انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فراتر از تسامح

تصویر: محمد الطالبی

کتاب “عیال الله” گفت‏وشنودهای سه تن از استادان دانشگاه‏ تونس (منصف ونّاس، شکری مبخوت و حسن بن عثمان) در سه‏ باب با تاریخ‏دان و پژوهش‏گر برجسته ی تونسی، دکتر محمد الطالبی است. هر باب، از دو بخش تشکیل یافته و از کودکی و پرورش و تاریخ‏ و اسلام و قرآن کریم گرفته تا تعدد زوجات و نظام پدرسالاری و مادرسالاری و تساهل و خشونت و هم‏زیستی و رسالت اسلام در این زمانه، سخن به میان آمده است. محورهای پرسش‏ها، پراکنده‏ و متفاوت و متعدد است و مسأله ی واحدی را دنبال نمی‏کند و در حقیقت گزارشی مفصل از علائق فکری و پژوهشی طالبی است.

این گفت‏وگو برای نخستین‏بار در ۱۹۹۲ م. در کتابی به چاپ‏ رسید و دیگر بار به همت اندیشمند عراقی، دکتر عبدالجبار الرفاعی به همراه شمار دیگری از کتاب‏هایی که شاید “فرهنگ تسامح” را برای عراق‏ به ارمغان ‏آورند، در مرکز پژوهش‏های فلسفه ی دین در بغداد (ناشر: مدین، ۲۰۰۶م) به‏ چاپ رسید. “عیال الله” اندیشه‏ها و راه‏کارهای نوینی برای پیوند انسان با خویشتن خویش و دیگری دربردارد.

محمد الطالبی (زاد: ۱۹۲۱م) به زبان‏های عربی، انگلیسی و فرانسه می‏نگارد. پاره‏ای از کتاب‏هایش را به یاری و با همکاری‏ پژوهندگان غربی به تحریر درآورده است. از کتاب‏های دیگر اوست:

۱/ أمّه الوسط: الإسلام والتحدّیات المعاصره (امت میانه؛ اسلام و چالش های معاصر)؛ ۲/ الدوله الأغلبیه (حکومت اغلبیان)؛ ۳/ إلاسلام والحوار (اسلام و گفت و گو)؛ ۴/ إلاصرار علی الإحترام (ضرورت احترام) (با همکاری اولیویه کلیمان)؛ ۵/ ابن خلدون والتاریخ (ابن خلدون و مقوله ی تاریخ)؛ ۶/ تأملات فی القرآن (ژرف نگری در قرآن) (با همکاری موریس بوکاین).

محمد الطالبی، شاگرد لؤی پرووِنسال (Le”vi Provencal)، رژیس بلاشر (Re”gis Blache”re) و لویی‏ ماسینیون (Louis Massignon) بوده است. وی خود را نه‏ یک فقیه که یک تاریخ‏دان می‏شمارد و ازاین‏رو به پرسش‏ها، از موضع یک مورخ حرفه‏ای پاسخ می‏گوید؛ البته تاریخ‏دانی سخت دلبسته ی اسلام و خرسند از مسلمان بودن خویش.

باب نخست کتاب، باب خطرات و خاطرات دوران کودکی‏ و بلوغ طالبی است. زبان عربی در خانواده ی طالبی – که خاندانی‏ سنتی و ریشه‏دار است – زبان گفت‏وگو بود. طالبی، عشق به‏ آموختن و کتاب‏خوانی را از خانواده به ارث برد. هم به مدرسه ی دولتی – که زبان آن فرانسه بود – می‏رفت و هم در مکتب‏خانه‏ به تلاوت و یادگیری قرآن می‏پرداخت. فضای خانه نیز قرآنی بود. افراد خانه، پیرامون مفاهیم قرآنی و فقهی و روایات نبوی بحث می‏کردند. ادبیات و داستان‏های عربی نیز نُقل کانون گرم‏ خانواده ی طالبی بود. مدرسه، تنها به یاد دادن زبان و فرهنگ فرانسه‏ می‏پرداخت. حتا کتاب دستور زبان عربی (نحو) به زبان فرانسه‏ بود. اما آموزش در “زیتونه” بر بنیاد نظام کهن بود.

