سواد نقادانه [۱]، یادگیری در موقعیتهای زندگی واقعی[۲] زبانآموزی
تمام افرادی که زبان انگلیسی را آموختهاند، به خوبی با چالش یادگیری واژگان زبان انگلیسی آشنا هستند. فهرست بلندبالای واژگانی که اکثرا خارج از همبافت کاربردواقعیاش در قالب بهخاطرسپاری هممعناها و متضادهای انگلیسی و یا صرفا معانی تحتاللفظی فارسی، بدون کمترین آگاهی از کاربرد واقعی آن واژگان در بستر جمله و معنای اجتماعی مرتبط بهخاطر سپاری میشوند. فهرست کتابهای واژگان ۵۰۴، ۱۱۰۰، واژگان دبیرستانی[۴]، قدرت واژگان[۵]؛ واژگان مورد نیاز آزمونهای تافل، آیلتس و جیآرایی و غیره به همراه انواع فلشکارتهایی که ظاهرا قرار است که تجربه یادگیری واژگان را آسانتر کنند، عملا کمترین تاثیر را در یادگیری واقعی واژگان دارند. منظور از یادگیری واقعی، توانایی به کار بردن واژه در مکالمه، سخنرانی و نوشتار انگلیسی است که عموما کتابهای واژگان چنین توانایی را ایجاد نمیکنند.واژگانی که به دلیل فقدان مواجه دائمی زبانآموزان با متون واقعی انگلیسی [۶]و عدم شکلگیری ارتباطات معنایی کلمه و همبافت زبانیاش برای مدتی کوتاه در حافظه زبانآموز به شکلی منفعلانه ثبت شده و بعدها فراموش میشود.
در کنار واژگانی که میتوان آنها را مفهومی نامید، سری واژگان پرکاربرد دیگری هم هستند که در قالب ابزارها، مواد غذایی، نام غذاها، سبزیجات، گلها و گیاهان، فرآیندهای آشپزی، لباس، کارهای هنری دستی و اشیاء خانه، ماشین و ….. آموخته میشوند. یادگیری این واژگان معمولا از طریق کتابهای تصویری واژگان انجام میگیرد. در این موارد، تعداد بسیار محدودی از این واژگان در کتابهای زبان انگلیسی تدریس شده و عموما مابقی فراموش میشوند. با توجه به اینکه زبان انگلیسی در ایران به عنوان زبان خارجی[۷]تنها در موقعیتهای کلاس درس، و نه موقعیتهای عینی اجتماعی کاربرد زبان، به کار گرفته میشود؛ زبانآموزان عموما با این گونه کلمات ناآشنا هستند. اگر زبانآموزی میتواند در گفتگوهای کلاسی و یا ارائه کلاسی انگلیسی مجموعهای از لغات پیچیده را به کار ببرد، غالبا نخواهد توانست تمامی ابزارهای بزرگ و کوچک آشپزی، انواع سبزیها، ادویهجات، انواع فرآیندهای همزدن و مخلوط کردن مواد غذایی و روشهای پخت را به زبان انگلیسی بازگو کند. این دقیقا همان نقطهای است که نظریات و مطالعات مرتبط با آموزش زبان انگلیسی با کاربرد متون و مفاهیم واقعی اهمیت پیدا میکند. من در ادامه، تجربه تدریس خود را در قالب آشپزی روایت خواهم کرد، و نشان خواهم داد که چگونه تدریس زبان انگلیسی با رویکرد سواد نقادانه و در حین آشپزی در موسسه همراهان آفتاب در دهه ۸۰ توانست پاسخی کاربردی به برخی از اینگونه چالشهای زبانآموزان ارائه دهد.
در موسسه همراهان آفتاب، همه گروههای زبانآموز در هر سطحی از زبانآموزی که بودند، یک جلسه در هفته را به مدت دو ساعت در آشپزخانه برگزار میکردند. زنگ آشپزیبدینترتیب، فضا-مکان مناسبی بود که بچهها با اسامی مواد اولیه، ابزار و فرآیندهای آشپزی، عبارات مرتبط با آشپزی و آشپزخانه آشنا شوند، و علاوه بر آن صحبت در جمع نزدیکان به مثابه مهمانی را تجربه کنند. با وجود شش کلاس زبان ۳ ساعته، و نوبت آشپزی روزانه برای هر کلاس، تمام کلاسها در هفته یکبار آشپزی داشتند و همه زبانآموزان در پایان روز دور هم جمع میشدند تا علاوه بر تجربه مزه غذا درباره فرآیندهای آشپزی، منوی غذا، مواد اولیه و طعم غذاها با دیگر دوستان خود به زبان انگلیسی گفتگو کنند. در پایان، منوی تصویری غذا، که توسط زبانآموزان همان کلاس تهیه شده بود، به دیگر زبانآموزان هدیه داده میشد.
