انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فضای شهری و سازوکارهای هویت جنسی-جنسیتی دختران نوجوان (۷)

۱-۴-۴ ارتباط فضا و هویت جنسی-جنسیتی
کالبد یا بدن به عنوان وجه مادی و فیزیکی وجود انسان در فضا حضور دارد و فضایی را اشغال می‌کند. واقعیت از خلال عمل روزمره و از طریق بدن به دست می آید و بدن وسیله برقراری ارتباط بین «خود» با رویدادهای بیرونی و دیگران است. تولید و بازتولید روابط اجتماعی و بیان معانی غیرکلامی از طریق نظارت مداوم بر چهره و بدن امکان پذیر می شود (گیدنز ۱۳۹۴, ۸۷).
با در نظر گرفتن کالبد به عنوان یکی از محورهای برساخت هویت، وجه زیستی کالبد دارای اهمیت اساسی خواهد بود. اما این اهمیت ناشی از خصوصیات ذاتی زیستی نیست، بلکه بیشتر به معانی و دلالت‌هایی ارتباط می‌یابد که برای خصوصیات زیستی در نظر گرفته می‌شود. بر همین اساس است که مفهوم هویت در دیدگاه کیمل با «هویت جنسی» مترادف می‌شود. اینکه چه تصوری از خودمان داشته باشیم، به تصور ما از جنسیت خودمان بستگی دارد (یعقوبی ۱۳۹۳, ۱۹۲). همچنین باید در نظر داشت که جنسیت و سکسوالیته در محدوده بدن فردی تعریف نمی‌شوند، بلکه شامل روابط اجتماعی هستند که بسط یافته و توسط فضا شکل گرفته‌اند. گرچه این دو مفهوم بدیهی، هنجارمند، خصوصی و عینی به شمار می‌روند، اما با تحلیل و تبیین آن‌ها در سه سطح معنای شکل‌گرفته حول بدن‌های جنسیتمند در فضا، کاربرد فضا و شکل‌دهی فضا توسط بدن‌های دارای جنسیت می‌توان به ارزیابی جنسیت و سکسوالیته به عنوان واقعیت اجتماعی پرداخت (تنکیس ۱۳۸۸).

محور مطرح شده در برساخت هویت جنسی، فضاست که زمینه‌ و بستر شکل‌گیری تجربه زیسته در زندگی روزمره است. در این محور، نباید از سیاسی بودن فضا غافل بود. «فضا در هر شکلی از زندگی اجتماعی مقوله‌‌ای بنیادی است زیرا فضا اساس هر اعمال قدرتی است.»(فوکو،۲۵۲:۱۹۸۶) ساختار اجتماعی قدرت از خلال برنامه‌های عادی و بدیهی زندگی روزمره و درونی کردن شیوه‌های رفتار و گفتار و استراتژی‌های فضایی، نظم خاص خود را تحمیل می‌کند و نظام مرزبندی جنسیتی را با رعایت اصل سلسله مراتب در تقسیم‌بندی‌های فضایی در تمام سطوح و لایه‌های زندگی تثبیت و بازتولید می‌کند (بهرامی برومند ۱۳۹۵).
یکی از تفکیک های فضایی تفکیک خصوصی/عمومی فضاست. تفکیک خصوصی/ عمومی فضا در شیوه نگرش افراد نسبت به خود و دیگران و ارتباط بین فردی و تفکیک و معنادهی به حیطه‌های فعالیت نقش محوری دارد (مدنی پور ۱۳۸۷, ۱۷). تفاوت خصوصی و عمومی بر اساس تمایز خود و جهان بیرونی شکل می‌گیرد. پس از آن خانواده واسطه بین فرد و جامعه است و حریم خصوصی خانه بین عمومی و خصوصی و غیرشخصی و شخصی وساطت می‌کند.

