گاردین برگردان محمد عامریان
با نقدی از می فانگ – آزمایشی دلخراش از کنترل اجتماعی
نوشتههای مرتبط
زبان چینی واژه ای برای “برادر” یا “خواهر” ندارد. به جای آن شما یکjiejie (خواهر بزرگتر)، meimei (خواهر کوچکتر)،gege (برادر بزرگتر) یاdidi (برادر کوچکتر) هستید. از هزاران سال پیش، سلسله مراتب و روابط خانوادگی بخش اصلی جامعه چین را تشکیل می داده است. اما در چهار دهه اخیر، این مساله مهم کاملا تغییر کرده است. برای اکثریت جمعیت، خواهر یا برادر داشتن، صرفا یک مفهوم شده. در سال ۱۹۸۰، چین شاید شدیدترین آزمایش کنترل اجتماعی جمعیت را در جهان اعمال کرده است. این سیاست می گوید: با برخی استثنائات مهم، زوج های چینی اجازه خواهند داشت هرکدام فقط یک بچه داشته باشند.
این نیاز ، شدیدا برعکس سیاست موجود بود. در زمان مائو، چینی ها تشویق می شدند که تا جایی که امکان دارد فرزند دار شوند؛ به زبان خود او: “هرچه مردم بیشتری داشته باشیم، قدرتمان بیشتر می شود”. اما با رسیدن دهه ۱۹۷۰، همزمان با رکود اقتصادی و افزایش مستمر جمعیت، برنامه ریزان نگران شدند که جمعیت چین آنقدر زیاد شود که نتواند از خودش محافظت کند. در آن زمان، نو مالتیسیانیسم[۱] در جهان مُد بود. پل اهلریچ در کتاب خود با عنوان “بمب جمعیت”[۲] در سال ۱۹۶۸ می نویسد: “در دهه ۱۹۷۰، برخلاف تصور برنامه های جاری که در حال ارائه شدن هستند، صدها میلیون نفر از مردم از قحطی غذا تلف خواهند شد”. رهبران چین احتمالا نوشته های اهلریچ را نخوانده بودند اما آمارگیران جمعیتی آن ها پیام مشابهی را رسانده بودند. و تقریبا برخلاف تمام رهبران کشورهای پرجمعیت آن زمان، چین ابزاری داشت که می توانست در پاسخ از آن استفاده کند: اجبار دیکتاتوری.
کتاب روشن و مبتنی بر پژوهش می فانگ، روایت نتایج تصمیم چین برای محدود کردن اندازه جمعیتش است. داستان او با سفر طاقت فرسایش با قطار پرازدحام به سیچوان در سال ۲۰۰۸ با گروهی از کشاورزان آغاز می شود که در حال برگشت به وطن بودند تا ببینند آیا تنها فرزندشان در زلزله مهیبی که آن سال استان سیچوان را لرزانده بود کشته شده یا نه. او همچنان جسارت رفتن به روستاهای دورافتاده ای را به خرج می دهد که در آنجا مسئولان محلی با دستور از دولت مرکزی، سیاست “تنها یک فرزند” را اجرا می کنند که منجر به مواردی از سقط اجباری جنین می گردد. یکی از موارد آن در سال ۲۰۱۲ بود که طی آن به زنی با نام فنگ جیان می به اجبار داروی سقط کننده جنین تزریق شد که حتی موجب شورش ملی در این کشور شده و مسئولان را وادار کرد که اعلام کنند در مورد اجرای این سیاست بازنگری خواهند کرد.
فانگ همچنین ما را از تصمیماتی آگاه می کند که منجر به اتخاذ چنین سیاستی شده است. در اواخر دهه ۱۹۷۰، دولت چین تصمیم گرفت که آمار جمیعیتی در واقع علمی انفجاری[۳] است و بر همین اساس، گروهی از متخصصان سایبری و مهندسان را به خدمت گرفت تا درباره این موضوع بیانیدشند. آنها تصمیم گرفتند که اندازه جمعیت ایده آل چین ۷۰۰ میلیون باشد و مدلی خطی را به کار گرفتند تا نشان دهد این مهم چگونه با محدود کردن موالید به دست می آید. همانطور که یکی از آن ها در کتابی در سال ۱۹۸۸ می گوید: “از آنجا که ابنای بشر میلیون ها سال پیش بر روی کره زمین ظاهر شده اند، همواره در نزاع با طبیعت بوده اند. حالا آن ها در نهایت با خرد و توان شان بر آن غلبه کرده اند”. متاسفانه مهندسان انفجاری[۴] با هیچ متخصص علوم اجتماعی مشورت نکردند که ممکن بود به این نکته اشاره کند که تنظیم اندازه خانواده مانند چرخاندن پیچ برای تنظیم بال هواپیما یا بوستر نیست.
