شهر محل تعامل و گفتوگو است، شهروندان، مطالبهگران کیفیت زندگی هستند و مدیران میکوشند تضاد در لایههای گوناگون و پیچیده شهر را تعادل بخشند. رویکرد فرهنگی و اجتماعی، گسترش فضای مدنی را در سطح توصیه میکند و فشار اقتصادی، ساختار طبقاتی را. امروزه ضرورتهای آب و هوایی، زیستمحیطی و فنی، همکف شهر را به چند سطح اجتماعی تبدیل کرده است. موضوع فضاهای چندسطحی و زیرسطحی بسیار پیچیده است و این مقوله حداقل از سال ۱۳۸۰ منجر به اقداماتی در شهر مقدس مشهد شده است که نمیتوان آن را در نشستی یکی، دو ساعت خلاصه کرد.
شهر مشهد با حدود سه میلیون نفر جمعیت و توسعه سریع به لحاظ جمعیتی، ویژگیهای خاصی دارد. به نظر میرسد پیش از آنکه به موضوع فضاهای زیرسطحی بپردازیم، بهتر است ببینیم با چه شهری مواجه هستیم و حقیقتهای این شهر زیارتی چیست؟ آیا به همین راحتی میتوانیم از ایدهای متمایز که در سطح جهانی مطرح است، در توسعه شهریِ مشهد استفاده کنیم یا به تأمل بیشتر نیاز داریم؟ در این نشست، چالشها و فرصتهای پیش روی مشهد در حوزه زیرسطحی، در سطح کارشناسی بررسی شد.
با مشهد بیمحابا رفتار نکنیم
نوشتههای مرتبط
*دکتر لادن اعتضادی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
حکمت در نظام معرفتشناسی ما منزلت والایی دارد و در تمام تاریخ تمدن چند هزار ساله سرزمینمان به نظام معرفتشناسیمان بالیدهایم، اما این بالیدن کفایت نمیکند، بلکه باید در این نظام زندگی کنیم. هنگامی که از این نظام بریده شویم، دچار سردرگمی و حیرت میشویم. فرهنگ ایرانی، فرهنگی غنی است که بر این نظام معرفتشناسی مبتنی بوده و تمدن و شهرنشینی ما بر مبنای این نظام متبلور شده است. امروزه شهرهای تاریخی فراوانی در ایران وجود دارد، اما هنوز تفاوت شهر تاریخی با شهر باستانی را به درستی نمیدانیم. شهر باستانی عُمر معیّنی داشته و حیاتش به پایان رسیده است؛ در حالی که شهر تاریخی تا به امروز زنده است و حیات خویش را حفظ کرده است و مشهد یکی از این شهرهاست. این نگاه برخی افراد حتی تحصیلکرده و حرفهای جامعه ما که تاریخی بودن شهر را صرفاً وابسته به چند تکبنای متعلق به دوران پهلوی میدانند و از حیات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن غافل میشوند، بسیار از معرفت دور است. آیا شهر حتماً باید عالیقاپو داشته باشد یا قدمت بناهای آن به پیش از پهلوی برگردد تا آن را تاریخی بخوانیم؟! به همین دلیل امروز میخواهم درباره شهر تاریخی و نحوه مواجهه با آن صحبت کنم. ما به عنوان اهل حرفه با شهر تاریخی چه باید بکنیم؟ آیا شهر تاریخی اینقدر بیشأن و منزلت است که هرطور دلمان خواست با آن رفتار کنیم؟ آیا چون در دوران معاصر زندگی میکنیم، باید معاصرسازی را در چارچوبی ببینیم که به تخریب تاریخ و فرهنگمان بیانجامد؟ این پرسشهای بسیار مهم هستند. امروز از جایگاه مدرس و محقق تاریخ شهر و شهرهای تاریخی ایران سخن میگویم و چندان وارد بحثهای تخصصی شهرسازی نمیشوم. پرسش نخست این است که شهر تاریخی چیست؟ شهرهای تاریخی نوعی میراث و حاصل تجربه زیست و تبلور فرهنگ جوامع هستند. شهر بسیار غنیتر از چند تکبنا است و ما به تازگی ارزش تکبناهای تاریخی شهرمان را متوجه شدهایم، آن هم در حد نگاه قرن نوزدهمی پس از انقلاب صنعتی. تصور میکنیم باید این بناها را قاب بگیریم و در موزه بگذاریم تا ارزش آنها حفظ شود؛ در حالی که ارزش شهر تاریخی به زنده بودن و پایدار بودن آن است. شهری که در مقابل پستیبلندیهای تاریخ مقاومت کرده و تا امروز زنده مانده است، نوعی شیء موزهای و قابگرفتنی نیست. شهر تاریخی ترکیبی از اجزای گوناگون است که نمیتوان آنها را از یکدیگر منتزع کرد، قاب گرفت و بعد گفت میراثمان را حفظ کردهایم.
همچون پیشینیان، خردمندانه عمل کنیم
مداخلات شهری پدیده نوینی نیست. تمام شهرهای تاریخی بنا به شرایطی که داشتند کمابیش مسیر توسعه را طی کردهاند و مداخلات شهری شدید یا خفیفی در آنها اتفاق افتاده است. این تصور که مشهد به دلیل زیارتی بودن و افزایش زائران باید توسعه پیدا کند، به امروز متعلق نیست. در سیر تاریخی مشهد نیز اقدامات عمرانی و مداخلات شهریِ بسیاری صورت گرفته است که بارزترین و سنجیدهترین آنها در دوره شاهرخ تیموری رخ داده است. در این دوره برای مشهد مسجد جامع و باغ حکومتی ساخته میشود و آب شهر تأمین میگردد. هر بار اقدامی در جهت توسعه مشهد انجام شده، اولین قدم آن به موضوع تأمین آب شهر مربوط بوده است؛ از نهر امیرعلی شیرنوایی تا آبی که در زمان رضاشاه از سوی کوهسنگی به طرف شهر جاری میشود، طرحهای توسعه شهری به نحو جالبی با این نظام ورود آب به شهر مرتبط بودهاند.
