آدریان دی. وسولوسکی-مؤسسه انسانشناسی ماکس پلانک برگردان: فردین علیخواه
اشکال و محتواهای شهرت
نوشتههای مرتبط
بگذارید یکبار دیگر مجاورت سلبریتی و شکوهِ موردنظر لیلتی را در نظر بگیریم. به خاطر به دست آمدن تعریفی کارآمد از سلبریتی، لیلتی آن را با اشتهار و شکوه مقایسه میکند. همانگونه که او بهدرستی بیان میکند، اشتهار مطابق با قضاوت جمعی است که یک اجتماع نسبت به هر یک از اعضایش دارد. در مقابل، شکوه به دستاوردهای استثنایی قهرمانان، مقدسین، و افراد نامدار توجه میکند و از طرف نهادهای فرهنگی و افراد خوشسلیقه غالباً پس از مرگ [به آنان] اهدا میشود. هر دوی اینها توسط سلبریتی به چالش کشیده میشوند، ایده جدیدی در قرن هجدهم ظهور یافت که ویژگی آن گذرا بودن و شایعه است تا اینکه یادبودی ماندگار باشد و به مخاطب توجه میکند تا به اعقاب، به تبلیغات توجه میکند تا به کنش متقابل شخصی، و به شیفتگی به زندگیهای خصوصی عامه مردم توجه میکند تا به بالا رفتن تمثالهای برافراشته شده [افراد مشهور] (لیلتی ۲۰۱۷، ص. ۷-۵). با اینکه متمایزبودگی اشتهار آشکارا در سراسر کتاب لیلتی وجود دارد،[ولی] تفکیک بین سلبریتی و شکوه اغلب مسئلهمند باقی میماند. بیشتر نویسندگان مشهور، ازجمله روسو[۱] نویسنده موردعلاقه لیلتی، در حوزه عمومی به هیچ وجه مسافری گذرا نبودند، بلکه در طول دههها چهرههای شناختهشدهی مردمی قلمداد میگشتند. برخی مردان که بر پایه نشانههای غالبا سنتی مشهور بودند از سازوکارهای سلبریتی برای دستیابی به درخشش بیشتر بهره بردند (نظیر میرابو[۲]، لیلتی ۲۰۱۷، ص. ۱۹۲-۱۷۷). بسیاری از چهرههایی که به آنها عنوان «یک ستاره به همان اندازهی یک قهرمان سیاسی» (ص. ۱۹۳) اطلاق میشد-روبسپیر[۳]، واشنگتن[۴]، ناپلئون[۵]-تصویر یک دولتمرد یا یک قهرمان جنگ بودن را با مدیریت تبلیغات و آمال[مردم] ترکیب کردند تا به یکی از «بزرگمردان» [بدل] شوند. فقدان تفکیک صریح با این واقعیت برجسته میگردد که معاصران آنان به کرّات کلمات «سلبریتی» و «شکوه» (célébrité’ and ‘gloire) را با هر یک از معانی که لیلتی توصیف کرده است، به شکلی قابل جایگزین بکار بردهاند. لیلتی خودش از این واقعیت آگاه بود که اصطلاحات عملیاتی او تبدیل به تعاریف روشنی نمیگردد؛ چون آنچه درباره شهرت تصور میشد و آنچه فردی را مشهور میساخت گاهی به شکلی غیرقابلتمایز با یکدیگر ترکیب میشدند. وی اذعان میکند که درخواست تقسیم مطلق بین سلبریتی، شکوه و اشتهار بیاساس و بیهوده است (ص.۷) و بر موارد جدیدی تمرکز میکند که تشکیلدهنده سلبریتی قرن هجدهمیاند تا اینکه نظریهای قدرتمند باب کنند. با وجود این و با اینکه تعاریف کارآمد لیلتی در کتاب او بهخوبی عمل میکند، نظریه شهرت بهسادگی نمیتواند تمام عرصههای خاکستری موجود در آن را نادیده بگیرد. نکته در این فرض نهفته است که صنعت فرهنگیای که حول سلبریتی رشد یافته است (رسانه، تجاری شدن تصاویر چهرههای عمومی، صمیمیت یکطرفه بین هوادار-بت[۶] و غیره) از معانی منتسب به آن، از قضاوتهایی که پیرامون آن شکلگرفته، و از شکل گفتمان موجود در حول آن