موسسه همراهان آفتاب که در دهه ۸۰ شمسی، آشپزی را به سیلابس درسی انگلیسی وارد کرد، در واقع مفهوم سواد موقعیتمند [۸] را در قالب سواد نقادانه برای کلاس زبان انگلیسی عملیاتی کرد. این موسسه با بهکارگیری مواد درسی و سیلابس درسی متفاوت در تمامی فعالیتهای آموزشی خود تلاش میکرد تا دیدگاههای سواد، زبانآموزی نقادانه و آموزش و پرورش نقادانه، که عموما در حوزه آموزش و پرورش مطرح شده و به شکلی گسترده در مباحث مرتبط با آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم[۹]مطرح است، را در موقعیتهای آموزش زبان انگلیسی به عنوان یک زبان خارجی به کار بگیرد. همینطور با این روش بتواند فرآیند یادگیری زبان انگلیسی را با ایجاد موقعیتهای معنادار و نزدیک به زندگی واقعی زبانآموزان به فرآیندی مادامالعمر تبدیل کند (وسکوئز ۲۰۰۴؛ هیملی ۱۹۹۱؛ گریوز ۱۹۹۰؛ شاتر ۱۹۹۹).وقتی صحبت از یادگیری زبان انگلیسی به عنوان یک فرآیند مادامالعمر میشود، عموما تکیه بر فرآیندهایی است که به زبانآموزان کمک میکند که در فرآیندهای زبانآموزی به نوعی خودکفا شده و خود بتوانند آن را ادامه بدهند. این دقیقا نکتهای است که در شیوههای کنونی آموزش و میزان ارتباط آنها با موقعیتهای عینی زندگی دانشآموزان عموما نادیده گرفته میشوند. با این حال، تجربه آشپزی به زبان انگلیسی که رویکردهای کلی سواد و روششناسی سواد نقادانه را به کار میبست، تفاوتهای بسیاری با تجربه یادگیری واژگان در سیستمهای کنونی آموزش زبان انگلیسی در موسسات رایج زبان انگلیسی دارد.
مدتی بود که درباره انواع غذاهای ساده که بتوان در فرصتی کوتاه تهیه کرد با سمیرا و زبانآموزان مشورت میکردیم.دوست داشتیم غذایی را تهیه کنیم که علاوه بر آسانی کار و کلمات مرتبط با ابزار آشپزی و مواد اولیه، متفاوت بوده و دستور پخت آسانی داشته باشد. در نهایت، به پیشنهاد سمیرا که آن زمان زبان اسپانیولی میخواند، و در فرآیند تدریس زبان انگلیسی در کلاس همکاری میکرد تصمیم گرفتیم که غذای اسپانیایی درست کنیم متشکل از بادمجان، گوجه و زیتون.
زبانآموزان کلاس ما، دختران و پسرانی بین سنین ۶ تا ۸ سال و عمدتا در ابتداییترین سطح زبانبودند. این زبانآموزان با الفبای انگلیسی آشنا شده و شعرهای کودکانه انگلیسی ریتمیک را میخواندند. با کلمات و مفاهیم عینی مثل اشیاء خانگی، لوازم شخصی و برخی مشاغل، اعضای خانواده و … آشنایی داشتند. میتوانستند نام خود را به انگلیسی بنویسند و خود را معرفی کنند.از ابتدای هفته، کتابهای آشپزی انگلیسی، کارتهای واژگان و بسیاری ابزارهای آموزشی دیگر را برای تصمیمگیری درباره غذادر کلاس برای معرفی واژگان مرتبط و تمرکز بر یادگیری مفاهیم به کار گرفتیم.همچنین، با کمک نقاشی و کلاژهای تصویری از صفحات مجلات قدیمی سعی کردیم که نام مواد اولیه غذا را در کنار هم بیاموزیم. زبانآموزان کلاس ما که از ابتدای هفته، هر روز بعدازظهر در «مهمانی» دو ساعت پایانی روز شرکت کرده بودند و درباره غذاها و فرآیندهای آمادهسازی آنها گفتگو کرده بودند، بسیار هیجان زده بودند که بتوانند خود به زبان انگلیسی غذایی را در جمع به یکدیگر تعارف کرده و درباره آن صحبت کنند. قرار شد برخی مواد غذایی و وسایل آشپزی مثل کارد، رنده، و …. را خودمان تهیه کنیم.
