فروپاشی قلمروها یا بازگشت مرزها؟ (بخش دوم)
آیا با نظم بخشیدن به جهانی شدن به شکست تجربه منطقهای کمک میشود؟
نوشتههای مرتبط
«دِلفین اَلِس»: منطقهگرایی میتواند به استراتژی انطباق با جهانی شدن کمک میکند ولی گستره سیاسی آن در بیرون از اتحادیه اروپا بسیار محدود است. منطقطهگرایی جانشینی برای تکقطبی دولتها در زمینه نمایندگی سیاسی ندارد. بیشتر سازمانهای منطقهای جریان تجاری و رفت و آمد افراد را تسهیل میکنند ولی این سازماندهی بینحکومتی باقی مانده است. دولتهایی مثل قطر و سنگاپور که از جهانی شدن بهره میبرند آنهایی هستند که با تبدیل خود به یک چهارراه، موفق به ایجاد مدلی ترکیبی شدهاند. آنهایی که اقدام به کنترل جنبههای سیاسی و اجتماعی میکنند در درازمدت شکننده میشوند. چین به دلیل تناقضات بین گشایش درها به روی بازارهای بینالمللی، سرمایهداری دولتی، محدودیت در دگرگونی داخلی و البته محدود کردن آزادیهای سیاسی دچار تنش است. این تناقضات در ایالات متحده و اروپا که ادعای گشایش درها را دارند و در حال ایجاد موانع در برابر ورود افراد و مخصوصاً برای اهالی خاورمیانه هستند نیز وجود دارد.
«ژوستَن وَییس»، مورخ: «یکی از نشانههای آشکارکننده برگشپذیری دولت این است که هزینههای نظامی در همه جای دنیا بالا میرود».
«ژوستَن وَییس»، منطقهگرایی دیگر در اروپا موفقیتآمیز نیست، در آفریقا با آشفتگی، در آمریکای لاتین با توطئه همراه است و در آسیا محدود شده است. به نظر من جهانی شدن تضمین منافع کشورهای بزرگ که چشمانداز فعلی بینالملل را مشخص میکنند را در پی داشته است. نتیجه مشخص جهانی شدن چنین است: تقویت کشورهای قدرتمندتر، و قدرت آنها روی کشورهای ضعیف، و به نفع چند بازیگر غیر دولتی عمل کرده است.چارچوب ثبات سیاسی و گشایش تجاری ایجاد شده توسط غرب امکان ظهور یا قدرتگیری دوباره کشورهایی مثل چین و هند را فراهم کرده و موجب افزایش ثروت در کشورهایی مثل روسیه شده است.
اما این چند برابر شدن جریانها، منابع ثروت، همچنین اهرمهای سیاسی برای این دولتها به وجود آورده است: سلاح گاز برای روسیه، فشارهای تجاری چین، فشارهای مربوط به تحریمهای مالی بسیار به کار گرفته شده توسط ایالات متحده و اروپا را در نظر بگیرید. این دولتها از وابستگی متقابل به نفع خود استفاده میکنند. مثال دیگر اینکه، معمولاً گمان میرود که جریان اطلاعات بر علیه دولتها عمل میکند – اسنودن، آسانژ، Anonymous حملات سایبری- ولی در واقعیت، دنیای مجازی به طور گسترده تحت تسلط دولتهاست و ابزار اطلاعاتی وسیع درباره ملتها و سایر دولتهای کمتر توسعهیافته را در اختیار دارد.
آیا میتوان بدون افتادن در آشوب دولت را پشت سر گذاشت؟
«ژوستَن وَییس»: به نظر من این نظریه پشت سر گذاشتن دولت جای بحث زیادی دارد. رأی انگلیسیها در ۲۳ ژوئن فقط برای تأیید دوباره درایت دولتشان بر علیه پشت سر گذاشتن آن توسط اتحادیه اروپا بود. اسکاتلندیها یا کاتالانها مانند سودانیهای جنوب این کشور خواهان ایجاد دولت خود هستند. و برعکس القاعده خواهان راهاندازی جنگ جهانی بین تمدنهاست، دائش به دنبال ایجاد دولت، چاپ پول حذف مالیات و کنترل مرزهاست. شاخص آشکارکننده برگشتپذیری دولت این است که هزینه تسلیحات در همه جای دنیاست: دولتها در حال قدرتمند شدن هستند و این قدرتمندی تنها در برابر گروههای مسلح غیر دولتی نیست. باید خوب توجه کرد که با جهانی شدن با عوامل غیر دولتی قویتر و قابل مشاهدهتر جامعه مدنی فعالتر و متعهدتر که بیشتر از گذشته میتوان روی آن حساب باز کرد، به نوعی قلمروزدایی از جهان کمک میکنیم. ولی در عین حال، به بازگشت قابل توجه دولتها و جغرافیا نیز کمک میشود. چرا برای چند کیلومتر در «قره باغ شمالی» (قفقاز) یا چند صخره برآمده از دریا چین جنوبی با هم درگیر هستیم؟
تمام چالش دیپلماسی در نظر گرفتن تأثیر دوگانه جهانی شدن است. و این موضوع هنگام برگزاری اجلاس COP21 (اجلاس تغییرات آب و هوایی در پاریس) موضوع اصلی صحبتها در «راهحل پاریس» بود. در این مذاکرات «لوران فابین» و «لوران توبیانا» چندین عامل – متخصصان، مسؤولان محلی شرکتها و NGO ها …- را در بطن سیستم بین دولتی جمع کردند. در حال حاضر سعی میشود درسهایی از آن استخراج شود تا برای استفاده در رفع مشکلات جهانی به خصوص فضای مجازی یا توسعه به کار گرفته شود. این نوعی پاسخ به تغییرات حاصله از جهانی شدن است که با دادن نقش بیشتر به جامعه مدنی موجب تقویت دولتهای بزرگ میشود.
«دِلفین اَلِس»: عمومیسازی سیستم بین دولتی پدیدهای تاریخی است، ولی آنچه که در ادامه خواهد آمد نیاز به ابتکار و تأسیس دارد. این چالش اشاره به یک پرسش دارد: چگونه به همزیستی جنبشهای غیر دولتی فراملی که جانشین اختیارات خاص یا خشن دولتی هستند و سیاستهای جهانی را تعیین میکنند کمک کرد؟
دولتها و سازمانهای بینالمللی تلاش میکنند خود را با این تغییرات ساختاری تطبیق دهند ولی زیاد موفق نیستند. الحاق عاملان جامعه مدنی در مذاکرات بینالمللی همانند کنفرانس محیط زیست پاریس زمانی عملی است که اهداف یکی است. از طرف دیگر، جنبشی همانند داعش نوعی خودمختاری«اسمیتی» اعمامیکند چون «برای موقعیت استثنائی تصمیم میگیرد». با این حال ارتباطی دولت کلاسیک ندارد برای این که قادر نیست سردمداران سیاسی(خلیفه) را به مردم مورد ادعا (امت) و قلمرو تحت کنترل مؤثر(نسبت کمتر و متغییری از «دارالاسلام» که مدعی آن است) را به هم ملحق کند. در برابر جذابیت جنبشهای خشونتآمیز، راهحل چیزی جز بازسازی اجتماعی در مقیاس محلی نیست. جوامع زمانی کارکرد دارند که مواجه با تغییر به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شده باشد، ولی هنگامی که به آنها تحمیل میشود دچار آشفتگی میشوند.