انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فراسوی تاریخ سلبریتی: به‌سوی تحکیم مطالعات شهرت(۲)

آدریان دی. وسولوسکی-مؤسسه انسان‌شناسی ماکس پلانک برگردان: فردین علیخواه

مسئله تاریخ شهرت

در سال ۲۰۱۸ [دیگر] بسیار سخت است که تحقیق تاریخی درباره سلبریتی را به‌مثابه جریانی حاشیه‌ای نادیده بگیریم. در حقیقت، انبوهی از مقالات و کتب موجود بوده اند که به‌طور کامل به واکاوی «فرهنگ‌های نخستینِ سلبریتی» اختصاص داشته‌اند یا حداقل به شکلی مستقیم به درک ما از شهرت قدیمی کمک کرده‌اند. از دهه ۱۹۹۰ عرصه سلبریتی‌های تئاتر[۱] شاهد رشدی سریع بوده است، به‌ویژه با توجه به مطالعات زنان بازیگر مشهور، که به خیلی دورتر، یعنی قرون شانزدهم تا هجدهم می‌رسد (ونکو ۲۰۱۱).  همزمان با انتشار چندین اثر کلیدی درباره نظریه جنسیت در دهه ۱۹۹۰(به‌ویژه باتلر[۲] ۱۹۹۰) این مطالعات گرایش یافتند تا به جنبه‌های جنسیتی شهرت توجه کنند؛ تا جایی که برخی محققان یک زیرشاخه مطالعاتی دیگر در ذیل نام «مطالعات زنان بازیگر» پیشنهاد دادند (انگل ۲۰۱۶، ص. ۵۰-۷۴۹). اما چنین توجهی اصلاً انحصاری نبود. محققانی نظیر کریستینا استراوب[۳](۱۹۹۲)، فلیسیتی نوسباوم[۴](۲۰۱۰)، لورا آنگل[۵](۲۰۱۱)، و به‌ویژه چریل وانکو[۶](۲۰۰۳) یافته‌های ارزشمندی پیرامون موضوعات مختلف داشته‌اند. موضوعاتی نظیر: عاملیت فردی کنشگران اجتماعی مشهور، صنعت مدرن سلبریتی در آغاز(عملِ واسطه‌های فرهنگی[۷]) و رسانه‌های مختلف(شایعات، چاپ و تئاتر)؛ سلبریتی به‌عنوان ابزار رهایی مالی و فائق آمدن بر مرتبه موروثی، هواداری در آغاز، افزایش علاقه عمومی به زندگی خودمانی افراد مشهور، و به‌ویژه اینکه چگونه افراد مشهور هویت خود را با مدیریت فواید و تنگناهای[موقعیت] سلبریتی می‌سازند. طیف مشابهی از موضوعات با مطالعات موازی در خصوص خوانندگان مدرن اپرا و نویسندگانِ سلبریتی[شده] (فنر ۱۹۹۴، رور۲۰۰۱، هال-ویت ۲۰۰۷)، تحت پوشش قرارگرفته است، حال‌آنکه تعامل بین سلبریتی و بدنامی در مطالعات مربوط به جنایتکاران و سارقان مشهور بررسی ‌شده است (لاینبو ۱۹۹۲، مکنزی ۲۰۰۶). نویسندگان سلبریتی یا «شیرها[۸]» با [زبان] کنایه و ذیل مفهوم «نخبه‌گرایی ادبی[۹]» (سالمون ۲۰۱۳، ص. ۶۶-۳۹) بررسی‌شده‌اند. حاصل مباحثه‌های جالبِ‌توجه بین مورخان و محققان سلبریتی در حدود ده سال قبل، انتشار کتاب‌هایی بود که تلاش داشتند تا ریشه‌های این پدیده را بیابند که در اغلب موارد به دوره‌ای بین ۱۷۵۰ و ۱۸۵۰ برمی‌گشت. استفن گاندل[۱۰] بر جستجوی افسون مدرن توجه کرد که معمولاً با جذبۀ سلبریتی برابر دانسته می‌شود (گاندل ۲۰۰۸). تام مول[۱۱] در مطالعه جدیدش از [لرد] بایرون[۱۲] به تحلیل ارتباط متقابل بین فرد مشهور، صنعت رسانه، و مخاطب پرداخت(مول ۲۰۰۷). طرحی از فرهنگ‌های نخستینِ سلبریتی در قرن هجدهم توسط فرد اینگلیس[۱۳] تهیه‌ شده است که در آن خواستار تاریخی سازی[۱۴]ژرف‌تر مسئله است (اینگلیس ۲۰۱۰). آنتوان لیلتی[۱۵](۲۰۱۷) بر اهمیت شیفتگی عموم به صمیمیت به‌عنوان عاملی کلیدی در فهم ظهور “طبقه سلبریتی” تأکید می ورزد. تاریخ‌نگاری سلبریتی شتاب بیشتری یافت و مرزهای فرض شده‌ی استثناگرایی[۱۶] ادواری را شکست.

