دارد و بحث درمورد فرهنگ گَنگها، حزب پلنگ سیاه[Black Panthers] و گروهای «لومپن پرولتاریای انقلابی» که در خلال درگیرهای خونین برسر خرید و فروش مواد مخدراز هم میپاشیدند. با این حال در کارهای اخیرش او تمرکز را در مقیاس وسیعتری بر بهرهکشی طبقاتی قرار داده است. در کتاب هلوکاست دوران ویکتوریاییِ متأخر، او استدلال میکند قحطی و خشکسالیهایی که موجب مرگ جمعیت عظیمی در هند،برزیل و چین در ۲۵ سال پایانی قرن ۱۹ شد با هجوم امپریالیسم سرمایهدارانه و تاثیرش بر وضعیت دهقانان، شدت گرفت.به عنوان مثال زمانی که خشکسالی بیسابقهای در هند اتفاق افتاده بود تولید حبوبات نیز در این کشور افزایش یافته بود. به این ترتیب او امپریالیسم را متهم به خلق «جهان سوم» میکند. ادراک او از این وضعیت همانند فهم او دیستوپیای «شهرهای جهانی» است؛ یک «تضاد دیالکتیکی بین مکانهای شهری ایمن شده در برابر مکانهای شهری شیطانی.»(دیویس ،۲۰۰۶:۲۰۶)ابهامات موجود در کارهایش را بهخصوص در مقالهای که درمورد شهر دبی نوشته است،نشان داد.(دیویس و مانک،۲۰۰۷) از یک طرف این مقاله نقدی اقتصادی است یعنی نقدهایی بر نابرابریهای اجتماعی و سیاسی است که از آسمانخراشهای امیرنشین مبنا میگیرند و نقدهایی بر مصنوعی بودن جزیره و فروشگاههای بزرگ دبی؛ و از طرف دیگر این مقاله نقدهایی پرشور و بعضا سطحیای در نکوهش مبتذل شدن این شهر که متکی بر منابعی دسته دوم و بعضی مواقع کاریکاتوری از مکانهایی دیگر است. او معتقد است این روند جهانیسازی سرمایهداری که بین طبقهی فوق ثروتمند متداول شده است، شیوهای است که حیات،سبک زندگی و سرزمین آنها را در برابر حاشیهنشینان محافظت کند.برخی استدلال میکنند او با دیدگاهی چپگرایانه در کتاب سیارهی زاغهنشینانبهسمت نوعی نگاه آخرالزمانی پیش میرود و معتقد است که روند سیاستزدایی و همگنسازی زاغهنشینان عملا عاملیت سیاسی آنها را از بین برده است. آگونتی(۲۰۰۶) نقدی عتابآمیز بر این کتاب ارائه میدهد و این کتاب را سرتاسر «سرزنش و محکوم کردن و بیاخلاقی میداند تا یک تحلیل جدی». آگونتی نظرات دیویس را سوگیرانه، شهرستیزانه میداند و همچنین او را به تولید سادهانگارانهی دوگانهای درمورد زاغهنشینی متهم میکند. استدلالهای دیگری میشود استفادهی او از «زاغهنشین» بهعنوان یک اصطلاح، خود آغشته به نگاهی تبعیضآمیز است و نقدی دیگر این است که او بهطور افراطی متکی بر دادههای اقتصادی بانک جهانی است تا نتایج مورد نظرش را از آن بهدست آورد و همچنین لغزش او به یک لحن آخرالزمانی،نوشتههای او در مورد لسآنجلس را نابود میکند.(آنگوتی،۲۰۰۶؛پیتهوس،۲۰۰۸)
حال به چهارمین نقدی که به کارهای دیویس میشود میپردازیم: سبک نوشتاری او که تبدیل به یک نشان منحصر بهفرد شده است که اگرچه بسیاری مواقع مغرضانه است اما الهامبخش لشکری از دنبالروان او شده است.وقتی حقایق تلخ سیاسیاز نگاه زندگی روزمره ناپدید میشود،برای تفتیشی سختگیرانه و بدون ترس؛ سبک نوشتاری او تبدیل به یک سنت در نوشتن سیاه[noir writing] از شهر شده است.(گرگوری،۱۹۹۴)نوشتارهای او درمورد لسانجلس بهصورت آگاهانهای دربرابر ریتوریک ارتودوکس طرفداران ساختوساز شهری[boosterist]همچون کوین استار قرار میگیرد.(۱۹۹۱) فصل ابتدایی کتاب شهر کوارتز او که «آفتاب یا تاریکی؟» نام دارد، کلید فهمی هرمنوتیکی از این کتاب است.