غیرقابلتفکیک است. به همین شکل، بنای شکوه بر یادبودِ پس از مرگ مبتنی است که ظاهراً از کردارهای قهرمانی تفکیکناپذیر است. در عمل، این تفکیکناپذیری اغلب حاصل مغلطه جسمیت بخشیدن[۷] است، وقتیکه محققان سلبریتی به تحلیل ایدههایی میپردازند که با سنگینی ارتباطی که با واقعیت دارند در تنگنا قرار می گیرند؛ برای مثال وقتیکه تمایلی به پذیرش این موضوع ندارند که ناپلئون در بازار سلبریتی حضور داشته است؛ چون از این نگراناند که او را چیزی بیهوده مانند سلبریتی ها قلمداد کنند. این سنخ فرمولبندیهای مدل بدون تردید در برخی از زمینهها مفید است، اما به هنگام ارائه اشکال متنوعی که برای شهرت مفروض است، رضایتبخش نیست. آنها بهسختی برای شمول نمونههایی که توسط لیلتی اشارهشده است، مناسباند و در ایجاد سنتزهای بلندمدت یا مقایسههای بین منطقهای و بینازمانی محدودیتهایی دارند. بهجای آن، هدف من آن است تا درباره اشکال و محتواهای شهرت صحبت کنم که دارای تاریخچههای مجزا ولی به هم مرتبطی هستند. در این دیدگاه، اشکال میتوانند بهعنوان طیفی از فعالیتها، کنشها و رفتارهایی ادراک شوند که تشکیلدهندهی ایجاد شهرت از هر نوعی و بهعلاوه [دربرگیرندهی] واکنشها به این فرایند هستند، حالآنکه محتواها به معانی منسوب یا آشکارا نسبت داده به مشهور در ارتباط با شخص یا تصویر آنها اشاره دارند. اشکال آن چیزی هستند که مردم انجام میدهند؛ و محتواها آن تصوری است که آنها درباره آنچه انجام میدهند دارند.
این دوگانه در مطالعات قبلی به شکلی غیرمستقیم ضمنی بود. لیلتی (۲۰۱۷، ص. ۸-۷) بیان میکند که «تحول سازوکارهای خاص سلبریتی بدین ترتیب با موضوع سلبریتی همراه بود که او آن را به مثابه تلاشی جمعی به منظور تفکر درباره پدیدهای جدید تشخیص داد و بنیادها، روایت و زبان شناسی را فراهم کرد که به واسطه آنها افراد تلاش کردند تا مرموز بودن جهان اجتماعی را اداره کنند». برداشت او از سازوکارها و عنوانِ سلبریتی، تفکیک اشکال و محتواها را پیشبینی میکند. خیلی پیشتر، این تفکیک توسط ترنر (۲۰۰۴، ص. ۱۰) به هنگام بحث از یکنواختی شهرت[در آثار] برودی[۸] مورد اشاره قرار گرفت. استدلال ترنر آن بود که از نظر برودی تورم شهرت که در اوایل عصر مدرن موجب ظهور سلبریتی شد به خلق «اختلاف در درجه منزلت انجامید تا در ذات یا جوهر». شاید به شکل قانعکنندهای، گندل[۹] (۲۰۰۸، ص. ۱۹) [در این خصوص] نوشت که زرق و برق، هدف اثر او، شامل تزریق عالی خیال به مناسک عمومی و شیوههای مصرف است، و از فرصتهایی ناشی میشود که اینها برای تحولات ممکن یا خیالیِ خود[۱۰] فراهم کردهاند. استعاره تزریقِ پنداشت به یک عمل، به صراحت بیانگر نکته من است. با وجود این، درحالیکه این محققان کموبیش آگاهانه جنبه انتزاعی و جنبه عملی سلبریتی را از هم تفکیک میکنند، از درک این امر غافلاند که اشکال و محتواها تا اندازهای مستقل عمل مینمایند.
[۱] Rousseau
[۲] Mirabeau: نویسنده و متفکر فرانسوی در قرن هجدهم. م.
[۳] Robespierre
[۴] Washington
[۵] Napoleon
[۶] idol
[۷] reification fallacy
[۸] Braudy
[۹] Gundle
[۱۰] self