به طرز جالبی، علیرغم این واقعیت که بسیاری از تاریخ‌های سلبریتی‌ها بیش از حدود بیست سال است که وجود داشته است، درخواست برای تاریخی کردن سلبریتی از ویراست نخست مجله مطالعات سلبریتی[۱۷] همچنان وجود داشته است(بنت ۲۰۱۰، مورگان ۲۰۱۰). این امر صرفاً پیامد ارتباطات پراکنده یافته‌ها بین عرصه‌های دانشگاهی مختلف درگیر در بحث نیست. بسیار بیشتر، به انتظاری مربوط می شود که از یک اثر تاریخی توصیفی درباره سلبریتی می رود. کریس روجک[۱۸] در مقاله‌اش در ۲۰۱۴، شکوِه کرد که «علاقه فراوان به مطالعات سلبریتی به جستجوی مجدّانه ریشه‌های موضوع در نظریه اجتماعی و سیاسی تبدیل نشده است. او به‌نقد وضعیت موجود تاریخ سلبریتی می پردازد که به شدت نامطلوب است (روجک ۲۰۱۴، ص. ۴۵۵). به باور وی، فقدان تاریخی کردن مناسب[موضوع] نتیجۀ نگرش خودمدارانه و ساده لوحانه ای بود: گویی سلبریتی[…] به عصر ما تعلق دارد و یک ویژگی آشکار درباره ما را نشان می‌دهد (۴۵۶). برای روجک، همانگونه که برای بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی هم صادق است، جهت بنا کردن نظریه‌ای به‌کفایت زمینه‌مند، پدیده باید در موقعیت تاریخی‌اش قرار گیرد. در نتیجه، تعاریفی که روجک از سلبریتی ارائه داد به‌اندازه‌ای کلی بودند که بتوانند طیفی از معانی تاریخی را شامل شوند(روجک ۲۰۰۱، ص. ۱۰، ۲۰۱۴، ص. ۴۵۶). درحالی‌که این راه‌حل[یعنی ارائه تعریفی کلی] با نقد مواجه شده است، سایر تلاش‌ها برای ارائه تعریفی مفصّل‌تر-تعریفی که محدود به دوره معاصر باشد-ما را با رویکردهایی روبرو کرده است که به شکلی جداگانه به جنبه‌های مختلف سلبریتی(شخصیت‌ها، رسانه، مخاطب و صنایع) می‌پردازند یا توصیفات جزء‌نگرانه نظیر اثر گرایم ترنر[۱۹](۲۰۰۴، ص. ۱۰) که فی‌نفسه تصدیق می‌کند که کارکرد اجتماعی سلبریتی بهتر می‌تواند درک شود. ممکن است روجک در این ادعا برحق باشد که بدون تاریخی کردن سلبریتی که او آن را وظیفه‌ای ناتمام تلقی می‌کند، نمی‌توان به تعریفی کارآمد دست‌یافت.

