انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ماکس وبر

ماکسیمیلیان کارل امیل وبر (متولد ۱۸۶۴ در ارفورت، متوفی به سال ۱۹۲۰ در مونیخ) یک جامعه شناس، حقوقدان، اقتصاددان ملی و اجتماعی آلمانی بود. او در زمره کلاسیک های جامعه شناسی و نیز مجموعه فرهنگ و علوم اجتماعی قرار دارد. با اینهمه آثار او درباره قاره ها و نیز گروه های مختلف سیاسی و نظریه پرداز علمی به عنوان به عنوان آثاری بین رشته ای شناخته شده است. او با نظریه ها و تعاریف مفهومی تاثیر بزرگی بر جامعه شناسی های تخصصی به خصوص جامعه شناسی اقتصاد، قدرت و دین گذاشت. افزون بر آن، اصل بی طرفی ارزشی نیز به او بازمی گردد.

ماکس وبر برادر بزرگ جامعه شناس فرهنگی، آلفرد وبر و همسر فعال حقوق زنان، جامعه شناس و تاریخ دان حقوق، ماریانه وبر است.

والدین او حقوقدان و سپس نماینده حزب لیبرال ناسیونال در پارلمان بودند. ماکس در چهار سالگی به مننژیت مبتلا شد. مادرش از او مراقبت شدیدی به عمل آورد. از آنجا که فرزند اول خانواده بود، به زودی خود را در خانواده، صاحب اقتدار حس کرد و نقش میانجی بگومگوهای میان سایر فرزندان خانواده و والدین را عهده دار شد. در سن سیزده سالگی به خواندن آثار شوپنهاور، اسپینوزا وکانت و نیز ادیبانی چون گوته روی آورد.

وبر پس از گرفتن دیپلم در دبیرستان سلطنتی ملکه آگوستا به تحصیل در رشته حقوق، اقتصاد ملی، فلسفه و تاریخ پرداخت. سپس علاقمندی خود را در تاریخ باستان متمرکز کرد، اما خود را از آن رهانید و در سال ۱۸۸۹ دکترای خود را در رشته حقوق از دانشگاه فریدریش ویلهلم برلین دریافت کرد.
به دنبال آن در هایدلبرگ به عضویت باشگاه دانشجویی جوانان آلمانی درآمد. در سال ۱۸۹۲ توانست پایان نامه دکترای خود را با عنوان “تاریخ کشاورزی روم و اهمیت آن در حقوق عمومی و خصوصی” را با هدایت آگوست مایتزن به پایان ببرد. در سال ۱۸۹۳ در سن ۲۹ سالگی سمت استادی غیررسمی حقوق بازرگانی در برلین را دریافت و در همان سال با یکی از اقوام دور خود، ماریانه شنیتگر، ازدواج کرد. این زن بعدها به عنوان فعال حقوق زنان، حقوقدان و جامعه شناس به فعالیت پرداخت و به این ترتیب هردو رفیق راه یکدیگر شدند.

در سال ۱۸۹۳ به انجمن آلمان گرایان پیوست که سیاستی ناسیونالیستی داشت، اما در سال ۱۸۹۹ آن را ترک کرد، زیرا در این سال در مساله لهستان، هنگام بسته شدن مرز ها بر روی کارگران مهاجر لهستانی، با ادعاهای ناسیونالیستی و وطن پرستی خود نمی توانست با خود کنار بیاید.
در سال ۱۸۹۴ در دانشگاه آلبرت لودویگ فرایبورگ یک کرسی برای تدریس اقتصاد ملی به دست آورد. در سال ۱۸۹۶ دعوتی از دانشگاه روپرشت کارلز هایدلبرگ برای کرسی مشهور کارل کنیز دریافت کرد. همان سال به همراه فریدریش ناومن در باشگاه نازی عضو بود، که می خواست به واسطه یک قانونگذاری اجتماعی، شرط وجود نوعی هویت بخشی ناسیونال برای طبقه کارگر را بنیانگذاری کند.