در روز آشپزی با بچهها به آشپزخانه رفتیم. در ابتدا از بچهها خواستیم تا تمام چیزهایی که با خود برای آشپزی آورده بودند را روی میز بزرگ وسط آشپزخانه بچینند. معمولا این کار به راحتی انجام میشود. کودکان در کلاسهای زبان انگلیسی دائما با انواعی از این جملهها مواجه هستند (put … on the table). با مروری بر اسامی مواد اولیه و البته صحبت درباره روش پخت غذا و آمادهسازی مواد دائما از بچهها میخواستیم که نام مواد و ابزارهای مختلف را تکرار کنند. این تکرار نه به عنوان تکراری طوطیوار برای تلفظ کلمه و تکرار گروهی به کار گرفته میشد. بلکه، این تکرار حاوی پرسش و پاسخ به شیوه مکالمه بود و دائما کودکان در مکالمات کوتاه درگیر میشدند. علاوه بر این، کار آشپزی را معلم به تنهایی انجام نمیداد و بچهها با همکاری یکدیگر، مراحل مختلف را پیش میبردند. برای مثال، آن ها که با مفاهیمی مثل peeling (پوست کندن)، و یا مخلوط کردن (mixing)، و یا هم زدن (stirring) در حین آشپزی آشنا شده بودند، معمولا هر یک از این فعالیتها را با هم و به نوبت انجام میدادند. تنها معلم در فعالیتهایی مثل روشن کردن گاز به تنهایی عمل میکرد. در فاصلهای که مواد با هم مخلوط شده و بر روی گاز قرار گرفتند، زبانآموزان با کمک معلم میز آشپزخانه را تمیز کردند و ظروف را برای پذیرایی آماده کردند.در تمامی این فرآیند، تمامی مکالمات به زبان انگلیسی و با هدف درگیر کردن بچهها در مکالمه انجام میشد. برای مثال، در تمیز کردن میز و یا جابهجا کردن مواد اولیه معلم پرسشهایی از این قبیل مطرح میکرد: who does clean the table? و یا who is volunteer? . در همان حال، زبانآموزان منوی غذا را به شیوههای دلخواه خود مثل کلاژ و نقاشی تهیه و نام مواد اولیه و دستور پخت را آماده کردند. در این زمان، معلم با نوشتن کلمات بر روی تخته به کودکان در نوشتن کلمات کمک میکرد.
مهمانی با معرفی غذا فرصت مناسبی بود که زبانآموزان بتوانند تجربههای یادگیری خود را دیگران در خلال مکالمات روزمره با یکدیگر به اشتراک بگذارند. مهمانی پایان روز زمان بسیار مناسبی بود که درباره مزه غذاها و انواع توضیحات و توصیفات غذایی صحبت شود. میهمانان که بیشتر در سطوح بالاتر زبانآموزی بودند، با تسلط و سرعت بیشتری انگلیسی صحبت میکردند و این نقش تسهیلگری معلم را در هدایت این مکالمات پررنگ میکرد. حتی این تجربهای بود برای زبانآموزان سطوح بالاتر که بتوانند به شیوهای زبان انگلیسی را به کار برند که برای کوچکترها هم قابل درک و دریافت باشد. بچهها برای بیان پرسشهای خود به معلم و یکدیگر رجوع کرده و با کمک هم صحبت میکردند. همینطور زبانآموزان سطوح بالاتر هم نقش تسهیلگری را ایفا میکردند و جریان یادگیری در قالب مکالمه و پرسشهای هدایتگر [۱۰] ادامه مییافت. در پایان هم منوی غذا به انگلیسی به همه هدیه داده میشد. در پایان این تجربه، از زبانآموزان سطوح بالاتر خواسته میشد که در خانه متنی (diary)را درباره این غذا و تجربه در خانه بنویسند.
ادامه دارد…
پاورقی:
[۱] critical literacy
[۲]real-life situation
[۴]Vocabulary for High school
[۵]Word Power Made Easy
[۶]authentic text
[۷](TEFL) Teaching English as a Foreign Language
[۸]situated Literacy
[۹]Teaching English as a second Language (TESL)
[۱۰] guided inquiries
منبع:
Graves, D. 1990. Discover your own Literacy. Heinemann: New Hampshire
Himely, M. 1991. Shared Territory: Understanding Children’s Writing as Works. New York: Oxford University Press.
Shotter, J. 1999.Writing from within “living moments”: “with-ness-Writing” rather than “about-ness writing”.(1st Draft Paper).Writing across Curriculum Conference: Multiple Intelligences.Retreiveon March 19, 2007 from: http:// pubpages.unh.edu/jds/CORNELL Fin.htm.
Vasques, V. M. 2004. Negotiating Critical Literacy with Young Children. London, Lawerence Erlbaum Associates, Publishers.