انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

علم مترجم­ نگاری

در اینجا ابتدا مباحث نظری مربوط به موضوع رساله مطرح می شود؛ سپس محقق ضمن ارائه ی تعریفی از “مترجم-نگاری”، این علم را با دلایل مستدل پیش نیاز و پیش زمینه ای برای مطالعات مترجم و یا مترجم شناسی معرفی کرده است.

در بخش بعدی این فصل، ضمن اینکه تخصصهایی که مترجم نگار باید داشته باشد معرفی و بطور خلاصه توضیح داده شده، تفاوتهای بین مترجم

۲ .۱ مقدمه:
در اینجا ابتدا مباحث نظری مربوط به موضوع رساله مطرح می شود؛ سپس محقق ضمن ارائه ی تعریفی از “مترجم-نگاری”، این علم را با دلایل مستدل پیش نیاز و پیش زمینه ای برای مطالعات مترجم و یا مترجم شناسی معرفی کرده است.

در بخش بعدی این فصل، ضمن اینکه تخصصهایی که مترجم نگار باید داشته باشد معرفی و بطور خلاصه توضیح داده شده، تفاوتهای بین مترجم نگاری و نوشتن زندگینامه ی مترجمان ذکر شده است.

در بخش سوم این فصل، بعد از بررسی زندگی و نظرات چند مترجم از چند نسل اولین نمونه های مترجم نگاری ، به معنای تخصصی کلمه، در ایران ارائه شده است.

۲ .۱. ۱ : مباحث نظری:
از آنجا که هر ترجمه ای محصولی برای گروه سنی، اجتماعی، اخلاقی یا جنس خاصی است، اگر مترجمی گروه سنی، سیاسی، فرهنگی، ادبی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی خاصی را به عنوان مخاطب خود برگزیند، یعنی برای آنان ترجمه کند، در فرایند اجتماعی کردن خودش، مثلاً شناساندن خودش، باید هنجارهای همان گروه را رعایت کند؛ پس باید بکوشد تا با هنجارهای گروه مخاطبان خود آشنا شود؛ زیرا اگر چنین نکند ممکن است اثری را ترجمه کند یا به روشی ترجمه کند که مورد پسند گروه مخاطبانش نباشد، در نتیجه در کارش موفق نخواهد شد؛ به بیان دیگر، بعد از آشنایی با آن هنجارها باید استراتژی های خاصی برگزیند تا اثر و روش ترجمه ی آن مطابق همان هنجارها باشد. مثلاً فرض کنید مترجمی استاد دانشگاه باشد. او بی شک می داند که اگر اثری را ترجمه کند که مربوط به رشته ی علمی خودش نباشد، برای او امتیازی نخواهد داشت و بر اعتبار علمی او نزد اصحاب آن رشته نخواهد افزود. مثلاً استاد تاریخ حتا اگر یک رمان تاریخی هم ترجمه کند، برای او امتیازی نخواهد داشت؛ زیرا برای او مطابق هنجارها و قواعد دانشگاهی تنها آثار تحقیقی یا ترجمه ای که مرزهای علم تاریخ را افزایش می دهد ارزش دارند.
با توجه به این موضوع می توان تأیید کرد اگر مترجمی همزمان در چندین زمینه ترجمه کند، احتمال اینکه در همه ی زمینه ها بتواند آثاری ترجمه کند که مطابق نیاز و پسند مخاطبان آن باشد بسیار کم است؛ مگر اینکه آن زمینه ها مربوط به هم باشند و مترجم سالیانی تجربه کسب کرده باشد و آثاری ترجمه کرده باشد تا نزد مخاطبان هر یک از آن زمینه ها اعتباری به دست آورده باشد؛ اما در شرایط یکسان مخاطب حرفه ای و اهل کتاب مطمئناً اثر مترجمی را برمی گزیند که می داند در زمینه ی مورد مطالعه ی او سالها کار کرده و یا تخصص مترجم برای او احراز شده باشد (در این زمینه ن.ک. به سیلیس در کالبوتیرا ۲۰۰۷،(۳)، ص ۵۷).

۲ .۲ : تعریف مترجم نگاری:
۲ .۲ .۱: آیا مترجم نگاری و نوشتن زندگینامه ی مترجمان یکی است؟
با توجه به تحقیقات انجام شده باید اشاره کرد مترجم نگاری بدان معنا که در این رساله مطرح می شود در ایران انجام نشده است؛ مترجم نگاری حتا با نوشتن زندگینامه ی مترجم بسیار متفاوت است؛ مترجم نگار باید متخصص باشد، یعنی اولاً در این رشته یعنی مطالعات مترجم و ترجمه تحصیل و تحقیق کرده باشد تا مثلاً بتواند به مترجم نگاری مترجمان ادبی بپردازند[۱]؛ درصورتیکه بسیاری از زندگینامه نویسان تحصیلات دانشگاهی برای کاری که انجام می دهند یعنی زندگینامه-نویسی نداشته اند یا ممکن است نداشته باشند؛ دوماً مترجم نگار فقط باید درباره ی مترجمان بنویسد، اما زندگینامه نویس می-تواند درباره ی هر شخصی (از جمله مترجمان) بنویسد؛ سوماً مترجم نگار باید دلیلی علمی و منطقی برای انتخاب خود داشته باشد؛ یعنی اگر فلان مترجم را انتخاب می کند باید دلایل انتخاب خود را بصورت علمی و منطقی ارائه دهد و نیز مسائلی را مطرح کند که به موضوع مورد نظر مربوط باشد.
در زندگینامه نویسی آنچنان که در موارد متعددی درباره ی زندگی نامه ی مترجمان بررسی شد[۲]، زندگینامه نویس از همه جور مسائل که به نظرش برای خواننده جالب باشد می نویسد[۳]، اما در مردم نگاری، قوم نگاری و مترجم نگاری[۴] چنین چیزی روا نیست و نگارنده اصلاً حق انجام چنین چیزی را ندارد؛ مگر اینکه با دلایل منطقی مسائلی را بنویسد که به “مترجم شدن یک فرد، سختی های راه مترجم شدن یک فرد، مسائل مربوط به مترجمی، مشکلات دسترسی به آثار مختلف، مشکلات قرارداد بستن با ناشران مختلف و …” مربوط باشد؛ ضمن اینکه مترجم نگار باید تا جایی که می تواند جانب بی-طرفی را رعایت کند و هر چه به نظرش جالب بود ننویسد و آن مطالبی که جالب نبود را حذف نکند. بنابراین، اگرچه زندگینامه نویس هم ممکن است بعضاً مسائلی را بنویسد که مردم نگار، قوم نگار و مترجم نگار نوشته باشند یا مورد استفاده ی آنها قرار بگیرد اما او، یعنی زندگینامه نویس، این مسائل را صرفاً با توجه به ” نظر شخصی اش” می نویسد و سَرسَری از مسائل رد می شود، و غالباً برای اهداف علمی و با اِشراف به مسائل علمی یک رشته ی خاص سراغ آن مسائل نمی رود؛ طوری که در برخی موارد ممکن است اصلاً کتابی از شخصی که می خواهد زندگینامه ی او را بنویسد نخوانده باشد یا برای اولین بار خواسته باشد از شخصی مسائلی را بپرسد.
بهرحال باید گفت مترجم نگاری در این رساله حاصل تلاشی خودجوش و خودخواسته برای به تصویر کشیدن و توصیف کردن افرادی است که از مهمترین عاملان ورود اندیشه های فرهنگی، سیاسی و رشته های جدید علمی بوده اند، هستند و خواهند بود. این بار به جای اینکه غربی ها به نوشتن تاریخ ما، تاریخ ادبیات ما، تصحیح مثنوی مولوی و .. بپردازند، خودمان می خواهیم این کار را بکنیم و خود را به جهانیان بشناسانیم تا با نقد خود و آنها بتوانیم خود را بهتر بسازیم.
ضمناً با این دیدگاه، یعنی توصیف افرادی که “خودی” هستند، یعنی مترجمان، هنگام نوشتن با مشکل ترجمه هم روبرو می-شویم؛ به بیان دیگر برای تعریف و توصیف افکار و دنیای مترجمان آن چنان که خودشان می اندیشند و در آن عمل می کنند با مشکلاتی روبرو می شویم که شبیه مشکلات مترجمان هنگام ترجمه است؛ همانطور که مترجم، مثلاً در ترجمه ی رمان، باید خود را جای نویسنده بگذارد، خود را فراموش کند و با شخصیتهایی که نویسنده آفریده زندگی کند تا بتواند آنها را بفهمد و سپس متن درخوری را برای هموطنان خود بازآفرینی کند، در اینجا هم همین مشکل وجود دارد؛ محقق باید علاوه بر تخصصهایی که لازم و واجب است، خود را جای مترجمان بگذارد، خود را فراموش کند و با مشکلات و محیط آنها مستقیماً و از نزدیک روبرو شود، خود را از آنها بداند و مشکلات و مسائل آنها را با پوست و خون خود درک کند تا بتواند تعریف و توصیفی بی طرفانه تر و علمی تر ارائه دهد. برای انجام این کار راههایی وجود دارد: یکی این است که با آنها رابطه ی دوستی یا آشنایی برقرار کند و دنیای آنها را بشناسد؛ آن چنان که قوم نگار نیز این کار را می کند و با زندگی کردن در مدت طولانی حدود یک سال به قوم نگاری می پردازد؛ نیز می توان با مصاحبه یا پرسشنامه اطلاعاتی را بدست آورد؛ راه دیگر این است که با استفاده از مصاحبه های آنها در نشریات مختلف یا رسانه های عمومی و مقدمه های آنها به اطلاعاتی دست یافت[۵]؛ این راه آخر از یک جهت خوب است، زیرا محقق در آن حضور مستقیم ندارد و ممکن است برخی مسائل را بطور ضمنی بتوان در گفتمان مترجمان فهمید؛ زیرا ممکن است در سوالهای مستقیم یا حتا غیرمستقیم پاسخهای حقیقی آن مسائل ناگفته بمانند؛ و از یک جهت هم کمی محدودتر است زیرا خود محقق نیست که اطلاعات خاصی را با سوالهای خود از مترجمان جویا می شود؛ بلکه افرادی دیگر سوالاتی پرسیده اند که ممکن است اصلاً برای تحقیق کارایی نداشته باشند. بنابراین حالت ایده آل این است که از هر دو حالت استفاده شود؛ البته استفاده از هر کدام از این راهها نتایج جالبی را روشن خواهد کرد که تحقیقات بعدی می تواند نتایج تحقیقات قبلی را تکمیل کند.
با توجه به مسائل ذکر شده و تفاوتهای مترجم نگاری و زندگینامه نویسی و با تعمیم همان مسائل درباره ی نوشتن زندگینامه ی مترجمان. تفاوتهای مترجم نگاری و نوشتن زندگینامه ی مترجمان مشخص می شود.
ذکر یک مثال در این زمینه راهگشاست. خانم مریم تقوی رساله ی دکترای خود را با عنوان “عادت واره ی مترجم” سال ۲۰۱۰ دفاع کرده اند؛ اگر همه ی رساله ی ایشان را بخوانیم که تماماً درمورد فعالیتهای تولید متنی مترجمان ایرانی آثار فاکنر یعنی آقایان صالح حسینی و بهمن شعله ور است، حتا یک جمله درباره ی سال تولد، سال ازدواج، تعداد فرزندان و دیگر مسائلی که به خودی خود به کار مترجم و محقق بی ارتباط هستند، آن چنان که در بسیاری از مصاحبه های داخلی رواج دارد، نمی بینیم و تماماً درباره ی ارتباط بین جنبه های مترجمی، جامعه شناختی، ایدئولوژیکی و فعالیتهای تولید متنی مترجمان ایرانی است. به بیان دیگر ایشان درباره ی قواعد رفتارهای متنی مترجمان حرفه ای در ارتباط با تولید متن تحقیق کرده اند. برای این منظور با بررسی سابقه ی هر کدام در ترجمه، شامل سابقه ی تحصیلات، تدریس، تحقیق و انتشار، تعداد آثار ترجمه کرده، موضوع آثار ترجمه کرده و رابطه ی آنها با پیشینه ی تحصیلی، خانوادگی و عقیدتی، این تحقیق را به انجام رسانیده اند.
بنابراین همانطور که مشخص است برای تحقیق درباره ی مترجمان، مثلاً درباره ی چیستی و چگونگی ملاکهای آنها برای انتخاب آثار، نیاز است عوامل متعددی که مربوط به این فعالیت خاص یعنی انتخاب اثر توسط مترجم هستند را ابتدا پیدا کرد سپس تعامل آنها با هم را بررسی کرده و چگونگی برآیند آنها که منتهی به انتخاب اثری خاص می شود را بررسی کرد[۶].

