زمان میتواند در موقعیتهای حضور انسان بلندتر یا کوتاهتر به نظر برسد. با قراردادن بیشتر محرکهای محیطی میتوانیم به این نتیجه نایل شویم. فضا و زمان پدیده های مربوط به یکدیگرند. نظام خاطره نیز به این مفاهیم وابسته است. به خاطرآوردن به زمینه ای درونی یا بیرونی نیاز دارد. رویدادها با معنایی که برای اشخاص دارند، یا رویدادهایی هستند که به زمان حال وابسته اند و یا رویدادهایی مجزا و نامربوط به یکدیگرند. باید تلاش کرد تا رویدادهایی در محیط به وجود آید که با زمان حال مربوط باشند. اینگونه رویدادها میتوانند فضاها را بهعنوان جزیی از خاطرات در ادراکمان حفظ کنند. محیطی که در آن چیزی میآموزیم بخش مهمی از آموزش میشود. در ایجاد تصور برای طراحی باید به موضوعات مربوط به زمان و تعلق آن به مکان توجه نمود (صبری، ۱۳۹۲).
محیط کالبدی نه تنها با محدودیتهای عملکردی که با تبدیل رفتارها، رویدادها و احساسات گذشته به سمبل رویدادها را تنظیم مینماید. در واقع از این طریق قابلیت ادراکی برای محیط بهوجود میآید. همانطور که گذشته، حال و آینده با یکدیگر خلق میشوند و بریکدیگر تأثیر بسزایی دارند.
در چین باستان شخصیت مهمی وجود داشت که وظیفه اش تصمیمگیری در مورد این بود که کدام رویدادها ارزش به یاد ماندن دارد. پس از این تصمیمگیری، خاطرات به نسلهای بعد منتقل میشد. این امر نشان دهنده اهمیت خاطرات در کیفیت زندگی مردم است. باید ارزشها را شناخت و با معیارهای جامعه و مشارکت مردم تصمیمسازی نمود تا خاطرات به نسلهای آتی منتقل شود.
زمین و مکان در شکلگیری هویت نقش مهمی دارد. زمانی که زمین را از فرهنگی جدا کنیم، مانند کاری که با سرخپوستان در آمریکا، با فلسطینیان در فلسطین و سیاهان در آفریقا انجام شد، چیزی بیش از زمین از آنها سلب میشود؛ گذشته شان، ریشه شان و هویتشان با این عمل از آنها گرفته شده است.
در فرهنگهای سنتی ساختار زمان منعطفتر از جوامع صنعتی است. در آن جوامع زمان بیشتر با ضرباهنگهای زیستی و با رویدادهای اقلیمی، اقتصادی و فرهنگی مربوط است. رویدادهای طبیعی چون گذر نسلها، فصلها، ماهها و روزها زمان را تعریف میکند. آنچه نشان از عدم تداوم به صورت سمبلیک دارد نیز با مراسم خاص موردتوجه واقع میشود. لینچ اعلام میدارد که ضرباهنگهای زمانی در شهرهای پرتراکم فراوان به چشم میخورد (Lynch, 1960). یکی از مهمترین تنگناهای شهر مشکل نظم است. در حل این مشکل همزمانی رویدادها میتواند کارساز باشد. عدم وجود وابستگی اجزای مختلف و معنا با حضور گروههای مختلف با زمانهای گوناگون معضل بزرگی است. ساختار زمانی فرهنگ باید به قدری انعطافپذیر باشد که بتواند پذیرای گروههای مختلف شود. رویدادهای همه شمول در این جوامع نقاط مرجع است. این مراسم نشانههایی برای تغییرات در جامعه و سمبلهای همبستگی و پیوستگی جامعه است.
نباید مفهوم زندگی در زمان حال را با نگاه کوتاه مدت به زندگی اشتباه گرفت. شیوه زندگی امروزی به ما قبول شادیهای فراوان و شادی در دنیای بلاواسطه را میآموزد ولی باید در عین حال به فکر تبعات بلندمدت اعمال خود باشیم.
باید در پی تصور جمعی از زمان با قابلیتهای توسعه یافتن، شادبودن، سرزندگی در زمان حال، بسط ارتباط مهم با گذشته شامل اسطورههای زندگی و رابطه با چشم انداز آینده باشیم. آنطور که بوئتیوس میگوید: «تمام سرشاربودن زندگی را در یک لحظه، اینجا و حال، گذشته و حال و آنچه چشم به راهش هستیم، باید جست» (Boethius et al., 1499). برای تشکیل چشمانداز باید تصوری استوار را در ذهن پروراند. این تصور باید در حیطه های احساس، تفکر و اعمال طبیعی وضوح داشته باشد. اگرچه چشمانداز باید چارچوبی برای تنوع رفتاری ایجاد کند در عین حال باید ساختاری را برای پشتیبانی از تفکر فردی و زندگی انسانی توأم با معنا فراهم آورد.
کانت دو نوع هنر را تحت عنوانهای «هنرهای فضا» و «هنرهای زمان» دسته بندی میکند (Kant, 2008). براین اساس موسیقی و شعر از بالاترین رتبه برخوردارند زیرادر حیطه زمان بشری قرار دارند. سمفونی فیلم و باله بر روی بستر زمان گسترده میشوند. معماری و طراحی محیط نیز چنین است.