در شکل‏گیری اندیشه ی طالبی، افزون بر خانه و مکتب‏خانه و آثار زیتونه و مدرسه‏های دولتی، نشریه‏هایی هم‏چون الثریا، الندوه و المباحث نقش داشتند. طالبی، با این اندیشه و توشه، به سال‏ ۱۹۴۷م. رهسپار پاریس شد. تنها با دانشجویان آفریقایی (تونسی، مغربی و الجزایری) می‏جوشید و با کسانی هم‏چون محسن عباسی، الشاذلی الصدفی، عزالدین بن عبدالله و محمد مزالی – که بعدها هریک به جایگاه‏های بلندی در کشور و ساحت اندیشه رسیدند – هم اتاق بود. دهه ی چهارم و پنجم قرن بیستم، اوج زندگی و رونق‏ فکری پاریس بود. پاره‏ای از نمایندگان جنبش نوپای کمونیسم در اروپا، مانند موریس توراز و جان دی کلو، بر دانشجویان آفریقایی‏ اثر نهادند. ژان پل سارتر، جنبش اگزیستانسیالیسم را رهبری‏ می‏کرد. عبدالرحمان بدوی با الهام از وی، در باب اگزیستانسیالیسم‏ قلم فرسایی نمود و کتابچه‏هایی در باب عقلانیت به چاپ رسیدند و به تبلیغ خداناباوری پرداختند. طالبی به اصطلاح‏سازی و تصحیح اصطلاحات نادرست همت گماشت. وی واژه ی “نفاتیه” (خداناباوری) را به جای “الحاد” (کافر کیشی) به کار می‏برد. از دیگر سو، سران کلیسا و اسقف‏های سوربن در ردّ این اندیشه‏ها تلاش‏ فراوان داشتند. طالبی افزون بر سر کشیدن به مراکز کلیسایی و خواندن نوشته‏های خردمداران، تاریخ و فلسفه و ادبیات هم خواند. به گفته ی خودش «در این گیرودار چه بسا به سوی سوسیالیسم، مسیحیت، خداناباوری و یا اگزیستانسیالیسم هم گرایش می‏یافتم.»

اما با این همه، با همان میراثی به خانه بازگشت که در انبان‏ خود برده بود: «فضای پاریس مرا به ضرورت چالش آگاه ساخت. اگرچه هیچ‏کس نمی‏تواند به هنگام سخن گفتن و نگاشتن، ذهن‏ و قلم خویش را از گرایش‏های وجودی خود بزادید، اما تلاش من‏ همه آن بود که بدون عشق و نفرت به این خیزاب و یا آن جریان، دست به کار نگارش برم و تاریخ‏نویسی کنم.»

ایمان و مسائل دینی در نگاه طالبی از جنس بدیهیات ریاضی‏ نسیت. ایمان نیازمند قانع شدن و باور داشتن است و البته این‏ اقناع جز از رهگذر عقل به بار نمی‏نشیند؛ این باور را نمی‏توان‏ تزریق کرد. انتخابی فردی و آزادانه است. خداوند انسان را آزاد و مختار آفرید و ازاین‏رو ایمان نمی‏تواند سازوکاری ناآزادانه‏ و اکراه‏آمیز باشد:

«لا إکراهَ فی الدِّین» (در دین هیچ اجباری نیست: بقره / ۲۵۶).

طالبی در پاسخ‏های مربوط به بخش دوم این باب، از اجتهاد مخلصانه سخن‏ به میان می‏آورد؛ یعنی محاسبه ی خود به هنگام نگارش برای زدودن‏ هرچه بهتر و بیش‏تر گرایش‏ها و هواهای نفسانی و دستیابی به‏ اخلاص و فروتنی.

تعهد و التزام در نظر وی، دوری جستن از سودجویی و گزافه‏نویسی‏ و استقلال در اندیشیدن است. با این همه، طالبی نیک آگاه است‏ که اندیشیدن و نگاشتن، وام‏دار داشته‏ها و موروثات آدمی است و هیچ‏کس نمی‏تواند خود را یکسره مستقل و برخوردار از اخلاص و ناوابستگی کامل بداند. انسان باید برای رسیدن به استقلال جهد و جهاد کند تا هرچه بیش‏تر به کنه حقیقت در رسد و این است معنای‏ اجتهاد و اخلاص. طالبی، خود، به هنگام تاریخ‏نگاری تحت نفوذ قرآن کریم است. باورها و شخصیت او در سایه ی قرآن کریم بالیده‏ است. وی، در تلاش برای رسیدن به حقیقت و اخلاص در عمل، به‏ مطالعه ی دیدگاه مخالفان می‏پردازد تا از هر آن‏چه بر او سلطه می‏راند، رهایی یابد و تاریخ را آن‏گونه که بوده، بنگارد. تاریخ در نگاه طالبی، شامل‏ترین دانش علوم انسانی است و هماره در مسیر آفرینش و رشد پیش‏رونده‏ای قرار دارد. وی در بخش نخست باب دوم کتاب‏ می‏گوید حتا به هنگام نگارش در باب اسلام و قرآن کریم و رسول اکرم، سیره‏نگاری نمی‏کند و به پنداشت‏های نادرست‏ و گاه مغرضانه ی مستشرقان در باب اسلام و پیامبر اسلام پاسخ‏ نمی‏گوید. کار محمد الطالبی، شرح و بسط مسائلی هم‏چون آزادی دینی، حقوق زنان و تعددگرایی است. انسان از منظر طالبی تعددگراست. راه‏ها و بی‏راهه‏های فراوانی می‏پیماید تا به ساحل آرامش رسد. اندیشه ی آدمی، سرشتی تنوع‏طلب دارد. شاخه‏به‏شاخه می‏پرد و از دام‏ و زمین‏، دانه می‏چیند. اختلاف و تضاد امری طبیعی، بل موهبتی الاهی و ثمره ی آزادی و اختیار آدمیان است. نص دینی یکی است، اما قرائت‏ها متکثر. این تعدد فهم و تأویل در همه ی متون دینی و ادبی و تاریخی و فلسفی و جز این‏ها راه دارد. برای کاستن از آتش جنگ و اختلاف، تساهل و تسامح کارساز نیست و باید فراتر از آن عمل کرد. نیاز آدمی نه تساهل و مدارا که احترام متقابل است. احترام یعنی‏ در نظر داشتن حق دیگری در مخالفت و اختلاف نظر با ما. احترام‏ فراتر و والاتر از تساهل است، زیرا تسامح چه بسا با منّت نهادن‏ همراه گردد، اما احترام حقی است که باید در برابر دیگری آن را به‏ رسمیت شناخت.