در آغاز عصر مدرن تفکیک خصوصی/ عمومی بیش از گذشته با تفکیک فضایی بر اساس جنسیت انطباق یافت. در فرایند توسعه صنایع امروزی، محل کار و خانه از یکدیگر جدا شدند و خانواده دیگر واحد تولید اقتصادی نبود. زنان به تدریج در ارتباط با ارزش‌های خانگی قرار گرفتند (گیدنز ۱۳۷۸, ۱۸۸). به عبارت دیگر انقلاب صنعتی بر تفکیک فضایی بین زن و مرد تاکید کرد(هاتچیسن ،۲۰۱۰:۲). فضای شهری که به سرعت صنعتی می‌شد برای زنان ناایمن در نظر گرفته شد و این محرومیت به تفکیک فضایی حوزه خصوصی و عمومی برای دو جنس در دوره ویکتوریا انجامید(مک دول ،۱۹۸۳). در این دوره در حوزه عمومی پیکر زن به اشکال گوناگون بیان بی‌نظمی، خطر و میل در نظر گرفته و حضور زنان در عرصه عمومی موجب ناپایداری نظم مسلط فضای اجتماعی می‌شد (تنکیس ۱۳۸۸, ۱۴۹). اما این تفکیک، در دوره‌های متاخرتر با ورود زنان به حوزه عمومی در غالب کار، مصرف و گذران اوقات فراغت تا حدودی متزلزل شده است. سرعت، تنوع و ناپایداری زندگی شهری که اشکال اجتماعی نهادی شده و از جمله نقش‌های جنسی و رمزهای هدایت جنسی را دچار آشفتگی می‌کند و این امر منجر به امکان بالقوه آزادی زنان در شهر مدرن می‌گردد. اما این آزادی اجتماعی و فضایی جدید، با محدودیت‌های مختلف مواجه هستند. از جمله ادراکات و بهره‌گیری بسیاری از زنان از فضای شهری به علت منطق سلطه و ترس از رفتار جنسی، محدود می‌شوند(همان).
کیفیت استفاده زنان از فضای عمومی شهری و حضور آنان در شهر از سوی سیاستگذاران شهری و فعالان حقوق زنان مورد مناقشه و مساله‌ای چالش برانگیز است که حوزه عمومی را به حوزه مورد نزاع بین دو جنسیت تبدیل کرده است. گرچه این منازعه کمابیش در همه جوامع در جریان است و اساسا مفهوم فضا، مفهومی سیاسی به شمار می‌رود، در جریان مقاومت هویت‌های ملی، محلی و دینی در برابر فرایند جهانی‌شدن ابعاد مفهومی دیگری نیز بر آن افزوده می‌شود. در جریان این مقاومت، شیوه‌های بازنمایی جنسیتی در فضای عمومی دارای کارکردهای نمادین هستند.
تفکیک فضایی/ جنسیتی که در سایر فضاهای شهری امتداد می‌یابد و به جنسیتی شدن فضاها بر اساس دوگانه خصوصی و عمومی منجر می شود، علاوه بر ایجاد دسترسی متفاوت به دانش، منزلت و قدرت برای دو جنس(سپین ،۳:۱۹۹۲) بر نگرش‌ها و هویت‌یابی انسان‌ها نیز تاثیرگذار است. فضاهای خصوصی و عمومی نمی‌توانند همواره کاملا متمایز و منفک از یکدیگر باشند و در بسیاری از موارد در هم تداخل می‌کنند. به طور مثال کالبد شخصی و فضای اطراف شخص بنابر فرهنگ‌ها و جوامع مختلف حریم خصوصی فرد محسوب می‌شود که در فضای عمومی وارد شده و قوانین و هنجارها از آن حمایت می‌کنند. در این تفکیک و تداخل شیوه‌های کنترل اجتماعی کالبد بر اساس جنس و جنسیت دارای اهمیت است.