در بین هنرها فیلم برای طراح از همه آموزندهتر است زیرا اصول فیزیکی آن براساس تغییرات بصری است. فیلم در ساحتی خلاقانه و طراحانه شکل میگیرد. شاهد میتواند مشارکت خود را به حرکت در همسازی با زمان و مکان انجام دهد. به فیلم میتوان سرعت بخشید؛ آن را کند نمود؛ حرکت معکوس ایجاد کرد یا از هر جهتی آن را نشان داد. هر کدام از این تغییرات احساس عمیقی در مشارکت کننده بر میانگیزد. ساحت فیلم مانند طراحی محیط از قابلیتهای بسیار غنی و پیچیده سرشار است. هردو مستقیماً با زندگی انسانها سرو کار دارند. رنگ، نور، شکل، حرکت، داستان سرایی، صدا، گفتوگو، همگی از موضوعات مشترک فیلم و طراحی هستند.
فیلم معمولاً داستانی را تعریف میکند. ولی ساختار زیربنایی اش ضرباهنگی است که توجه ناظران را با سلسله مراتب و توالی صحنه ها به موضوعی معطوف گرداند. این ضرباهنگ باید با انتظارات شاهدان یا درواقع انتظاراتی که در آنها ایجاد میکند هماهنگ بوده و برایشان مناسب باشد. تغییرات صحنه ها تصوراتی را در ذهن تماشاگر ایجاد میکند. چندین زمان ممکن است در یک زمان کوتاه و فشرده جمع شده باشد.
قرارگیری فضایی چون بالا، پایین، جلو، پشت، به سوی، از سوی، جادار، متراکم و دیگر شرایط دنیوی مانند گذشته، آینده، سریع، آرام، نگران، ضربه ناگهانی، فضا و زمان انجام میشود. ایده فضا براساس سکانسهای مناظر شکل میگیرد. زمان در رابطه با تجربیات فضایی غنا مییابد. اما در فیلم دوربینها در هر دو جهت حرکت میکنند.
تفاوت اساسی میان فیلم و طراحیِ محیط شامل چند موضوع اصلی است. در محیط توجه بر موضوعاتِ از پیش تعیین شده نیست و نظرات معمولاً قابل کنترل نیست و شکل و فرم نیز به سرعت قابل تغییر نیستند. زمان گذشته در طراحی محیط نقش درجه دوم دارد. البته در مراسم خاص این نقش وضوح بیشتری پیدا میکند. در باغ ژاپنی یا باغ انگلیسی منظر در چشماندازهای متفاوت و گاه متضاد تشکیل میشود که در سلسلهمراتبی از نظر میگذرد. ضمناً با توجه به عناصر طبیعی تشکیلدهنده رشد درختان و گیاهان، موضوع زمان پر رنگتر میشود.
چند رویکرد برای طراحی سناریوی محیط متصور است. اول، تصویر رویدادی در گذشته، دوم، تصویر رویدادی که تکرار میشود، سوم، سرعت دادن یا آرام نمودن سمبلیک تغییرات غیرقابل درک مانند کلیسای کانتربری، فضایی قدسی که در طی قرون مورد استفاده بوده است، که به آن اندازه زیبا نیست که حیرت آور است (Lynch, 1960).
نوشتههای مرتبط
رویکرد تشابه فیلم و طراحی میتواند در روش کولاژ نیز مؤثر باشد. در کولاژ موضوع زیبایی شناسی بسیار کارساز است. جانمایی تصاویر بی ربط به نحوی که شکل و معنای هرکدام در کل طرح پژواک داشته باشد. در تدوین فیلم نیز با این موضوع بسیار مهم مواجه ایم. مسأله مهم دیگر یکپارچگی طرح کلی است که در تمامیت آن باید حفظ شود. در طراحی محیط حفظ و نگهداری بخشهایی با زمانهای گوناگون، ارتباط با مسیرهای عبوری و یا ارتباطهای عملکردی موجب میشود ایده ها و تصورات تازهای را در زمینه قدیمی و با معنای متضاد جانمایی کنیم. بسیاری از فضاهای شهری که در طول قرنها شکل گرفته اند نمونه های مناسبی برای استفاده از کولاژ هستند.
در طراحی پدیده هایی که با گذشته تعریف شده، نشان دادن اینکه در گذشته چگونه بوده است و در آینده چه خواهد شد در بهبود تصور حال نقش مؤثری دارد. بهترین محیطها برای رشد و توسعه انسانی محیطی با عوامل انگیزش جدید و بدیع به اضافه نشانه های آشنا برای ایجاد حس آرامش است. در چنین محیطی قابلیت و شانس جستوجو با امکان بازگشت وجود دارد. شرایط آشنای بازگشت با کمک کهن الگوهای آشنا قابل دسترسی است.
تصورات پرقدرت مربوط به زمان شامل حس زندهای از زمان متعلق به گذشته و آینده است که قابلیت تغییرپذیری را در خود حفظ کرده باشد. مفهوم زمان باید با ساختار واقعیتها و ساختار ذهنی طراحان هماهنگ باشد. تغییرات در طول زمان اجتنابناپذیر است. وظیفه طراحان تشویق تغییرات در جهت بهبود زندگی است. میتوان دنیا را به گونهای تغییر داد که مناسب زندگی و پاسخگوی نیازهای زمان و همخوان با ساختار ذهنیمان باشد.
منابع:
صبری، رضاسیروس (۱۳۹۲). تحول در طراحی، فرآیند طراحی با اسطوره، تصور و ذهن طراحانه، ویرایش علی اکبری، تهران: پرهامنقش.
Boethius, Saint Thomas Aquinas, Conradus Poseiaen, & Ottino di Luna (printer). (1499). De consolatione philosophiae. In De consolatione philosophiae. https://doi.org/10.5040/bms_shl008
Kant, I. (2008). Critique of pure reason. In Critique of pure reason. https://doi.org/10.1037/11654-000
Lynch, K. (1960). The image of city. In MIT Press.