مقاله حاضر با استفاده از روش شناسی مقاومت نگارانه ی میشل دوسرتو که به رصد و تقریر مقاومت مردم در برابر نظم-های نشانه شناختی مسلط می پردازدو مشاهده ی فرایندهای زندگی روزمره به جنبه ای از حضور و کنش زنان در حوزه ی عمومی در جریان زندگی روزمره می پردازد. ادبیات و مطالعات اندکی در این رابطه در زمینه انسانشناسی شهری در شهرهای کردنشین تولید شده است؛ با این حال خواهیم کوشید در این حوزه به تحلیل وضعیت زنان در یکی از فضاهای حوزه ی عمومی شهر سنندج به نام خیابان” ششم بهمن” بپردازیم. در این شهر مانند دیگر نواحی ایران، رویت پذیری زنان ممنوع و یا حداقل بسیار محدود بوده و لذا زنان نمی توانند بدون دلیل در حوزه عمومی ظاهر شوند و برای حضور در حوزه عمومی باید یا دلیلی مانند کارکردن داشته باشند و یا بهانه ای همچون خرید. در چنین وضعیت ساختاری ای، زنان با استفاده از تمهیدات و تاکتیک هایی، سعی در غلبه بر محدودیت های مسلط و مذاکره بر سر تخصیص خلاقه ی فضا می پردازند و نظم نشانه شناختی-کارکردی غالب و نیز نظم مردسالارانه ی مسلط را به معارضه می طلبند.
کلید واژگان: انسان شناسی شهری، ، زنان کرد ، سنندج، رویت پذیری، حوزه عمومی.
نوشتههای مرتبط
مقدمه
در حوزه ی انسانشناسی شهری در شهرهای کردنشین تقریبا نمی توان به هیچ اثری دست پیدا کرد. عمده ی نوشته های موجود درباره شهرها به اوضاع اقتصادی و سیاسی آنها می پردازند و آن هم نه با رویکردی انسانشناختی. در این میان بسیاری از شهرنگاری ها و مطالب مرتبط موجود به موقعیت شهرها در عراق خصوصا شهرکردنشنین کرکوک پس از صدام و مسائل سیاسی آن مربوط هستند، که این مساله هم با توجه به موقعیت استراتژیک کرکوک و مناقشات سیاسی حول سرنوشت آن قابل درک است. از سوی دیگر اگرچه شهرشناسی و مطالعات انسان شناسی شهرها در کردستان چندان قابل توجه نیست، و در شرایطی که تا پیش از اصلاحات ارضی هنوز اکثریت جمعیت در این منطقه در روستاها به سر می بردند، اما بهرحال تمدن شهرنشین در این منطقه وجود داشته است.به طوری که که قدمت شهرها وشهرنشینی در این منطقه از خاورمیانه بسیار کهن است. مثلا شهر سقز با قدمت چندهزارساله در ایران، و یا شهرهای بسیار کهن دیاربکر و وان در ترکیه و اربیل در عراق از این دست هستند. در این بین اربیل از قدیمترین شهرهای جهان با قدمت هزار سال است که ازهمان زمان تا به امروز شهرنشینی در آن تداوم داشته است.
با این وجود عدم اهتمام کردها و محققین غیر کرد به حوزه ی انسان شناسی شهری در موارد متعدد ذهنیتی غلط آفریده است که بر اساس آن «…تصویری کلیشه ای و رمانتیک از کردها به مثابه مردمی بدوی، یا جنگجویانی کوهستانی، هنوز در میان مردم و حتی عده ای از تحصیلکردگان رایج است.این تصویر ابعاد توسعه سیاسی و اجتماعی جاری درمیان کردها را نادیده گرفته است. حقیقت امر این است که اغلب مردم کرد ترکیه، عراق و ایران اگر نه همه آنها در دهه های گذشته شهرنشین شده اند. بخشی از این شهری شدن شتابان ناشی از تضادهای سیاسی ، سیاست حکومت ها در انتقال و تخریب روستاها بوده، که به طور منظم در عراق سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰ و از سال ۱۹۹۱ به این سو در ترکیه اتفاق افتاده است. هرچند در بین سایر عوامل، نقش اقتصاد قابل توجه است، ولی عواملی چون تخریب اقتصاد کشاورزی، فرصت بهتر برای کار، آموزش و مراقبت های بهداشتی از علل مهم دیگر شهری شدن شتابان بوده است. با این وجود شکل غالب سکونت شهری در کردستان عراق ناشی از سیاستهای انتقالی بوده است که در کل، بازتاب گرایشاتی است که در کل عراق هم قابل مشاهده است.»(محمد زاده،۲۴۳، ۱۳۸۳).