دیویس از دیالکتیک بین طرفداران افسانهی رشد مالکیت و سیاستمدرانی کهحاصلخیزی زمینها را برابر با زندگی بهتر میدانند و رقابتی که برای بهرهکشی از کارگران و محیطزیست برای ساختوساز در شهر وجود دارد؛ روایت خود را میسازد. از جملات اعتراضآمیز و بهیادماندنی او در ادامه میآید:
به شهر پستـلیبرال لسآنجلس خوش آمدید، جایی که سبک زندگی مجلل با کمک بازوهای نظامی که تمام شهر را فراگرفته در مقام شکل جدیدی از سرکوب فضاها و جنبشها قرار گرفته است.روح ساختار شهری زمانه را سیستمهای امنیت فیزیکی و نظارت بر مرزهای اجتماعی بهواسطهی معماری میسازند تا ظهور ابرروایتی نو در ساختن محیطزیست در سالهای ۱۹۹۰ به ما نشان دهند…پیشگوییهای آخرالزمانی و عامهپسند و فیلمهای علمی تخیلی مبتذل هالیوود هر روز به واقعیتر میشوند. این دیدگاه بیشتر از اینکه در تئوریهای شهری نفوذ کند بر سیاستمداران نفوذ کرده، دیدگاهی که یادآور شهرسازیهای خشن و بدون لطافت دوران ریگان است.(دیویس،۱۹۹۰:۲۲۳)
این سبک نوشتاری راکه جیمز دانکن(۱۹۹۶)آن را «تراژیک/مارکسی» مینامند قدرت اقناع و انسجام روایی و سیاسی بسیار تاثیرگذاری دارد.دانکن با مشاهداتی درست در شهر کوارتز متوجه وجود احساس گناهی که ذاتیِ رویکرد دیویس شده، میشود:
مشخصا دیویس برای طبقهی فرودست صحبت میکند، هرچند ما بهطور مستقیم شنوندهی صدای آنها نیستیم. در واقع ما صدای کسانی را از دیویس میشنویم که او «سردرگمی» آنها را ویرایش میکند و با پیشراندن آنها احساس «گناه» را طنینانداز میکند. در خوانش متنهایش او تلویحا در جایگاه قاضیای قرار میگیرد که نویسندگان تحت تعقیب در برابرش سرشان را از گیجی،غمگنانه در برابرش تکان میدهند.با این حال طبیعتا آنهایی که فراخوانده نشدهاند که سخن خود را بگوییند نباید آن کسانی باشند که گناهکار تشخیص داده میشوند. این چنین روششناسیای، رسما بهپا کردن دادگاه است. با اینکه چنین ساختار قوی رواییای ممکن است توهم دسیسه را به ذهن متبادر کند به همین دلیل شاید در ایجاد درجهای از «تاثیر واقعی» شکست بخورد و در نتیجه شواهدی از وجود تناقض بهدست دهد.(دانکن،۱۹۹۶:۲۶۱)
طرفدارن و مخالفان دیویس هردو معتقدند که او ادعاهای قدرتمند و محکمی ارائه میدهد. اما او چه کاری برای دانشجویان مارکسیستی که از سروکله زدن با تئوریهای انتزاعی خستهاند،کردهیا چگونه توانسته نشان دهد نظریهها و بهصورت کلی میراث مارکسسیتی میتواند در خیابانحیات داشته باشد و یا در رابطه با شهرهای معاصری که بهطوروحشتناکی سرمایهدارانه شدهاند بهکار آید. و چگونه میتواند نشان دهد موضوعات مختلفی مثل جنگِ گنگها، شهرگرایی کاتولیکی، وسایل موجود در خیابان و افسانههای مکانی اهمیت دارند.احتمالا هنوز بهطور کامل تاثیر دیویس بر جغرافیا و شهر محقق نشده است. غیرممکن هم نیست که جهت نظریهی اوـ با تاکید بر بومشناسی شهری ـ متوجه چندین علم شود. کارهای تجربی او بر روی لسآنجلس و دیگر مکانها آگاهی و انگیزه زیادی برای کثیری از افراد ایجاد کرده. و افکار خلاقانه و بدیع او الهامبخش محققان در علاقه به آن قسمتهایی ازجغرافیایی شهری بوده که عموما از دید سیاستمداران مغفول مانده. در نهایت مهمترین تاثیر دیویس طراوت و چالاکی نوشتههایش است که به آن دانشگاهیان و فعالینی که نظریههای معمول را بسیار سنگین و یا ناکارآمد میبینند یاد میدهد چگونه آگاهی سیاسی خود از زندگی شهری معاصر را بیان کنند.