آثار تاریخ نگارانه یادشده، تلاش ناچیزی برای از بین بردن این تصور دارند. در عوض، آن‌ها می‌خواهند تصویری بسیار ایستا از سلبریتی های قدیمی ترسیم نمایند. بیشتر این مطالعات به هنرها محدودشده است، و نیز توصیفاتی پراکنده از ستاره‌های دینی و سیاسی (ونکو ۲۰۱۱، ص. ۳۵۲). تحقیقات مدرن اولیه تاکنون بر یافتن نمونه‌هایی از سلبریتی های تاریخی و بررسی شباهت‌های پنداشت های عمومی، صنایع خاصی که شهرت را تبدیل به سرمایه می‌سازند، و اشکال ابراز خود توسط زنان بازیگر مشهور، خوانندگان اپرا و نویسندگان محبوب توجه داشته اند. در نتیجه، ما کتاب‌هایی دریافت کردیم که، برای مثال، درباره روش‌های مانور ماری رابینسون[۲۰] بین چهره‌های مختلفی که از سلبریتی داشت (ویلسون ۲۰۰۹) یا بهره‌برداری جورج رابینسون[۲۱] از انسان‌دوستی ظاهری برای کسب منزلت سلبریتی ها، بحث کرده اند (کریکن ۲۰۱۵). مطالعات انجام‌شده درباره رفتار جمعی نشان داد که چگونه یک نفر اقبال عمومی را به دست می‌آورد یا از دست می‌دهد، نمونه های جاه‌طلبانه‌تر مطالعات، ظهور و تأثیرمتقابل معانی مختلف منتسب به سلبریتی را تبیین کردند (ونکو ۲۰۱۱، ص. ۸-۳۵۶). درحالی‌که این نویسندگان با هدف بررسی واقعیت‌های گذشته به شکل موفقیت‌آمیزی واژگان مدرن را برای قرن هجدهم بکار بستند، ولی تلاش آنان به‌کفایت به فراتر از تحلیل رفتار مخاطب نرفت تا برای مثال بررسی دقیقی از شرایط واکنش مخاطب ارائه دهند. مورخان که به متن تاریخی بیشتر علاقه‌مندند تا به تعمیم احتمالی یافته‌هایشان، اولویت خود را به برداشت‌های قرن بیستمی از سلبریتی برگرداندند، و عقیده خودشان درباره این موضوع را در درجه دوم اهمیت می‌بینند. به عبارتی، آن‌ها به شکل درخوری به درک عمومی از اینکه سلبریتی چیست (یا چه بود) کمکی نکردند. وابستگی آنان به نظریه سلبریتیِ مدرن در اصطلاحات «سلبریتی اولیه» یا سلبریتی «پیشاتصویری[۲۲]» بیان شد که به شکل گسترده‌ای برای توصیف ستاره‌های تاریخی بکار گرفته شد. محققانی که بیشتر به نظریه متمایل بودند به بررسی ریشه‌های جذبۀ سلبریتی و تجاری گشتن صمیمیتِ مفروض بین طرفدار-قهرمان پرداختند. اما حتی این محققان هم سلبریتی را امری فرض کردند که تنها در مدرنیته متأخر به‌طور کامل توسعه یافته است. این امر علیرغم آگاهی آنان از تعمیم‌های احتمالی اتفاق افتاد، که آن‌ها در ارتباط با آن، اصطلاحات عملیاتی را وضع کردند. لیلتی[۲۳] سلبریتی را با شکوه و با شهرت، تمایز و سازوکارهای بیشتر قدیمی در تقابل قرارداد (لیلتی ۲۰۱۷، ص. ۷-۴). مول[۲۴] وعده داد تا به پروژه نگارش تاریخ سلبریتی و نظریه‌پردازی درباره اهمیت آن کمک کند (مول ۲۰۰۷، ص. xiv). اما[در این زمینه] فقط تا حدودی که مطالعه موردی او از بایرون و رمانتیسیم اجازه می‌داد پیش رفت. همه این آثار غیرتاریخی اند چرا که تلاش می کنند مؤلفه‌های تشکیل‌دهندۀ یک پدیده را بر مبنای توضیحات محققانی تاریخی کنند که به جنبه های مدرن آن پدیده بیشتر علاقه مند بوده اند. چشم‌انداز، اغلب معاصر است و با [نگاه] امروزی دیکته ‌شده است. فقدان تلاش برای نجات از این دام به شکل اجتناب‌ناپذیری به تارشدن آن تصویر بزرگ‌تر و به تقویت تعصب ناظران می‌انجامد، با مورخانی که ایفاگر نقشی هستند که تابع [نظر] متخصصان سلبریتی مدرن است-که این در بهترین حالت زمینه را برای تحلیل‌های پخته‌تر فراهم می‌آورد.

