گفتگو با ژان بوبرو برگردان آریا نوری
در نظر ژان بوبرو[۱]، مقوله ی لائیسیته همواره پویا بوده و تحولات فراوانی را از سر گذرانده است. پنجاه سال است که در مورد آن بحث می شود و جدیدترین بحث شکل گرفته هم چالش آزاد و یا ممنوع بودن حجاب اسلامی در مدارس است.
لائیسیته در نظام آموزشی فرانسه مولفه ای اساسی محسوب می شود. هدف اصلی بنیانگذاران آن چه بوده و از چه روی آن را بنا نهاده اند؟
جمهوری خواهان در اوایل دهه ی ۱۸۸۰ میلادی، در بستری بسیار خاص، مقوله ی لائیسیته را مطرح کردند. از سال ۱۸۴۸ مردم فرانسه حق رای به دست آوردند، هرچند که در بادی امر فقط مردها اجازه ی رای دادن داشتند.مساله ی اساسی اما آن بود که همان حق آزادی رای در بسیاری از کشورهای اروپایی در آن زمان وجود نداشت. همین رای گیری نیز بود که لویی ناپلئون بناپارت را به قدرت رساند.این در حالی است که ناپلئون تا زمان سقوط امپراطوری به گونه ای از آن حمایت کرده بود. زمانی که وی به قدرت رسید، اکثر قریب به اتفاق جمعیت فرانسه را روستانشینان و دهقانان تشکیل می دادند. دولت به آن ها کمک هزینه پرداخت می کرد و آن ها نیز به واسطه ی باورهای خود، از سیاست های دولت حمایت می کردند. دولت جمهوری خواه تازه به قدرت رسیده بنا را بر آن گذاشت که کلیسا و روحانیون نباید تحت هیچ شرایطی در امور آموزشی و مدرسه دخالت کنند، چه در آموزش پسران و چه دختران. البته درست است که زنان رای نمی داند و تا آخر جمهوری سوم هم حق رای به دست نیاورند ولی این امر حائز اهمیت است که آن ها می توانستند در رای شوهران و حتی پسرانشان تاثیر بگذارند.
بنابراین امر اساسی ای که اینجا مطرح می شود این است که رای دهندگان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر بودند. جمهوری خواهان تازه به قدرت رسیده می خواستند به هر قیمتی که شده مردم را از زیر سلطه ی روحانیون مسیحی خارج کرده و اندیشه های ملی گرایی را در دل آن ها زنده کنند.بنابراین از همین زمان بود که تصمیم گرفتند بهتر است اخلاق مذهبی کم کم جایگزین شود به وسیله ی اخلاق لائیک. اخلاق لائیکی که در آن زمان شکل گرفت، پایه های خود را از سنت های قدیمی فرانسه گرفته بود.اندیشه های افرادی مثل کانت، آگوست کنت و حتی به نوعی کنفسیوس. جمهوری خواهان در دوران جدید مانور زیادی روی اتحاد و افتخارآفرینی داشتند. من حرف هایی که بیان کردم را با مطالعه ی کتاب های درسی آن دوره می زنم، کتاب هایی که به اعتقاد من کمتر از آنی که نشان می دهند کهنه و قدیمی هستند.
باید این مساله را مورد اشاره قرار دهیم که ماهیت لائیک مدارس فرانسه در بادی امر کاملا نسبی بوده است. یک روز در هفته دانش آموزان به کلیسا می رفتند و حتی تا مدت های طولانی نیز آیین عشای ربانی در مدارس برگزار می شد.ژول فری[۲]، بنیانگذار مدرسه ی نوین در فرانسه، تعلق خاطر خاصی به آزادی اندیشه ی دانش آموزان داشت و معتقد بود به هیچ عنوان نمی بایست آن ها را محدود کرد. از طرفی طرفدار آزادی آموزش نیز بود، یعنی همواره از حق آزادی مدارس و معلمان دفاع کرده و عنوان می کرد دولت نباید بیش از اندازه در کار مدارس دخالت کند چرا که در غیر این صورت ظلم جدیدی جایگزین ظلم کلیسا می شد.بنابراین باید اینطور شرایط را عنوان کنیم که جمهوری خواهان از یک سو نظام آموزشی جدید را به تصرف خود در می آوردند و از سویی دیگر با دست خودشان قدرت جدید به دست آمده را محدود می کردند.
