انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فرهنگ های محلی ایران و انسان شناسی هنر

انسان شناسی در کشور ما چند دهه ای است که به صورت آکادمیک و نسبتاً نظام مند شروع به کار کرده است. اما انسان شناسیِ ایران تا چه حدی با سنت و گفتمان عمده انسان شناسی در توافق بوده است؟ انسان شناسی در اواخر قرن نوزدهم با هدف «مطالعه فرهنگ های دیگر» بنیانگذاری شد. منظور از «دیگر»، فرهنگ های غیر- غربی بود. این هدف تا به امروز نیز همچنان به قوت خود باقی است. تنها نکته مورد بحث این است که پس از جنگ جهانی دوم، تعدادی از انسان شناسان دیگر میدان مطالعاتی خود را که مشتمل بر کشورهای مستعمره می شد از دست داده و میدان شهرهای مدرن خود را جایگزین آن کردند؛ روندی که انسان شناسی شهری و شاخه های مرتبط با آن را به وجود آورد؛ اما همسو با این روند، جریان اصلی انسان شناسی تغییر نکرد و ما همچنان شاهدیم که تأثیرگذارترین انسان شناسان کارهای میدانی خود را بر همین جوامع غیر- غربی و غیر- اروپایی مبتنی کرده اند.

اما آنچه در انسان شناسیِ ایران اتفاق افتاده چیز دیگری است. اگر مطالعات اندک قبل از انقلاب توسط محققانی چون افشار نادری و دیگران را نادیده بگیریم، انسان شناسیِ ایران به شدت به سوی شهری شدن رفته و میدان اصلی خود را نادیده انگاشته است. به جرأت می توان گفت که به جز مونوگرافی ها یا تک نگاری هایی که به توصیف ابعاد کلی یک روستا پرداخته اند، کار نظام مند و انسان شناختی در خصوص جوامع سنتی ایران یعنی جوامع عشایری و جوامع روستایی صورت نگرفته است. گویا اغلب انسان شناسان ایران از نزدیک شدن به جوامع سنتی ایران که میدان اصلی کار آنهاست اکراه دارند و همواره به دنبال پروژه های شهری هستند.

انسان شناسان باید بدانند که رشته انسان شناسی علاوه بر وظیفه علمی خود دارای وظیفه ای اخلاقی نیز هست؛ و این وظیفه اخلاقی به ویژه پس از برافتادن رویکردها و نظریه های تطورگرا و پس از اضمحلال استعمارگرایی شدت بیشتری یافته است. این وظیفه اخلاقی چیست؟ انسان شناس در وهله اول وظیفه توصیف و تحلیل فرهنگ اجتماعی کوچک را دارد؛ در وهله دوم، انسان شناس وظیفه حفظ و ثبت محصولات مادی و معنوی این فرهنگ را بر عهده دارد. هم اکنون بسیاری از انسان شناسان در استرالیا، آفریقا، امریکای شمالی و آسیا، سعی در حفظ و احقاق حقوق فرهنگ های محلی و بومی ای هستند که جریان مدرنیته در حال فروپاشاندن آنهاست.

حال ببینیم انسان شناسانِ ایران که در این قلمروی جغرافیایی با تنوعی عظیم از شیوه های زیست سنتی در قالب زیست عشایری و روستایی هستند چه کرده اند؟ انسان شناسانِ ایران نه تنها به وظیفه اخلاقی که حتی به وظیفه علمی خود که وظیفه شغلی آنهاست نیز وفادار نبوده اند. نتیجه این امر آن است که اولاً داده ها و تحلیل های بسیار اندکی در خصوص فرهنگ هایی مثل فرهنگ های کرد، ترک، لر، بلوچ، ترکمن و … داریم. ثانیاً اقدام سازمانی ای که بایستی انسان شناسان بدان دامن می زدند نیز صورت نگرفته است: این اقدام سازمانی، ترغیب نهادهای دولتی برای انجام تدابیری جهت حفظ شیوه زیست جوامع سنتی ایران و یا کاستن از آسیب های فرایند توسعه شهری.
انسان شناسیِ ایران نیاز به نسلی دارد که بتوانند پروژه بزرگ «توصیف فرهنگ های قومی ایران» را در نقاط مختلف کشور هدایت کنند: این پروژه باید دارای زیرگروه هایی باشند که در تناسب با منطقه مورد مطالعه در آنها استقرار یابند مثلاً زیرگروه های پژوهشی شمال غرب، غرب، جنوب غرب، شمال، شمال شرق و جنوب شرق. در واقع هر یک از مناطق فرهنگی ایران نیاز به دپارتمان های علمی و نیروی دانشگاهی ویژه ای دارد تا بتوانند داده های موجود در مورد این فرهنگ های محلی را گردآوری، ثبت و تحلیل کنند. لذا ما نیاز داریم تا در تمامی این مناطق رشته انسان شناسی را تأسیس کرده و به پرورش نیروی انسانی آن بپردازیم.
محصولی که حاصل این مطالعات منطقه ای است، میراث مادی و معنوی ایران است. به دلیل اینکه اشتغال اصلی نگارنده انسان شناسی هنر است، لذا بیشتر بر میراث مادی تأکید می ورزیم. موزه های منطقه ای و حتی محلی در کنار دپارتمان های منطقه ای و محلی، می تواند انواع آثار و تولیدات مادی (شامل آثار هنری) را در بر گیرد؛ به ویژه تولیداتی مادی که دیگر جوامع سنتی دست به تولید آنها نمی زنند. لذا به نظر می رسد که برنامه ریزی های سازمانی نیز باید به سوی منطقه ای و محلی کردن رشته جدید انسان شناسی هنر بروند. انسان شناسی هنر به دلیل اینکه بیشتر با هنرهای دیداری سروکار دارد، پیوند نزدیکی با «فرهنگ مادی» داشته است؛ لذا به بهترین نحوی می تواند در ثبت و گردآوری تولیدات مادی فرهنگ های محلی ایران به ایفای نقش بپردازد.
بنابراین دو اولویت مهم در دستور کار انسان شناسان هنر قرار دارد: ۱) آموزش و تربیت دانشجویانی که به این رشته علاقه دارند که شامل مبانی نظری و روش شناسی این رشته است؛ ۲) مجاب ساختن و متقاعد کردن سازمان ها و نهادهای مسئول در راستای تأسیس منطقه ای رشته و موزه های انسان شناسی هنر.