انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

قصه زبان: من معلم زبانم

شاید آموختن زبان انگلیسی برای بسیاری افراد چالشی بزرگ باشد. چالشی هراس انگیز و غیرممکن. ممکن است در برحه های زمانی مختلف احساس کرده باشید که دیگر نمی توانید انگلیسی بیاموزید، و یا شاید هرگز نخواهید توانست آنطور که دلخواهتان است، زبان انگلیسی را در بافت های گوناگون به کار بگیرید. ممکن است به رغم پرداخت هزینه های گزاف و تهیه کالاهای کمک آموزشی متنوع همچنان این حس درماندگی را با خود حمل کنید. و یا با قرارگیری در در موقعیت های عینی کاربرد زبان خود را کاملا مستاصل ببینید. با سندرم های یادگیری و کاربرد زبان- که در پیشنه مطالعاتی این رشته به شکل نظری رایج هستند- دست به گریبان بوده باشید، مثل سندرم بلوکه (writer’s Block) نوشتاری و گفتاری، سندرم تاخیر در شکل گیری گفتار (procrastination) و خود را ناتوان در برطرف کردن شان تصور کنید. مطمئنا در طول دوران زبان آموزی تان واژگان متعددی را حفظ کرده اید و از ساختارهای دستوری زبان کاملا آگاه بوده اید، این را احتمالا نمرات بالای پایان ترم های کلاس زبان، و یا آزمون های بین المللی نشان می دهند، اما پای صحبت کردن و نوشتن که به میان می آید، گویی هیچگاه با زبان انگلیسی آشنا نبوده اید.

آموزش زبان انگلیسی با تمامی جذابیت و رواجی که در جامعه ما دارد، از منظر فرآیندهای زبان آموزی و پاسخگویی به نیازهای زبان آموزان همچون کلاف سردرگم و پیچیده ای است که در اکثر موارد نتوانسته به خوبی نیازهای زبان آموزان را برآورده کند. حتی کم تر توانسته پاسخگوی مسائل معلمان زبان باشد، و مسائل و چالش های عملی آن ها را اکثرا نادیده گرفته است. مشاهده اولیه و صحبت با اکثر افرادی که به دنبال یادگیری زبان خارجی خصوصا زبان انگلیسی بوده اند غالبا شاهدی بر این تجربه ناموفق، دردناک و بعضا دلسردکننده آن ها از شرکت در کلاس های زبان به طور خاص و تجربه زبان آموزی به شکل عام آن بوده است.

در صحبت از آموزش و یا یادگیری زبان خارجی، آنچه که من به عنوان مدرس زبان مشاهده کرده ام، در دیدگاه عموم مردم همواره فرم و شکل بیرونی این یادگیری در قالب موسسات، و امکانات آموزشی مدنظر نظر بوده اند و نه محتوای مورد یادگیری. و من به عنوان یک معلم زبان انگلیسی همواره با پرسش هایی از این دست مواجه بوده ام:

«معتبرترین موسسه زبان انگلیسی کدام است؟ بهترین و معتبر ترین کتاب ها کدامند؟ موسسه زبان زیر نظر کدام موسسه بین المللی معتبر فعالیت می کند؟ کدام مدارس دوزبانه خوبند؟ به روز ترین و بهترین «متد» یادگیزی زبان کدام است؟ مکالمه چقدر یاد می گیریم؟ چه کتابی برای لغت خوب است؟ چه کتابی برای گرامر خوب است؟ اگر بخواهیم لغت یاد بگیریم چه کار کنیم؟ من از چه سنی می توانم کودکم را به کلاس زبان روانه کنم؟ چه لهجه ای خوب است؟ شما لهجه تان بریتیش است یا امریکن؟ «متد» شما چیست؟ چه دیکشنری خوب است؟ دیکشنری انگلیسی به انگلیسی خوب است یا انگلیسی به فارسی؟» و …. انبوهی از پرسش های مشابه که به شکل کلی، تنها به شکل و فرمت آموزش زبان تکیه داشته و اغلب با ناآگاهی از فرآیندهای شناختی، زبانی، روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی تاثیرگذار بر امر یادگیری زبان، با تقلیل فرآیند پیچیده زبان آموزی به چند انتخاب ساده موسسه، کتاب، معلم و نرم افزار به دنبال دستیابی به طرز تهیه معجونی لذیذ از زبان هستند. گویی که کتاب و نرم افزار و معلم به خودی خود می توانند پاسخگوی شکل گیری فرآیند زبان آموزی باشند.

فرآیندهای یادگیری زبان، و یا محتوای آموزشی هم کمتر محلی از اعراب داشته و دارد. و دیدگاه یادگیری زبان حتی در شکل «فرآیندی¬اش» عموما برآمده از دیدگاهی ساختارگرا (structuralist) ، تکه تکه (fragmented)، نهادیه (institutionalized) و «به مثابه محصول » (learning language as a product)و امری بدیهی و مقطعی تصور می شود: فرآیند بدیهی یادگیری لغات و گرامر و کاربرد توامان این دو. تعبیر «زبان به مثابه کتاب آشپزی » پنی کوک (teaching/learning language as a cook book) به روشنی این دیدگاه را نشان می دهد. گویی که زبان معجونی لذیذ است که برای تجربه آن تنها برخورداری از مواد اولیه (واژگان و گرامر)، و ترکیب این دو به آسانی و در کمترین زمان ممکن بهترین نتیجه را به دست می دهد.

