جان تی. فریدمن ترجمه آرمان شهرکی
بخش اول
نوشتههای مرتبط
طی سالهای اخیر، انسانشناسان به مطالعه مهم و نوآورانه ای مبادرت ورزیده اند که ساده نمودن و اجتناب ناپذیر ساختن فرایند توسعه را رد میکند. با این حال، انسانشناسی توسعه در مهمترین بخش، قویا به پارادایم پسا-ساختارگرا منضم است. آیا پس از گذشت دو دهه هنوز هم نقد پسا-ساختارگرا به تسلط قاطع خویش بر انسانشناسی توسعه ادامه میدهد؟ چرا انسانشناسان قادر نبوده اند تا انسانشناسی توسعه، یا خود توسعه فی نفسه را به پیش ببرند؟ اینها پرسشهاس اساسی هستند که در این مقاله بدانها خواهیم پرداخت. اگر بخواهیم مشخص تر سخن گوییم؛ چنین عنوان گشته که انسان شناسی توسعه به بن بست رسیده و به تفسیری تماما ساختاری از فرایند توسعه محدود گشته است؛ سازه ای که نه تنها ساختار را بر فاعلیت رجحان بخشیده؛ بلکه بر منازعات نیز هژمونی دارد. با بهره گیری از قومنگاری انجام شده در یک مورد جالب توجه توسعه ای در شمال غرب نامیبیا، این مقاله، با ارایه همزمان یک جهت گیری مجدد نظری و احیای روش شناختی، ضمن ترسیم و تشریح طرحی پیشنهادی، مسیری جهت حرکت به جلو برای انسان شناسی توسعه فراهم می آورد.