با اتخاذ رویکردی مناسب به تاریخ‌گرایی و تاریخی کردن می‌توان از این‌چنین مخاطره‌ای اجتناب کرد. خطری که نوعاً به انجام مطالعات سلبریتی طبق مواد تاریخی منتسب می‌شود، به استفاده نادرست از مقولات معاصر اشاره دارد. واژگانی که به‌منظور سازماندهی شناخت ما درباره سلبریتی های قرن بیستم و بیست و یکم توسعه یافت بدون تردید نمی‌توانند به‌سادگی برای زمینه‌های مدرن اولیه[تاریخی] بکار روند. این مسئله قبلاً توسط مورخانی که از پیامدهای نامطلوب این عمل آگاه بودند، بیان‌شده بود. کلماتی مانند «طرفداران» و «هواداری» (وانکو ۲۰۱۰)، فرهنگ سلبریتی(مورگان ۲۰۱۱)، حوزه عمومی(مول ۲۰۰۷، ص. ۵)، و خود واژه «سلبریتی»، با هدفِ شدنی بودنِ استفاده از آن‌ها برای دوره‌های اولیه به‌دقت موردبررسی قرار گرفتند. این امر صرفاً به‌اندازه‌ای فایده دشت که ابزارهای مطالعه سلبریتی عملیاتی بشوند. برای مثل مول شالوده‌ی تأملات خود را بررسی مفهوم هابرماس از حوزه عمومی و همچنین ایده «دستگاه[۲۵]»(برگرفته از سنت پساساختارگرایی) قرارداد که سه‌گانه «فرد-صنعت-مخاطب» را دربر می‌گرفت. هدف اصلی مطالعه او آن بود که دستگاه، تبدیل به هنجاری فرهنگی می‌شود» نظیر فرایندی که طبق آن فرهنگ‌های محلی سلبریتی تا جایی توسعه می‌یابند تا به شکل غالب بیان اجتماعی تبدیل شوند (مول ۲۰۰۷، ص. ۷-۶). بااین‌حال ، با توجه به واژه‌هایی که بر حسب موارد مختلف طرح‌شده است، او دیدگاهش را در یک خلأ نظری طرح کرد. ابزارهای پژوهشی مدرن یا مبتنی بر مورد اگر مبنایی عینی‌تر یا جهانشمول نداشته باشند چقدر مفید هستند؟ ما قبل از ظهور یک یا انواع بیشتری از سلبریتی نمی‌توانیم بپنداریم که شهرت مقوله‌ای ایستا و تغییرناپذیر بود. هرچند چنین مطالعاتی ارزشمند هستند ولی ضعف آن‌ها ناتوانی‌شان در تعیین همبستگی‌های معناداری است که می‌تواند به خلق یک سنتز طولانی‌مدت بیانجامد. مورخان در جستجوی سخاوتمندانه خود برای جزئیات، نسبت به تصویر بزرگ‌تر غفلت ورزیدند و بنابراین به هدف تاریخی کردن واقعی دست نیافتند.

