انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فرهنگ بسته و فرهنگ باز (گردشگری و توسعه فرهنگی / اجتماعی ایران)

پدیده گردشگری را عموما ‌از نگاه اقتصادی، معطوف به طبقه متوسط و شرایط رفاه و فرصت‌های فراغتی کافی می‌دانند. اما در ورای همه اینها می‌توان گفت گردشگری ناشی از ذهنیتی است که در آن، ‌تجربه جهان یا پدیده‌ای متفاوت به یک اولویت برای فرد تبدیل می‌شود. شاید در موارد فردی، بتوان این انگیزه را به خود شخص و ذهنیت او ارجاع داد، ‌اما گردشگری در جایگاه یک امر همگانی و عمومی را می‌توان به مثابه یک پدیده اجتماعی تام در نظر گرفت. به عبارت دیگر مجموعه‌ای از عوامل فرهنگی،‌ اقتصادی، روانشناختی و سیاسی هستند که انگیزش‌های اولیه و کم و کیف تجربه سفر و در نهایت پیامدهای محتمل و ممکن آن را در گردشگران ایجاد می‌کند.

انگیزه عمومی تجربه جهان‌های اجتماعی و فرهنگیِ دیگر (این تجربه می‌تواند معطوف به جهان‌های طبیعی جدید نیز باشد) در شرایطی ظهور و بروز پیدا می‌کند که جامعه نه تنها به یک ثبات اقتصادی و سیاسی نسبی رسیده باشد، بلکه نظام سیاسی نیز در اقتدار نسبی خوبی نسبت به کشورهای پیرامونی باشد. انگیزه عمومی گردشگری متعلق به زمانی است که جامعه در موقعیتی قرار دارد که مردم برای ارتقای کیفیت زندگی‌شان علاقه‌مند به بسط جهان ذهنی خودشان از دل تجربه‌های تازه از فرهنگ‌ها و طبیعت‌های گوناگون باشند. به سخن دیگر، گردشگری زاده‌ی وضعیت فرهنگی باز و مردمی جهان‌گرا و برونگراست.
به‌طور تاریخی، در جامعه ایران بیشتر سفرهای اکتشافی به جهان‌های پیرامون در زمانه و زمینه‌ای بوده که وضعیت سیاسی و اقتصادی قدرتمندی وجود داشته است. سفرنامه‌های ایرانیان به دیگر سرزمین‌ها نیز هم‌عرض با دوره‌های شکوه سیاسی است. همین مساله در غرب نیز رخ داده است. بیشتر سفرنامه‌ها متعلق به دوره بیداری و استقرار تمدن جدید و قدرت سیاسی و اقتصادی بالای آن از سده شانزده به این‌سو است. جامعه ایرانی از دهه ۵۰ خورشیدی به دلیل افزایش رفاه طبقه متوسط، ‌کشش زیادی به تجربه جهان‌های گوناگون داشته است. وقفه‌ای در این روند کشش به کشف جهان‌های دیگر به‌واسطه انقلاب و جنگ رخ داد. از دهه هفتاد خورشیدی به دلیل برنامه‌های توسعه و رشد طبقه متوسط نیز این کشش دوباره اوج گرفت. هرچند به دلایل سیاسی،‌ رفتن به اروپا برای عموم مردم سخت بوده و هست،‌ اما کشورهای همسایه بیشترین نصیب را از این کشش انبوه سفر خارجی و موقعیت نامطلوب ایران در عرصه سیاست بین‌الملل برده‌اند.

آنچه در این میان بیش از همه اهمیت دارد، گردشگری و توسعه فرهنگی است. گردشگری در عرصه کلان اجتماعی، جهان فرهنگی ایرانی را به شدت توسعه می‌داده و روبرو شدن با فرهنگ‌های دیگر، گونه‌ای دگرگونی فرهنگی را برای ایرانیان فراهم می‌کرده است. روبرو شدن با فرهنگ‌های تازه،‌ دو پیامد اصلی دارد:

۱)‌ برای عده‌ای می‌تواند در روبرو شدن با کشورهای هم‌تراز یا پایین‌تر از ایران، بیانگر و تقویت‌کننده خودمداری فرهنگی و خودشیفتگی فرهنگی شود،‌ و همان حس «ما از همه برتریم» را نیرو ببخشد؛ اما همین حس خودشیفتگی در روبرویی با غرب که در پنداشت عموم مردم از ما بالاتر هستند، ‌منجر به گونه‌ای خود تحقیری دوچندان می‌شده است.

۲) از سوی دیگر، این روبرو شدن با فرهنگ‌های دیگر فرصتی برای نقد فرهنگی و خودآگاهی انتقادی برای ایرانیان بود؛ ‌فرصتی که زمینه‌هایی برای تغییر فرهنگی مثبت و توسعه اجتماعی فراهم می‌کرده است.

شرایط و چالش ارزی کنونی،‌ پیش از هر چیز منجر به کاهش شدید سفرهای خارجی ایرانیان خواهد شد. این مساله را شاید بتوان از نگاه اقتصادی با سفرهای درونی جبران کرد، اما پیامدهای فرهنگی روبرو شدن با فرهنگ‌های بیگانه،‌ با پیامدهای فرهنگی روبرو شدن با حوزه‌های فرهنگی درون ایران را ‌نمی‌توان یکی دانست.

