انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فیلم لبخند مونالیزا زیر چتر موج دوم فمینیسم

فیلم لبخند مونالیزا (Mona Lisa Smile) زیر چتر موج دوم فمینیسم

فیلم «لبخند مونالیزا» به کارگردانی مایک نیوول (Mike Newwell) در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. درواقع این فیلم روایتیست در سال ۱۹۵۳. بار زنانه فیلم را از همان ابتدا می‌توان دریافت، چرا که داستان زندگی استادی است به نام کاترین واتسن (با بازی جولیا رابرتس) که تاریخ هنر تدریس می‌کند و به تازگی وارد کالج ولزلی (Wellesley College) شده است که از معتبرترین دانشکده‌های هنر است و به همین دلیل اساتیدش زیر ذره‌بین مدیران کالج هستند که آیا از عهده تدریس در چنین کالجی به خوبی بر می‌آیند یا نه. دانشجویان کاترین درس‌خوان و تااندازه‌ای هم از خود راضی هستند و سعی دارند استاد را به چالش بکشانند. اما تربیت ذهنی آنها چارچوب‌بندی شده است و به آموزه‌های کتابهایشان اکتفا می‌کنند. این چیزی نیست که کارتین را راضی کند بلکه کاترین قصد دارد در آنها تحول ایجاد کند و ذهن آن را از قالب‌های کلیشه‌ای به سوی تفکر خلاق و پرسشگر سوق دهد. آنگونه‌ای که کاترین تلاش داشت دانشجویانش به‌گونه‌ای متفاوت به زندگی نگاه کنند و یاد بگیرند که مستقل باشند و مسیر زندگی خود را بیابند، با توجه به دوره‌ای که او وارد دیزلی شده است، می‌توان گفت که فیلم به صورت نامحسوسی بستر تفکراتی که موجبات موج دوم فمینیسم را غنی می‌ساخت به تصویر می‌کشد. کارتین در تلاش نیست تا دانشجویانش را علیه مردان و زندگی خانوادگی و ازدواج و فرزندآوری بشوراند، بلکه بیشتر در تلاش است تا به آنها بباوراند که لزومی ندارد بعد از ازدواج تمام خواسته‌ها و آرزوهای درونیشان را زیر پا بگذارند و تمام وقتشان را به شوهر و فرزند بپردازند، بلکه می‌توانند در کنار آنها به رشد فردی خود نیز بها دهند. می‌توانند ادامه تحصیل دهند و کار کنند و استقلال مالی و فکری داشته باشند. به نظر می‌رسد اندیشه‌های کاترین بیشتر به فمینیست‌های لیبرال نزدیک است و در تلاش برای داشتن حقوق برابر مرد و زن است، چرا که بعد از جنگ جهانی دوم هرچند زمینه‌ بیشتری برای حضور زنان در آموزش عالی فراهم شده بود اما همچنان زنان با تبعیض‌های متفاوتی در مشاغل روبه‌رو بودند، زنان از حقوق پایین‌تری برخوردار بودند و به‌عنوان ابژه‌های جنسی با آنها برخورد می‌شد، از سوی دیگر این مردان بودند که ارتقا شغلی و در نتیجه افزایش درآمد پیدا می‌کردند. (مشیرزاده، ۱۳۸۵)

هرچند دانشجویانش با هنر سروکار دارند اما انسان‌های آزادی نیستند، فشار خانواده و جامعه بر آنها غلبه دارد که دختر باید زود ازدواج کند و پایبند زندگی خود باشد حتی اگر از زندگی راضی نیست و شوهرش به او خیانت می‌کند. یکی از استادها تاکید دارد که: «چند سال دیگه، وظیفه و مسئولیت هر کدوم از شما اینکه مراقب شوهر و بچه‌هاتون باشید. شاید همه‌تون برای نمره ۲۰ اینجا باشید ولی نمره‌ای که بیشتر از همه مهمه نمره‌ایه که شوهرتون به شما میده، نه من.» ایدئولوژی خانه‌داری در دهه پنجاه از پذیرفته‌ترین ایدئولوژی‌هایی بوده است که حتی در خانواده‌های سطح بالا  نیز به چشم می‌خورد. در قرن بیستم با واژگانی نظیر مهندسی خانه و مدیریت خانه مواجه بودیم و در دهه پنجاه مادری یک وظیفه بسیار پیچیده و تمام عیار محسوب می‌شد و خانه‌نشینی به‌عنوان پدیده‌ای رمانتیک بود که باور بر این بود که زن با آن هیچ کمبودی نخواهد داشت. کانال‌های جامعه‌پذیری در تثبیت پایه‌های این ایدئولوژی نقش داشتند.- دختران باید مهربان باشند و مجلات زنانه و سایر رسانه‌ها در تقویت این باور تلاش می‌کردند. در فیلم‌ها زنان اکثرا خانه‌دار بودند و بچه‌دار؛ در رسانه‌ها روابط مردان و زنان به عنوان روابطی کلیشه‌ای بازنمایی می‌شد که مردان در آن به حوزه عمومی تعلق داشتند و زنان به حوزه خصوصی. البته تناقضاتی در این تصویرسازی‌ها نیز وجود داشت، مثلاً از یک سو، بر قدرتمندی زنان در خانه تاکید می‌شد و از سوی دیگر، در آگهی‌های تجاری، زنان خانه‌داری  نشان داده می‌شدند که از عهده انجام هیچ کاری به خوبی بر‌نمی آمدند. به رغم تبلیغات درباره قدرت زنان در خانه-  این نسل از زنان دریافتند که چنین قدرتی ندارند، همسرانشان به آنها خیانت می کنند. (مانند بتی در فیلم) در این زمان بود که دو سوم زنان داشتن کار را نه به دلیل مالی بلکه به دلیل احساس اهمیت و مفید بودن برگزیده‌اند. تغییر در این نگرش‌ها موجب شد که در ۱۹۶۰  جنبش‌های دانشجویی شکل گرفت این مادران دریافتند که فرزندانشان نیز برای آنها نمی‌مانند- می‌دیدند که کل زندگی را به ایدئولوژی خانه‌نشینی باخته‌اند، هرچند زنان متاهل و شاغل فشار مضاعفی را باید بر دوش می‌کشیدند و در موقعیت متفاوت اقتصادی و اجتماعی از مردان بودند. (مشیرزاده، ۱۳۸۵) درواقع، این فیلم نمایانگر شروع تغییرات دهه پنجاهی این باورها بود که کاترین تلاش داشت باورهای جدیدی را در کنار اینها در ضمیر دانشجویانش رشد دهد. چرا که هدف لیبرال فمینیست‌ها، جامعه‌ای سرشار از عدالت و همدردی بود که آزادی در شکوفا شود. (تانگ، ۱۳۹۱) در سایۀ چنین تفکری کاترین بارها با سیاست‌ها مدیران کالج با چالش مواجه می‌شود. یکی از همکاران مرد به او می‌گوید که آنها برای انجام کارهایشان راه خودشان را دارند، و تو مجبور هستی راهی برای سازش با آنها پیدا کنی. اما کاترین تمایلی به سازش به باورهای غلط ندارد، مانند این باوری یک زن خوب به شوهرش اجازه می‌دهد فکر کند همه ایده‌ها از خودش است حتی اگر اینطور نباشد. این سخنی است که کاترین از یکی از مدیران زن دانشکده می‌شنود و همچنین به کاترین اخطار می‌دهد که کمتر از هنر مدرن سخن بگوید چرا که آنها سنتی هستند.