تاریخی کردن را نباید صرفاً جمع‌آوری داده‌های تاریخی دانست، و نباید به توصیف یک تحول تاریخی متناوب محدود کرد. مسئله‌مند کردن تاریخی موضوع باید بر این دو مورد تقدم داشته باشد. ما به‌جای پذیرش غیر انتقادی درک معاصر از سلبریتی، باید تلاش کنیم تا آن را چه از نظر جغرافیایی و چه از نظر زمانی در بسیط‌ترین برداشت،  و به‌عبارت‌دیگر برای فراتر رفتن از شهرت، بنگریم. سلبریتی چگونه تغییر می‌کند اگر کسی تلاش کند تا آن را از معنای عرفی مدرن‌اش بی‌بهره سازد، یا آن را مسئله‌مند کند و مسائل را مطابق موقعیت‌های خاص، مجدداً زمینه‌یابی نماید؟ این اقدامِ تقریباً مقدماتی و اساسی، قبلاً با تعدد تعاریف موجود از سلبریتی بغرنج گشته است و یک فرد چگونه باید هسته مستقل سلبریتی را برگزیند و آن را از زمینه جدا سازد؟ درحالی‌که برخی از تعاریف، کاریزمای فردی سلبریتی را برجسته ساخته‌اند (رویکرد ذهنی) دیگران تمایل داشته‌اند تا سلبریتی را به‌عنوان شکلی از صنعت فرهنگی (رویکرد پساساختارگرا) معرفی کنند. سلبریتی یک فرد است(بورستین ۱۹۶۲) اما در ضمن یک فرایند(راکول و گیلز ۲۰۰۹)، یک نظام(مارشال ۱۹۹۷)، یک فرهنگ(بارون ۲۰۱۴)، و یک جامعه(کرایکن ۲۰۱۲) هم هست، اما در پس این کلمات درهم‌وبرهم حداقل معیاری تکراری به چشم می‌خورد: سلبریتی در ارتباط با شهرت تعریف می‌شود(مفهومی گسترده‌تر و نه مفهومی که به شکل مبهمی محدود ‌شده) و با آن به‌عنوان نسخه بزرگنمایی شده از شهرت برخورد می‌شود. هر فرد مشهوری سلبریتی نیست، اما همه سلبریتی ها مشهور هستند. مورخان اغلب بیان می‌دارند که انواع مختلفی از شهرت وجود دارد و سلبریتی فقط یکی از آنهاست. آن‌ها درباره معنای مبهم افتخار و تحول تاریخی شهرت و پرستیژ(کوئنر ۲۰۱۶) بحث می‌کنند، برخی بر تمایز بین سلبریتی و پروپاگاندا اصرار می‌ورزند (دی ماگیو ۲۰۰۹، بارکر ۲۰۱۱)، مقولات قدیمیِ کاریزما و شهدا دوباره احیا می‌شود (دیکسون ۲۰۱۲). با این وضع، همچنان در چارچوب بحثِ سلبریتی است که شهرت مجدداً ظاهر می گردد. این پرسش باقی می‌ماند: آیا ما می‌توانیم بر اساس چیزی که کاملاً تیره‌وتار است، ایده‌ای را بنا نهیم؟ یک پاسخ منفی به این سؤال مستلزم بررسی مجدد الویت های مطالعه سلبریتی است: این شهرت و نه سلبریتی است که باید در کانون توجه ما قرار گیرد. سلبریتی هرچقدر هم برای امروز بااهمیت جلوه کند باید در مسئله مندی وسیع‌تر شهرت یا شیوه‌های تمایزیابی فردی جای گیرد. این جابجایی در تأکید، تغییر ناچیزی در تاریخچه‌های هر سلبریتی که بر این عرصه سیطره داشته‌اند، ایجاد می‌کند و لزوماً یافته‌های قبلی را تضعیف نمی‌نماید و چارچوبی به دست می‌دهد که مجال ادغام موضوعات و عناوین مشابه را فراهم می‌سازد و سؤالات بزرگ‌تری می‌توانند درون آن پرسیده شوند.

[۱] theatre celebrity

[۲] Butler

[۳] Kristina Straub

[۴] Felicity Nussbaum

[۵] Laura Engel

[۶] Cheryl Wanko

[۷] cultural intermediaries

[۸]lions

[۹] literary lionism

[۱۰] Stephen Gundle

[۱۱] Tom Mole

[۱۲] Byron

[۱۳] Fred Inglis

[۱۴] historicisation

[۱۵] Antoine Lilti

[۱۶] exceptionalism

[۱۷] Celebrity Studies journal

[۱۸] Chris Rojek

[۱۹] Graeme Turner

[۲۰] Mary Robinson

[۲۱] George Robinson

[۲۲] pre-figurative celebrity

[۲۳] lilti

[۲۴] Mole

[۲۵] apparatus