برای پیدا کردن این عوامل چند راه وجود دارد:
۱. خواندن دقیق متون ترجمه شده، مقدمه ی مترجمان در اول آثارشان و پانویس های آنان.
۲. نقدهایی که بر اثرشان نوشته شده، یا آنها بر آثار دیگران نوشته اند.
۳. مصاحبه ی حضوری با آنها یا خواندن مصاحبه های منتشر شده از مترجمان؛ یا دیدن مصاحبه های آنها در تلویزیون یا در کنفرانسها، شنیدن سخنرانی آنها.
۴. استفاده از پرسشنامه تا بتوان مسائلی را که در منابع مختلف از مترجمان نپرسیده اند یا آنها هم جایی نگفته اند دریافت.
۵. استفاده از روش فکرخوانی بهمراه فیلمبرداری، در صورت توافق مترجمان، برای پی بردن به مسائل پنهانی که در منابع مختلف به آنها اشاره ای نشده و خود مترجمان هم احیاناً جایی منتشر نکره اند یا حتا ممکن است متوجه آنها هم نشده باشند. البته این روش ممکن است برای همه مترجمان منجر به نتایج یکسان نشود؛ زیرا فکرخوانی نیاز به تمرین های زیادی دارد تا شخص بتواند بدون نقص و ترس هر آنچه در ذهنش می گذرد بیان کند.
۶. همچنین لازم به ذکر است از مصاحبه، پرسشنامه، فکرخوانی با یا بدون فیلمبرداری می توان برای پرسیدن از دوستان یا نزدیکان درجه ی یک مترجمان که در کار ترجمه ی او تأثیر داشته اند و یا دارند استفاده کرد تا مسائلی را که ممکن است مترجمان، به هر دلیلی، ناگفته بگذارند کشف کنیم.