با آغاز قرن بیستم،گروهی روی کار آمدند که طرفدار ماهیتی صد در صد لائیک و تسلط دولت روی مطالب درسی بودند. در برابر گروهی به مقابله شتافتند. برای مثال ژرژ کلمانسو[۳]، سفت و سخت در برابر موج جدید ایستادگی کرده و گفت:
اگر قرار باشد دولت جدید شکل گرفته هم در همه جا حضور داشته باشد، باز هم نظامی ظالمانه شکل می گیرد، باز هم به مرور زمان شاهد دیکتاتوری خواهیم بود.
آیا الان که در آغاز قرن بیست و یکم به سر می بریم،باید با توجه به شرایط فعلی جامعه،اصول جدیدی را برای لائیسیته تعریف کنیم؟
فردینان بوئیسون،معاون ژول فری و اولین نظریه پرداز لائیسیته، در سال ۱۸۸۳ این اصل را به این صورت تعریف کرده بود: فرایند تبدیل شدن به نظامی لائیک که در آن دولت مستقل و بی طرف بوده وهمه ی شهروندان با هم برابر باشند، حال از هر ملیت و یا مذهبی. اگر بخواهیم همین تعریف را به گونه ای بسط دهیم، سه ویژگی اصلی را می توانیم برای نظامی لائیک برشماریم:
احترام به آزادی عقاید و خرد جمعی که شامل محترم شمردن اندیشه و نظر تک تک مردم می شود. یعنی علاوه بر دولت، خود مردم هم باید به هموطنان خود احترام بگذارند. حال همطونانی با هر مذهب یا قومیت.
عدم تسلط مسیحیت بر کشور،دولت و جامعه که به این معناست که مذهب مسیحیت به هیچ عنوان نباید تاثیری در روند اداره ی کشور داشته باشد. مذهبیون می توانند ازادانه در زندگی جمعی شرکت داشته باشند، ولی به هیچ عنوان حق تحمیل عقاید خود به سایرین را ندارند.
برابری همه ی ادیان و اعتقادات، چه در حوزه ی فردی و چه در حوزه ی جمعی.این مساله به این معناست که هر شهروندی، با هر اعتقاد مذهبی ای که دارد، از حقوقی مستقل و کاملا برابر با سایر شهروندان برخوردار خواهد بود، حال چه مذهب وی در اقلیت باشد،چه در اکثریت.
مولفه هایی که برایتان ذکر کردم، در شرایط و اعصار مختلف تغییر می کنند.برای مثال تا یک قرن پیش، ایده آل جامعه مردن در راه وطن بوده، همه به پیشرفت اجتماعی فکر می کنند و بنای برابری حقوق زن و مرد در حال چیده شدن بود.مدرسه نیز به دو شاخه تقسیم شده بود: مدرسه ای برای بوژوآها و مدرسه ای برای مردم معمولی. فقط بورژوآها بودند که اجازه ی راهیابی به تحصیلات عالیه را داشتند. الان ولی بستری که ما در آن به سر می بریم کاملا متفاوت است، لائیسیته در جامعه ی فرانسه به یک واقعیت تبدیل شده، نه نوستالژی.