کارهای کلیدی دیویس
Davis, M. (1986) Prisoners of the American Dream: Politics andEconomy in the History of the US Working Class. London: Verso.
Davis, M. (1990) City of Quartz: Excavating the Future in Los Angeles. London: Verso.
Davis, M. (1998) Ecology of Fear: Los Angeles and the Imagination of Disaster. New York: Metropolitan Books.
Davis, M. (2000) Magical Urbanism: Latinos Reinvent the American City. London: Verso.
Davis, M. (2001) Late Victorian Holocausts: El Niño Famines and the Making of the Third World. London: Verso.
Davis, M. (2002) Dead Cities and Other Tales. London: Verso.
Davis, M. (2005) The Monster at Our Door: The Global Threat of Avian Flu. New York: New Press.
Davis, M. (2006a) ‘Fear and money in Dubai’, New Left Review, 41: 47–۶۸.
Davis, M. (2006b) Planet of Slums. London: Verso.
Davis, M. (2007) Buda’s Wagon: A Brief History of the Car Bomb. London: Verso.
Davis, M. and Monk, D.B. (eds) (2007) Evil Paradises: Dreamworlds of Neoliberalism. The New Press: New York.
منابع دست دوم
Angotti, T. (2006) ‘Apocalyptic anti-urbanism: Mike Davis and his planet of slums’, International Journal of Urban and Regional
Research, 30 (4): 961–۷.
Duncan, J. (1996) ‘Me(trope)olis: Or Hayden White among the urbanists’, in A.D. King (ed.), Re-presenting the City: Ethnicity,
Capital and Culture in the 21st-century Metropolis. Basingstoke: MacMillan. pp. 253–۶۸.
Gregory, D. (1994) Geographical Imaginations. Cambridge, MA: Blackwell.
MacAdams, L. (1998) ‘Jeremiah among the palms: the lives and dark prophecies of Mike Davis’, LA Weekly, 3 December (www.
laweekly.com/ink/99/01/news-macadams.php).
Merrifeld, A. (2002) Metromarxism: A Marxist Tale of the City. New York: Routledge.
Pithouse, R. (2008) ‘Review of M. Davis, Planet of Slums’, Journal of Asian and African Studies, 43 (5): 567–۷۴.
Schatz, A. (1997) ‘The American earthquake: Mike Davis and the politics of disaster’, Lingua Franca, September (republished on
Radical Urban Theory, www.rut.com/mdavis/americanearthquake.html).
Starr, K. (1991) American Dreams: Southern California through the 1920s. Oxford: Oxford University Press
این مطلب ترجمهای است از:
Hubbard, Phil, and Rob Kitchin, eds. Key thinkers on space and place. Sage, 2009, 127-133