۲ .۳: مترجم نگاری:
۲ .۳ .۱: بررسی زندگی و نظرات چند مترجم از چند نسل:
بررسی زندگی و محیط پیرامونی مترجمان نشان می دهد تقریباً همه ی آنها از دوران کودکی یا نوجوانی بخاطر علاقه زیاد به کتاب، یا داشتن پدر، مادر، برادر، خواهر یا دوستی باسواد و اهل مطالعه به خواندن مشغول و علاقه مند شده اند و اغلب آنها تا آخر عمرشان همچنان به مطالعه و ترجمه کردن ادامه داده اند. همچنین بسیاری نکات مشابه دیگر در رابطه با این مترجمان پیدا کرده ایم که در بخش ۲.۳.۲ به اکثر آنها اشاره می شود.
-لازم به ذکر است که در این بخش برای هر مترجم مواردی که یافت شده و برای محققان یا ترجمه آموزان موثر و مفید است و البته به موضوع این رساله مربوط است ذکر می گردد. اگر مطالبی از مترجمانی در اینجا ذکر نشده بخاطر نبودن منبع درباره ی ایشان است و نه دلیل دیگر[۷]. معیار انتخاب صرفاً موثر بودن یعنی مورد استفاده بودن آثار هر مترجم در رشته-ای که ترجمه می کند بوده است؛ بنابراین تاجایی که امکان داشته از انتخابهای شخصی خودداری شده و اگر مترجمی یا اهل آن رشته، به حق و با دلایل منطقی، خدمت او را به اهل آن رشته اثبات کرده اند در این لیست قرار گرفته است. بنابراین صرفاً مترجمانی که منابعی از آنها در دسترس بوده انتخاب شده اند و تحقیق درباره ی مترجمان دیگر در توان و از اهداف محقق این رساله نبوده است[۸]، زیرا با توجه به تعداد زیاد مترجمان خوب و بد حجم رساله و منابع مورد استفاده شاید ۱۰ برابر رساله حاضر می شد و طبعاً برای انجام چنین تحقیق کاملی به بیش از سالها [۹] وقت نیاز است.
نکته ی دیگر که قبل از پرداختن به مترجمان باید اشاره کرد درباره ی مطالبی است که در این شرح کوتاه درباره ی هر مترجم ذکر شده است؛ درصورتی که با مفهوم عادت واره بوردیو آشنا باشید متوجه شده اید که گاهی مسائلی در شخص و کارهای او تأثیر می گذارند که خود آن شخص هم ممکن است نسبت به آنها متوجه (خودآگاه) نباشد و یا کنترلی در ایجاد کردن آنها نداشته باشد؛ یعنی فرض کنید وقتی از او درباره ی تعریف مترجم یا ترجمه می پرسی جوابی می دهد که با پاسخهای بعدی او در مصاحبه های آینده در تضاد است[۱۰]، لذا ترجمه آموز یا مدرس ترجمه آنچه منطقی تر است را باید برگزیند و از تناقضهای بی دلیل هنگام تدریس یا عمل برحذر کند و در بحبوحه ی خواندن نظریات مختلف نظر مشخصی برای خودش برگزیده در مسیر آن حرکت کند.
فهرست اسامی مترجمان، به ضمیمه خلاصه ای از فعالیتهای آنها، که بررسی شده اند به شرح ذیل است:
احمد آرام: متولد ۱۲۸۳- فوت ۱۳۷۷.
ایشان قبل از ۶ سالگی مطالعه را در مکتب خانه ی “خان” شروع کردند و آن را تا پایان عمر ادامه دادند. همچنین در ۱۷ سالگی ترجمه را شروع کردند و تا پایان عمر با عشق و علاقه به ترجمه پرداختند. ایشان در طول عمر خود بیش از شصت کتاب و صدها مقاله ی مختلف ترجمه کرده اند.
تأثیر مدرسه بر فرد: ایشان در مدرسه چند زبان خارجی یادگرفتند.
“در این مکتب خانه… جزء سی ام قرآن … و بعد از آن قرآن می خواندند” (افشار۱، ۱۳۷۵، ص ۱۴).
“ما – در مدرسه- هر چهار زبان انگلیسی، فرانسه، روسی و عربی را می خواندیم”(افشار۱، ۱۳۷۵، ص ۱۹).
“کتابهایی را که الآن ترجمه می کنم، از زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسوی به فارسی است”(افشار۱، ۱۳۷۵، ص ۲۵).
“پس از بازنشستگی دائم کار ترجمه کرده ام و تاکنون حدود ۱۵۰ جلد کتاب ترجمه کرده ام” (افشار۱، ۱۳۷۵، ص۲۴).
“در جوانی به قرآن، نماز و اینها خیلی علاقه داشتم، یعنی پدرم مرا این طور تربیت کرده بود” (افشار۱، ۱۳۷۵، ص ۲۵).
استفاده از ترجمه برای زبان آموزی : “… در سال ۱۳۰۰… یک بار مقاله ای در مجله ی (Science and Life) که نویسنده-ی آن فیزیکدان فرانسوی بود، خواندم و آن را به زبان عربی برگرداندم” (افشار۱، ۱۳۷۵، ص ۲۵).
آقای آرام سه شرط مترجم خوب را (افشار۱، ۱۳۷۵، ص ۲۵ و ۲۶) اینگونه برشمرده : “اول زبان مادری را خوب بداند. دوم زبانی که می خواهد از آن ترجمه کند خیلی خوب بشناسد و سوم در زمینه ای (علمی) که می خواهد ترجمه کند، خوب آگاهی داشته باشد”؛ اما نکته ای که بلافاصله بعد از آن اشاره کرده اند به اخلاقیات یا وجدان یک مترجم مربوط می شود که نبود آن به جامعه لطمات فراوانی می زند[۱۱] “آدمی لیسانسیه شیمی است … چون می خواهد در رشته الکترونیک هم چیزی یاد بگیرد، این چیز یاد گرفتنش را با خراب کردن عقل مردم تأمین می کند و می آید یک کتاب الکترونیک ترجمه می کند” (افشار۱، ۱۳۷۵، ص ۲۶). ظاهراً هنوز هم این جنبه از مترجم در کشور ما چندان مورد توجه نیست زیرا هیچ جا در مقالات یا کتابهای علمی اشاره ای به اخلاقیات و وجدان مترجم نشده است.
جالب است که در پرونده ایشان هم مثل آقای خرمشاهی پراکنده کاری دیده می شود: ترجمه ی تفسیر قرآن، تاریخ علم (جرج سارتون)، معماهای منطقی و ریاضی (جورج سمرز)، علم، نظریه و انسان (اروین شرودینگر)، آموزشگاه زندگی (ترجمه از عربی)، تاریخ تمدن (ویل دورانت)، حل المسائل فیزیک (در ۵ جلد)، اصول علم هیئت، فلسفه ی تربیت (هرمن هارل هورن)، کلیات جغرافیا، حساب دیفرانسیل و انتگرال برای همه (سیلوانوس)، کیمیای سعادت (امام محمد غزالی، تصحیح و تحشیه) و …
“اصلاً این چیزهایی که الآن هست مثل وسایل سرگرمی، آن موقع نبود. به نظر من این وسایل سرگرمی، کشنده است، تلویزیون برای درس خواندن کشنده است”( افشار۱، ۱۳۷۵، ص ۲۷).
احمد بیرشک: ۱۳۸۱-۱۲۸۵. استاد و پیشکسوت رشته ریاضیات و تاریخ علم در ایران، و دارنده ی اولین دکترای افتخاری از دانشگاه شهید بهشتی تهران.
معلم و مترجم کتابهای علمی (برای عموم) و کتابهای درسی مثل سرگذشت علم؛۱،۲، ۳ بی نهایت؛ ریاضیات نوین.
ایشان در ۷ سالگی با خواندن کتاب گلستان سعدی (افشار۲، ۱۳۷۵، ص۱۳) مطالعه را شروع کردند و تا پایان عمر خود روزانه چندین ساعت مطالعه می کردند؛ از ۷ سالگی یادگیری یک زبان خارجی را شروع کردند و در همان ۷ سالگی نیز به ترجمه پرداختند: “گوشه ی طاقچه کتاب فرانسه ای بود که تصمیم گرفتم آن را ترجمه کنم” (افشار۲، ۱۳۷۵، ص۱۴). ایشان تا آخر عمر بیش از ۴۰ کتاب را ترجمه کردند.
رفاقت یا آشنایی با غلامحسین رهنما، دکتر شفق، دکتر فروزانفر، دکتر هشتروی، تقی فاطمی، باقر نحوی، آذرنوش، تعدادی معلمان فرانسوی، دکتر جعفر شهیدی (مترجم نهج البلاغه)، حسین معصومی همدانی، دکتر بروجردی، ابوالقاسم اعتصام زاده (مترجم رباعیات خیام)، احمد آرام (مترجم متون علمی)، کامران فانی که از اساتید، مترجمان و نویسندگان بزرگ بوده اند تأثیر زیادی بر ذوق و شکوفایی استعداد ایشان داشته است.
استفاده از ترجمه در زبان آموزی: “همین ترجمه ها موجب شده بود که من در زبان فرانسه آن قدر به اصطلاح پیش بروم که با این که از سال ۱۳۱۱ که از دانشسرای عالی آمدم بیرون تا امروز بیشتر سر و کارم با زبان انگلیسی است تا فرانسوی، مع ذلک هنوز زبان فرانسه را بیشتر از زبان انگلیسی می دانم” (افشار۲، ۱۳۷۵، ص ۲۴).
تربیت مترجم در انتشارات علمی و فرهنگی (افشار۲، ۱۳۷۵، ص ۴۲)، گروه فرهنگی هدف و آذر (افشار۲، ۱۳۷۵، ص ۴۴) “بسیار می کوشیم مترجم جوان پیدا کنیم یا آماده سازیم که از این حیث مایه و سرمایه ای برای شرکت انتشارات علمی و فرهنگی نیز باشد” (افشار۲، ۱۳۷۵، ص ۴۲)[۱۲].
بررسی این پدیده یعنی تربیت مترجم در سالهای ۱۳۲۰ به بعد حقاً جای تحقیق دارد زیرا بسیاری از مترجمان درگذشته و معاصر ما پرورش یافته ی آموزشهای غیررسمی که در انتشاراتی ها (مثل موسسه انتشارات فرانکلین، انتشارات نیل، انتشارات ابن سینا، انتشارات علمی و فرهنگی) یا در زندان به آنها می شده هستند[۱۳]؛ ایشان در این مقاله اشاره کرده اند که آقای فانی ریزبلند بالائی از نام مترجمانی را که یا در زندان پرورده شده اند یا کار ترجمه را از آنجا آغاز کرده اند در اختیارشان گذاشته و ابراهیم یونسی، صمدی، محمود اعتمادزاده (به آذین)، دهکردی و عموئی از آن جمله اند.
نارضایتی از آثار “تعداد عناوین کتاب هایم که برخی از آنان به چاپ سوم هم رسیده نسبتاً زیاد است اما آنچه که خیلی برای آن ارزش قائل باشم زیاد نیست” (افشار۲، ۱۳۷۵، ص ۴۶).
ذکر شعر گهگاه در مصاحبه که نشان از انس و آشنایی با ادبیات فارسی دارد: صفحات ۲۷، ۴۶، ۴۷.
جالب است یادآور شوم که اکثر رفاقتها و آشنایی های آقای بیرشک با کسانی بوده که در رشته های علوم پایه فعالیت داشته اند و حتا بحثهای آنها پیرامون همین مسائل بوده است؛ اینجا دقیقاً و به وضوح تأثیر محیط اطراف را در شکل گیری عادت واره (که شامل عادات، علایق، شخصیت و … فرد می شود) می توان درک کرد؛ مثلاً محیط پیرامون آقای خرمشاهی که پدرشان طلبه بوده و متون عربی شامل فلسفه و عرفان اسلامی می خوانده اند و با دوستانشان درباره ی این مسائل بحث می کرده اند با محیط پیرامون آقای بیرشک، که اکثراً معلمهای ریاضی و فیزیک بودند، بسیار متفاوت بوده و همین قضیه در شکل گیری ذهن و فکر آنها تأثیر زیادی داشته است؛ چنانکه بعدها این دو مترجم کتابهایی با موضوعات بسیار متفاوت ترجمه کردند و به جامعه تحویل دادند.
محمد قاضی[۱۴]: متولد ۱۲۹۲؛ وفات در ۲۴/۱۰/ ۱۳۷۶؛ لازم به ذکر است منابع موجود درباره ی محمد قاضی از مترجمان دیگر بیشتر است و محققان می توانند، با توجه به خدمات ایشان، تحقیقات شایسته ای درباره ی ایشان انجام دهند[۱۵]. همچنین ایشان از مترجمانی هستند که درباره ی ترجمه و جنبه های مختلف کار مترجم نظرات جالبی دارند که چند مثال برای نمونه در ذیل اشاره شده است.
ایشان از ۱۱ سالگی در مکتبی در چاغرلو مطالعه را آغاز کردند و تا پایان عمر خود با علاقه مطالعه می کردند؛ ایشان از ۲۲ سالگی تا پایان عمر به مدت بیش از شصت سال به ترجمه می پرداختند.
• تأثیر دوستان و آشنایان بر فرد:
“شاید بتوان گفت، بیشتر از همه ورود به دارالفنون و آشنایی با پروین اعتصامی، جلال الدین همایی، سعید نفیسی، دکتر پرویز ناتل خانلری، محمود به آذین و … تأثیری عمیق بر اندیشه و افکار و ذوق ادبی وی گذاشت به طوری که در اولین تجربه اش با تشویق و ترغیب استادان مواجه شد و همین امر کمک کرد تا پیگیر ذوق و استعداد شایان خود در ترجمه شود و این علاقه، بعد از نیم قرن تلاش، همچنان باقی ماند” (قانعی فرد۱، ۱۳۸۴، ص ۸).
• ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۷ : عدم فعالیت در ترجمه: از آنجا که ایشان ازدواج کرده بودند و بیکار بودند بیشتر همّ و غمّ خود را صرف کارهای غیرمربوط کرده اند، اما بعد از سالها و رسیدن به سطح قابل تحملی از لحاظ مالی، دوباره به ترجمه روی آوردند: “… به علت مشغول شدن به کار در وزارت دارائی از ۱۳۲۰ به بعد و دیگر به علت ازدواج در ۱۳۲۲ و معاشرت با کسانی که اهل قلم و کتاب نبودند و بیشتر اداری بودند[۱۶] کار ترجمه را کنار گذاشتم” (قانعی فرد۲، ۱۳۷۶، ص ۱۹۳).
پر واضح است که مترجم بزرگ و باانگیزه ای مثل محمد قاضی هم وقتی گرفتار کارهایی می شود تا بتواند به گذراندن زندگی بپردازد چه کارهایی کرده است؛ واقعاً مگر چند نفر مثل محمد قاضی در این کشور داریم تا بدین گونه به خاطر نبود حمایتهای مالی انرژی و عمرشان بیهوده گذرانده شود؛ بنابراین بار دیگر باید به لزوم تشکیل سازمان مترجمان برای جلوگیری از چنین فاجعه هایی اشاره کرد. در اینجا باز باید اشاره کرد که نبودن سازمان مترجمان که آنها را بیمه کند و پشتیبان حقوق مادی و معنوی آنها باشد چنین وقفه ای را ایجاد کرده است، چنانکه خود آقای قاضی هم با آگاهی به انها اشاره کرده اند و از اینکه دراین ده سال نتوانسته اند ترجمه بکنند به شدت عذاب کشیده اند.
براستی اگر این ده سال طولانی تر می شد چه اتفاقاتی برای خوانندگانی[۱۷] که بسیاری شان خود را مدیون امثال مترجمانی مثل محمد قاضی می دانند و بعدها خود سرچشمه ی خدمت شدند رخ می داد؟[۱۸]
• آشنایی با احمد صادق (مترجم) و دیگران که در بالا اشاره شده است.
• ایشان در سراسر گفته هاشان سعی داشته اند مترجم خوب را تعریف کنند و این دیدگاه که تسلط به زبان مادری و خارجی و موضوع برای مترجم شدن کافی است را بشدت رد می کردند و معتقد بودند “مترجم باید حتماً بنده ی طلعت آنها باشد … تا بیشتر مردم را با افکار نو و با تمدن و آرمان انسان دوستی، آزادیخواهی، مبارزه با استبداد و خرافات آشنا کند” (قانعی فرد۱، ۱۳۸۴، ص ۷۵).
• ایشان از معدود مترجمانی هستند که پراکنده کاری در آثارشان بسیار کم است : “من معمولاً بیشتر کتاب های رمان ترجمه می کنم و کمتر به کتاب های تاریخی یا علمی پرداخته ام” (همان، ص ۷۴).
• آشنایی با عبدالله کوثری (مترجم)، سیدعلی صالحی (شاعر)، ابوالحسن نجفی، بهاء الدین خرمشاهی، رضا سیدحسینی، نجف دریابندری، سیمین دانشور که از مترجمان، شاعران و نویسندگان بزرگ بوده اند تأثیر زیادی بر ذوق و شکوفایی استعداد ایشان داشته است.
• نظرات قاضی درباره ی مترجمان: “آنها که رمانهای خوب و برگزیده ی خارجی را به فارسی ترجمه می کنند خدمتی در این راه به پیشرفت هنر رمان نویسی و به نویسندگان ما می کنند. برعکس کسانی که شعرهای خارجی را ترجمه می کنند در شعر فارسی تأثیر بدی بخشیده اند” (قانعی فرد۲، ۱۳۷۶، ص ۲۱۰).
• نظرات قاضی درباره ی ترجمه: “برخی از ملتها در راه فرهنگ و دانش و هنر و صنعت به ترقیاتی نائل آمده اند که ملتهای عقب مانده باید از دانش و فرهنگ ایشان درس بگیرند” (قانعی فرد۲، ۱۳۷۶، ص ۲۳۱).
• نظرات قاضی درباره ی زبان فارسی: “زبان ما زبان علمی نیست بلکه زبان ادبی است” (قانعی فرد۲، ۱۳۷۶، ص ۲۱۱).
• تشبیهات: “مترجم در واقع به منزله ی کلیدی است که در ِ گنجینه ی علم و معرفت ملتهای متمدن و پیشرفته را به روی ملت خود باز کرده است … در مصاحبه با مجله ای هم تا آنجا که به یاد دارم مترجم را به منزله ی روزنه یا دریچه یا پنجره ای تشبیه کردم که از خانه ی ملت عقب مانده به روی باغ فضیلت و معرفت ملت پیشرفته باز می-شود… همچنین می توان مترجم را به اتومبیل یا هواپیما یا وسیله ی نقلیه ی دیگری تشبیه کرد که ملت جامانده از کار و دانش را به کاروان اصلی یعنی به ملت پیشرفته می رساند… جایگاه مترجم… در حد همان کلید {…} است … و لیکن خدمت مهمتر را آن معلمینی می کنند که با استفاده از ترجمه های مترجم سواد و معرفت ملتشان را بالا می-برند[۱۹]” (قانعی فرد۲، ۱۳۷۶، ص ۲۳۳).
• نکته ای که اینجا جالب است اشاره کنیم این است که محمد قاضی در هر دو کتاب رسالت مترجم و دمی با قاضی تألیف عرفان قانعی فرد ماجرای سختیهایی که بعد از ده سال ترجمه نکردن با آن مواجه شده را بیان می کند از اینکه به همه ی ناشران سر زده و هیچ ناشری حاضر نشده اثر او را منتشر کند در حالی که او ده سال قبل از آن یکی دو اثر خوب ترجمه کرده بود و احتمالاً برخی خوانندگان هنوز او را می شناختند؛ بیان این نکته به این منظور بود تا تأکید شود کسب سرمایه نمادین (مثل شهرت، موفقیت و اعتبار) وقتی ممکن است که کسی بطور مداوم در زمینه ای فعالیت کند و حضور دائمی داشته باشد. یکی از دلایلی که مترجمان باسابقه تر با مشکلات کمتری در نشر آثارشان مواجه می شوند همین است. همین اتفاق برای خود محمد قاضی هم افتاد؛ او بعد از ۱۳۲۷ پیوسته ترجمه کرد و در دنیای ترجمه حضور و تأثیری دائمی داشت؛ بخاطر همین بعداً به جایگاهی رسید که ناشران به او فشار می آوردند و از او کتاب جدید می خواستند.
• او یکی از پرحضورترین مترجمان ایرانی در مصاحبه ها با نشریات و مجلات مختلف است.
نجف دریابندری[۲۰]: متولد ۱۳۰۸؛ او در موسسه انتشارات فرانکلین چندین سال- تا سال ۱۳۵۴- کار کرد؛ بعد به تلویزیون ملی رفت و سرپرست ترجمه و دوبله ی فیلمهایی شد که آن زمان نمایش آن ها از شبکه ی دو اوج گرفته بود.
ایشان از ۶ سالگی (و در مدرسه) به مطالعه می پرداختند؛ همچنین در ۱۸ سالگی کار ترجمه را شروع کردند. ایشان در قید حیات هستند و بدلیل بیماری چندان نمی توانند به مطالعه و ترجمه بپردازند.
آشنایی با مصطفی بی آزار، ناصر تقوایی، مرتضی کیوان، دکتر هشترودی، ایرج پارسی نژاد، ابراهیم گلستان، ابوالقاسم حالت، حمید نطقی، محمدعلی موحد، رضا سیدحسینی، محمدجعفر محجوب، محمدعلی صفریان، صفدر تقی زاده، محمود فخرداعی، همایون صنعتی زاده که از مترجمان و نویسندگان بزرگ بوده اند تأثیر زیادی بر ذوق و شکوفایی استعداد ایشان داشته است.
یادگیری زبان بعد از تجدیدی: “آنجا {در شرکت نفت} به عنوان منشی مشغول کار شدم… در ضمن سخت مشغول یاد گرفتن زبان انگلیسی شده بودم. به انگلیسی علاقه پیدا کرده بودم و به اصطلاح پیش خودم انگلیسی یاد می گرفتم” (مظفری ساوجی، ۱۳۸۹، ص ۳۹).
نظریات ایشان درباره ی مترجم / ترجمه: “اگر در ترجمه دانشی وجود داشته باشد، این دانش را باید در خود ترجمه سراغ گرفت، یعنی در اثاری که ترجمه شده، نه در نظریاتی که من یا دیگری ممکن است درباره ی ترجمه بیان کنیم” (حریری۲، ۱۳۷۶، ص ۱۷)… “در عمل، ترجمه میان آن دو قطب فرضی هنر و فن حرکت می کند” (همان، ص ۱۹)…”ترجمه از مقوله ی هنر است و شکی هم ندارد؛ چون ترجمه به هر حال شاخه ای از ادبیات است” (همان، ص ۲۲).
تأثیر دیگران: “حریری: شما خودتان چه وقت به فکر ترجمه ی همینگ وی افتادید؟ دریابندری: در سال ۱۳۳۱، خیال می کنم. باعث این کار هم همان آقای گلستان شد” (همان، ص ۴۴).
احساس مترجم بعد از اولین ترجمه: “لحظه ای که کار ترجمه را تمام کردم برایم لحظه ی مهمی بود” (همان، ص ۴۵).
پیگیری مترجم از واکنش خوانندگان: “اولین چاپ وداع با اسلحه که هزار نسخه بیشتر نبود وقتی خوانده شد که من در میان ِ خوانندگان نبودم و نفهمیدم واکنش آن ها چیست” (همان، ص ۵۶).
سازمان یا انجمن ترجمه: ایشان با چنین دستگاهی به شرطی که دولتی نباشد اعلام موافقت کرده اند (ن.ک. به حریری۲، ۱۳۷۶، ص ۱۰۶-۱۰۷)[۲۱].
رضا سیدحسینی: متولد ۱۳۰۵ اردبیل- وفات در ۱۱/۲/۱۳۸۸[۲۲]؛ مترجم، نویسنده و مدیر دایره المعارف فرهنگ آثار، دایره المعارف هنر و ادبیات و فرهنگ آثار اسلامی و ایرانی. در سال ۱۳۸۱ از ایشان به عنوان چهره ی ماندگار تقدیر و تشکر شد. ایشان همچنین دارنده ی نشان شوالیه از پالم آکادمیک فرانسه در سال ۲۰۰۰ هستند (ن.ک.به سایت ویکی پدیای فارسی).
ایشان در ۱۲ سالگی مطالعاتشان را با خواندن کتاب “مختارنامه” شروع کردند و تا پایان عمر با شور و علاقه به مطالعه می پرداختند؛ همچنین در ۱۵ سالگی به کار ترجمه مشغول شدند (با ترجمه ی یک قطعه ادبی از روزنامه ی وطن یولوندا- در راه وطن) و تا پایان عمر نیز به ترجمه مشغول بودند. ایشان در مدت عمر گرانقدر خود بیش از پنجاه کتاب ترجمه کرده اند.
آشنایی با: عبدالله توکل، ابوالقاسم پاینده، ابوالحسن نجفی، جلال خسروشاهی، ضیاء موحد، ارباب شیروانی، آل رسول، دکتر جلال الدین مجتبوی، نجف دریابندری که از اساتید، مترجمان و نویسندگان بزرگ بوده اند تأثیر زیادی بر ذوق و شکوفایی استعداد ایشان داشته است.
انجام ترجمه های مشترک با عبدالله توکل، ابوالحسن نجفی و جلال خسروشاهی[۲۳].
نظریات ایشان درباره ی مترجم / ترجمه : در درجه ی اول مترجم، مقلد نویسنده است.
“ترجمه، فرع تجربه است. اگر تجربه نباشد ترجمه به افتضاح کشیده می شود… من اگر از کاری که می خواهم ترجمه کنم راضی نباشم، دست به ترجمه نمی زنم”(جاودانی، ۱۳۸۶، ص ۲۳).
تأثیر دیگران: در واقع من اصلاً جرأت ترجمه ی ضد خاطرات را نداشتم و مجبور به این کار شدم.
انگیزه مترجم شدن: علایق ادبی چنانچه خودشان گفتند “بی تردید هیچ چیز دیگر نبود”.

