هلن رولو- گانزمن برگردان سعیده بوغیری
نظام آموزشی ما بیسوادانی تولید و آنها را رها می کند.
۴۹% اهالی کبک مشکل خوانش دارند و سعی می کنند از موقعیت هایی که در آن مجبور به خواندن می شوند، پرهیز کنند. نیز از موقعیت هایی که در آن گذارشان به رمزگشایی از جمله ای می افتد که لزوما معنای آن را متوجه نمی شوند. از این رو، اگر در دوره ای که اکثر شغل ها در بخش کارخانه ای قرار داشت، با این وضعیت می شد سروسامانی به خود داد، اما امروز در حالیکه اغلب سمت های ممکن در بخش سوم اقتصاد (پس از کشاورزی و صنعت) قرار می گیرند، اوضاع دیگر چنین نیست. ماریز پرو (Maryse Perreault) رئیس کل بنیاد سوادآموزی بی آنکه گوشی شنوا بیابد اعلان می کند: “دنیا دگرگون شده، استراتژی ها باید تغییر کنند.”
تحقیقات بین المللی پنج سطح برای سوادآموزی مقرر می سازند، سطح ۳ آن به عنوان آستانه مورد نظر برای گردش آسان در زندگی روزمره به عنوان یک کارگر، شهروند، والد، مصرف کننده در عین قادر بودن به ادامه حرکت فوق در یک جامعه، معین شده، جامعه ای که در آن، الزامات فزاینده اند و قابلیت سازگاری بالایی را ایجاب می کنند.
از اینرو تحقیق بین المللی فوق درباره سوادآموزی و مهارت های بزرگسالان ( EIACA، ۲۰۰۳) آشکار ساخت در کبک نزدیک به نیمی از جمعیت به این سطح ۳ دست نمی یابند، ۱۶% افراد بین ۱۶ تا ۶۵ سال، معادل ۸۰۰هزار شخص، در سطح ۱ اشل درک متون قرار می گیرند و بنابراین بیسواد به شمار می روند. وضعیتی ذیل نتایج به دست آمده در مورد مجموعه کانادا، که در آن ۴۲% جمعیت در سطح ۱ یا ۲ هستند، و تنها استان های دریایی، آماری نگران کننده تر از کل این کشور به دست می دهند.
ماریز پرو اظهار می کند: هرقدر فاصله بین ثروتمندان وفقرا بیشتر باشد، تمرکز بیشتر ثروت و نیز نرخ بالاتری در مورد بیسوادی وجود دارد. در مقام مقایسه، در ایالات متحده ۵۳% در سطح ۱ یا ۲ قرار دارند، در حالیکه کشورهای اسکاندیناوی با ۶۶% جمعیتی که دست کم به سطح ۳ می رسند، قهرمانان سوادآموزی هستند.
شکافی دیگر
در این صورت، چرا این نتایج حقیر حاصل می شوند و دیگر از چندین دهه پیش تاکنون کدام کشور دارای ثبات بیشتری است؟ خانم پرو براورد می کند: ارزش آموزش در کبک آنقدرها بالا نیست. این میراث جامعه ای استوار بر اساس استخراج مواد اولیه است. اما اقتصاد در حال جهشی ژرف است و نمی توان مانند ۲۵ سال پیش، که من کار خود را در این زمینه آغاز کردم، درباره بیسوادی سخن گفت. مثلا دستمزدبگیران الکترولوکس را در نظر بگیرید… اینها کسانی هستند که از کلاس سوم دبیرستان فراتر نرفته اند… حدود ۴۰% بین آنها کمتر از ۴۶ سال سن دارند. این حتی داستان کارگران ساده ما که بین ۱۵ تا ۲۰ سال سن دارند نیز هست. بنابراین سطح آنها اجازه دنبال کردن تعلیماتی پیوسته، برای سازگاری با بازار کار را به آنان نمی دهد. آنان بیکار خواهند شد یا راهیِ کاری بدون آینده، با نصف دستمزد کنونی شان. در آینده رفته رفته بر نمونه هایی این چنین افزوده خواهد شد. از این رو این مشکل حاشیه ای نیست، بلکه در میان اولویت های حکومتی است که با آن چنین برخورد می شود.
