یادداشتی دربارۀ جدیدترین توهین به زندهیاد مهسا امینی از زبان یک «استاد دانشگاه»
همه به یاد داریم که دو سال پیش، قربانی شدن یک دختر جوان کُرد، مهسا امینی، نه فقط جان ارزشمند جوانی در آستانه شکوفایی را بدون هیچدلیلی جز شرارت و بیکفایتی، گرفت و شایسته سختترین مجازات بود و هست، بلکه چگونه این ماجرا به کشته شدن و طغیانی کشید که صدها قربانی و میلیاردها هزینه مالی بر کشور ما آن هم در شرایطی که بیشترین فشار اقتصادی – اجتماعی بر مردم وارد میشود، وارد کرد. اما این نه بار نخست بود و نه بار آخر، تکرار مهمترین ویژگی ساختار است. هم از این رو نباید تعجب کرد که این بار در یک رسوایی جدید، در قالب برنامهای مدعی «اندیشیدن» و ارائه راه حل برای مشکلات کشور، ظاهر میشود، آن هم از زبان یک «استاد دانشگاه» در سِمت ِ «ریاست دانشکده علوماجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی». خوشبختانه این بار بر خلاف دفعات گذشته که بارها رسانههای تصویری به شخصیتهای مورد احترام و قربانیان و مردمی که به دلیل بیکفایتی فرادستان جان باختهاند یا به اقوام و مردم استانهای مختلف توهین میکنند، حداقل مجازاتی کوچک اتفاق افتاد و آن اینکه این به اصطلاح «استاد» از مقام ریاست کنار گذاشته شد؛ در حالی که بارها و بارها این گونه توهینها در رسانهها بیجواب گذاشته شده و اعتراض کسانی که دغدغه شرافت فرهنگ ایران، انسجام ملی را داشتند نادیده گرفته میشد. و غصب نام «استاد»، «هنرمند» ، «روشنفکر» … از جانب این افراد اغلب خواسته و ناخواسته سبب بدنامی و از میان رفتن اعتماد مردم به این شخصیتها میشوند. تنها به عنوان چند نمونه نگاه کنید به یادداشتهای پیشین نگارنده در موارد مشابه در زیر. وقتی یک بهتر است بگوییم نا-استاد و نا- جامعهشناس با عنوان یک دانشگاه در جایی حاضر میشود و با زبان اوباش نه تنها احترام درگذشتگان را ندارد، بلکه توجهی به لزوم احترام به اقوام ایرانی و اهل سنت را نمیشناسد، و وقتی این ماجرا بارها بارها تکرار میشود دیگر نمیتوان از «اتفاق» سخن گفت و همانگونه که گفتیم بحث بر سر یک ساختار است: ساختاری که اجازه داده است لومپنیسم همچون یک سرطان در جامعه ما ریشه بدواند. به یاد دارم که در سالهای نخست انقلاب بارها نوشتیم و تذکر دادیم که به کار بردن واژه «تو» به جای «شما» در مخاطب قراردادن مردم، یا تصور اینکه ادای کلمه «خانم» و «آقا» کاری اشرافی است، نه ربطی به دین دارد و نه ربطی به خصوص به سنت و آداب و رسوم ما نیاکانی ما. کسانی که کمترین آشنایی را با فرهنگ سنتی ایران داشته باشند میدانند در این فرهنگ تا چه اندازه نسبت به این موارد حساسیت وجود دارد. لومپنیسم رفتاری است شکلگرفته با عمومی شدن شهرنشینی از قرن نوزدهم به بعد، و شکل جدید آن را امروز در سراسر جهان بیش از هرکجا میتوان در خشونت سیاسی و رژیمهای اقتدارمدار و دیکتاتوری دید. لومپنیسم زبانی که بسیاری از رسانههای ما به خصوص در ابتدای انقلاب بهمثابۀ نوعی لومپنیسم از آن استفاده میکردند و سپس به صورتی عام همه جا به کار برده شد و هنوز بقایایش را در سطوح پایین فرهنگی (اما با قدرت سرکوب بالا)، در برخی از «سخنپردازان» حرفهای، در بعضی از «سلبریتی»ها و البته همچون این مورد در کسانی که به نادرست ادعای مقام «معلمی» و «استادی» را غصب کردهاند، دیده میشود، زهری است که میتواند جامعه ما را