عبدالله کوثری: ایشان قبل از ۱۰ سالگی به مطالعه پرداخته اند، در نوجوانی ترجمه را شروع کردند؛ همچنان به ترجمه مشغول هستند؛ تا کنون بیش از پنجاه ترجمه از ایشان توسط ناشران مختلف منتشر شده است.
“۱۶ ساله بودم که دُن کیشت شاهکار سروانتس و قاضی را خواندم. آن زمان در حدی بودم که رمان خوب را از رمان بد و نثر خوب را از نثر بد کم و بیش بازشناسم” (قانعی فرد۱، ۱۳۸۴، ص ۲۰۱).
“باری آن کودک ۱۰ ساله که گویی از همان زمان می دانست تمامی هستی اش با شعر و ادبیات درهم آمیخته خواهد شد خود بیست و چند سال است که با شعرها و ترجمه هایش صفحات بسیاری را سیاه کرده و در این راه به هر جا رسیده باشد، در این تردیدی ندارد که اگر هر دم همت قاضی و دیگر پیش کسوتان نمی بود طی این مراحل اگر نه ناممکن، بسیار دشوارتر می-شد” (همان، ص ۲۰۳).
بهاءالدین خرمشاهی: نویسنده، مترجم، قرآن پژوه، حافظ پژوه.
• ایشان قبل از ۱۰ سالگی به مطالعه پرداخته اند و در ۲۷ سالگی ترجمه را شروع کردند؛ ایشان در قید حیات هستند و همچنان به مطالعه و ترجمه ادامه می دهند.
• ذکر شعرها در صفحات: ۱۲، ۱۸، ۱۹، ۲۲، ۲۳، ۲۸، ۳۲، ۴۶، ۴۹، ۵۱، ۵۳ نشان از انس و الفت شدید ایشان با ادبیات فارسی است.
• رفاقت یا آشنایی با سید جلال الدین آشتیانی، حسین معصومی همدانی، ملا علی معصومی همدانی، سیروس شمیسا (نویسنده و مترجم)، پورانداخت سلطانی، دکتر نوش آفرین انصاری، ایرج افشار، آیت الله ابوالحسن شعرانی، عبدالکریم سروش، غلامرضا اعوانی، شهین اعوانی، محمود دولت آبادی (نویسنده)، دکتر نصرالله پورجوادی (مترجم و مدیر انتشارات مرکز نشر دانشگاهی)، عبدالحسین آذرنگ (مترجم)، کامران فانی (مترجم)، داود موسایی (مدیر انتشارات فرهنگ معاصر)، دکتر محمود بروجردی (موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی و انجمن فلسفه)، کیوان سپهر (مدیر نشر پرواز)، داریوش آشوری (مترجم)، دکتر اصغر دادبه (حافظ شناس)، احمد صدر حاج سیدجوادی (مدیر دایره المعارف تشیع)، دکتر اسعدی (استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران)، حسین کمالی (مترجم فلسفه علم)، دکتر عباس زریاب خویی، دکتر مشایخ فریدنی، دکتر فتح الله مجتبایی (مترجم)، دکتر زرین کوب (استاد)، عزت الله فولادوند (مترجم)، قاسم صنعوی (مترجم و سردبیر مجله ی سخن)، غلامحسین ساعدی (نویسنده)، داریوش شایگان (نویسنده و محقق)، پرویز اسدی زاده (ناشر)، هرمز عبداللهی (مترجم) که از محققان بزرگ بوده-اند تأثیر زیادی بر ذوق و شکوفایی استعداد ایشان داشته است.
• تصحیح کلیات سعدی (به پیشنهاد کامران فانی در سال ۱۳۴۱)
• ترجمه برای کودکان و نوجوانان از سال ۵۲ تا ۵۷
تأثیر پدر بر طرز فکر فرزند: (پدرشان طلبه “در حد قریب به اجتهاد” و وکیل بودند)
• “بیشترین تأثیر را در شکل گیری ذهن من و نگرش اخلاقی و دینی-ام پدرم داشته است”(افشار۳، ۱۳۷۵، ص ۱۴)؛ “این مختصر ذوق زبانی یا حساسیتم را به زبان از او به ارث برده ام” (همان، ص ۱۵).
• “بنده در همان سنین نوجوانی از آن همه وقت خوش و علاقه و اشتیاق پدرم به کار علمی که هدر می رفت و به ثمر نمی رسید، متأسف بودم و بر آن شدم که هنگام انتخاب شغل، دنبال مشاغل پردردسر و دارای ارباب رجوع مثل وکالت و طبابت و نظایر آنها نگردم” (همان، ص ۱۵)
تأثیر دوستان بر فرد:
• “ذهن ما بی آرام تر از آن بود که به درس و مشق اکتفا کند لذا کار و باری جز کتاب خواندن و بحثهایی ادبی و روشنفکرانه و رفتن به فلان «شب شعر» یا «کانون فیلم» یا فلان کافه نداشتیم. در چنین شرایطی بود که تجربه و دانش عمیق و عظیم کامران فانی به داد ما می رسید… با ارشاد گام به گام کامران فانی پیش خود انگلیسی آموختم و بعدها مترجم شدم” (همان، ص ۲۵)[۲۴].
• نظرات خرمشاهی درباره ی مترجم/ ترجمه: “ترجمه آمیخته ای از هنر و فن است… مترجم در عین آنکه تابع مولف است، ولی مقلد او نیست، یا برده وار از او اطاعت نمی کند…ترجمه تابعی و گونه ای از هنر نویسندگی به معنای وسیع کلمه است.” (حریری۱، ص ۹۳)… “در ترجمه هم باید معلوم باشد که نویسنده چه می گوید، و هم معلوم باشد که چطور می گوید… دشورای های متن و ترجمه های این گونه آثار[۲۵] را باید به کمک شرح و تفسیر برطرف کرد” (همان، ص ۹۶)… “او زندگی در کشور خارجی را کارگشای نهایی برای مترجم شدن نمی داند” (همان، ص ۹۷)… “مترجم فقط باید انتخاب و صحت عمل خود را به جای آورد. تعیین خواننده با مترجم نیست” (همان، ص ۱۰۰)… “در عالم ترجمه هم منتقدانی حق قضاوت دارند که خود دستی در کار ترجمه داشته باشند[۲۶]” (همان، ص ۱۰۱).
• {حریری:} “آیا تأسیس انجمن یا کانون ترجمه می تواند در رفع بعضی اشفتگیها یا نابسامانی ها کمک کند؟” – قطعاً. ترجمه از هر زبان به زبان فارسی در مرحله ی کنونی فرهنگی ما به قدری اهمیت دارد که نباید از هیچگونه برنامه ریزی و سازمان دهی غفلت کرد[۲۷]” (همان، ص ۱۱۱)… ” که در آنجا تجارب و مهارتهای مترجمان بزرگ حاضر به مترجمان نوخاسته و جوان منتقل گردد” (همان، ص ۱۱۲)… و ترجمه از این حالت ذوقی و تکروانه، که مستلزم تحمل بسی مصائب و مشکلات، مصائب مالی و مشکلات چاپی و انتشاراتی هست بیرون بیاید” (همان، ص ۱۱۲)… “طبعاً و به میزان زیادی از برخورد ترجمه ها و مکرر در آمدن آنها جلو می-گیرد[۲۸]” (همان، ص ۱۱۲)… می تواند ترجمه را به صورت موضوعی و تخصصی درآورد و مترجمان موضعی (مثلاً مترجم آثار فلسفی، مترجم آثار علمی، مترجم آثار ادبی، مترجم آثار هنری) و نظایر آن بپروراند[۲۹]”( همان، ص ۱۱۲)…
از فواید تأسیس سازمان مترجمان نه تنها دفاع از حقوق مترجمان به طرق گوناگون است بلکه با تصویب قانونهایی که جلوی هرج ومرج های موجود در انتشار کتابهای ضعیف را بگیرد و نگذارد هر کسی با دو کلمه زبان خارجی حرف زدن سراغ ترجمه ی اثری برود از معدود کارهایی است که تنها از توان سازمان برمی آید[۳۰].
جالب است که آقای خرمشاهی که از زبان انگلیسی نیز ترجمه می کنند در خانواده ای بزرگ شده اند که به زبان انگلیسی به قول پدر ایشان “زبان کفار” می گفته اند. این درست در زمانی بود که زبان انگلیسی به تازگی داشت در ایران جا می افتاد و برخی اثار از زبان انگلیسی به تازگی به فارسی ترجمه شده بود؛ زیرا قبل از آن در دوره ی قاجار و بدلیل فرستادن دانشجویانی به فرانسه بیشتر متون فرانسوی به فارسی ترجمه می شد. “اولین ترجمه ها از فرانسوی تقریباً ۱۶۰ سال پیش شروع شده تا ۷۰ سال بعد (از ۱۲۳۰ تا ۱۳۰۰) بیشترین آثار ترجمه شده همچنان از فرانسوی به فارسی صورت می گرفته است” (آزادی بوگر، ۲۰۱۰، ص ۳۲۳)؛ هرچند اولین اثری که به برخی آثار ترجمه شده پرداخته اثری از دکتر حسن کامشاد بوده که در سال ۱۹۶۶ (۱۳۴۵) نوشته شده و درباره ی برخی آثار ترجمه شده از زبان انگلیسی به فارسی بحثهایی کرده است که به جز یک ترجمه ی ناقص البته آنچنان که خود نویسنده یعنی آقای حسن کامشاد در کتاب مترجمان، خائنان در بخشی با عنوان ” تکذیب می کنم، این کتاب نوشته ی من نیست!” اعلام کرده این اثر را مترجم دیگری به فارسی ترجمه نکرده است و بنابراین ترجمه ی صحیحی از این کتاب در فارسی موجود نیست. همچنین باید اشاره شود اولین اثری که به آثار ترجمه شده از فرانسوی به فارسی پرداخته است اثر کریستوف بالایی به سال ۱۹۹۸ یا ۱۳۷۷ یعنی ۳۲ سال بعد از اثر حسن کامشاد است. این نکته را برای این ذکر کردیم که اشاره کنیم با اینکه درباره ی متون ترجمه شده بعنوان محصول نهایی تحقیقات زیادی در ایران صورت گرفته اما هنوز تاریخ نگاری منسجم و علمی درباره ی آثار ترجمه شده انجام نشده و بجز چند اثر جسته وگریخته منبع دیگری در زمینه تاریخ ترجمه و تاریخنگاری ترجمه در ایران وجود ندارد.
کریم امامی: ۱۳۰۹-۱۹/۴/۱۳۸۴ (مترجم هندی الاصل)
روزنامه نگار، نویسنده، مدیر انتشارات، مترجم، کتابفروش، مدرس زبان انگلیسی، فعالیت در ساختن فیلمهای مستند، پایه-گذار انتشارات سروش، موسس نشریه کتاب امروز و زمینه[۳۱]، نویسنده ی فرهنگ لغت فارسی به انگلیسی کیمیا، همسر گلی امامی (مترجم). ایشان از دوران کودکی شروع به مطالعه کردند و بطور پیوسته تا آخر عمر این کار را ادامه داده اند. همچنین از سن ۲۰ سالگی تا آخر عمر به کار ترجمه مشغول بوده اند.
ایشان در کودکی از پدر خود زبان انگلیسی را آموختند.
تحصیلات دانشگاهی :در دانشگاه تهران و دانشگاه مینه سوتا (آمریکا).
آشنایی با: نجف دریابندری، عبدالحسین آذرنگ، مژده دقیقی، ابراهیم گلستان، اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، دکتر بقایی، حسین ملکی، دکتر فاطمی، فریدون رهنما که از محققان، مترجمان و نویسندگان بزرگ بوده اند تأثیر زیادی بر ذوق و شکوفایی استعداد ایشان داشته است.
کریم امامی از جمله ی مترجمانی است که آثار قلمی زیادی دارد که اکثر آنها در روزنامه ها چاپ شده اند و تهیه کردن آنها توسط خوانندگان علاقه مند چندان آسان نیست؛ همچنین لازم به ذکر است که کتاب دو جلدی از پست و بلند ترجمه، که مجموعه ی مقالات نوشته شده توسط کریم امامی درباره ی ترجمه می باشد، را هم دو دوست و همکار او یعنی آقای عبدالحسین آذرنگ و خانم مژده دقیقی (که شاگرد ایشان هم بوده اند)، جمع آوری و منتشر کرده اند.