مشهد چیزی جز باغی در اطراف یک روستا نبوده است، اما به واسطه شأن مرقد حضرت رضا(ع) به شهر تبدیل شده است. تمام مداخلات شهریِ طول تاریخ، حول این مرکز زیارتی بوده است. البته منظورم از حول، شکلی هندسی و منظم نیست. تمام اقدامات به توسعه حرم و پس از آن به ایجاد امکانات رفاهی برای زائران و مجاوران بوده توجه خاص داشته است. اکنون نیز اگر در توسعه مشهد، حرم و آسایش و رفاه زائران را مدنظر داریم، باید همچون پیشینیان خردمندانه عمل کنیم. به گفته آقای مهندس بهشتی، چارهای نیست مگر اینکه هر قدممان را بر تجربه پیشینیان استوار کنیم. مقصودم از تجربه پیشینیان، صورت شکلی و ظاهری آن نیست، بلکه درک مبانی معرفتی و مبانی منطقی و علمی آن مدنظر است.
مداخلات شهری مشهد در دوره رضاشاه، شبیه به اصفهان دوره شاه عباس است
در ده سالی که بر تاریخ تحولات شهری مشهد کار کردم، متوجه شدم هر اتفاقی که در این شهر افتاده، سنجیده بوده است. حتی در دوره رضاشاه که از آن با عنوان مدرنیزاسیون در ایران یاد میکنیم و آن را دورهای تحمیلی میدانیم و امروز خودمان را از آن نوع سیاستگذاری مبرا میبینیم، توسعه شهری مشهد از منطقی درست و پابرجا برخوردار بوده و از جهات بسیاری شبیه اقدامات شاه عباس در اصفهان است. زمانی که شاه عباس تصمیم گرفت اصفهان را توسعه دهد تا شهر نوین عباسی را در رقابت با دربار عثمانی به وجود آورد، به بافت تاریخی شهر و حیات جاری در آن هجمه نکرد؛ بلکه طرح توسعه اصفهان را در کنار آن شهر تاریخی پیاده کرد. در دوره شاه عباس این دو قسمت شهر را به گونهای به هم پیوند میدهند و شهری یکپارچه ایجاد میکنند که هیچ گاه دو بخش شهر در گسست و تضاد با یکدیگر نبود. مشهد دوره رضاشاه نیز از نظر مفهوم و ایده به شیوه اصفهان دوره شاه عباس توسعه مییابد. به این معنا که مشهد جدید در بهترین نقطه ممکن شکل میگیرد و در عین حال با ارتباطات سنجیدهای به مرکز قدیمی شهر پیوند میخورد. حرم، توسعه مییابد، در بافت پیرامون حرم مداخلاتی صورت میگیرد، تخریبهایی انجام میشود و دو خیابان طبرسی، تهران و فلکه حضرتی احداث میشود، اما تمام این کارها با حداقل دخالت و تخریب انجام و حرمت فضای تاریخی و مقدس مشهد حفظ میشود. بنابراین مواجهه با مشهد آدابی دارد که باید رعایت شود. در طراحی شهری باید حرمت مشهد را حفظ کنیم. هر بار که به مشهد میآیم بیشتر برای غربت امام رضا(ع) تأسف میخورم. شهر مشهد چهرهای غریب پیدا کرده است که در شأن مشهد و امام رضا(ع) نیست.
حفاظت و احیا و نه تخریب و نوسازی
نکته دیگر صحبتم تنها درباره مشهد و شهرهای تاریخی مطرح نیست، بلکه بحثی جهانی است. چون در دوران پس از انقلاب صنعتی به دلیل تراکم و فرسودگی بافتهای مرکزی شهرها، مردم به حومهنشینی روی آوردند، دوباره موضوع بازگشت به مرکز شهر مطرح شد. کوهن در کتاب برنامهریزی شهری و حفاظت و نگهداری به تفصیل راجع به این موضوع سخن میگوید و بر این باور است که مراکز شهرهای تاریخی به دلیل هویت ذاتی فرهنگیشان دوباره جمعیت اهلی خود را جذب کردند و زنده شدند. در واقع امروزه مرکز شهرهای تاریخی نوعی موضوع طراحی شهری در حوزه حفاظت و احیاست و نه تخریب و نوسازی. بنابراین در درجه اوّل هر شهر تاریخی یک مرکز دارد که لزوماً مرکز هندسی نیست و دوم اینکه این مرکز عامل حس هویت مردم آن شهر است. برای مشهد این مرکز، مرکزی فرهنگی و معنوی است. حال اگر مرکز تاریخی مشهد را از مردم آن جدا کنیم، نه تنها مشهد را بلکه مردم آن را هویتزدایی کردهایم.
حفاظت؛ الزام شهرهای تاریخی
از دیدگاه معاصر، مداخله در شهرهای تاریخی بر تئوری حفاظت (conservation) مبتنی است که در درجه اوّل به حفظ، سپس احیا و پس از آن توانمندسازی شهر میپردازد و تمام این سه مورد در مفهوم بهسازی خلاصه شده است. چشمانداز دخالت در بافتهای تاریخی شهری که در سال ۹۳ در وزارت راه و شهرسازی تصویب شد، بر همین موضوع تأکید دارد و به ارتقابخشی به کیفیات تاریخی، هویتی و فرهنگی در شهرهای تاریخی و نه تخریب و نوسازی آنها اشاره میکند. کوهن نیز معتقد است که حفاظت از شهرهای تاریخی به دلیل وجه فرهنگی و هویتی این شهرها و مراکز آنها الزامی است و مداخله شهری در شهرهای تاریخی اولاً باید به مرکز شهر معطوف باشد و ثانیاً الزامی فرهنگی است که اگر از آن روی برگردانیم، از فرهنگمان روی برگرداندهایم و پس از فرهنگ بحث اجتماعی و اقتصادی را مطرح میکند که ابزار تقویت پایداری در زندگی شهری است. این مقدمات را عرض کردم تا ذهنها را به ایران و ایرانی که شهرهای تاریخی دارد و شهر مشهد و مرکز معنویتاریخی شهر مشهد حساس کنم.