وضع مهاجرت از روستاهای کردنشین در ایران نیز چندان بهتر از دو کشور دیگر نیست. در ایران موج مهاجرت از روستاها به شهر در کردستان همانند دیگر نواحی ایران با اصلاحات ارضی آغاز گشت اما چندین دلیل دیگر نیز باعث افزایش و تداوم این روند شدند که در دیگر نواحی ایران به این شکل، قابل ملاحظه نیستند. در میان این موارد می توان به عواملی همچون جنگ ایران و عراق، تداوم بحران سیاسی در کردستان و شرایط وخیم اقتصادی و معیشتی در روستاها اشاره کرد .
به طور کلی اینها از عمده عواملی بودند که سبب افزایش سریع جمعیت در شهرها گشتند و همانطور که می دانیم هر تغییر ناگهانی سبب ایجاد نوعی بی نظمی می گردد.که این بی نظمی هم در روستاها به دلیل از دست دادن سریع جمعیت و هم در شهرها به دلیل افزایش سریع جمعیت در آن اتفاق افتاده است که در این مقاله مجال پرداختن به آنومی ایجاد شده نیست.
دراینجا به مبحث اصلی مقاله یعنی به گوشه ای از حیات روزمره ی شهری زنان اختصاصی می پردازیم: قدم زدن زنان در سنندج.
سنندج
سنندج مرکز استان کردستان است که پس از ارومیه و کرمانشاه سومین شهر بزرگ کردنشین ایران است. در این شهر نیز تمهیداتی در حیطه ی مدیریت شهری به کار گرفته شده است که در آن قدرت سیاسی-ایدئولوژیک مسلط با به خدمت گرفتن مهندسین و طراحان شهری در پی استقرار نظمی کارکردی معطوف به تامین شرایط حداکثری بازتولید قدرت حاکم بوده است. در چنین بستری است که باید به خوانش مدیرت و عمران و توسعه شهری پرداخت. فی المثل در قلب منطقه یی قدیمی از شهر، خیابانی به نام سیروس احداث و عبور داده شده است تا این محل قدیمی و کوچه پس کوچه های پر پیچ و خم آن را به دایره نظارت دائمی نظم مسلط درآورده و از تخصیص آن به مکانی دور از کنترل و فضایی ضدکارکردی در راستای مقاومت از جانب مخالفین جلوگیری شود. نظم نشانه شناختی مسلط همواره در معرض تهدیدهایی از نوع خشن و نیز غیر خشن و پیچیده تر است. مثلا بارها ابراز شادمانی یا سوگواری عمومی مردم در جریان مناسبت های منطقه، یا جشن های نوروزی، یا پایکوبی های متعاقب پیروزی تیم های ورزشی منطقه، خیابان ها را به عرصه حضور مردم تبدیل ساخته و نظم نشانه شناختی-کارکردی هژمونیک را با خطر واسازی مواجه کرده است. از سویی دیگر مقاومت در سطح زندگی روزمره هم رخ می دهد. نظم مسلط در چنین فضایی به مدیرت کارکردی فضاهای شهری بسیار بها می دهد.