۲ .۳ .۲ : نمونه های عملی مترجم نگاری:
نکات مشترکی که محقق بین زندگی و نظرات تقریباً همه ی این مترجمان پیدا کرده موارد ذیل است:
۱. آنها در سنین کودکی مطالعه ی آثار مختلف اعم از ادبیات فارسی یا آثار ترجمه شده را شروع کرده اند و تا پایان عمر ادامه داده اند.
۲. آنها ترجمه را از سنین جوانی با شوق و پیگیری شدید شروع کردند و تا پایان عمر ادامه داده اند.
۳. آنها با کسانی آشنایی یا رفاقت داشته اند که نویسنده، شاعر، مترجم، استاد دانشگاه و خلاصه اهل مطالعه و ادب بوده اند.
۴. آنها زبان را با کمک دوستان و بصورت خودخوان فراگرفته اند.
۵. آنها یا به شیوه ی شاگرد و استادی (مکتبی) ترجمه را در طول حدود ۴ سال یا بیشتر فراگرفته اند- منتها با این تفاوت که استاد مربوطه، که بر خلاف امروز اکثراً خود مترجم بوده، جای معینی[۳۲] نداشته است؛ از این نظر آموزش ترجمه، قبل از اینکه در دانشگاهها انجام شود، با آموزش سایر رشته های هنری مثل شعر و شاعری هم تفاوت داشت (ر.ک. به حق شناس، ص ۵۴)[۳۳].
۶. آنها انگیزه ای، سوای نیازهای مالی، برای مترجم شدن داشته اند[۳۴].
۷. آنها، بعد از جا افتادن، تا اثری را نپذیرفته و نپسندیده اند ترجمه نکرده اند.
۸. آنها بعد از اولین ترجمه شان احساس شادی داشته اند.
۹. آنها در انتشار آثار اولشان، بخاطر گمنامی، مشکل داشته اند.
۱۰. ناشران تقریباً به همه ی آنها بعد از شناخته شدن آثاری را برای ترجمه کردن پیشنهاد داده اند[۳۵].
۱۱. آنها به مرور زمان ملاک و معیارهای خاصی برای انتخاب آثار و شیوه ی ترجمه ی متون کسب کرده اند.
۱۲. آنها با در نظر گرفتن مخاطب ترجمه می کنند.
۱۳. آنها کسانی هستند که کتابی را انتخاب می کنند و سپس به ناشر معرفی کرده و برای ترجمه قرارداد می بندند؛ بنابراین سعی می کنند بیشترین میزان عاملیت خود را اعمال کنند.
هرچند استثنائاتی هم وجود دارد مثل پیشنهاد فرانکلین برای ترجمه گریز از آزادی به عزت الله فولادوند که البته این اولین اثر ترجمه شده توسط ایشان است.
۱. آنها بر ضرورت تأسیس سازمان یا انجمن مترجمان مخصوصاً بطور خصوصی اشاره کرده اند؛ البته برخی مترجمان آثار ادبی به چنین سازمانی اعتقاد ندارند.
۲. آنها به ضرورت مقدمه نویسی برای آثار سخت و دشوار یا آثاری که برای اولین بار علم یا مفاهیم جدیدی را ارائه می کنند اعتقاد داشته اند[۳۶]. مثلاً آقای دریابندری در از این لحاظ هیجده عدد از مقدمه های خودشان را در کتاب واحد شامل ۴۷۲ صفحه توسط انتشارات کاروان منتشر کرده اند (ن.ک.به خبرگزاری مهر).
۳. آنها با نظام آموزشی ترجمه در دانشگاهها مخالف اند و معتقدند با درسهای دانشگاهی، مترجمی پرورش نخواهد یافت[۳۷].
۴. آنها با نظریات ترجمه مخالف اند[۳۸] و حتا حاضر به خواندن این نظریات که همه از کشورهای خارج از ایران برخاسته اند نیستند و آشنایی با آنها را برای مترجم شدن بی فایده می دانند.
۵. آنها آثاری با موضوعات مختلف ترجمه کرده اند؛ این در حالی است که تقریباً همه ی آنها معتقدند باید هر مترجم در یک موضوع تخصصی کار و ترجمه کند تا بتواند ترجمه هایی با کیفیت بسیار بالاتر از ترجمه های موجود ارائه کند[۳۹].
۶. آنها در کنار ترجمه کردن به تحقیق یا نوشتن یا نقد هم مشغول بوده اند[۴۰].
۷. آنها معتقدند آشنایی و مطالعه با ادبیات کلاسیک فارسی و یا شاهکارهای موجود اعم از ترجمه یا تألیف در هر موضوعی یکی از شروط لازم، و البته نه کافی، برای مترجم شدن است؛ و آنچنان که همه ی آنها اعلام کرده اند مطالعه و کسب مهارتهای لازم در این زمینه حداقل چندین سال وقت لازم دارد.
۸. آنها اعلام کرده اند که با مطالعه ی آثار نسلهای پیشین و یا با مقابله ی متون ترجمه شده با متون مبدأ فن هایی از ترجمه آموخته اند[۴۱]؛ لذاً برخی از آنها مترجمان جوان را به انجام چنین کارهایی توصیه کرده اند.
۹. آنها شهریور ۱۳۲۰ یا ۱۳۴۰ به بعد را از نقاط عطف در ترجمه و کار مترجمان می دانند؛ از جمله اینکه استقبال آثار ترجمه شده بیش از پیش شد و آثار ترجمه شده بیشتر از گذشته نقد می شد[۴۲].
۱۰. اکثر آنها ظهور پدیده ی “مترجم حرفه ای” را مربوط به بعد از شهریور ۱۳۲۰ یا ۱۳۴۰ می دانند[۴۳].
۱۱. آنها معتقدند ترجمه خدمات زیادی به زبان، ادبیات فارسی و مخصوصاً نثر فارسی مثلاً در رمان نویسی، داستان کوتاه و غیره کرده است[۴۴]. تأکید آنها در این زمینه شاید بخاطر بالا بردن جایگاه کار مترجم و ارزشهای آن است؛ زیرا آنطور که مشخص است مترجمان آثار ادبی نسبت به دیگر مترجمان مصاحبه های بسیار بیشتری انجام داده اند و از این جهت به جنبه های هنری و آفرینشی کار ترجمه هم کمابیش تأکید کرده اند؛ هرچند نوع بیان و کلام آنها با هم متفاوت است اما این تأکید در برخی مصاحبه ها مشهود است[۴۵].
۱۲. آنها معتقدند مترجم را تا حد زیادی می توان از آثاری که ترجمه کرده و کیفیت ترجمه شناخت و فهمید که چقدر مثلاً وجدان کاری داشته و با ظرائف کار مترجمی آشنا بوده است[۴۶].
۱۳. آنها از ترجمه کردن لذت می برند[۴۷]. مثلاً “حنین بن اسحاق[۴۸] می گوید من به آثار جالینوس عشق می ورزم و سالها است که با آن مأنوس هستم” (افشار ۴، ۱۳۷۷، ص ۱۳۳)؛ قسمت مصاحبه با کامران فانی)؛ یا مثلاً آقای سحابی در مترجم سال دوم، شماره ۶ گفته اند: “من به دلیل علاقه ی شدید به کاری که می کنم، رضایتی که معمولاً به دلیل وسواس و وجدان کاری از نتیجه ی کارم به دست می آورم، پاداش کارم را، از خودم، در همان هنگام کار و در زمان انجام و به پایان بردنش گرفته ام”.
۱۴. آنها وقتی با مشکلی برمی خورند از کمک مترجمان یا متخصصان دیگر بهره می برند[۴۹].
۱۵. آنها قبل از تحویل دادن متن ترجمه به ناشر، چند بار آن را می خوانند و اصلاح می کنند[۵۰].
۱۶. آنها نسبت به این قضیه که اغلب مردم “مترجمی” را شغل به حساب نمی آورند یا شغل درجه ی دوم می دانند، به خوبی واقف اند[۵۱].
۱۷. آنها معتقدند رفتن به کشوری که زبان مبدأ در آن تکلم می شود کمکی به مترجم شدن کسی نمی کند، بلکه کتاب خواندن مهمترین عامل برای یادگیری زبان و تسلط بر ظرائف زبانی است[۵۲]. مثلاً آقای فانی گفته اند: ” می آمدند و می گفتند شانزده سال در خارج از کشور بوده ام. آقای خرمشاهی می گفت هر چه بیشتر مانده، فارسی بیشتر یادش رفته بنابراین مترجم بدتری شده” (همان، ص ۱۵۲)
۱۸. آنها بر جنبه های هنری یا فنی ترجمه تأکید می کنند؛ مثلاً مترجمان ادبی بیشتر تأکید بر توانایی های ذاتی و غیراکتسابی در مترجمان دارند؛ مثلاً در ترجمه ی شعر می گویند مترجم یا باید شاعر باشد یا باید طبع شاعری داشته باشد. خانم پریسا رضایی،‌ مترجم رمان و داستان کوتاه‌، در مصاحبه ای با عنوان “کار مترجم‌ از نویسنده‌ هم‌ سخت‌تر است‌” با نشریه اعتماد در تاریخ ۵/۷/۸۴ گفته اند: “به‌ نظرم‌ مترجم‌ شعر باید طبع‌ شعر داشته‌ باشد و تا حدودی‌ شاعر باشد. من‌ چنین‌ چیزی‌ را در خودم‌ نمی‌بینم‌.”
بنابراین می توان اشاره کرد که آنها با تأکید بر جنبه های هنری می خواهند به دیگران بفهمانند که ترجمه ی ادبی کار بسیار سختی است و هر کسی نمی تواند مترجم آثار ادبی شود؛ بنابراین به حق می توان انتظار داشت که آنها تنها مترجمانی هستند که معتقدند ترجمه را نمی توان آموزش داد زیرا توانایی های ذاتی را نمی توان با آموزش به شخص القاء کرد.
در مصاحبه هایی که مترجمان آثار غیرادبی با نشریات انجام داده اند تأکید بیشتر بر درک موضوع تخصصی متن است نه بر جنبه های آفرینشی و هنری ترجمه[۵۳]؛ به بیان دیگر تصویری که این مترجمان از ترجمه ارائه می دهند تصویری از یک کار حرفه ای است که نیاز به فن، مهارت، تخصص و دانش اکتسابی دارد. البته مترجمان ادبی هم به توانایی ها و دانش های اکتسابی اشاره می کنند مثلاً اشاره می کنند که مترجم باید با ادبیات فارسی آشنایی وسیع و عمیقی داشته باشد یا آثار خوب ترجمه شده را بخواند اما تأکیدی که آنها بر این جنبه ها می کنند نسبت به سایر مترجمان کمتر است و آنها بیشتر بر جنبه های غیراکتسابی تأکید می کنند؛ مثلاً خانم پریسا رضایی،‌ مترجم،‌ در مصاحبه ای با عنوان “کار مترجم‌ از نویسنده‌ هم‌ سخت‌تر است‌” با نشریه اعتماد در تاریخ ۵/۷/۸۴ گفته اند : در درجه‌ اول‌ به‌ نظر من‌ مترجم‌ باید داستان‌ کوتاه‌ و رمان‌ زیاد بخواند. بویژه‌ از همان‌ زبانی‌ که‌ ترجمه‌ می‌کند. من‌ خودم‌ وقتی‌ می‌خواهم‌ داستان‌ کوتاه‌ ترجمه‌ کنم‌، کارهای‌ مترجمان‌ خوب‌ را می‌خوانم‌ و با بررسی‌ آنها می‌توانم‌ کارم‌ را بهتر انجام‌ دهم‌” … من‌ به‌ دوستانم‌ همیشه‌ توصیه‌ می‌کنم‌. مثلاً به برخی شان‌ که‌ مترجم‌ زبان‌ روسی‌ هستند می‌گویم‌ آثار چخوف‌ را با ترجمه‌ ی سروژ استپانیان‌ که‌ بهترین‌ ترجمه‌های روسی را دارد بخوانند”.
بنابراین می توان گفت تقریباً همه ی مترجمان غیرآثار ادبی معتقدند ترجمه فن است، ولی مترجمان ادبی اکثراً معتقدند ترجمه هنری است که نیاز به فنون مختلف هم دارد. به بیان دیگر مترجمان آثار ادبی تمایل زیادی دارند خود را در دسته ی هنرمندان قرار دهند، در صورتی که مثلاً مترجمان آثار فلسفی اصلاً به چنین مسائلی اشاره نکرده اند و بیشتر بر مسائل فنی ترجمه و نیازهای فکری اشاره دارند؛ یعنی می توان گفت مترجمان آثار فلسفی تمایل زیادی دارند خود را در دسته ی متفکران قرار دهند؛ هرچند برخی مترجمان ادبی با بیان این مطلب که با انتخاب آثار روشنگرانه سعی در بیداری افکار مردم دارند هم بر هنرمندی و هم بر متفکر بودن خود اشاره می کنند.
۱. آنها به پرستیژ شغل خود زیاد اهمیت می دهند[۵۴].