از تجارب خود و دیگران درس بگیریم
*دکتر گیتی اعتماد؛ شهرساز و معمار پیشکسوت
حضور من و خانم دکتر اعتضادی در اینجا به معنای تأیید و تکذیب هیچ پروژهای نیست. پیش از آغاز بحث درباره شهرهای چندسطحی قصد دارم به دو نکته اشاره کنم. نخستین نکته، مسئله لزوم بهکارگیری از تجربههای خودمان و کشورهای دیگر است. در طول زندگی حرفهای خود کمتر دیدم همکارانم از تجربههای گذشته استفاده کنند. اشتباهات معیّنی را بارها تکرار میکنیم و از آنها درس نمیگیریم. برای روشنتر شدن مطلب تجربه مفیدی که در پروژه نواب تهران داشتیم را خدمتتان عرض میکنم. پژوهش ما در این پروژه نشان داد، هیچ یک از ساکنان قدیمی محله نواب در مجتمعهای مسکونی پس از بهسازی این منطقه ساکن نیستند. در واقع پروژه بهسازی نواب، منجر به جابهجایی حدود دوهزار خانوار شد. از این روی، در پروژه رباطکریم که موضوع آن نوسازی و بهسازی واحدهای مسکونی بود، سعی کردیم تجربه نواب تکرار نشود. در پروژه رباطکریم هیچ پولی به مالکان داده نشد، بلکه برای آنان منازلی رهن شد و ظرف مدت چهارده ماه واحدهای مسکونی آنها به بهرهبرداری رسید و برخلاف پروژه نواب، تمام خانوادهها دوباره به محل سکونت خود بازگشتند. در پروژه بریانک که موضوع کار، مقاومسازی بود نیز سعی کردیم همانند رباطکریم عمل کنیم، اما این امر به دلایلی ممکن نشد. بنابراین میتوان از تجربههای تلخ و شیرین، شکستخورده و موفقیتآمیز، درس گرفت و از آنها در کارهای بعدی بهره گرفت.
برای چه کسانی بهسازی میکنیم؟
دومین نکتهای که مدنظر دارم این است که متأسفانه در بسیاری از پروژههای بهسازی یا ارتقای کیفی، آنچه در نظر گرفته نشده است مردم یا ساکنان آن محل هستند. هدف پروژههای بهسازی این است که محله نوسازی، عیانسازی و مدرن شود، اما حاصل آن رانده شدن ساکنان به محلات دورتر و سکونتگاههای غیررسمی میشود؛ همانطورکه در نمونه نواب نیز این اتفاق روی داده است. آمارها نشان میدهد که در مشهد حدود یک میلیون نفر حاشیهنشین وجود دارد؛ پس باید ببینیم واقعاً دلیل این حجم زیاد حاشیهنشینی چه بوده است و آیا نوسازیهای صورتگرفته به این حاشیهنشینیها منجر شده است؟ نمیخواهم قضاوت کنم، بلکه میخواهم به مسئولان و مدیران شهری هشدار بدهم.
توسعه زیرسطحی؛ نگرشی نوین در شهرسازی
شهرهای بزرگ معاصر با مسائل و تهدیدهای گوناگونی در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و زیستمحیطی مواجه هستند. از این روی پایدارسازی این شهرها در برابر مخاطرات محیطی با رویکرد توسعه زیرسطحی شهری، نگرشی نوین در شهرسازی است. البته منظور از نگرش نوین این نیست که این نگرش در گذشته وجود نداشته است، بلکه صفت نوین به کاربریهای امروزی این شهرها اشاره دارد. تمامی فضاهایی که در ترازی پایینتر از همکف قرار میگیرند، اعم از عمومی، خصوصی، شهری، غیرشهری و… شامل فضای زیرسطحی میشوند. امروزه برخی شهرهای جهان همچون تورنتو، مونترال، مسکو، هلسینکی، آمستردام و شهرهای بزرگ چین و ژاپن طرح جامع توسعه زیرسطحی دارند. اما امروز تنها درباره سه شهر مونترال، برلین و وین که فرصت بازدید از آنها را داشتهام، صحبت میکنم.
شهر زیرزمینی مونترال
شهر زیرزمینی مونترال کانادا، بزرگترین شهر زیرزمینیای است که تا کنون ساخته شده است. این شهر زیرزمینی با ساخت شبکهای از راهروها، کوچههای زیرزمینی و فروشگاههای بزرگ و مراکز خرید ایجاد شده است. یکی از دلایل اصلی ایجاد شهر زیرزمینی مونترال موضوع اقلیم بوده است. مونترال شهری است که در آن قوانین عابر پیاده حکمفرماست و سیستم شهر زیرزمینی، زندگی در مونترال را در هر شرایط آب و هوایی ممکن کرده است. زیرا گاهی در زمستان دمای هوا به چهل درجه زیر صفر میرسد و این موضوع زندگی روی زمین را دشوار میکند.
این شهر زیرزمینی در قلب شهر مونترال قرار دارد و شهری چندسطحی است که در برخی قسمتها تا چهار طبقه زیر زمین میرود. در این شهر زیرزمینی انواع ساختمانها از جمله رستوران و بانک وجود دارد و تمام نیازهای شهروندان را تأمین میکند و نیازی به خروج از آن نیست. زمینهای بازی و فضاهای ورزشی و تفریحی این شهر زیرزمینی از نظر ترکیب فضا و نورپردازی به گونهای است که مخاطب احساس نمیکند زیر زمین قرار دارد. شبکه مسیر عابر پیاده این شهر با کریدورهای عمومی سیودو کیلومتری، تونلها و مکانهای زیرزمینی، ده خط مترو، دو ایستگاه اتوبوس و چهارمیلیون مترمربع از فضای زمین را با هم مرتبط میکند. این شهر زیرزمینی هشتاد درصد از فضای ادارات مرکز شهر را دربرمیگیرد؛ به این معنا که اگر شهروندی کار اداری داشته باشد، هشتاد درصد کارهای او در این شهر زیرزمینی انجام میشود. سیوپنج درصد از فروشگاههای مرکز شهر، هزاروششصد واحد خانگی و دههزار فضای پارکینگ عمومی در این شهر زیرزمینی وجود دارد. دسترسی به این شهر از طریق صدوپنجاهوپنج ورودی که در خیابانها قرار دارد، ممکن شده است و روزانه پانصدهزار عابر پیاده از این شهر استفاده میکنند.