خیابان پاسداران سنندج
خیابانها با پیدایش شهرها پدید آمدند.«اغلب عنوان می شود که در شهرهای باستانی (همچون نینوا و بابل) خیابان ها، فضاهایی بسیار مورد توجه و رسیدگی بوده اند و به بهداشت و کاربردی بودن آنها (برای حمل و نقل کالاها و عابران) اهمیت زیادی داده می شده است….با این وصف باید توجه داشت که اگر از خیابان های درجه اول بگذریم، کوچه ها و خیابان های باریک دیگر شهر، همواره مرکز زباله ها و مکان هایی آلوده به حساب می آمده اند.»(فکوهی ۱۳۸۳ص ۳۱۲)
این خصلت را در شهر سنندج هم می توان دید. خیابان پاسداران امروز اما معروف به نام دیروز آن در میان مردم یعنی خیابان ششم بهمن (همین نامگذاری دوگانه یکی از مصادیق بصیرت های دوسرتو در باب سویه های مواجه زندگی روزمره با نظم کارکردی مسلط است)، خیابانی است که از دیگر خیابانهای این شهر شیکتر و تمیزتر و نیز عابران آن بیشتر از عابران دیگر خیابانهای شهربه ظاهر خود اهمیت داده و لباسهای شیک و مد روز را به تن می کنند. مغازه های این خیابان نیز شیک ترین مغازه های سنندج و البته گران ترین مغازه ها هستند. این خیابان به دلیل داشتن تعداد بسیار زیادی پاساژ و مرکز خرید، بهترین بهانه ها را برای قدم زدن زنان در شهر پدید آورده است. انسانهایی که در این خیابان راه می روند و یا می ایستند درکناز مغازه های رنگارنگ باعث شده اند که این خیابان بسیار خوش بو، رنگارنگ و سرشار از انرژی جوانان و خنده های انان باشد.
زنان و قدم زدن
از مهمترین ویژگیهای این خیابان انست که این خیابان آنقدر شلوغ و پر ازدحام است که زنان در عین دیده شدن، دیده نمی شوند زیرا در ازدحام زنان و مردانی که در این خیابان حضور دارند گم می شوند و لذا زنان می توانند طی روزهای یک هفته بارها و حتی بارها طی یک روز در آن قدم بگذارند و نسبت به همین میزان رویت شدن در دیگر خیابانهای شهر، کمتر در مظان اتهام قرار گیرند که چرا به دفعات در خیابان رویت شده اند. این حاشیه امنیت فراختر مرهون آن است این خیابان بهانه های موجه برای قدم زدن آنها را در اختیارشان قرار می دهد؛ مثلا اینکه اولا این خیابان دارای تعداد زیادی مغازه است و ثانیا اینکه در مرکز سنندج امروز قرار گرفته و لذا زنان به بهانه رسیدن به دیگر مسیرهای شهر می توانند از این خیابان عبورکنند. این خیابان تنها محلی برای تفریح و گشت و گذار زنان نیست بلکه کارکرد پنهانی تر و مهم تری برای زنان دارد و آن این است که فرصتی فراهم می اورد تا زنان حضوری طولانی در حوزه عمومی داشته باشند. حضوری که می تواند ساعتها به طول انجامد آن هم در یکی از اصلیترین و مدرنترین خیابانهای شهر. این خیابان در میان خیابان های شهر سنندج به لحاظ امتداد خیابانی کوچک است اما به یمن مغازه های بسیار زیاد آن، این امکان را برای زنان فراهم می سازد که بتوانند ساعاتی طولانی با سرعتی کم در آن راه رفته و یا ایستاده و مغازه ها را نگاه کنند. خیابان ششم بهمن در کنار فراهم آوردن این فرصت برای زنان که هم ببینند و هم دیده شوند، فضایی از شهر است که زنان عابر آن، با نحوه پیراستن و اراستن و نیز پوشش خود به نظر می رسد که اعتراض خود را به قالب و نظم مسلط مردسالارانه و پدرسالارانه ی پوشش و ارایش آشکار می سازند. زنان دراین خیابان نسبت به زنانی که در دیگر نقاط شهر راه می روند شیک پوش تر وبه اصطلاح آرایش کرده تر هستند، نسبت به دیگر زنان در حال راه رفتن در این شهر کمتر کدهای پوشش رسمی تجویزشده را رعایت کرده و لباسهای به روزتری به تن دارند.