در سال ۱۸۹۸ به دلیل مشکلات عصبی مجبور شد تدریس خود را محدود کرده و سرانجام در سال ۱۹۰۳ سمت استادی را به کلی بازپس دهد. در سال ۱۹۰۴ به همراه ادگار ژافه و ورنر زومبارت به تحریر آرشیو دانش و سیاست اجتماعی پرداخت و باز به فعالیت های نوشتاری خود روی آورد. در سال ۱۹۰۹ به همراه رودلف گلدشید، فردیناند تونیز، گئورگ زیمل و ورنر زومبارت، انجمن جامعه شناسی آلمان را بنیان نهاد.

با شروع جنگ جهانی اول ماکس وبر یک سال تمام در کمیسیون بیمارستان نظامی هایدلبرگ مشغول بود. پس از جنگ در ایجاد حزب لیبرال چپ، دموکراتیک آلمان نقش داشت.

بین سال های ۱۹۰۳ و ۱۹۱۸ به صورت منظم در منزل خود در هایدلبرگ به برگزاری محافل گفتگو پرداخت که در آن ها سیاستمداران و متفکرانی مانند گئورگ یلینک، فریدریش ناومن، امیل لاسک، کارل یاسپرز، ورنر زومبارت، گئورگ زیمل، گئورگ لوکاس، ارنست بلوک، گوستاو رادبروخ، تئودو هویس و دیگران شرکت می کردند و “اساطیر هایدلبرگ” را بنیان نهادند.
وبر در سال ۱۹۱۸ بار دیگر تدریس خود را در وین آغاز و در سال ۱۹۱۹ دعوتی از دانشگاه مونیخ برای تدریس اقتصاد ملی دریافت کرد. در آن دانشگاه به ایراد سخنرانی درباره سیاست به مثابه یک شغل پرداخت که در آن سه مشخصه اساسی رای یک سیاستمدار آرمانی برشمرد: ۱- دلبستگی به معنای بی غرضی، ۲- حس مسوولیت پذیری ۳- قدرت تخمین نظری به منظور حفظ فاصله شخصی لازم با امور و مردم. او به جز این، انحصار دولتی قدرت را نیز بنیان نهاد.
ماکس وبر که از امر ازسرگیری جنگ حمایت کرده بود، پس از پایان گرفتن آن با شگفتی تمام دوباره به رادیکال سازی مداوم حقوق آلمان واکنش نشان داد، حقوقی که نمی خواست شکست را بپذیرد. او نمی توانست نوعی ارتباط با سیاست را بپذیرد که فحوای خود را از شور و هیجان مقصد می گرفت و اخلاق مرام و مشرب را بر اخلاق مسوولیت پذیری برتری می داد، چه وبر این را غیرمنطقی می دانست.
چندماهی پس از این جریان وبر به دلیل بیماریش دیگر نتوانست به تدریس ادامه دهد و در ماه ژوئن ۱۹۲۰ در مونیخ از ذات الریه ناشی از سرماخوردگی اسپانیایی درگذشت. در مراسم تدفین او که سخنرانی آن را همسرش ماریانه وبر ایراد کرد، نزدیک به ۱۰۰۰ نفر گردآمده بودند. مقبره او در هایدلبرگ واقع شده است.
ماکس وبر جوان ترین عضو گروه سه نفره پدربزرگ های جامعه شناسی آلمان است که دو عضو دیگر آن را تونیز و زیمل تشکیل می دهند. او بنیانگذار جامعه شناسی قدرت بوده و در کنار امیل دورکیم به عنوان پایه گذارجامعه شناسی دین نیز نگریسته می شود. نیز به همراه کارل مارکس و گئورگ زیمل به عنوان کلاسیک های مطرح جامعه شناسی اقتصادی به شمار می رود. وبر در زمینه های پرشمار دیگر جامعه شناسی نیز به فعالیت معنادار پرداخت.
او جامعه شناسی را این طور توصیف کرد: “دانشی که به درک و تفسیر تعاملات اجتماعی می پردازد و از این طریق توضیحات علی روند و تاثیرات آن را روشن می سازد. به این ترتیب تعامل اجتماعی در نظر وبر از مفهوم فردی کار و عمل، در روند خود، به سمت واکنش دیگری سوق می یابد. او چهار گونه آرمانی برای تعامل اجتماعی ارائه می دهد که می توان آن ها را بر اساس نوع انگیزشی که سبب پیدایش آن ها شده، این طور تقسیم بندی کرد: ۱- منطق هدف گرا ۲- منطق ارزشی ۳- تعامل عاطفی و ۴- تعامل سنتی.