نظر شما در مورد مشاجراتی که چند وقت است در مورد حجاب در مدارس و دانشگاه های فرانسه شکل گرفته چیست؟
خود من یکی از اعضای کمیسیون استازی[۴] بودم. خیلی از ما مخالف ممنوع کردن حجاب در مدارس، دانشگاه ها و فضاهای عمومی بودیم ولی خب مطبوعات فشار خیلی زیادی روی ما می آوردند،البته به صورت غیر مستقیم.رای گیری که صورت گرفت، سه رای ممتنع وجود داشت: آلن تورن،جامعه شناس،شیسلن هودسن که مدیر یک دبیرستان بود و در نهایت خود من. آن دو نفر دیگر اما در نهایت رای خود را برگردانده و رای مثبت دادند و من عملا تنها شدم.
هیچ چیز باعث نشد من رای خودم را عوض کنم چون خیلی خوب می دانستم اگر این قانون تصویب شود، به معنای ممنوعیت هرگونه حجاب خواهد بود. این مساله به معنای زیر سوال رفتن ماهیت لائیک ما بود. مگر قرار نشده بود که همه ی ادیان با هم برابر باشند؟ به این ترتیب مسیحیان نسبت به مسلمانان آزادتر می بودند.نباید ماهیت و معنایی تک بعدی برای حجاب در نظر بگیریم در شرایطی که تمامی مطالعات در حوزه ی جامعه شناسی خلاف این امر را نشان می دهد.من در همان جلسه هم به هفت مورد اساسی اشاره کرده بودم که حداقل می شد در قانون گنجانده شود:
آموزش، چه در عرصه ی عمومی و چه در عرصه ی خصوصی، وسیله ایست برای انتقال فرهنگ و هنر به جامعه، تمامی کودکانی که در جمهوری فرانسه زندگی می کنند، باید به طور کامل از این حق برخوردار باشند.
تمامی دانش آموزان، با هر دین، مذهب و یا قومیتی در مدارس جمهوری با هم برابرند. باید به آزادی و نیز شخصیت ایشان احترام گذاشته شود. مدرسه باید به چندگانگی و چندوجهگی جامعه احترام گذاشته و حساسیت های قومی-مذهبی دانش آموزان و خانواده های ایشان را مد نظر قرار دهد.
بی طرفی مدرسه و نظام آموزشی در جمهوری فرانسه به هیچ عنوان به این معنا نیست که هیچ کدام از دانش آموزان هم حق ندارند نشانه های مذهبی خود را در مدرسه ابراز کنند. در این مورد باید مسئولیت اساسی بر عهده ی مدیران مدارس باشد نه وزارت آموزش و پرورش.
باید به این امر توجه داشت که هر دانش آموز تنها تا جایی اجازه ی ابراز مذهب خود را دارد که به حقوق سایر دانش آموزان خدشه وارد نشود. از طرفی باید تمامی قوانین مدرسه را نیز محترم شمرده و آن ها را رعایت کند، به خصوص قوانینی که مربوط می شوند به حوزه ی آموزش.
به منظور آنکه موارد یاد شده به طور عادلانه در تمامی مناطق کشور رعایت شود، بهتر است منشوری در این مورد به تصویب رسیده و مدارس ملزم شوند به رعایت آن.
هر سال در آغاز سال تحصیلی،همه ی دانش آموزان باید مضامین منشور را به خوبی فراگرفته و خود و والدینشان آن را امضا کرده و رعایت کنند. عدم رعایت منشور باید شامل مجازاتی متناسب باشد.
تمامی موارد عنوان شده هم در مدارس دولتی و هم درمدارس خصوصی باید به خوبی رعایت شوند.پس از مطرح شدن حقوق سیاسی و به دنبال آن اجتماعی، امروزه ما با چالشی فرهنگی مواجه هستیم، چالشی که اگر راه حلی مناسب برای آن پیدا نکنیم، ممکن است ماهیت لائیک کشورمان با خطر مواجه شود.
[۱] Jean Baubérot
[۲] Jules Ferry
[۳] Georges Clemenceau
[۴] la commission Stasi
ژول فری ژرژ کلمانسوفردینان بویسو