برخی موارد دیگر هم هست که صرفاً برخی مترجمان انجام می دهند و برخی دیگر انجام نمی دهند؛ مثلاً:
۱- برخی از مترجمان صرفاً یک کتاب از هر نویسنده ای را ترجمه کرده اند؛ زیرا عقیده داشته اند که اگر بیش از یک اثر از نویسنده ای را ترجمه کنند، متهم می شوند که او (یعنی مترجم) پیرو آن نویسنده است؛ این پدیده یعنی “اتهام زدن” مخصوصاً در ترجمه ی متون سیاسی، فلسفی یا حتا ادبی-انتقادی رایج است[۵۵].
نکته ی دیگری که برخی مترجمان در دلیل انجام چنین کاری ابراز کرده اند این است که با ترجمه ی یک اثر از مثلاً نیچه “نیچه شناس” لقب نمی گیرند؛ زیرا مطبوعات همینکه بفهمند کسی دو یا چند کتاب از فلان نویسنده ترجمه کرده بهانه می یابند تا درباره ی نویسنده با مترجم مصاحبه کنند و مترجمان به چنین مصاحبه هایی که صرفاً برای پر کردن صفحات نشریات و جذب کردن خوانندگان با سوءاستفاده از نام مترجم و نویسنده است خوششان نمی آید.
نکته ی سوم این است که برخی معتقدند بندرت پیش می آید نویسنده ای همه ی آثارش قوی باشد.
مثلاً آقای بهمن فرزانه گفته اند “در کل به ندرت پیش می آید که یک نویسنده کارهایش خوب باشد. در نتیجه نباید بالاجبار تمام آثار او را ترجمه کرد. مثلاً «خانواده ی محترم» نوشته خانم «بوسی فدریگوتی» کتاب فوق العاده ای است؛ ولی بقیه آثار این خانم حتا قابل خواندن هم نیست. چه برسد به ترجمه و به اصطلاح معروف فقط همین یکی «از دستش در رفته» است”[۵۶].
۲- برخی از آنها حاضر نیستند بیش از یک کتاب مربوط به مکتبی خاص را ترجمه کنند. دلایل مترجمان برای ترجمه نکردن باز همان دلایل بالاست.
این پدیده ی “لقب گذاری یا برچسب زنی” پدیده ی جدیدی نیست و متأسفانه ضررهای زیادی را به فرهنگ ایران زده است؛ برای نمونه توجه شما را جلب می کنم به پیامدهای آن، همینکه مترجمی حاضر به ترجمه ی بیش از یک کتاب درباره ی مکتبی خاص نمی شود، خود ضرر بزرگی است زیرا ممکن است آن کتابها تا مدتها توسط مترجمان دیگر ترجمه نشود و این باعث می شود تا مثلاً از هر مکتبی صرفاً چند منبع محدود وجود داشته باشد و این خود باعث می شود تا گستره ی فکری افراد درباره ی یک مکتب محدود به همان چند کتاب باشد. درصورتی که برای فهم بهتر هر مکتب باید صدها کتاب و مقاله درباره ی آن داشت و خواند تا فکری عمیق درباره ی آن بدست آورد.
البته باید اشاره کرد که برخی مترجمان هم به این حرفها اهمیتی نمی دهند و کار خود را ادامه می دهند؛ مثلاً آقای فولادوند سالهاست که متون مختلفی از مکتب لیبرالسیم یا آزادی گرایی را ترجمه می کنند و اتفاقاً مطالب زیادی هم درباره ی این مکتب نوشته اند؛ زیرا سالها مطالعه و ترجمه در این مکتب باعث شده بینش عمیقی از این مکتب بدست بیاورند.
۳- برخی مترجمان اعلام کرده اند وقت ویرایش آثار قبلی خود را ندارند. مثل آقای دریابندری در کتاب رسالت مترجم، البته ایشان چند جا گفته اند که اگر جاهایی نیاز به ویرایش بوده حتماً این کار را می کرده اند.
۴- برخی از آنها با ملاکهای موقتی دست به ترجمه ی آثار زده اند.
مثلاً آقای محمد قائد گفته اند: “بعد از مرگ مادرم کتابی دیدم کار یک روانپزشک آمریکایی درباره ی مردن نزدیکان که نه به جنبه های فلسفی مرگ بلکه به خاکسپاری و برگزاری مجلس ختم می پردازد. فکر کردم خواندنش می تواند برای بسیاری مفید باشد” (قائد، مهرنامه، ش۷، ص ۶۹).
۵- برخی مترجمان درباره ی جایگاه ترجمه و مترجمی در ایران صحبت کرده اند و آن را “فروتنانه ترین کار دنیا” می دانند؛ کاری که پرزحمت و کم درآمد است و اغلب کمتر کسی ارزش آن را می داند (کامشاد، ۱۳۸۶، ص ۳۱؛ گفتگو با حسین شایگان-مترجم باسابقه ی صدا و سیما- با عنوان “کسی این شغل را نمی خواهد”، منبع نامعلوم).
درواقع بخشی از این رساله به تحلیل و بررسی محتوایی چنین مطالبی است:
(مترجم شماره ۴۱، پاییز ۱۳۸۴، ۳۲-۱۸)
در گزارش دومین همایش ترجمه ادبی (در دانشگاه فردوسی) می خوانیم “سخنران چهارم خشایار دیهیمی مترجم سرشناس و پرکار بود که درباره ی “استراتژی ترجمه ادبی” صحبت کرد… دیدگاه دیهیمی درباره ماهیت عمل ترجمه و خصوصیات آرمانی مترجم بسیار واقعگرایانه و مبتنی بر درک درستی از ترجمه بود … دیهیمی در سخنرانی خود مکرر اصطلاح “اقتضائات زبان مقصد” را بکار برد … و گفت اگر مترجم اقتضائات زبان مقصد را رعایت نکند ترجمه او به ناچار بوی ترجمه می دهد… مترجم هم نمی تواند به صرف اینکه زبانی خارجی را می داند، هر متنی از آن زبان را ترجمه کند… مترجم در وهله اول باید جهان نویسنده را درک کند، یعنی به قالب او برود و با او مأنوس شود… درحالیکه در همان همایش احمد سمیعی گیلانی درباره ی “آیا برنامه ریزی ترجمه در شرایط کنونی کشورمان ضرورت دارد؟ بحث کرد و نکاتی را اشاره کرد که باید مترجمان بیان می داشتند، مثلاً اینکه “بسیاری از ترجمه ها از زبان واسطه صورت گرفته است… با نگاهی به فرهنگ آثار می توان دریافت که چه آثار ارزشمندی به فارسی ترجمه نشده… جز در موارد معدودی مترجم حرفه ای نداریم … مترجمان عموماً پراکنده کاری می کنند… اولویت بندی در کار نیست… دوباره کاری زیادی می شود… کپی رایت این حسن را دارد که از دوباره کاری و دیمه کاری جلوگیری می کند و دقت مترجم را بالا می برد”.

