در جهان صنعتی وشهری، ما معمولاً درباره ی خلاقیت هنری به عنوان نوع متمایز و جداگانه¬ای از فعالیت، و درباره ی آثار هنری به عنوان مجموعه ی خاصی از اشیاء میندیشیم. ما همچنین به طور معمول درباره ی هنر تنها در شرایط “هنر زیبا” میندیشیم: نقاشی، مجسمه سازی، موسیقی، و رقص. اگر فشار بیاوریم، می توان معماری عالی، ادبیات، و حتی شعر را نیز به آن اضافه کرد. ما علاقمندیم که تنها چیزهایی را در دستۀ هنر قرار دهیم که مجردند یا مبنای ارزش آنها بر زیبایی قرار گرفته است. هنرمندان، به نوبه ی خود، آن نقاشان، مجسمه سازان، آهنگ سازان، نویسندگان، معماران، بازیگران، و دیگر کسانی هستند که از ارزش زیبایی شناسانه این چیزها را ساخته اند. افرادی که به طور مستقیم در تولید “هنر” دخیل نبودند معمولاً به عنوان صرفاً تماشاگر یا مصرف کننده –افرادی که هنر را می خرند، می بینند، و می شنوند- نگاه می¬شوند.
این تصور که هنر حوزه ی مفهومی جداگانه ای از اجتماع و فرهنگ است بین همه ی مردم یافت نمی شود. برای نمونه در یادداشت های مفصل انسان شناسان، مردم بومی آمریکا واژه ای برای هنر در زبان خود ندارند. همان طور، سایر مردم مجامع سنتی در سایر قسمت های جهان به وفور فاقد واژه ای برای هنر هستند. دلیل اصلی آن این است که هنر تقریباً با تمام وجوه زندگی آنها یکپارچه شده و آن قدر فراگیر است که آنها درباره ی آن به عنوان چیزی جداگانه و متمایر نمیندیشند. نظریه ی “هنر برای هنر” یک پدیده ی فرهنگی متأخر غربی است که به نحوی واقعیت تجلی خلاقیت بشر را تقلیل داده و منحرف می کند. اگر ما هنر را به طور گسترده تعریف کنیم، آنگاه تقریباً به تمام وجوه زندگی ما نفوذ می کند. تمام ما به دنبال تلاش برای خلاقیتی هستیم که از نظر زیبایی شناسی لذت بخش است، بدین ترتیب، همه ی ما “هنرمند” هستیم. تجربه های خلاقیت هنرمندانه در اغلب فعالیت های طبیعی و معمولی زندگی روزانه ی تمام مردم پیدا می شود. برای مثال، سه رفتاری را در نظر بگیرید که اغلب ما فکر می کنیم رفتاری “طبیعی” هستند تا رفتاری “هنری”: لباس پوشیدن روزانه، سکونت در جایی مشخص، و غذا خوردن.
نوشتههای مرتبط
ما روز را با آراستن بدنمان آغاز می¬کنیم. در میان لباس¬هایمان، تصمیم می گیریم که چه چیزی بپوشیم تا از نظر رنگ و سبک برای رویدادهای طول روز مناسب باشد. ما درباره ی چگونگی پوشش موهایمان یا حتی رنگ آنها تصمیم می گیریم. ما ممکن است صورتمان را نقاشی کنیم یا بدنمان را با انواع مختلف جواهرات بیاراییم، که بر انگشتان و بازوانمان، دور گردن، در گوش ها، بینی، و –در سال های اخیر- در سایر قسمت های بدنمان پوشیده می شوند. برخی از ما تزئینات دائمی با تاتو بر روی بدنمان داریم. با این فعالیت های هر روزه، ما هنرمندیم، و می کوشیم کیفیت های زیبایی شناسانه ی خود را با تبدیل کردن خودمان به اثر هنری بالا ببریم. طی این فعالیت ها، ما همچنین در انتقال پیام درباره ی خودمان مهارت پیدا می کنیم؛ با موها، آرایش، لباس، جواهرات، و راه های دیگر آراستن بدنمان، برای عموم تصویر مشخصی از خودمان به نمایش می گذاریم.
خانه ی خود را در نظر بگیرید. ما برای پیدا کردن یا ساختن مکانی برای زندگی، تنها به دنبال چیزی که نیازهای بدنی ما را برآورده خواهد کرد نیستیم؛ طلب زیبایی نیز نقش مهمی بازی می کند. ما خانه ¬مان را با تغییر دادن دیوارها، اضافه کردن اتاق¬ ها، بازسازی حمام یا آشپزخانه، و دوباره نقاشی کردن درون و بیرون همه چیز در رنگ های متفاوت دگرگون می سازیم. ما فضای درونی را با مبلمان، قالی¬ها، نقاشی¬ها، پوسترها، آینه¬ها، و مشتی خرت و پرت و چیزهای خورده ریز تزئین می¬کنیم. اگر حیاط داشته باشیم، شاید درخت¬ها، درختچه¬ها، تخت های گل و نرده ها را جا به جا یا اضافه کنیم. حتی ساکنان آپارتمان موقت یا خوابگاه دانشگاه نیز می کوشند تا مکانی از آن خودشان کنند. گرچه برخی از این اضافات و تغییرات ممکن است به منظور ارزش فایده گرای آن یا نیاز باشد، اما غالباً برای افزایش طلب زیبایی از جایی که در آن زندگی می کنیم به کار می رود.
نهایتاً، به وعده¬های غذا بیندیشید. ما خواه غذا را خام یا پخته، آب پز، کباب شده، سرخ شده، گرم، یا سرد بخوریم و خواه آن را با نمک، فلفل، سیر، یا سایر گیاهان و چاشنی ها مزه دار کنیم، داریم می کوشیم تا چیزی لذت بخش برای احساس چشایی خود خلق کنیم. جستجوی ظاهراً بی حد ما برای راه های تازه و هیجان انگیزِ آماده کردن غذا، روند پی در پی کتاب های جدید آشپزی را از طرف ناشران افزایش داده است. نه غذا خوردن عملی صرفاً فایده گراست. ما میز را می چینیم و خوراک را درون کاسه و بشقابی می آراییم که معمولاً برای ظاهر زیبایش خریداری شده است. در آماده کردن و سرو کردن غذاهایمان می کوشیم تا چیزی بسازیم که هم برای ذائقه و هم برای چشم جذاب باشد. (چینی ها، اتفاقاً، به این کیفیت هنری غذا بسیار بیشتر آگاه هستند تا اغلب آمریکایی های شمالی).
حتی در زندگی روزانه هم می کوشیم تا خود را در زیبایی فرو بریم. جستجوی زیبایی در نمود افراد ما، خانه های ما، و غذاهای ما بازتابیده شده است، به همان خوبی که در مکان های عبادت، تفریح، و کار ما. بیشتر روزمان با موسیقی، آهنگ، رقص، نمایش، طنز، ادبیات، و ورزش¬هایی پر شده است که گوش می دهیم، در آن شرکت می کنیم و گاهی خلق می کنیم. هنر یک فرهنگ جهانی است. اما در این میان، انگیزه های هنری در زندگی هر روزه ی تک تک انسان ها دیده می شود، چرا که ما همگی هم تولید کننده و هم مصرف کننده ی هنر هستیم.