شهر زیرزمینی برلین
شهر زیبای برلین، پایتخت آلمان شهری است که آثار تاریخی ارزشمندی از جمله زاغههای مهمات و پناهگاههای حملات هوایی را در بخش زیرین خود جای داده است و هر ساله هزاران گردشگر را به خود جذب میکند. ساخت این شهر زیرزمینی در زمان هیتلر و برای مقاصد جنگی و پناهگاهی آغاز شد. یکی از این پناهگاهها که بازدید از بخشی از آن نود دقیقه طول میکشد، در منطقه روزبرگ برلین واقع شده است و حدود هشتصد اتاق دارد. دنیای زیرین برلین که شهری عظیم است و از آن به عنوان «برلین نامرئی» نام برده میشود و در عمق شانزده متری زمین واقع شده است. در سال ۱۹۹۷ سازمانی تحت عنوان «دنیای زیرزمین برلین» برای شناخت بیشتر تاریخ این شهر و معرفی بخشی از آن به ساکنان برلین و گردشگران تأسیس شد. این سازمان طی سالهای اخیر تورهایی برای بازدید از برلین راهاندازی کرده است که ساکنان برلین و جهانگردان را با تاریخ این شهر آشنا میکند.
شهر زیرزمینی وین
حجم فضای زیرزمینی وین، پایتخت اتریش به اندازه مونترال و برلین نیست، اما به دلیل اینکه دو بخش مهم در قلب شهر وین را از طریق زیرزمین به یکدیگر متصل میکند، اهمیت دارد. یکی از این دو بخش، بخش دانشگاهی و دیگری بخش فرهنگی وین است که شامل اپرای وین و دو کلیسای مهم آن میشود. در طول این راهروی زیرزمینی، بخش مهمی از مراکز تجاری مانند بانک، مراکز جذب توریست، فروشگاهها و فضاهای تفریحی واقع شده است. جالب است که در کنار پاسگاه پلیس این راهروی زیرزمینی، معتادان جمع میشوند و نوعی همجواری مسالمتآمیز میان پلیس و این معتادان وجود دارد.
علل و ضرورتهای توسعه زیرسطحی
از جمله علل و ضرورتهای توسعه زیرسطحی در شهرهای بزرگ معاصر میتوان به نکات زیر اشاره کرد: رشد جمعیت شهری؛ ظهور مادرشهرها و رشد پراکنده آنها؛ نیاز به مسکن انبوه و جلوگیری از گسترش حومهها و ایجاد شهرکهای جدید؛ نیاز به سیستم حمل و نقلی سریعالسیر مانند مترو؛ ضرورت کاهش آلودگیهای زیستمحیطی؛ مقابله با تراکم زیاد ساختوساز، به ویژه در مراکز شهری؛ پاسخگویی به کمبود فضای خدماتی؛ جلوگیری از آسیبپذیری در سوانح طبیعی و غیرطبیعی مانند جنگ، سیل، زلزله، طوفان؛ و چارهاندیشی در زمینه کمبود فضا. اما اگر به شهرهای زیرزمینی موجود در جهان توجه کنیم مسئله اقلیم و مقابله با سرما و گرمای شدید عامل اصلی ایجاد توسعه زیرزمینی بوده است.
——————————————————————————-
بخش دوم نشست در قالب گفتوگو با حضور دکتر مهران علیالحسابی (شهرساز و عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت ایران)، دکتر غلام صدیق اورعی (جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد) و مهندس بهاره بزرگمهر (مدیر شهرسازی اداره کل راه و شهرسازی خراسان رضوی) ادامه پیدا کرد.
*خانم دکتر اعتماد به نظر شما آیا میتوان پس از بیستوچهار سال پروژه سیصد هکتاری را پروژهای موفق دانست؟ آیا چنین پروژههایی هنوز هم باید به بخش خصوصی سپرده شوند؟
پرسش سختی است، زیرا اطلاعات من در این زمینه کم است؛ اما از نگاه یک زائر و شهروند این گونه پاسخ میدهم که در مقایسه با سالها پیشین که به مشهد میآمدم، در این محدوده روحانیت و معنویت کمتری احساس میکنم. برای نمونه ورود به حرم و عبور از روی سنگهایی که در زمستان یخ زدهاند و در تابستان تفدیدهاند برای من برزخی را تداعی میکند که مشکلات عدیدهای دارد و اصلاً قابل قبول نیست.
درست است که حرم مطهر به عنوان یک عنصر شاخص بین المللی و مرکزی مذهبی و زیارتی در سطح جهان مطرح است، اما قبل از هر چیز بخشی از شهر مشهد است. لذا قبل از هر اقدامی در محدوده حرم مطهر، چه در سطح و چه در زیرسطح باید تأثیر آن اقدام بر شهر مشهد بررسی شود. به نظر من در هیچ یک طرحهای پیش و پس از انقلاب به این موضوع که حرم بخشی از شهری چندمیلیونی است، توجه نشده است. مهمترین موضوع، جمعیت ساکن در این محدوده است. مردم و ساکنانی که در گذشته بخشی از از زندگی، زیارت و حرم را تشکیل میدادند، امروز کجا هستند؟ در توضیحی که درباره پروژه نواب دادم، اشاره کردم که مسئله ماندگاری و علاقه و وابستگی به خاک بسیار مهم است. بنابراین امروز باید به این پرسش پاسخ دهیم که ساکنان این محدوده که زمانی بخشی از از زندگی این شهر بودند و حرم بخشی از زندگی آنها بود، اکنون کجا هستند و ساکنان کنونی به کجا میروند؟ به نظر من این موضوع، اصلیترین معیار سنجش موفقیت این طرح است.
*خانم دکتر اعتماد به نظر شما بهتر است بخش خصوصی در این پروژهها باقی بماند یا بخش عمومی فعال شود و این پروژه با تصدیگری دولت ادامه یابد؟
این موضوع که شهرسازی را بخش خصوصی باید انجام دهد یا بخش دولتی، بحثی چندوجهی است. البته من اقتصاددان نیستم، اما به نظر میرسد تمام مشکلات این پروژهها به دلیل نبود قوانین متناسب و کنترل نشدن ضوابط روی داده است و این موضوع، انتظارات بخش خصوصی در حوزه ساختوساز را به صورت غیرمنطقی افزایش داده است. پس دولت و بخش عمومی میتواند با ایجاد ضوابط و قوانین مناسب و گرفتن مالیات کافی، بخش خصوصی را در پروژههای شهری سهیم کنند.