۲ .۴: نتیجه گیری:
با توجه به این فصل متوجه می شویم که مسائل بسیاری که پشت صحنه ی زندگی مترجمان و آثار ترجمه شده رخ می دهد حتا در مورد مترجمان رشته های مختلف نیز متفاوت است؛ یعنی اگر بخواهیم درباره ی مترجمان ادبی تحقیق کنیم حتماً باید درباره ی ادبیات و مسائل آن آگاهی زیادی داشته باشیم، ضمن اینکه باید با مسائل نشر و توزیع آثار ادبی و پذیرش آنها در جامعه آشنا باشیم و با در نظر گرفتن همه ی این مسائل درباره ی مترجمان ادبی تحقیق کنیم.
بنابراین باید همیشه مدنظر داشته باشیم که این “انتشار آثار ترجمه شده” است که باعث می شود عده ای مترجم شناخته شوند.
موضوعی که در این فصل پیشنهاد می شود به قرار زیر است:
۱- بررسی فراوانی مترجمان آثار روانشناسی مثل “چه کسی پنیر مرا جا بجا کرده است” یا ” این کتاب را فقط آقایان بخوانند”، میزان درآمد آنها با توجه به تعدد انتشار آثارشان و بررسی دلایل آنها برای مترجم شدن و ترجمه اینگونه آثار.

منابع فارسی:
افشار، مهدی.(۱) گذری و نظری بر احوال احمد آرام. انتشارات شهر کتاب، تهران، ۱۳۷۵.
افشار، مهدی.(۲) گذری و نظری بر احوال احمد بیرشک. انتشارات شهر کتاب، تهران، ۱۳۷۵.
افشار، مهدی.(۳) گذری و نظری بر احوال بهاءالدین خرّمشاهی. انتشارات شهر کتاب، تهران، ۱۳۷۵.
افشار، مهدی. (۴) سی سال ترجمه، سی سال تجربه. انتشارات انوار دانش، تهران، ۱۳۷۷[۵۷].
حریری، ناصر.(۱) درباره ی هنر و ادبیات. کتابسرای بابل[۵۸]. (زمان: نامعلوم)
حریری، ناصر.(۲). یک گفت وگو: ناصر حریری با نجف دریابندری. نشر کارنامه، تهران، ۱۳۷۶.
حق شناس، علی محمد. ابهام و نارسائی در ترجمه های فارسی، ریشه یابی و چاره جوئی. ص۴۹-۶۳.
جاودانی، هادی. ترجمه فرع تجربه است. مجله ی نمایش. شماره: ۹۵-۹۶؛ ص ۲۲-۲۳؛ ۱۳۸۶.
خزاعی فر، علی. مجموعه مقالات نخستین همایش ترجمه ادبی. نشر بنفشه، مشهد، ۱۳۸۰.
قانعی فرد، عرفان.(۱) رسالت مترجم. انتشارات رهنما، تهران، ۱۳۸۴.
قانعی فرد، عرفان.(۲) دمی با قاضی و ترجمه. نشر ژیار، سنندج، ۱۳۷۶.
علی نژاد، سیروس. (۱) مثل اخوان ، مثل فروغ ، مثل کریم امامی ! : زندگی و کارنامه یک مترجم. بانی فیلم، تهران، ۲۵/۴/۱۳۸۴.
علی نژاد، سیروس.(۲) برخورد در زمانه ی برخورد : گپ و گفت سیروس علی نژاد با ابراهیم گلستان. هنگام، تهران، ش ۹۱.
علی نژاد، سیروس.(۳) یادی از کریم امامی [مترجم و روزنامه نگار برجسته]. شوکران، تهران، ش: ۱۸ و ۱۹.
علی نژاد، سیروس.(۴) نجف از آبادان تا تهران. نگاه نو، تهران، ش: ۶۹؛ صص ۴۲-۴۵؛ ۱۳۸۵.
علی نژاد، سیروس.(۵) فکر درخشان ترجمه: گفت و گو با رضا سید حسینی. همبستگی، تهران، ۲۵/۷/۸۵.
علی نژاد، سیروس.(۶) زندگی من : مصاحبه سیروس علی نژاد با دکتر محمدعلی موحد. نگاه نو، تهران، ش: ۷۴؛ مرداد ۱۳۸۶.
علی نژاد، سیروس.(۷) چرا به ترجمه روی آوردم: گفتگو با دکتر عزت الله فولادوند. بخارا، تهران، ش: ۶۲؛ شهریور ۱۳۸۶.
علی نژاد، سیروس.(۸) از افراط و تفریط می پرهیزم!: مصاحبه ی سیروس علی نژاد با عزت الله فولادوند. نگاه‌ نو، تهران، ش: ۷۸ ؛ مرداد ۱۳۸۷.[۵۹]
علی نژاد، سیروس.(۹) گزارش یک زندگی: گفت و گو با همایون صنعتی زاده. بخارا، تهران، ش: ۶۷؛ ص۲۳۹-۲۸۰؛ مهر و آبان ۱۳۸۷.
علی نژاد، سیروس.(۱۰) درباره‌ی روشنفکری دهه‌ی ۴۰: گفت و گو با دکتر محمد صنعتی. بخارا، تهران، ش:۷۱؛ خرداد و شهریور ۱۳۸۸.
علی نژاد، سیروس.(۱۱) گفت وگو با مترجمان، چ۱، نشر آگاه، تهران، ۱۳۸۸.
کامشاد، حسن. مترجمان، خائنان: مته به خشخاش چند کتاب. نشر نی، تهران، ۱۳۸۶.
مجله ی مترجم شماره های۳، ۶، ۱۱، ۱۲، ۱۹، ۲۰، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۹، ۳۹، ۴۲-۴۹.
مجله ی مهرنامه، شماره ۷.
مجله ی پل فیروزه، شماره ۵، ویژه ی ترجمه.
مظفری ساوجی، مهدی. یک گفتگو با نجف دریابندری. نیلوفر، تهران، ۱۳۸۹.
ملکیان، مصطفی. رمز و راز شهرت (عزت الله فولادوند(. نگاه‌ نو، تهران، ش: ۷۸ ؛ مرداد ۱۳۸۷.

 

 

منابع انگلیسی:
Azadibougar, Omid. 2010. “Translation historiography in the Modern World: Modernization and translation into Persian”. Target 22 (2): 298- 329. John Benjamins Publishing Company.

Baker, Mona. 2006. “Contextualization in translator- and interpreter-mediated events”. Journal of Pragmatics 38, 321–۳۳۷.

Baker, Mona. 2006. “Translation and Activism: Emerging Patterns of Narrative Community”, The Massachusetts Review; Fall 2006; 47, 3.

Bastin, Georges L. and Bandia, Paul F. (ed). 2006. Charting the future of translation history, University of Ottawa Press.

Flynn, Pete. 2004. ‘Skopos theory: An ethnographic enquiry’, Perspectives, 12: 4, 270 — ۲۸۵.

Inghilleri, Moira. 2003. “Habitus, Field and Discourse: Interpreting as a Socially Situated Activity”.Target 15(2): 243–۲۶۸. John Benjamins Publishing Company.

Inghilleri, Moira. 2005. “The sociology of Bourdieu and the Construction of the ‘Object’ in Translation and Interpreting Studies”. The Translator 11(2): 125–۱۴۵. St. Jerome Publishing.

Meylaerts, Reine .2008. Translators and (their) norms: Towards a sociological construction of the individual. Anthony Pym, Miriam Schlesinger & Daniel Simeoni (eds.) Beyond Descriptive Translation Studies. Investigations in homage to Gideon Toury. Amsterdam/Philadelphia, John Benjamins Publishing Company, 91–۱۰۲.

Munday, Jeremy. 2011. Archival Research as a Means of Analysing Translator Decision-making. Research Models in Translation Studies II. Manchester University.

Pym, Anthony. 2010. Exploring Translation Theories, London & New, Routledge.

Sela-Sheffy, Rakefet. 2005. “How to be a (recognized) translator: Rethinking habitus, norms, and the field of translation”. Target 17(1): 1–۲۶. John Benjamins Publishing Company.

Simeoni, Daniel .1998. The Pivotal Status of the Translator’s Habitus. Target 10 (1): 1–۳۹. John Benjamins Publishing Company.

The Translator .2005. Moira Inghilleri (ed.) Special Issue: Bourdieu and the Sociology of Translation and Interpreting 11 (2).

Toury, Gideon. 1995. Descriptive Translation Studies and beyond, Amsterdam/Philadelphia,:John Benjamins Publishing Company.

Vermeer, Hans J. 2000. Skopos and Commission in Translational Action, In: Venuti, Lawrence (ed.). 2000. The Translation Studies Reader. London & New York: Routledge.

 

منابع پیشنهادی:
منابع فارسی:
کتابها:
قاضی، محمد. سرگذشت ترجمه های من، تهران: روایت، ۱۳۷۳.
قانعی فرد، عرفان. اندیشه در گذار ترجمه. تهران: رسا، ۱۳۸۲.
یوسفی فر، شهرام . جستاری چند درباره ترجمه: مجموعه مقالات همایش مسایل ترجمه در ایران،
بزرگداشت زنده یاد استاد احمد آرام. تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۸۲.
مقالات:
تاجیک، زهرا. تاریخ ترجمه شفاهی در ایران تا دوره قاجار؛ دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات: این تحقیق مترجمان را تا پیش از قاجار به پنج دسته تقسیم می کند: منشیان، سفرا، خارجیان مقیم ایران، افراد عادی که از طریق ارتباط با خارجیان و یا تحصیل، زبان را می آموختند و مترجمان سایر کشورها*.
امین، سمیه. مروری بر تاریخ ترجمه ی زنان: دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات: به معرفی مترجمان زن ایرانی و آثار ترجمه و چاپ شده آنها می پردازد و نیز تأثیر جنسیت در انتخاب متون ترجمه شده را بررسی می کند*.
هنجارهای جامعه شناختی مترجمان ایران در تحریف ترجمه ی کلیله و دمنه. نامعلوم*.
* این سه مقاله در همایش تحصیلات تکمیلی پیرامون مسائل فرهنگ و جامعه شناسی در ترجمه (۲۳ و ۲۴ آذر ماه ۱۳۸۹) ارائه شده اند.

منابع پیشنهادی انگلیسی:
Hadipour, Hoda. 2011. Strategies of Image-Making Adopted by Iranian Literary Translators. {Unpublished MA Thesis} Allame University.

Walford, Geoffrey. 2005. Methodological Developments in Ethnography.

The Effect of Socio-Historical Conditions on Text Selections by Female Translators in the 1940s and 1970s. Unkown*.

Application of Toury`s Target Culture-Oriented Appraoch in the Translated Canon of a Persian Translator: A Case Study of Abdollah Kowsari`s Canon. Unkown*.