از این هم بیشتر که شاهدش هستیم، به هلاکت برساند. و زمانی که دقت کنیم جامعه ما دارای غنای بزرگی از لحاظ زبانها و اقوام و فرهنگها و سنتهای متفاوت است که قرنهاست در گونهای انسجام که امروز میتوان نام «ملی» به آن داد در صلح با یکدیگر زندگی و به یکدیگر احترام میگذارند، این را نیز میتوان پنداشت که تمایل خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه به خدشه وارد کردن به چنین امری یا از سر نابخردی است یا از سر «ماموریتی برای تخریب وحدت ملی» و یا سرانجام از سر بیکفایتی و بیلیاقتی مدیرانی که نه توانستهاند در انتخاب درست «استاد» خود دقت کنند و نه بر اینکه چگونه برنامهای مدعی «اندیشه» برگزار کنند. در همین ماجرا ببینیم به چند گروه اجتماعی توهین و خشم آنها علیه سیستم برانگیخته شد: استادان زحمتکش و واقعی و جدی دانشگاهها، خود دانشکده علوم اجتماعی و دانشگاه علامه، اقوام ایران، اهل سنت و… و باز ببینیم تا چه اندازه خوراک تازه برای همه مخالفان نامشروع و بدخواه پهنه ایران که مخالفتشان نه از سر دلسوزی برای سرنوشت کشور بلکه برای تامین منافع اربابان خود است، تامین شد. برکناری کسی از یک سمت دانشگاهی کمترین مجازات برای جرمی بود که اگر کفایت بیشتری وجود داشت، باید بسیار برای گرانتر برای مجرمش تمام میشد تا هر کسی به خود اجازه آن را ندهد آبروی فرهنگ، آبروی نیاکانی، احترام اقوام و زبانهای مردم ما، احترام دانشگاهها و رشتههای علمی را زیر پا گذاشته و به آنها توهین کند و همچون مواردی بسیاری در گذشته با توجه به شرایط بحرانی کشور، حتی آن را با خطر ناآرامیهای جدید مواجه نماید. شکی نداشته باشیم که لومپنیسم، زبان اراذل و اوباش، رفتارهای «چالهمیدانی» و … نه فقط کسانی که به آنها دامن میزنند، بلکه آتشی است که ممکن است کل یک فرهنگ و کشور و مردمانش را به خطر بیندازند و بسوزاند و آبروی آنها را در جهان امروز هر اندازه هم تضعیف شده باشد، باز هم بیشتر تضعیف کند.
نوشتههای مرتبط
برای چند مورد مشابه نگاه کنید به این یادداشتها از نگارنده:
اسطورهها و اسطورهسازیها: ”شاهنامهخوانی” در بازی قدرت
اسطوره ها و اسطوره سازی ها: ”شاهنامه خوانی” در بازی قدرت – ناصر فکوهی (nasserfakouhi.com)
یک فاشیسم مبتذل
یک فاشیسم مبتذل – ناصر فکوهی (nasserfakouhi.com) /
«فتیله»ای که نباید شعله شود
«فتیله»ای که نباید شعله شود – ناصر فکوهی (nasserfakouhi.com)
پاسخ یک «توطئهگر» ِ بیادب به برخی بزرگان ِ ادب
پاسخ یک «توطئه گر» ِ بی ادب به برخی بزرگان ِ ادب – ناصر فکوهی (nasserfakouhi.com)
عکس فوری (۲۶۱): خواجهها و یائسهها یا یک طنز رسانهای
عکس فوری (۲۶۱): خواجهها و یائسهها یا یک طنز رسانهای – ناصر فکوهی (nasserfakouhi.com)
فاشیستها کی دست از سر مردم ایران برمی دارند؟
فاشیستها کی دست از سر مردم ایران برمی دارند؟ – ناصر فکوهی (nasserfakouhi.com)
اسطوره «دولت ملی»، «ما» و «اعراب»مان
چه کسانی هنجارشکن واقعی هستند؟
چه کسانی هنجارشکن واقعی هستند؟ – ناصر فکوهی (nasserfakouhi.com)
عکس فوری (۲۵۵): لومپنیسم، بازگشت ابدی
عکس فوری (۲۵۵): لومپنیسم، بازگشت ابدی – ناصر فکوهی (nasserfakouhi.com)
نقد ناصر فکوهی بر فیلم لاتاری: فیلمفارسی جدید با مایه نژادپرستی
نقد فیلم لاتاری: فیلمفارسی جدید با مایه نژادپرستی – انسانشناسی و فرهنگ (anthropologyandculture.com)