هرچند دانشجویان ابتدا در مقابل سخنان کاترین واکنش نشان می‌دهند و او را فردی تندرو می‌دانند، اما آهسته با او اخت می‌شوند. بتی که حین تحصیل ازدواج کرده بود و خودش را یک سر و گردن از دوستانش بالاتر می‌دانست شدیدا به مخالفت با کاترین پرداخت و در روزنامه دانشگاه علیه او مقاله نوشت و در سر کلاس به او گفت چون خودت یاغی هستی دلیل نمی‌شود که به سنت‌های ما بی‌احترامی کنی، اما بعد از آنکه شوهرش به او خیانت کرد، نگاهش تغییر کرد. درست است که اکنون تحصیل زنان در دانشگاه و کار و ازدواج توام با هم به نظر امری بدیهی می‌رسد (هرچند همچنان چالش‌های زیادی در این حیطه وجود دارد) اما در چنان بافتی عقاید و اهداف کاترین خیلی رادیکال به نظر می‌رسید و واکنش‌های تندی از سوی جامعه دریافت می‌کرد. امروزه زنان از امتیازاتی برخوردار هستند که زنان بسیاری قرن‌ها برای رسیدن به آنها خون دل خوردند و جنگیدند. مدیران کالج که با کاترین به خاطر عقایدش با مشکل مواجه شده‌اند، از او می‌خواهند که برای سال ۱۹۵۴- ۱۹۵۵ در دپارتمان تاریخچه هنر باقی بماند اما به شرایط زیر:

  • تنها مطالبی را آموزش دهید که از طرف حوزه طرح شده باشد.
  • تمام برنامه‌های آموزشی را برای بازبینی و تایید نهایی باید قبل از شروع هر ترم ارائه دهید.
  • اجازه مشاوره به هیچ دانشجویی در مورد موضوعاتی که مطرح می‌شود ندارید.
  • اینکه موافقت می‌کنید رابطه‌ای کاملا حرفه‌ای رو با تمام اعضای دانشگاه حفظ خواهید کرد.

این دوراهی است که کالج در مقابل او قرار می‌دهد و کاترین علی‌رغم اینکه کارش را دوست دارد و دلش می‌خواهد در چنین کالجی بماند به خاطر چنین شروطی رفتن را بر ماندن ترجیح می‌دهد. وقتی او کالج را ترک می‌کند همۀ دخترها برایش نقاشی می‌کشند تا آنها را به یاد داشته باشد. بتی نیز نگاهش به کاترین تغییر پیدا می‌کند، او از همسرش جدا می‌شود و  در مقاله ای که در تمجید کاترین می‌نویسد او را زن خارق‌العاده‌ای می‌خواند که با قوانین خودش زندگی می‌کند و «وادارمان کرد که دنیا را از دریچه‌ای جدید ببینیم… او در حال سفر به اروپا است، جایی که مطمئنم دیوارهای جدیدی برای شکستن پیدا می‌کند و ایده‌های جدید که جایگزینشان کند.» تلاش کاترین و کاترین‌ها در طول تاریخ لزوماً برای مبارزه با جنسیت مرد نبود، بلکه آنها به دنبال حقوقی بودند که بتوانند به آرزوها و خواسته‌های خودشان جامه عمل بپوشند و لذت «بودن» را لمس کنند.

منابع:

رزمری تانگ (۱۳۹۱). نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه‌های فمینیستی، ترجمۀ منیژه نجم عراقی، تهران: نی.

مشیرزاده، حمیرا (۱۳۸۵).  از جنبش تا نظریه‌ی فمینیستی: تاریخ دو قرن فمینیسم، تهران: شیرازه.