از سوی دیگر اما در این شهر زنانی هستند که این خیابان، افرادی را که برای قدم زدن به آنجا می روند و نیز رفتارهای کالبد انسان در این فضا را قبول نداشته و با آن مخالفند. این زنان مخالفت خود را با کارهایی مانند عدم خرید از مغازه های این خیابان، گذر بسیار سریع از این خیابان( گام برداشتن های تند و سری که پایین انداخته شده) و نیز معاشرت نکردن با زنانی که در این خیابان بسیار قدم می زنند، نشان می دهند. در همین رابطه نکته ای جالب در ذهنیت مخالفان آن است که صفت دختران و زنانی که بسیار در این خیابان دیده می شوند برگرفته از نام این خیابان است: دخترهای شش بهمنی. این صفتی پسندیده برای زنان نیست زیرا این صفت یعنی” زنانی که بی دلیل ،زیادی در حوزه عمومی رویت می گردند” و این رویت پذیری زیاد برای انها مجازاتهایی درپی خواهد داشت از جمله طرد شدن. مثلاهمین صفت برای دختری کافی است تا خواستگار وی را از ازدواج با او پشیمان سازد و یا آبروی زنی را برباد دهد.
قدم زدن در این خیابان قدم زدنی عادی نیست، بلکه یک پارتی خیابانی(مهمانی بزرگ) دختران (و نیز پسران) است. مراسمی که در خانه ها اجازه برگذاری آن داده نمی شود و لذا به خیابان منتقل شده است. این مسله در نگاه اول با توجه به نحوه پوشش عابران این خیابان قابل استنباط است. پوشش و آرایش عابران این خیابان، آرایش و پوششی است که مردم این شهر، البته با سبک زندگی ای خاص، در مهمانی های مهم، با آن ظاهر می شوند با عطرهایی که مخصوص مهمانی است. مهمانی که در آن تعداد مهمانان زیاد است و طی آن دختران و پسران به طور سریع همدیگر را دیده و در همین زمان کوتاه با هم آشنا شده و به اصطلاح تلفن هایشان را رد و بدل می کنند. مهمانی که در خانه ها اجازه برپاشدن ندارد و لذا جوانان آن را به نحوی دیگر در خیابان برپا می دارند.
تنبیه دختران و زنانی که با استفاده از کالبد خود، اعتراضشان را به پوشش مسلط جامعه در این خیابان به نمایش می گذارند، نه فقط از طرف خود مردم شهر بلکه از مسوول حفظ نظم جامعه نیز انجام می شود(البته این مجازات دوگانه از نقطه عزیمت های مختلف صورت می گیرد).
نتیجه گیری
زندگی روزمره عرصه خلاقیت های فزاینده جهت رهایی از الزامات نظم نشانه نشاختی-کارکردی مسلط و گشایش امکانات فراخ تر کنش است. زنان در خیایان شش بهمن با استفاده از تاکتیک هایی، فضایی برای حضوری مداوم تر در حوزه عمومی خلق می کنند و بدین گونه با نظم نشانه شناختی مسلط و چارچوب فرهنگی خود مبارزه کرده و اهداف خود را پی می گیرند و تا حدی هم موفق بوده اند. انها در داخل خود چارچوب فرهنگی و نظم نشانه شناختی موجود مسلط مبارزه می کنند و با تغییر در برخی از نشانه ها( مثلا داشتن حجاب اسلامی اما به سبک خود) مقاومت خویش را ابراز می دارند.
منابع
• گاهنامه نویسا.(۱۳۸۳)شماره دوم.ناسیونالیسم در کردستان(۲)
• فکوهی, ناصر(۱۳۸۳) انسانشناسی شهری، تهران: نشر نی
Erfani.samal@gmail.com