در نتیجه تغییرات اجتماعی ای که ریاضی دانان نتوانستند آن ها را مشاهده کنند، چین هم اکنون به سرعت در حال پیرشدن است. بر اساس آمارهای فعلی، ۳۴ درصد جمعیت چین تا سال ۲۰۵۰ بالای ۶۰ سال سن خواهند داشت (این رقم هم اکنون ۱۲ درصد است). خانواده ها به منظور سرمایه گذاری برای آینده یک بچه مقادیر زیادی زمان و هزینه صرف می کنند که بخش عمده ای از برنامه شان برای خرج مستمری را تشکیل می دهد. با این حساب جای تعجب نیست که دولت چین در سال ۲۰۱۵ اعلام کرده سیاست مربوط تغییر میکند تا اجازه دهد هر خانواده تا دو فرزند داشته باشند.
با این وجود، همان گونه که فانگ عنوان می کند، این سیاست ممکن است در قدم اول غیرضروری باشد. جمعیت بسیاری از کشورهای در حال توسعه، با ثروتمند شدن کاهش قابل توجهی داشته، سالم تر شده و بیشتر از قبل شهر نشین گردیده است. ژاپن در حال حاضر در موقعیت کاهش جمیعتی شدیدی قرار دارد (بیش از ۵ درصد جمعیت، بالای ۶۵ سال سن دارند) و این وضعیت بدون هیچ گونه اجباری رخ داده است؛ رکود و بی ثباتی اقتصادی همراه با عدم اجازه برای مهاجرت قابل توجه از عوامل آن بوده اند. در شانگهای به خانواده ها اجازه داده میشد به مدت چند سال دو بچه داشته باشند (و البته همواره راه های گریز بیشماری از سیاست های کشوری وجود دارد). با این وجود، خانواده های ساکن در شانگهای به صورت افراطی تک فرزندی را انتخاب کردند؛ هزینه بالای همه چیز از ملک گرفته تا آموزش، این تصمیم را از نظر اقتصادی منطقی تر می کرد.
فانگ به صورت دقیق این را نسنجید که مفهوم “ازدیاد جمعیت” از چه جهاتی مورد سوال واقع شده، اما بسیاری از فاکتورها آن را توضیح می دهند. برای مثال، چین شریک تجاری عمده ای برای جهان است و نیازی به استقلال غذایی ندارد، و معنای انقلاب سبز در محصولات کشاورزی، افزایش دانه های با ثمردهی بالاست. امروزه، دغدغه بیشتری درباره ثبات سبک زندگی هایمان – آیا هر چینی یا آمریکایی می تواند صاحب ماشین (با آلودگی ای که تولید می کند) باشد؟ – وجود دارد تا درباره صرفا مجموع جمعیت مردم. آنچه از آن به عنوان بحران جمعیتی چین یاد می شود هم بدون راه حل نیست؛ تشویق به مهاجرت انبوه به چین یکی از راه هاست، که از نظر اقتصادی قابل قبول ولی از نظر فرهنگی دشوار است.
سیاست تک فرزندی در چین، نه فقط این کشور بلکه کل اقتصاد جهانی را در دهه های آینده همچنان تحت تاثیر قرار می دهد. کتاب خوب فانگ تحلیلی تاثیرگذار و دلخراش از تصمیماتی است که توسط گروه اندکی از مردان (و نه زنان) گرفته می شود که توجه زیاده از حدی به علم و اقتصاد داشته، و البته توجه اندکی به انسانیت دارند.
[۱] Neo-Malthusianism: افراد پیرو مکتب فکری توماس رابرت مالتوس که بر این عقیده بود که افزایش جمعیت جامعه به صورت توانی بالا می رود ولی افزایش غذای آن تابع روابط منطقی ریاضی است.
[۲] The Population Bomb
[۳] Rocket Science
[۴] Rocket Engineers