*خانم دکتر، مشاور ما پس از مطالعه فراوان بر این پروژه عنوان کرد که چون تحرک توسعه در این منطقه اتفاق نیفتاده، نوعی عقبافتادگی تاریخی در آن روی داده است که نیازمند جبران از طریق تحول اقتصادی است. حال با در نظر گرفتن موضوع زیرسطحی، مشاور پروژه به دنبال وارد کردن بخش خصوصی است. طبیعتاً وقتی چنین توقعی در زیرسطحی ایجاد میشود، تضمین سرمایهها و تحرک اقتصادی را به دنبال میآورد، دیدگاه شما درباره این موضوع چیست؟
کسی از رونق و تحرک اقتصادی و سود بردن جلوگیری نمیکند. اما در آزادترین کشورهای سرمایهداری دنیا مثل امریکا نیز کسی در بخش ساختمان دویست یا سیصد درصد سود نمیبرد. در آن کشورها نیز سود کنترلشده است و اتفاقاً به صورت تصاعدی مالیات گرفته میشود. مطمئناً اگر قوانین و ضوابط درست اجرا شود، تمام این مسائل حلشدنی است و تحرک اقتصادی اتفاق خواهد افتاد.
*جناب دکتر علیالحسابی شما که به عنوان استاد دانشگاه و مشاور عالی در بحث رهباغها با مشاور طرح در ارتباط بودید، موضوع زیرسطحی در مشهد را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این طرح ضرورتی اقتصادی بود یا ضرورتی فنی؟
برای پاسخ به این پرسش باید به ریشههای موضوع بپردازیم. به موضوع زیرسطحی از دو دیدگاه میتوان نگریست: یکی از دیدگاه موضوع و دیگری از دیدگاه مسئله. نمونههای انجامشده در جهان نشان میدهد که موضوع زیرسطحی نوعی رویکرد و در عین حال نوعی ابزار است. پس با توجه به این مطلب و مطالبی که خانم دکتر اعتماد بیان کردند، نمیتوان درباره ممکن بودن آن صحبت کرد؛ چراکه همه آن را پذیرفتهاند و ابزاری قابل استفاده است. پس وقتی این موضوع در جهان نوعی ابزار و نوعی رویکرد است، ما مخیّریم در شرایط گوناگون و به صورتهای متفاوت از آن استفاده کنیم. موضوعاتی چون آسایش اقلیمی، افزایش سطوح فضای شهری، توسعه حمل و نقل عمومی، توسعهتأسیسات زیربنایی، پدافند غیرعامل و… از جمله اهداف اصلی این بحث هستند و اهداف تبعی دیگر چون ارتقای کیفیت شهری، کارایی اقتصادی بهتر، افزایش فضاهای همگانی و بهبود شرایط زیستمحیطی را در دل خود دارند. بنابراین براساس مسئلهمان میتوانیم از موضوع زیرسطحی به عنوان رویکرد یا ابزار استفاده کنیم. از این منظر میتوان بحث زیرسطحی را به بحث تراکم تشبیه کرد؛ به این معنا که اگر بر اساس کار کارشناسی و مطالعاتی درست به کار گرفته شود، میتواند درمان خوبی باشد.
*آقای دکتر اورعی شما که از منظر اجتماعی به مسائل نگاه میکنید، آیا با نظر دکتر علیالحسابی که موضوع زیرسطحی را نوعی ابزار میدانند، موافقید یا استفاده از این ابزار را در اطراف حرم از بُعد اجتماعی به کلی نفی میکنید؟
نکتهای که ایشان عنوان کردند، نکتهای عام است. طبیعتاً انسان عاقل برای موضوع و مسئله پیشآمده با بررسی تمام معیارها بهترین پاسخ را انتخاب میکند. البته این معیارها نباید صرفاً اقتصادی باشند، بلکه باید به جنبههای ارزشی نیز توجه و سپس بهترین انتخاب را کرد. از نگاه انسان عاقل ابزار بودن هر وسیله به این معنی است که برای حل مسئله تمام ابعاد و ارزشها از جمله ارتباطات انسانی، نگاه متدین و معنوی، سودآوری اقتصادی و… را مدنظر دارد.
اقداماتی در بافت پیرامون حرم مطهر انجام میشود، اعم از افزایش ارتفاع، زیرسطحی، تجمیع و… تابع مسئله و اهداف ما خواهد بود. حال باید بررسی شود که موضوع زیرسطحی با چه هدفی و مقصدی و برای چه مردمی صورت پذیرفته است؟ اگر در زیرسطحی مردم نتوانند معنای زیارت و ارتباط معنوی را احساس کنند، این ابزار چه فایدهای دارد؟! برای نمونه با توجه به افزایش زائران و برای تأمین نیازهای آنها ظرفیت و مساحت حرم افزایش یافت؛ اما بسیاری از زائران به خصوص مجاوران با حضور در فضاهایی مانند صحن جامع حس زیارت ندارند و با امام خود ارتباط معنوی برقرار نمیکنند. مردم صحن جامع را برای زیارت آنجا را قبول ندارند و فقط برای نماز جماعت، استراحت و قرار گذاشتن به آنجا میروند. پس اگر تمام زمینهای اطراف حرم را به آن بیفزاییم، نوعی فضای تسهیلاتی ایجاد میشود، اما از نظر مردم حرم و مکان زیارتی نیست.
*خانم دکتر اعتضادی، در کنار بحث مانایی و قدمت شهر موضوع پویایی محلات، به ویژه پویایی محلات مرکزی مطرح است؛ در حالی که به نظر میرسد این مانایی و پویایی در مرکز شهر نوعی تناقض ایجاد میکند. نظر شما در این زمینه چیست؟
به نظر من تناقض را ما ایجاد کردهایم. درست است که تعداد زائران زیاد و مشهد بزرگ شده است، اما لزومی ندارد تمام اقامت زائران در اطراف حرم مطهر باشد. متراکم شدن اقامت زائران در اطراف حرم معضلاتی ایجاد کرده است که امروز میخواهیم با راهحلهایی همچون زیرسطحی آن را برطرف کنیم. امروز متوجه شدم که به زیرسطحی به چشم ابزار نگاه میکنند، نه رویکرد؛ و این ابزار برای برطرف کردن معضلاتی همچون سهولت دسترسیها، پارکینگها و تراکمهایی که حتی در طرح اصلی نبوده است، به کار میرود. بنابراین معاصرسازی نهتنها با تاریخی بودن و حفاظت از بافتهای تاریخی تناقض ندارد، بلکه نمونههای انجامشده آن در دنیا بسیار است.