از این رو کبک در عین تمرکز بر ترک تحصیل، بسیار اندک و بسیار دیرهنگام عمل می کند. به زعم بنیاد سواد آموزی، باید از همان دوران مدرسه، طرق بیشتری برای یادگیری خوانش در نظر گرفت. نیز خانواده ها را به مدرسه نزدیک کرد. زیرا بیسوادی، بیسوادی به وجود می آورد.
ماریز پرو نشان می دهد: برای نمونه در یک محله کارگری مانند اوش لاگا- مزون نوو (Hochelaga-Maisonneuve) در مونترآل، میراثی ({ضد}فرهنگی) هست که انتقال می یابد مبنی براینکه مدرسه، برای ما نیست. نیز هیچ کار منسجمی برای مبارزه با این استنباط انجام نگرفته است. کودکانی هستند که بدون داشتن کتاب در منزل بزرگ می شوند. در حالیکه خیلی چیزها هست که فرد شب هنگام با وادارکردن والدین به خواندن داستانی برای خود می آموزد، چیزهایی که فرد با دیدن والدین که روزنامه ای مطالعه می کنند، با دیدن مادر و پدر که رمانی می خوانند می آموزد… والدینی که ترک تحصیل می کنند نخواهند توانست پیشرفت های کودکشان را دنبال کنند، آنان از مدرسه بسیار دور می مانند. نظام آموزشی ما برای طبقه متوسط قالب بندی شده، بنابراین ۲۵% اهالی کبک به آستانه فقر نزدیکند.
محله های فقیر
در جامعه ای که غلبه با شغل های بخش سوم است و رفته رفته از شغل هایی که به کارگران سطح ۱ یا ۲ حساسند، کاسته می شود، درجه تحصیل به تدریج با درآمد خانواده مربوط می شود. رئیس کل بنیاد سوادآموزی خاطرنشان می کند: “وقتی از محله های کارگری صحبت می شد، این افراد ثروتمند نبودند اما به کار دسترسی داشتند، آنها مطرود نبودند. امروز جمعیت سنتی اوش لاگا مزون نوو، یعنی فرانسه زبان های فقیر محروم از تحصیل در حاشیه این مسیر قرار دارند. {به هر تقدیر} جایی برای کارهای کارخانه ای باقی خواهد ماند اما این ها کارهایی با ارزش افزوده بالا هستند و نمی توان بر ارزش چیزی افزود مگر با پایه آموزشی ای استوار… {یک کارگر با میزان سواد} سطح ۲ برای نمونه قادر به تهیه یک گزارش تولید یا طرح ریزی شخصی کارش نخواهد بود، شایستگی های دستیابی به آموزش مداوم که به او امکان تحول به سمت این عملکردهای جدید را بدهد، نیز ندارد.
ورای فاجعه اقتصادی و اجتماعی مربوط به این جماعت، این تمام جامعه کبک است که این تازیانه را متحمل می شود. ماریز پرو برآورد می کند: “سوادآموزی یا اشراف بر خوانش، در قلب همه مسائل قرار دارد. یک فرد تحصیلکرده تر بیشتر مراقب سلامت خود است، به نقش محیط زیست حساس تر است، مسئولیت های بزرگتری را می پذیرد، رویهمرفته پدر یا مادر بهتری خواهد بود. داشتن مردمی باسواد زیانی ندارد، در حالیکه خلاف آن، واکنش های بزرگی بر برنامه اقتصادی و اجتماعی وارد می کند… هرقدر زمان بیشتری سپری شود و بر مهارت های مورد نظر در محل کار افزوده شود، واهمه مان اینست که رقم ۴۹% بیسواد شغلی به انفجار برسد.” او سپس با منفی نگری تمام این طور نتیجه گیری می کند که: “چه کسی می گوید در ده سال آینده، سطح مطلوب برای گردش آسان در محیط کار، سطح ۴ نخواهد بود؟” در این صورت دست کم ۸۵% جمعیت فعال، خود را حاشیه نشین خواهد یافت…
و دسامبر گذشته، شرکت چند ملیتی سوئد (الکترولوکس) از بسته شدن کارخانه اجاق گاز خود در شهر اسومپسیون (Assomption) کانادا خبر داد.
منبع: لودووار، ۳ سپتامبر ۲۰۱۱