روبرو شدن با بیگانگان به گسترش ذهنیت فرهنگی ایرانی و خودآگاهی انتقادی منجر می‌شد،‌ در حالی‌که روبرو شدن با حوزه‌های فرهنگی درونی، بیشتر به آگاهی از خویشتن فرهنگی و دیگر بخش‌های این خویشتن و گاهی تقویت انسجام ملی خواهد انجامید. هرچند در سطح خرد این تقویت شاید شواهدی نداشته باشد، و گاه برعکس منجر به تنشهایی بین جامعه پذیرنده و گردشگران بشود، اما نکته اصلی آنست که گردشگری داخلی، ‌یکی از ابزارهایی است که آگاهی فرهنگی ایرانیان از بخش‌های گوناگون جامعه ایرانی را افزایش داده و نگاه فرهنگ محلی را به نگاهی میان‌فرهنگی بدل خواهد کرد.

هرچند هر دوی این پیامدها ارزشمندند،‌ اما نکته اصلی آنست که در شرایطی که جایگاه ما در نظام جهانی به گونه‌ای است که رابطه‌ای یکسویه و بسته با جهان بیرون داریم،‌ گردشگری به‌ویژه در چارچوب جذب گردشگران خارجی، تنها فضای تنفس فرهنگ ایرانی و خروج از دایره بسته سیاست و ایدئولوژی است.

در شرایط کنونی،‌ گردشگری داخلی یکی از مهمترین امکان‌ها برای توسعه است، چه توسعه اقتصادی و چه توسعه فرهنگی. اقتصاد بیمار و رانتی و نفتی ایران،‌ عملا امر تولید را به امر مختل بدل کرده است، ‌و گردشگری در شرایط کنونی،‌ به سریع‌ترین راه‌حل برای حل بخشی از مشکلات اقتصاد ایران، ایجاد فضایی برای کارآفرینی و همچنین ابزاری برای توسعه فرهنگی بدل شده است. می‌توان گفت گردشگری خارجی، فرصتی بوده برای توسعه ذهنیت جهان فرهنگی باز و ایجاد قابلیت‌هایی برای گفتگو با سایر فرهنگ‌ها (به‌عنوان مهمترین لازمه حضور فعال در فرهنگ جهانی) و همچنین رسیدن به خودآگاهی انتقادی از معایب و محاسن فرهنگ ایرانی به‌واسطه نگاه انتقادی در آیینه دیگری خارجی؛ و گردشگری داخلی فرصتی است برای توسعه خودآگاهی از دیگر بخش‌های فرهنگی ایران و تقویت انسجام فرهنگی و هویت ملی.

البته گردشگری داخلی مهمترین پیامدش آنست که نتایج توسعه نامتوازن و تمرکزگرایی در عرصه جامعه ایرانی و مجموعه‌ای بزرگ از بی‌عدالتی‌های توزیع منابع در کشور را نشان خواهد داد. نکته اصلی آنست که هر دوی این الگوهای گردشگری زمینه‌ها و نیروی انگیزشی لازم برای توسعه فرهنگی و اجتماعی کشور را فراهم خواهد کرد.

شرایط امروزی و چالش‌های اقتصادی شاید تنها راه‌حل نظام مدیریتی ایران برای رسیدن به حداقلی از عقلانیت در مناسبات جهانی و فرصت‌های آن در توسعه کشور باشد. توسعه گردشگری هم در قالب جذب گردشگران خارجی به درون ایران و هم در قالب گردشگری داخلی این توانمندی را دارد که نه تنها تا حدی جبران همان گشودگی ذهنیت فرهنگی ایرانیان را داشته باشد،‌ بلکه به جای بیرون رفتن ارز، ‌به ورود آن کمک کند.

شرایط امروزی اقتصاد ایران،‌ گردشگری و توسعه زیرساخت‌های آن بر حسب استانداردهای جهانی و جذب گردشگران خارجی و همچنین متوجه کردن گردشگران ایرانی به سفرهای داخلی، نه یک انتخاب، ‌بلکه یک ضرورت به شمار می‌آید. اما همه اینها را تنها به این امید می‌توان داشت که نیروهای سیاست‌گذار در عرصه گردشگری و اقتصاد در ایران به این عقلانیت برسند. لذا در اینجا باید از معجزه فقدان پول نفت سخن گفت، که نه تنها گردشگری، که کل سیستم مدیریت جامعه را عاقل خواهد کرد. به نظر می‌رسد هر چند تحریم‌ بد است، اما ‌سودمندی‌هایی هم داشته: اینکه تولید داخلی ‌یک شعار توخالی بود و اکنون مجبوریم عاقلانه با خودمان و جهان ارتباط برقرار کنیم. البته یکی از نشانه‌های این عاقل شدن سیستم مدیریتی،‌ استفاده از ظرفیت گردشگری برای توسعه اقتصادی و فرهنگی داخلی است. نباید در همان توهم پیشین بود که جهان موظف است به میل ما رفتار کند. گردشگری پیش‌زمینه‌هایی دارد که باید در چارچوب‌های اخلاقی جامعه جهانی و جامعه ایرانی رعایت شود؛ در غیر این‌صورت، هیچ کس به جایی نمی‌رود که به او توهین شود، امنیتش در معرض خطر باشد،‌ حداقل‌های رفاه گردشگری را نداشته باشد و… . منافع گسترده گردشگری، نیازمند ایجاد زیرساخت‌هایی است که باید با استانداردهای جهانی (نه درک ناقص داخلی ما از گردشگری)‌ ایجاد شود. در این صورت می‌توان از این فرصت ‌بهره کافی برد.

این یادداشت پیش از این در چارچوب همکاری بین خبرگزاری مهر با سایت انسان‌شناسی و فرهنگ در پرونده «فرصتهای گردشگری برای چالشهای اقتصادی»، در این خبرگزاری منتشر شده بود.