نکته مهمتر این است که موضوع حفاظت، تنها شامل حفاظت از کالبد و بنا نمیشود، بلکه حفاظت از هویت فرهنگی را نیز دربرمیگیرد. در نتیجه باید از حس زیارت زائران و مجاوران حفاظت کنیم و لازمه این حفاظت، این است که ساختوسازها به درستی انجام شود. مسئله ما حفظ کیفیت فضای شهری است که با معاصرسازی هیچ تناقضی ندارد. مهمترین موضوع در طراحی شهری، موضوع تعادل در تمام وجوه است که تعادل اجتماعی، اقتصادی، جمعیتی و… را شامل میشود. در بافتهای تاریخی و مذهبی توجه و اهمیت دادن به حفظ تعادل، بسیار مهمتر است و بیتوجهی به موضوع تعادل، تمامی مشکلاتی را که طرح با آن روبهروست، به وجود آورده است.
متأسفانه مشکل این است که در ایران از تجربیات خودمان درس نمیگیریم و تجربیات کشورهای دیگر را ناپخته به کار میگیریم. هر کس زیرسطحی میدان کهنه اصفهان را دیده، بسیار متأسف شده است. تا وقتی آن میدان برقرار بود، اصفهان از آل بویه تا امروز تداوم داشت؛ اما با از بین بردن آن چه اتفاقی افتاده است؟! پس بین معاصرسازی و حفاظت هیچ نتاقضی وجود ندارد. تمام مظاهر فرهنگی ما دچار بیماری شده است و یکی از بیماریهای فرهنگی ما این است که اقتصاد را سوداگری و معاصرسازی را در تناقض با حفاظت از بافت تاریخی و فرهنگ میبینیم.
*خانم مهندس بزرگمهر شما به عنوان نماینده دولت و مدیر معماری و شهرسازی اداره راه و شهرسازی خراسان رضوی که از ابتدا با این موضوع در ارتباط بودید، بفرمایید که دولت برای جبران این نارضایتیها و تجربیات ناموفق چه برنامهای دارد و اکنون در زمینه بحث زیرسطحی چه اتفاقاتی در حال انجام است؟
طرح اطراف حرم رویکردی مبتنی بر نوسازی داشته است و من شخصاً همیشه با رویکرد نوسازی مخالف بودهام. در واقع رویکردی که در اطراف حرم به کار گرفته شد، رویکردی مسئلهمدار بود و بافت فرسوده را نیازمند نوسازی، تحریک و توسعه میدانست. از آنجا که این رویکرد «راه» را اصلیترین عنصر توسعهدهنده میدانست، احداث خیابانهای جدید در پیرامون حرم را در دستور کار خود قرار داد. این اقدام موجب چندپارگی محلات، گسست تاریخی و به دنبال آن هزینههای بسیار زیادی مانند تملک و مداخله شد. آنچه مطرح کردم، خوشبینانهترین موضع درباره طرح است. در واقع اگرچه این طرح موجب سرمایهگذاریهایی در این بخش از شهر شد، در اصل گسست فرهنگی بسیار شدید و افزایش اختلاف طبقاتی را در پی داشت.
این طرح هیچگاه در بدنه دولت مصوب نشد و پس از مشاهده اینکه طرح بدون طی روال قانونی در حال انجام است، بازنگری در آن به پیشنهاد ما که متولی امر بودهایم، از سوی شورای عالی معماری و شهرسازی در سال گذشته اعمال شد. این بازنگری منجر به عقد قراردادی تازه شد.
هر تصمیم را باید در زمان خودش ارزیابی کرد. تصور من این است، زمانی که طرح تفضیلی بافت پیرامون حرم آغاز شد، بر اساس مسئله فرسودگی، یک راهکار را انتخاب کرد. اکنون زمان گذشته است و به این نتیجه رسیدهایم که باید تغییر ایجاد کنیم و در روند این تغییر با موضوعاتی مانند حیات زیرسطحی مواجه شدیم. حیات زیرسطحی بالذات یک مفهوم منفی یا ردشده نیست، متروها شکلی از حیات زیرسطحی هستند. اما از نظر ما که متولی نظارت بر طرحهای توسعه شهری هستیم تبدیل باغراههایی را که قرار بوده است تأمینکننده فضای سبز منطقه باشد، به فضاهای چندسطحی و حیات زیرسطحی نامیدن آن، نادرست است. چه ضرورتی اتفاق افتاد که مفهوم زیرسطحی به جای اینکه در جای خودش ارزیابی شود، به یکباره به چند طبقه کردن فضاهای سبزی تبدیل شد که تنها فضاهای تأمینکننده کیفیت محیطی در آن منطقه بود؟! کدام ضرورتها موجب شد موضوع به این سمت برود؟! تشکیک در این موضوع موجب شد که طرح بازنگری به تصویب شورای عالی معماری و شهرسازی به عنوان عالیترین مرجع برسد و به عبارتی خرد جمعی و همگانی در سطح ملّی آن را نقد کند. چیزی به عنوان حیات زیرسطحی میتواند بسیار مثبت باشد؛ اما چگونگی آن مهم است.
خانم مهندس بزرگمهر با این اوصاف میتوانیم مطمئن باشیم که بیست سال بعد کسی نگوید که این موضوع، تجربهای شکستخورده است؟
بله، این موضوع با حساسیت دنبال میشود ولی توجه به اینکه تا چه حد این دیدگاه و طرح پیش رفته است و به نقاط ثابت تبدیل شده، بسیار مهم است. برای مثال باغراه نعیم بدون گرفتن مصوبه اجرا شده است و نمیشود آن را برگرداند. متأسفانه نقاط ثابت زیادی داریم که دیگر نمیشود برای آنها کاری انجام داد.
خانم دکتر اعتضادی شما نکتهای داشتید؟
بله. بحث بر سر مکان و چگونگی اجرای این فضاهاست. نُه سال پیش حیات زیرسطحی مطرح و مسابقهای نیز برگزار شد، اما آن زمان مکانیابی حیات زیرسطحی کاملاً با امروز متفاوت بود. در آن دوره این موضوع در محلات و به صورت گودال باغچهای با ارتفاع کم مطرح بود و تراکم ساختمانی اصلاً مانند امروز نبود و مسیر سبز با حفظ بافت طراحی شده بود. نقد من این است که طرح با این وضعیت تراکم و ارتفاع معضلاتی درست کرد که به دنبال زیرسطحی در نامناسبترین مکان ممکن رفته است. این فضاهای زیرسطحی قرار است با وجود کاربریهای تجاری، اقتصادی و خدماتی چه زندگیای برای زائران و شهروندان تأمین کند؟ اگر فضاها به گونهای باشد که زائران مدام پاساژ و فضای تجاری ببیند، دیگر توان و حال زیارت برای کسی باقی نمیماند. قرار بود طرح اطراف حرم طوری باشد که زائر را از فضای معاصر و سکولار به فضای سنتی و معنوی ببرد و این طرح زیرسطحی با آن رویکردی که دکتر علیالحسابی مطرح کردند، تفاوت دارد.