جالب است که در این گونه موقعیت ها؛ در بسیاری از موارد، بعد از پاسخ به این سئوالات و تلاش برای فهماندن این موضوع که زبان چیزی بیشتر از واژگان صرف و گرامر است و اینکه باید آگاهانه بدانند که هدف شان از زبان آموزی چیست، و غالبا بعد از صحبت درباره رویکردی که همواره در تدریسم دنبال می کنم، هدف سیل عظیمی از پیشنهادهای متنوع برای به کارگیری راهکارهای تدریس زبان از طرف همان افراد بوده ام. به شیوه ای که، بعد از مدتی همان افراد صاحبنطرانی متخصص در تدریس زبان بوده اند.

موسسات زبان هم با تبلیغات مختلف و با فرصت طلبی از این کلاف سردرگم تنها به فکر سهم سودآوری خود به واسطه تبلیغات جذاب هستند.

در بحث های نظری آموزش زبان انگلیسی که به شکلی پررنگ در رشته دانشگاهی تفل (TEFL) دنبال می شود هم پاسخ الزاما روشنی به این مسائل ارائه نمی شود. با رویکردهایی ساختارگرایانه و بیطرفانه نسبت به امر زبان آموزی و با تبعیت از از مدل های زبانشناختی و روانشناختی در خلال دروه علمی آموزش زبان انگلیسی، و با وجود پیشینه مطالعاتی گسترده ای که شکل داده اند، همچنان میان نظریه و عمل در حوزه آموزش زبان خلائی عظیم وجود دارد.

یک دلیل آن به طور کلی، می تواند این باشد که زبان انگلیسی ای که عموما در کلاس های زبان تدریس می شود، یک زبان واقعی و مبتنی بر بافتار واقعی کاربرد زبان در بافت فرهنگی اجتماعی آن نیست. زبان انگلیسی کتاب های درسی زبان، جملات تکه تکه و خارج از متنی را ارائه می دهند، که به شکلی مصنوعی با هدف مکالمه و دستور زبان ساخته شده اند و با کاربرد زبان در موقعیت های عینی بسیار متفاوت است. متون تدریس انگلیسی هم بافت کوتاهی را برای درک زبان ارائه می دهند.

در واحد های درسی روش تدریس زبان انگلیسی همواره بر سه امر مهم تاکید می شود، متد آموزش زبان و المان هایی چون نظریه زبان و یادگیری، استراتژی های یادگیری و مهارت های زبانی (خواندن، نوشتن، صحبت کردن، و شنیدن). ابا اینکه تاریخ تطور تدریس، مملو است از نظریه های مختلفی که با گرایش به و یا تحت تاثیر نظریه های زبانشناختی و یادگیری زمان خود ارائه شده اند،عموما شکل و روند تدریس در موسسات تنها از یک رویکرد ساختاری تبعیت می کنند. از طرفی، مباحث تحلیل گفتمان، جامعه شناسی زبان و غیره بیشتر از آنکه دیدی انتقادی به معلم بدهد، تنها دوره های نظری هستند که باید گذرانده شوند، و معلم احتمالا (به دلایلی که در یادداشت های رو به رو شرح خواهم داد) هیچگاه نخواهد توانست آن را به شکل فعالانه به کار بگیرد.

این بدنه گسترده نظری در آموزش زبان خارجی هنوز نتوانسته خود را با واقعیت عینی فرآیندهای آموزشی زبان انگلیسی در سطح جامعه و در قالب کلاس های زبان وفق دهد. به طوریکه اکثر مطالعات موجود در این حوزه در ایران، بر مسائل نظری مثل تاثیر عوامل مختلف فراشناختی بر یادگیری واژگان زبان آموزان، … با رویکردی کمی و ارائه آمار تاکید دارد. موسسات زبان خارجی هم بنا به دلایل متعدد و کسب درآمد، توجهی به رویکردهای نوین آموزش زبان ندارند.

در این بین، جایگاه [من] معلم زبان کجاست؟ من در چنین پیشینه مطالعاتی گسترده چه موضع و موقعیتی دارم؟ در کلاس تدریس موسسه چه موقعیتی دارم؟ روایت من از فرآیندهای تدریس موسسه ای چیست؟ روایت زبان آموزانم از فرآیندهای زبانی چیست؟ این پرسش ها و پرسش هایی مشابه نه تنها در فعالیت های دانشگاهی رشته زبان انگلیسی (بجز تعداد معدودی) مورد غفلت بوده اند، بلکه عموم افراد هم از رویدادهای زبان آموزی که عملا در طی فعالیت های کلاسی اتفاق می افتد و همینطور از زوایای پنهان این فرآیند آگاهی ندارند.

این موضوع، سلسله یادداشت های پیش رو را شکل خواهد داد. تلاش خواهم کرد تا با تکیه بر تجربه تدریس خودم و مصاحبه با معلمان، دست اندرکاران و صاحبنظران و با ارجاع به روایت ها و تجربیاتشان سطوح جدیدی از روند آموزش انگلیسی را روشن کنم.

لازم به ذکر است که در سلسه یادداشت های قصه زبان، انواع روش های مختلف آموزش زبان انگلیسی و خصوصا روش ها و کالاهای آموزشی رایج در ایران هم معرفی خواهند شد، دو بخش از معرفی مفهوم متد و وریکرد ساختاری به آموزش زبان در سال گذشته منتشر شده اند.

با ارائه روایت های زیان آموزان و معلمان و تقابل ایندو با یکدیگر شما خود درک خواهید کرد که آموزش زبان انگلیسی از منظر نظریه و عمل در دودنیای دور افتاده در جریانند.