فروید به ما میگوید، روانکاوی شیوهی درمان بیماریهای روانی و متدی بر مبنای درمان بوده و یک تئوری روی نتیجهی آن شیوه ساخت. اجازه دهید با یک شیوهی درمانی شروع کنیم. اگر روانکاو میتواند درمانی ارائه کند که اختلالات عصبی را در فرهنگ بومی ما معالجه کند، پس این نیز باید احتمال داشته باشد که از نظریهی روانکاوی برای فهم موفقیت درمانهای بومی در سایر فرهنگها استفاده شود. تا اندازهای که درمانهای شمنی (فریمن، ۱۹۶۷؛ توفلمییر و لومالا، ۱۹۶۳) شفادهندهگان شمنی یا فالگیران(ترنر، ۱۹۶۱/۱۹۷۲/۱۹۶۷ ، فصلهای ۶ و ۱۰)، درمانهای جنزدگی روحی به وسیلهی خلسه و درمانهایی از خلال«علائم» یا دیگر ابزارهای مناسکی در فائقآمدن بر آثار بیماری مؤثرند- روانکاوی نیز ممکن است بر ارائهی برخی از دریافتهای فرایند درمانی توانا باشد. در مورد دختری من با دیوید زانتون صحبتی داشتم که ۱۶ بابیلن مختلف (نوعی درمانگر در فیلیپین) برای اپیزودهای علائم خشونت او را گرفتهاند. تنها هفدمین نفر حداقل برای یک مدت توانست او را تسکین دهد. او این کار را از خلال شناخت یک موضوع سخت عاطفی در خانواده انجام داد: مادرش یک بابیلن را خبر کرد اما پدرش اجازه نداد(گاتریه و زانتون، ۱۹۷۲). ساتیر کاکار(۱۹۸۲، فصلهای ۲و۳) توانست با بیماران یک پیرمسلمان(مقدس) و یک شمن برای فهم مسائل و برخی از شیوههایی که به آنان کمک کرده بودند، مصاحبه کند.
چنین درمانهایی به علائم محدود هیستریک یا روانتنی محض یا بیماریهایی که به طور سنتی به داشتن یک بخش روانی معروف بودند، نیازندارند. به طور فزاینده آشکارشده است که کار مؤثر سیستم ایمنی و مبارزهی بدن در واکنش قوی بیماری به حالات عاطفی است و بنابراین چنین مینماید که درمانهای عجیب شفادهندهگان مؤمن یا دیگر روشهای مناسکی ممکن است در چنین مواردی حداقل به تأثیر باور بر توانایی شخص بیمار برای مبارزه با بیماری نسبت داده شود.
نوشتههای مرتبط
اگرچه نه به شکل عمومی اما یک انسانشناس روانکاو، کلود لوی استروس بهترین مقایسهای را که من میدانم میان مناسک شفا و فرایند روانکاوی بررسی کرد و یک صورتبندی عالی از ماهیت درمان روانکاوی ارائهداد. مقالهی ۱۹۴۹او ،«اثر نمادها» بیان درخشانی از اثر شفادهندهگان یک آیین شمنی کونایی در ارتباط با زایمان سخت و مقایسهای با درمان روانکاوانه است. او نشان میدهد که مناسک کونا(در پاناما) از خلال بازتولید در آواز یک شمن، یک چشمانداز اسطورهای کونایی، خلق یک هویت میان «چشمانداز» درونی زن (کانال زایمان او) به عنوان موضوع درکشوندهی وی و چشمانداز کیهانی اسطوره عمل میکند. با خواندن دردها برای زنان رنجکشیده-«نشاندادن آنها به زن در شکلی قابل دسترس برای تفکر آگاهانه یا ناآگاهانه» – آواز شمن «ارائهی قابل پذیرشی برای دردهای ذهنی است که بدن با آنها مدارا نمیکند»(لوی استرس، ۱۹۶۳، ص ۱۹۷). «در دیدگاه ما»، لوی استروس «آواز را شامل دستکاری روانکاوانه در نهاد بیمار میداند و دقیقن از دستکاری یک درمان انتظار میرود»(ص ۱۹۲؛ حروف ایتالیک). در مقابل، لوی استروس پیشنهاد میدهد که روانکاوی به وسیلهی گرفتن یک «اسطورهی شخصی» از خلال بیمار از گذشتهی وی برساخته میشود و یک اسطورهی شخصی جدید را در ترکیب با خاطرات بازنماییشدهی قبلی بیمار بازمیسازد. در حالی که موضوع برخی انسانشناسان روانکاو بازسازی لوی استروس از درمان روانکاوی است( برنارد جولیرات، ارتباط شخصی)، من تنها کسی نیستم که این ساختبندی درخشان فرایند روانکاوی را ملاحظه کردهام. ژاک لکان، روانکاو فرانسوی که شکلبندی نظری روانکاوانهاش مدیون لوی استروس است، مفهوم «اسطورهی شخصی رواننژندی» را از بازشکلبندی تئوری روانکاوی درمان قرض کرده است(لکان، ۱۹۵۳).
تعدادی از انسانشناسان روانکاو در درمان حالات ناهنجار ذهنی –بیماریهای روانی- در فرهنگهای «ابتدایی» یا غیرغربی متمرکز شدهاند. برای مثال آنتونی والاس در چند مقاله بحث کرده است که آیین تعبیر سنتی رویای ایروکویی راهی برای برخورد با کشمکشهای روانی اظهارشده در خوابهاست. این نیازمندی که رویا عمل میشود، به طور واقعی یا نمادین، نوعی پاکسازی ارائه میکند، او پیشنهاد میکند که وقوع کشمکش در خواب از آتش سرکوبشده به یک اختلال روانی کامل دمیده میشود. او این روش را با «متد پاکسازی»فروید از درمان هیپنوتیزمی مقایسه کرد که از توسعهی کامل روانکاوی جلوتر بود(والاس، ۱۹۵۸، ۱۹۵۹). یارم بیلو، انسانشناس روانکاو اسرائیلی، نیز نشان داد که میان تعبیرهای ارائهشده در اوایل قرن بیستم در شفادهندهگان اسطورهای بغدادی عراق و برخی تفسیرهای رویای فرویدی توازی وجود دارد(بیلو، ۱۹۷۹).
ترجمهای از کتاب:
Encyclopedia of Medical Anthropology: Health and Illness in the World’s Cultures Topics – Volume 1; Cultures -, Volume 2
با عنوان:
Psychoanalysis and Anthropology / Waud H. Kracke
ترجمه بخش یک این مقاله:
ایمیل نویسنده: fsayyarpour@gmail.com
ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»