آقای دکتر علی الحسابی، خانم دکتر اعتضادی بر توجه به ضروریتهای چگونگی انجام این طرح اشاره میکنند، آیا این ضرورتها پیشبینی شده بود یا خیر؟
همه قبول دارند که اتفاقی برای این محدوده افتاده است. با توجه به صحبتهای خانم دکتر اعتضادی، در مشهد و حوزه پیرامون حرم، باید آدابی را رعایت کنیم، این آداب باید توسط همه اعم از مجاوران، زائران، مدیران و… رعایت شود.
از دید مسئولان این آداب بر دو نکته مربوط به شهرسازی مبتنی است: نخست پاسخگویی به مجموعه نیازهایی که شهروندان و زائران دارند؛ دوم، حفظ و ایجاد انسجام و پیوستگی بین مجموعه مرکزی و کل شهر. حال، چه اتفاقی برای اطراف حرم افتاده است؟ نخست اینکه در حوزه میانی و اصل کار و حتی در خود مجموعه حرم مطهر، تقریباً در تمام قسمتها حیات چندسطحی (حداقل دوسطحی) وجود دارد که تأسیسات، بیوت، شبستانها و… را دربرمیگیرد. در این زمینه شهر و محدوده پیرامونی آن باید در مقابل این موضوع واکنش نشان دهد و جای سؤال است که ما به عنوان شهرسازان و معماران به آن پاسخ میدهیم.
دوم اینکه مجموعهای از پروژههای غیرانتفاعی در حوزه پیرامونی حرم در حال اجراست که تمام آنها چندسطحی هستند و برخی از آنها بین چهار تا پنج تراز زیرین دارند. اینکه این ترازهای زیرین را به حال خود رها کنیم یا در جهت مجموعه اهدافی که قرار است در این حوزه انجام شود با آنها برخورد کنیم، جای بحث و بررسی دارد. در واقع با مسائل متعددی روبهرو هستیم که ابعاد مختلف فنی، اجرایی، اجتماعی، اقتصادی، زیستمحیطی و… دارند و باید به تمام این ابعاد توجه شود. متأسفانه چهل سال است که زائران و مجاوران از میان کارگاههای ساختمانی به حرم مطهر مشرف میشوند و ایمنی عابران پیاده در خطر است.
از سوی دیگر صحبت از آداب به این معناست که باید برای پاسخگویی به نیازهای زائران و شهروندان اولویت قائل شویم و حتماً در بافت پیرامون حرم به این نیازها پاسخ دهیم. زائران در مسیر زیارت و رفتوآمد به خدماتی نیاز دارند که فقط در خرید خلاصه نمیشود. و باید در مجموعه اطراف حرم به آن پاسخ داده شود.
نکته دیگر این است که شرایط محیطی و اقلیمی شهر مشهد به گونهای نیست که اجرای پروژههای زیرسطحی در آن اولویت داشته باشد و از این نظر مانند مونترال نیست، اما در ایران همیشه به سرپوشیده کردن فضاها در قالب رویکردهای معماری و شهرسازی توجه شده است. اکنون نیز در تابستان کوچههای اطراف حرم را با چادر میپوشانند.
در حال حاضر با اجرای بخشی از طرح نوسازی و بهسازی بافت پیرامون حرم مطهر، بیش از یکسوم بافت تاریخی این محدوده از بین رفته است و با اجرای کامل طرح، کل بافت تاریخی از بین خواهد رفت. بنابراین با در نظر گرفتن شرایط فعلی، منطقی است که آنچه را از دست رفته است، از مسیرهای دیگری بازیابی کنیم و استفاده از رویکرد زیرسطحی میتواند پاسخی در این راستا باشد. از سوی دیگر تراکم ارتفاعی ساختمانهای تجاری و اداری پیرامون آستان مقدس بسیار زیاد است، در نتیجه طرح زیرسطحی میتواند کمی از رشد ارتفاعی بکاهد. همچنین پروژههایی در این محدوده اجرا شده است که دسترسی و پارکینگ ندارند و استفاده از ظرفیتهای زیرسطحی اشتراکاتی جهت تأمین این نیازها ایجاد میکند و در بعضی قسمتها از ضعفهای پروژهها میکاهد. در واقع بحث زیرسطحی اطراف حرم به معنای ایجاد مجموعهای از کانالها، معابر و کریدورهای زیرزمینی نیست، بلکه به معنای استفاده از ظرفیتهایی است که میتواند پروژههای پیرامون حرم را بهبود بخشد.
به هر حال در ابتدا باید به زمینه شکلگیری موضوع زیرسطحی توجه کرد. طرح نوسازی و بهسازی که به نظر بنده و خیلی از کارشناسان به بسیاری از جنبهها از جمله آداب تشرف توجه نکرده و زمینهساز مطرح شدن موضوع زیرسطحی شده است. بنده از همین جا اعلام میکنم که حاضرم برای رفع مسائل و مشکلات این اشتباه تاریخی اقدام کنم و از این کار دریغ نخواهم کرد. به همین سبب مسئله زیرسطحی را فرصتی برای رفع نیازهای شهروندان و زائران و راهحلی در جهت رفع کمبودهای طرح بالادستی و انسجام بهتر با بافت پیرامونی حرم میبینم. البته آن چیزی که در حال حاضر اتفاق افتاده است، محصول فرآیندی ده ساله است که ارگانها و افراد مختلف در آن مؤثر بودهاند. لذا این طرح نقاطی مثبت و منفی دارد که باید به آنها توجه شود. بر این اساس برای اظهار نظر درباره این موضوع باید از تمام ابعاد آن باخبر بود.