راهکار پیشنهادی طالبی برای حل معضلات مسلمانان‏ “اجماع” است. وی – همچنان‏که در کتاب “أمّه الوسط” آورده -‏ میان توتالیتاریسم و آزادی بی‏بندوبار، راهی میانه را برمی‏گزیند: «گردهمایی و هم‏آرایی تمامی و یا پیش‏تر متخصصان و مجتهدانی‏ که از درد و درمان جوامع اسلامی آگاهند.» زیرا اسلام در نگاه‏ طالبی با مسیحیت کاتولیک که به “بارگاه قدسی” [واتیکان‏] قائل‏ است، متفاوت می‏باشد. با این اجماع می‏توان از سوءاستفاده‏ها به‏ نام اسلام و تروریسم فکری رهایی جست و به پذیرش حق آزادی و احترام به دیگری رسید.

از نظر طالبی گرچه قرآن کریم آشکارا به مشاورت (شورا) و دوری گزیدن از استبداد رهنمون می‏کند، اما قرآن کریم‏ کتاب قانون نیست؛ وگرنه با گذشت زمان – و به سان سایر قوانین – جایگاه خویش را از کف می‏نهاد: قرآن کریم آزادی و مسئولیت‏پذیری را به امت سفارش می‏کند، تا برای سامان‏دهی‏ کارها و اهداف خود به شورا روی آورند. شورا و هم‏رأیی، مبنایی‏ اخلاقی دارد و ملازم با خرد آدمی است و به فراخور زمان و مکان‏ تغییر می‏یابد. در این راستا باید از آن‏چه امروزه نام دموکراسی‏ گرفته، هاله ی قداست را زدود. نیز، باید دانست که قرآن کریم و سنّت، تعارضی با دموکراسی واقعی ندارند. وحدت جهان اسلام‏ در نگاه طالبی، وحدتی سیاسی نیست که همه ی این کشورهای کوچک و بزرگ را زیر چتر یک سیاست کلان گرد هم آورد. از آن‏جا که وی ایمان و اعتقاد به وحدانیت الاهی را محور اتحادآفرین می‏داند، بر آن است «رسیدن به امّت اسلامی واحد، چندان دور از ذهن نیست.»

طالبی، به تجربه‏های سیاسی موجود در میان کشورهای‏ اسلامی از دیدگاه یک تاریخ‏نگار پاسخ می‏گوید، زیرا جنس اندیشه‏ و نگاه معرفتی او از جنس مبناهای معرفتی سیاست‏مداران نیست. وی حتا به پدیده‏هایی هم‏چون آزادی بیان و خشونت از این زاویه‏ می‏نگرد و می‏نویسد: «من، چونان هر انسان و تاریخ‏دان دیگری به‏ گذشته و سرگذشت کشورهای اسلامی می‏نگرم. هر بیننده‏ای در این تاریخ تنها خشونت را می‏بیند و همین خشونت‏ورزی است که‏ تمدن اسلامی را به دار آویخته است.» بحران بزرگ جهان اسلام‏ از منظر طالبی – برخلاف مسیحیت که بحرانی لاهوتی است – بحران باب قانون‏گذاری و مسائل اجتماعی است؛ وگرنه بحران‏ فکری تنها از زمان جمال الدین حسینی [اسدآبادی / افغانی] (۱۸۳۸-۱۸۹۷م) تا به‏ امروز ادامه یافته است. از آن زمان مسأله ی اجرای شریعت در رفتار و اخلاق مسلمانان اثر نهاده، بحران وجدان به بار آورده است. بحران دل‏آزردگی و وجدان‏پریشی تنها با رضایت کامل مسلمانان‏ از میان می‏رود و در این صورت هماهنگی و آرامش را در پی خواهد آورد. یگانه راه رسیدن به ساحل آرامِ آرامش، پژوهش و تحصیل‏ دانش و گفت‏وگو است. باید در ابعادی گسترده، بنیادی برای معاینه‏ و درمان قضایای دینی به راه انداخت؛ راه‏ها و راه‏کارهای نو را پیش گرفت و به پروراندن اندیشه ی اسلامی و واقعی و فعال کردن‏ آن پرداخت تا به اسلامی کردن مدرنیسم و نوسازی اسلام رسید، که بدون این دو عمل، توان رستن از بحران، امکان‏پذیر نخواهد بود و این آغاز راه است.