در زمینه نظریه پردازی علمی نیز نوعی شیوه کیفی را در پیش گرفت که بر جامعه شناسی به مثابه دانشی رهااز پیش داوری استوار بود.
پژوهش اصلی وبر به خاستگاه های ویژگی های خاص سرمایه داری در غرب می پرداخت. او سرانجام در تحقیقات جامعه شناختی خود نیز بنا را بر نوعی علاقمندی به یافته های اجتماعی- اقتصادی نهاد. موضوع اصلی کار او در این زمینه، علل و پیامد هایی بود که به مثابه بنیان فرهنگی “اقتصاد و جامعه”، اواخر قرون وسطا به زایش “نژادپرستی غربی” در غرب انجامید. می توان نخستین رساله جامعه شناختی وبر در سال ۱۸۹۶ – دلایل اجتماعی زوال فرهنگ باستان- را به مفهوم محدودتر، به عنوان بنیان کارهای آتی او دانست.
از مهم ترین آثار او می توان از اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری و نیز اثر سترگ اقتصاد و جامعه را نام برد که پس از مرگ او منتشر شد و تصویری از مفاهیم و افق فکری او ارائه می دهد.
مفهوم سازی او در جامعه شناسی و علوم سیاسی تا به امروز بنیان دیگر پژوهش ها مانند تعاریف او از اقتدار و قدرت، گونه های آرمانی از قبیل تقسیم تعاملات اخلاقی به مرام و نیز اخلاق مسوولیت پذیری، قرار گرفته و می گیرد.
نظریه های او درباره تعامل میان پروتستان و ظهور سرمایه داری از اهمیت فراوان برخوردارند، گواینکه انتقادات گوناگونی را نیز برانگیخته اند.
البته در زمان حیات وبر، کارهای او در مرکزیت جامعه علمی قرار نداشت، اما تاثیر او برای نمونه در جمهوری وایمار چشم گیر و در گرایش به نازی تاثیرگذار بود. احیای نام وبر در سال ۱۹۶۴ همزمان با گردهمایی جامعه شناسان آلمانی به مناسبت صدمین سال تولد او انجام شد که در آن بزرگانی چون پارسونز (که آماده سازی ذهن آمریکا برای پذیرش نظریات وبر را انجام داد)، هربرت مارکوزه، راینهارد بندیکس، ریموند آرون و پی یترو روسی حضور داشتند و در آن به بیان جایگاه بین المللی وبر پرداختند. از آن پس ادبیات نوینی درباره کارها و اهمیت مفاهیم وی بی وقفه در حال پیدایش است، به طوری که نام او به کرات در کارهای دیگر جامعه شناسان آورده می شود: در فرانسه پی یر بوردیو برای بیان نظریه عمل خود بر ماکس وبر استناد کرد. نظریه سیستم نیکلاس لومن و نیز نظریه تعاملات ارتباطی یورگن هابرماس نیز نسبت به نقاط کانونی وبر مرزبندی می شوند.
آثار ماکس وبر
– تاریخ بنگاه های تجاری در قرون وسطا
– تاریخ کشاورزی در روم و اهمیت آن در حقوق عمومی و خصوصی
– اوضاع کارگران زمین در شرق آلمان
– خاستگاه های اجتماعی زوال فرهنگ باستان
– اوضاع کشاورزی در دوران باستان
– اخلاق اقتصادی ادیان جهان
– اقتصاد به مثابه حرفه
– سیاست به مثابه حرفه
– هندوگرایی و بودایی گرایی
– یهودیت در دنیای باستان
– اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری
و پس از مرگ او:
– مجموعه نوشته های سیاسی
– مجموعه مقالات درباره نظریه های علمی
– مجموعه مقالات درباره تاریخ اجتماعی و اقتصادی
– مجموعه مقالات درباره جامعه شناسی و سیاست اجتماعی
– بنیان های عقلانی و جامعه شناختی موسیقی
– اقتصاد و جامعه
– سه گونه ناب قدرت مشروع
– تاریخ اقتصاد

منبع: ویکی پدیای آلمانی
سعیده بوغیری yeganehtaraneh@gmail.com