مهندس بزرگمهر: سال ۸۹ بحث طرح راهبردی حیات زیرسطحی به کمیسیون فنی کشیده شد. آن زمان اولین موضوع ضرورت طرحِ مسئله بود؛ به این معنا که ضرورت طرح زیرسطحی این شکل چیست؟ چرا باید رهباغهایی که قرار بود فضای سبز اطراف حرم باشند به چندسطحیهایی شامل پارکینگ و تجاری و خدماتی و آرامستان و… تبدیل شوند. مسئله ما تعریف حیات زیرسطحی به این شکل است. سال ۸۹ به شکل اساسی در این مسئله تشکیک کردیم. چرا طرح تفصیلی با رویکرد اساسی و به طور گسترده مداخله میکند، اما نیازهای اولیه شهروندان را برطرف نمیکند؟ از نظر گروه کارشناسی طرح زیرسطحی فضای اجتماعی را بازتولید نمیکند، بلکه فضایی عمومی را که قرار بود به باغراه تبدیل شود به فضایی نیمهعمومی بدل میکند که در خدمت بدنه تجاری است. انتقاد ما درباره تبدیل رهباغ فضای سبز به فضای خصوصی و نیمهعمومی است. فراموش نکنیم محدوده مرکز شهر یکی از آلودهترین نقاط شهر است و فضای سبز دائم در این محدوده، کیفیت محیطی بسیار زیادی ایجاد میکند. گذشته از اینها ادراک کسی که از روی زمین به حرم مشرف میشود و گنبد را میبیند با کسی که از زیر مشرف میشود کاملاً متفاوت است. هرچند رد شدن طرح در مراجع قانونی مانع از اجرای آن نشد و به همین جهت شورای عالی شهرسازی وارد شد و جلوی آن را گرفت و بازنگری در طرح تفصیلی را شروع کرد.
در بخش پایانی این نشست، مباحث و سؤالاتی از سوی حاضران در سالن مطرح شد که به تناسب از سوی هر کدام از اعضای پنل پاسخ داده شد که گزیدهای از آنها در ادامه آمده است.
مرضیه ترابی؛ دانشجوی دکترای دانشگاه فنی برلین
به نظر من در بحث بافت پیرامون حرم، سیستم طراحی بخشی از ماجراست و گروه طراح فقط نقش تصمیمسازی داشته است و گروههای تصمیمگیرنده، سرمایهگذار، بهرهبردار و… نیز د ر این ماجرا دخیل هستند.
روند اجرای طرح با تمام ویژگیهای آن شکافها و مشکلاتی دارد که نیازمند بررسی است. اما اگر مدام مسئولیت اتفاقها را به گردن طرح بیندازیم، جز ذکر مصیبت کار دیگری انجام ندادهایم..
اگر سیستم شهری به دنبال پاسخ به سوالات و نتیجهگیری درست است، باید تمام اتفاقاتی را که در این مدت صورت گرفته است، در نظر بگیرد و بررسی کند. بنابراین ابعاد این مسئله، تنها محتوایی نیست، بلکه باید این ابعاد را از سیستمهای مختلف بسنجیم.
جمیله منتظر تربتی؛ کارشناس ارشد شهرسازی و اقتصاد توسعه و همکاریهای بین المللی
وقتی انگشت اتهام را به سوی مشاور میبریم، باید به این نکته توجه کنیم که کارفرمایی هم در این مدت حضور داشته است. کارفرما که در این بیست سال درباره طرح هیچ ادعایی مطرح نکرد. در ابتدای این طرح، حدود سیزده هزار پلاک و بالغ بر پنجاه هزار نفر در محدوده ثامن زندگی میکردند که قسمت عمدهای از آنها امروزه وجود ندارند. فکر میکنم قبل از آنکه تراز زیرسطحی را بررسی کنیم باید به حیات روسطحی این محدوده توجه کنیم که دیگر وجود ندارد. واقعیت این است که در تمام این بیست سال به محدوده اطراف حرم از منظر اقتصادی نگاه میشد و چون جواب میگرفت، کسی به طرح انتقاد نمیکرد؛ اما امروز چون طرح از نظر اقتصادی جواب نمیدهد، اینجا نشستهایم و آن را نقد میکنیم و اگر غیر از این بود، برگزاری چنین نشستهایی امکانپذیر نبود. بنابراین باید با کارفرما، مشاور و سایر نیروها، طرحی را که اکنون پنجاه درصد از آن انجام شده است، بررسی کنیم تا بتوانیم با نگاهی واقعگرایانه این بافت زخمی را به صورت مثبت تغییر دهیم.
مسعود آقابیگی؛ دکترای زمینشناسی و عضو بنیاد ملّی نخبگان
در حوزه زمینشناسی وقتی میخواهیم زمین را حفر کنیم و به عمق برویم، باید حتماً ضرورت آن اثبات شود و اثبات این ضرورت نیازمند انجام مطالعات گوناگون روی زمین است. بر این اساس، انجام پروژههای زیرسطحی باید با اجازه متخصص این امر انجام شود و ضرورت و شاخصهای انجام آن نیز ارزیابی شود. در حالی که با جرمگذاری بیشازحد و حفاریهای پیاپی در محدوده حرم و بافت پیرامون آن که به صورت پیالهای با سطح آب فروان است، این محدوده را برای زلزلهای پنج ریشتری آماده میکنیم که میتواند به راحتی این بافت را تخریب کند. در اجلاس آمستردام در سال ۲۰۰۸ مسئله آب یکی چهار مسئله اصلی در بحث فضاهای زیرسطحی اعلام شد؛ حال سؤال اینجاست که مطالعات آبشناسی و زمینشناختی توسط چه متخصص و صاحبنظری در این محدوده انجام و اعمال شده است؟ وضعیت بافت با این شرایط از دیدگاه زمینشناسی نگرانکننده است.
این گفتوگو بعد از چهار ساعت نشان داد که در حوزه شهر به آداب گفت و شنود ویژهای نیاز داریم. امید است این نشستها بتواند فضای تعامل بین شهروندان، حرفهمندان، متخصصان و مسئولان را برقرار کند. در پایان، ضمن تشکر از حوصله حضار به نظر میرسد موضوع بازنگری در طرح اطراف حرم مطهر حضرت رضا(ع) باید با دیدگاهی همهجانبه در فضای باز گفتوگویی به جهت کاهش اثرات منفی صورت پذیرد که در آن موضوعات کلانی چون طرح ترازهای زیرسطحی نیز دیده شود. نقد سازنده و اصولی میتواند چالشها و فرصتهای پیش روی ما را بیان و موجب ارتقای کیفیت شهر شود.
این مطلب در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و پژوهشکده ثامن منتشر می شود.