واپسین بخش فصل سوم گفت‏وگوهای کتاب “عیال الله” پیرامون گفت‏وگو میان ادیان است. طالبی گفت‏وگو میان ادیان‏ ابراهیمی و حتا پیامدهای ناشی از آن را به جان می‏خرد. وی در گفت‏وگوی اسلام و مسیحیت، آزادی فردی را – که در نگاهش ‏امری بنیادین است – ضروری می‏داند. هدف دیگر این گفت‏وگوها، آفرینش فضایی سرشار از مفاهیم سازنده و هم‏زیستی میان ادیان‏ ابراهیمی است. وی مشروعیت گفت‏وگو را در دل قرآن کریم‏ یافته است:

«أدعُ إلی سبیلِ ربّک…» (با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن: نحل/۱۲۵)

نیز در این آیه:

«لا تجادلوا أهل الکتاب إلّا بالتی هی أحسن…» (و با اهل کتاب جز به شیوه ای که بهتر است، مجادله مکنید: عنکبوت/۴۶).

این مشروعیت را می‏توان در جای جای تاریخ و فرهنگ و تمدن اسلام‏ جست‏وجو کرد.

از نگاه وی، پذیرش “دیگری” سرآغاز فصل گفت‏وگوست. طالبی که هر انسانی را یک فرد از “عیال الله” می‏شمارد، بر آن است که باید گفت‏وگو میان یکا‏یک افراد این خانواده ی بزرگ‏ برقرار شود و محور گفت‏وگو میان این برادران و خواهران، پذیرش تعددگرایی‏ و اختلاف نظر است. هدف از گفت‏وگو، یافتن راهی هموار در سایه ی احترام متقابل، راهکارهایی برای تبادل فرهنگ و کشف‏ موارد اختلاف، به­دور از جدال و جدل در این عرصه‏هاست. زیرا یافتن ارزش‏های مشترک و بنیادی کاری سخت نیست. همه ی ادیان در این ارزش‏های واحد به هم می‏رسند: عشق به خداوند، خشونت‏زدایی، عشق به عدالت و محو ستمگری و باور داشتن به‏ پایان نیافتن زندگی بشر در زمین.

طالبی، همچنان‏که در کتاب “الإصرار علی الإحترام” و “تأملات‏ فی القرآن” آورده، نیک آگاه است که نباید عرصه ی دینی / ایمانی‏ گفت‏وگو را با گستره ی فرهنگی / تمدنی درهم آمیخت.

در تاریخ از برخورد نامناسب و خشونت مسلمانان با اقلیت‏ها (اهل ذمه) چیزی به چشم نمی‏خورد. رسالت اسلام، رسالتی ایمانی است و اسلام از آغاز پیدایش آدمیان با انسان همراه بوده است:

«إنّ الدّین عندَ الله إلاسلام» (در حقیقت، دین نزد خدا همان اسلام است: آل عمران/۱۹).

اسلام، پیش از هر دین دیگری از رسالتی جهانی برخوردار است: به همه ی پیامبران‏ پیش از خود باور داشته، خود، خاتمیت ادیان و شرایع را رقم زده‏ است. اسلام، دین تعاون و هم‏یاری است و مسابقه دادن و پیشی‏ جستن میان همگان را تنها در امور نیک میان همه ی افرادِ “عیال‏ الله” خواهان است.

*این مقاله به نام “عیال الله” برای نخستین بار در کتاب ماه دین – خرداد و تیر و مرداد ۱۳۸۶ – شماره ی ۱۱۷ و ۱۱۸ و ۱۱۹، به چاپ رسیده و برای بازنشر به انسان شناسی و فرهنگ ارائه شده است.