یکی از مفاهیمی که از طریق تعامل قدرت، جنسیت و فضا شکل می‌گیرد، «فضای جنسیتی» است. فضای جنسیتی مفهومی کلیدی در مطالعات فمنیستی حوزه جغرافیا، برنامه‌ریزی و مطالعات شهری است. «فضای جنسیتی تولیدی اجتماعی است که متناسب با سازمان فعالیت‌های مربوط به مناسبات جنسیتی زنانه و مردانه، شکل گرفته و تجلی می‌یابد.»(همان) این مناسبات و روابط جنسیتی می‌تواند برای فضا و مکان شرایطی را به وجود آورد که موقعیت انسان را که در حال تجربه آن است بازتاب بدهد و مستحکم کند. فضاها و مکان‌ها خودشان ذاتا جنسیتی نیستند، بلکه از طریق معانی نمادین فضا/مکان و پیام‌های جنسیتی که به طور واضح منتقل می‌کنند، تا ممنوعیت صریح با خشونت، بر شیوه‌هایی که جنسیت برساخته و فهمیده می‌شود تاثیرگذارند و این شیوه‌ها را منعکس می‌کنند(مسی ، ۱۷۹:۱۹۹۴).
بر‌‌ این اساس آنچه در شکل‌گیری هویت جنسی نوجوانان دارای اهمیت به نظر ‌می‌رسد، تفسیر و تحلیل ‌‌این گروه از ساختارهای اجتماعی، فضاهای شهری، رویه‌های موجود در آن‌ها و تعریفی است که که در نهایت از جنس خود و جنس یا جنس‌های دیگر و رابطه بین آن دو ارائه ‌می‌دهند. به عبارتی تصویر فرد از خود به تصویر او از کالبد و جنسیت بستگی دارد و از آن قابل تفکیک نیست. همچنین تعریف هویت جنسی و در پی آن هویت جنسیتی در ارتباط با تعریف از جنس دیگر قرار گرفته و به تصویر و نگرشی نسبت به رابطه جنسی نیز منجر ‌می‌شود. به طور مثال «میل جنسی» یا «شهوت» برساخته‌ای فرهنگی است که عوامل زیستی و هرمون‌ها از یک سو و عوامل و معانی فرهنگی در آن به هم پیچیده شده‌اند(تلمن۲۰۰۴). گرچه به لحاظ فرهنگی وجود تمایلات و رفتارهای جنسی در نوجوانان از هر دو جنس نگرانی‌ها، مسائل اخلاقی و خطراتی را ایجاد می‌کند، اما معمولا در مورد پسران نسبت به دختران وجود این تمایلات و رفتارها قابل پذیرش‌تر و حتی «طبیعی‌تر» به نظر می‌رسد. چنان که مطالعه مردم‌نگارانه فاین (۱۹۸۸) نشان می‌دهد، گرچه بزرگسالان و مسئولان مدارس به وجود سکسوالیته دختران اذعان می‌کنند، اما سوژگی جنسی آن‌ها انکار می‌شود. بدن‌های دختران در مدرسه «پرورش» نمی‌یابند، بلکه تحت فشار سرکوب و نظارت قرار می‌گیرند(تلمن۲۰۰۴). در واقع از آنجا که اعتقاد نداریم پسران می‌توانند یا امکان دارد که خود را کنترل کنند، از دختران خواسته می‌شود که مسئولانه عمل کنند، تا سکسوالیته نوجوانان تحت نظارت باشد. برای محافظت از دختران که در رابطه جنسی آسیب‌پذیرتر هستند، کنترل بدن آن‌ها اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد(تلمن ۱۵،۲۰۰۵).
در زمینه پویایی‌های هویتی نوجوانان باید به این امر نیز توجه داشته باشیم که تنها سیاستگذاری‌های رسمی مدرسه‌ای و گرایشات والدین نیست که سکسوالیته آنان را تحت تاثیر قرار می‌دهد، بلکه فضای اجتماعی، همسالان، رسانه‌ها و تولیدات فرهنگی در کسب دانش جنسی و کنش‌ها و نگرش‌های نوجوانان در ارتباط با جنسیت خودشان تاثیرگذار هستند.

این مطلب دنباله دار، پایان نامه دکترای نویسنده در رشته انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است که روزهای چهارشنبه هر هفته منتشر خواهد شد.