 

________________________________________
[۱] برای کسب اطلاعات بیشتر رجوع کنید به سلاشفی (۲۰۰۸ در مجله ی متا و ۲۰۱۰ در مجله ی مونتی) رجوع کنید که چند سال صرفاً درباره ی مترجمان ادبی تحقیق کرده اند.
[۲] مراجعه کنید به آثار مهدی افشار و نیز عرفان قانعی فرد، مهدی مظفری ساوجی در بخش منابع فارسی و نیز گفت وگو با مهرداد بهار.
[۳] یعنی ممکن است وسط بحث درباره ی مسئله ای موضع دیگر مطرح شود و دنبال بگیرد تا بعداً که دوباره برمی گردد به مسائل قبلی که ظاهراً دغدغه ی اصلی او بوده است.
[۴] در مورد مترجم نگاری مراجعه کنید به مقالات خانم سلاشفی درباره ی مترجمان ادبی ۲۰۰۸ و ۲۰۱۰.
[۵] رجوع کنید به
Sturge, Kate “Translation Strategies in Ethnography”, The Translator, Vol. 3, No 1, 1997, pp. 21-38.
[۶] مثلاً نگاه کنید به بخش بهاءالدین خرمشاهی و احمد بیرشک در ۲ .۳ .۱ که چطور عوامل متعدد در شکل گیری علاقه ی آنها به موضوعاتی خاص موثر افتاده و در آینده در همان زمینه ها تحقیق و ترجمه کرده اند.
[۷] البته محقق می توانست در مورد چند مترجم دیگر هم مطالبی را ارائه کند اما بدلیل اینکه حجم مطالب بیش از حد زیاد می شد تنها نام مترجمانی که مسائل مشابهی با مترجمان بررسی شده دارند ذکر می گردد: کامران فانی، مهرداد بهار.
جالب است که بعضی مترجمان ما علاوه بر آثار قلمی یعنی کتابهایی که ترجمه کردند، آثار غیرقلمی هم داشته اند یعنی شاگردانی تربیت کرده اند که خود آنها اکنون از مترجمان و محققان بزرگ کشور به شمار می آیند مثل کامران فانی، مهرداد بهار، احمد بیرشک، نجف دریابندری، پرویز ناتل خانلری، عبدالله توکل و … که برخی از آنها در انتشاراتی ها، زندان، خانه، اداره درس می داده اند.
ضمناً برای کسب اطلاع بیشتر درباره ی این مترجمان می توانید به قسمت منابع پیشنهادی مراجعه کنید.
[۸] مثلاً محقق برای یافتن کتاب ” اندیشه در گذار ترجمه” حتا به کتابخانه ی ملی هم رفت اما آن کتاب را پیدا نکرد؛ همچنین برای کتاب “سی سال تجربه، سی سال ترجمه” چندین بار به کتابخانه ی مرکزی دانشگاه فردوسی رفت و در حالی که کتاب موجود بود و کتابدار محترم هم چندبار دنبال کتاب گشت اما کتاب در قفسه موجود نبود.
[۹] در زمینه طولانی بودن این نوع تحقیقات می توانید به مقالات خانم سلاشِفی رجوع کنید که چند سال صرفاً درباره ی مترجمان ادبی تحقیق کرده اند.
[۱۰] در این زمینه رجوع کنید به مصاحبه های محمد قاضی.
[۱۱] رجوع کنید به نظرات آقای فولادوند در علی نژاد ۷ و ۸ (در قسمت منابع).
[۱۲] مراجعه کنید به «گفت وگو با دکتر مهرداد بهار»، کلک، ماهنامه ی فرهنگی و هنری، شماره ی ۵۴، شهریور ۱۳۷۳، ص ۱۷۰-۲۳۳. مرحوم مهرداد بهار در این گفتگو که تنها بخشی از آن در مجله ی کلک منتشر شده است شرح مفصلی درباره ی کلاسهای آموزش کادر حزبی و نقش آن ها در پرورش سخن گو، نویسنده و مترجم داده اند و از این لحاظ منبع خوبی برای تحقیقات آینده می باشد.
خود دکتر بهار از مترجمانی هستند که دکتر کتایون مزداپور و دکتر مهین دخت صدیقیان از مترجمان و شاگردان ایشان بوده اند.
[۱۳] در این زمینه رجوع کنید به حق شناس ص ۵۴.
[۱۴] مترجمی متعهد به اصول انسانی. برای آشنایی با نظرات مترجمان دیگر درباره ی آقای قاضی رجوع کنید به بخش آخر در قانعی فرد، ۱۳۸۴.
[۱۵] برای اطلاع از کتابها و مقالات موجود از یا درباره ی محمد قاضی رجوع کنید به بخش منابع. همچنین منابع موجود درباره ی آقایان دریابندری و خرمشاهی هم از بقیه مترجمان بیشتر است.
[۱۶] شبیه همین اتفاق برای آقای عزت الله فولادوند هم افتاده است. رجوع کنید به علی نژاد ۷ و ۸ (در قسمت منابع).
[۱۷] در این زمینه رجوع کنید به حرفهای آقای عبدالله کوثری درباره ی درسهایی که قاضی با آثارش به ایشان آموخته است (در قانعی فرد۱؛ بخش نظرات).
[۱۸] یادش گرامی و راهش راهمان باد.
[۱۹] البته محقق در این مورد نظر آقای قاضی را مخالف واقعیت می داند، زیرا اصولاً مترجم صرفاً کلید نیست، بلکه سازنده ی آن دنیای ناشناخته هم هست یعنی بعد از اینکه دنیای نویسنده را فهمید و شناخت، می تواند در متن ترجمه بازسازی کند و اصولاً کار مترجم بازسازی دنیای تولیدشده توسط نویسنده برای هم زبانان خودش است. به نظر می رسد باید برخی از نظرات آقای قاضی را با تأمل بیشتری خواند و آنها را بی دلیل نپذیرفت؛ مثلاً رجوع کنید به نظرات ایشان در صفحات ۲۱۰، ۲۰۸، ۲۳۳، ۲۰۹، ۲۰۵، ۱۹۲ در دمی با قاضی و ترجمه؛ مثلاً ایشان معتقد بودند در گذشته کتابها راحت تر از امروز در دسترس بود.
[۲۰] از نجف دریابندری هم منابع زیادی موجود است که مححقان می توانند برای تحقیقات از آنها استفاده های زیادی ببرند. برای کسب اطلاع از منابع رجوع کنید به منابع فارسی رساله.
[۲۱] آقای علی نژاد خلاصه ای از برخی از مطالب کتاب یک گفت وگو را در مقاله ای با عنوان نجف از آبادان تا تهران در نگاه نو، ش ۶۹، صص ۴۲-۴۵، ۱۳۸۵ مجدداً منتشر کرده اند.
[۲۲] ایشان در بیمارستان ایران مهر به علت عفونت شدید ریه به دیار باقی شتافتند.
[۲۳] ایشان مخصوصاً اعلام کرده اند که یادگرفتن فرانسوی را مقدار زیادی به عبدالله توکل مدیون هستند.
[۲۴] برای کسب اطلاع بیشتر درباره ی نظرات بهاء الدین خرمشاهی رجوع کنید به درباره ی هنر و ادبیات، ناصر حریری ؛ گذری و نظری بر احوال بهاءالدین خرّمشاهی، مهدی افشار؛
[۲۵] منظور آثار فلسفی مثل اثار کانت و هگل است.
[۲۶] ایشان هم معتقدند نقدهای منصفانه هم راهنمای مترجمان جوان است؛ هم باعث تشویق مترجم و کمک به او؛ هم کمک به خوانندگان؛ ر.ک به (حریری۱، ص ۱۰۱-۱۰۲).
[۲۷] آقای خرمشاهی در مصاحبه ای که در ش ۶ مجله ی درباره ی ترجمه با عنوان “سالهاست منتظر ساماندهی ترجمه ام” منتشر شده این مطلب را به کرات تأکید کرده اند و گفته اند تشکیل چنین سازمانی از عهده ی بخش خصوصی خارج است (ن.ک. به ص ۵۱).
[۲۸] برای اطلاع از برخی ترجمه های تکراری که مترجمان آنها هم بی خبر بوده اند رجوع کنید به قانعی فرد۲، ص ۳۲۸؛
[۲۹] این گفته نشان می دهد آقای خرمشاهی برخی ترجمه ها را از سر اجبار یا به دلایل دیگر انجام داده اند؛ زیرا در کارنامه ی ایشان آثاری با تنوع موضوعی مختلف مشاهده می شود مثلاً ادبی، عرفانی، دینی، فلسفی؛ اما با این حال ایشان معتقدند که باید مترجمان در موضوعات تخصصی کار و ترجمه کنند تا کیفیت ترجمه ها بالاتر برود.
[۳۰] برای اطلاع از یک نمونه از کارایی های سازمان مراجعه کنید به مقاله ی اندی لونگ جان چان در:
Across Languages and Cultures (2010) “PERCEIVED BENEFITS OF TRANSLATOR CERTIFICATION TO STAKEHOLDERS IN THETRANSLATION PROFESSION: A SURVEY OF VENDOR MANAGERS”
۱۱:۱, pp. 93–۱۱۳.
بالا رفتن سطح اطلاعات مردم از اهمیت و جایگاه مترجمان، بالا رفتن کیفیت کاری مترجمان و آثار ترجمه شده چه از نظر انتخاب اثار و چه از نظر نوع ترجمه، احقاق حقوق مترجمان، افزایش بازار کار، افزایش حق الترجمه، بالا رفتن اطمینان مشتری از کار مترجمان از نتایجی است که این تحقیق بدانها اشاره دارد؛ همچنین ر.ک به مصاحبه ی تیرکونن-کاندیت(ص۱۲۵) در :
Across Languages and Cultures (2010) “Speculation vs Empirical Research”, ۱۱:۱, pp. 115 – 125.
و مقاله ی هو گنگشِن:
Perspectives (2004) “Translator-Centredness”, ۱۲: ۲, pp. 106 – 117.

[۳۱] این دو نشریه به معرفی کتاب، نویسندگان، مترجمان و محققان می پرداخت؛ متأسفانه این نشریه مدتهاست منتشر نمی-شود.
[۳۲] مثلاً آقای خرمشاهی در افشار۳، ص ۲۵ به یادگیری ترجمه از کامران فانی اشاره کرده اند یا آقای بیرشک در افشار۲، ص ۴۲ اعلام کردند که به تربیت مترجمان جوان در شرکت انتشارات علمی و فرهنگی و گروه فرهنگی هدف و آذر(افشار۲، ص ۴۴) مشغول بوده اند.

[۳۳] آقای حق شناس معتقدند “هر چه جامعه ی ما بیش تر به سوی تجدد پیش رفته استفاده از این شیوه ی آموزش نیز به همان میزان در آن کم تر شده است؛ به طوری که اکنون به جرأت می توان گفت که این روش کمابیش منسوخ گردیده و روش آموزش از طریق کلاس و معلم، که با سرشت جهان جدید البته سازگار است، جای آن را گرفته است.” (حق شناس، ص ۵۵).
[۳۴] در این زمینه جناب حق شناس هم همین اعتقاد را دارند (ن.ک. به حق شناس، ص ۵۷).
[۳۵] رجوع کنید به قانعی فرد۱، ص ؛ ابراهیمی الوند در این باره می گوید:
در این سالها توانسته ام ارتباطی با ناشران و نویسندگانی که با آنها کار کرده ام برقرار کنم و در این زمان آنها خودشان کتاب را برایم می فرستند، پیش از آنکه من تقاضا کنم و حالا نویسنده از من می خواهد که کتابش را ترجمه کنم، باور کنید حجم زیادی از کتابهایی که ناشران فرستاده اند و نویسندگان آنها را امضاء کرده اند، دارم و فرصت پاسخگویی را هم پیدا نکرده ام. البته لازم به ذکر است این پدیده هم اتفاق نادری نیست زیرا مترجمانی که با نویسندگان آثارشان در ارتباط هستند چنین تجربه هایی داشته اند؛ هرچند به ندرت به این پدیده اشاره شده است.
البته باید اشاره کرد در ایران این بیشتر مترجمان (شناخته شده) هستند که اثری را به ناشر معرفی کرده سپس برای ترجمه قرارداد می بندند (مثلاً رجوع کنید به کاشیگر، مترجم، ش ۴۸، ص ۹۴).
[۳۶] مثلاً رجوع کنید به قانعی فرد۲، ص ۲۶۸ و حریری۱، ص ۹۶؛ جناب حق شناس مقدمه نویسی یا پانویسی برای مفاهیم جدید را از عوامل موثر در سلامت ترجمه می دانند (ر.ک. به حق شناس، ص ۵۹).
[۳۷] مثلاً آقای خرمشاهی در ص ۵۱ ش ۶ از مجله ی درباره ی ترجمه به لزوم تشکیل سازمان ترجمه اشاره کرده اند و گفته اند این مترجمان هستند که باید به تربیت مترجم بپردازند.
[۳۸] البته در این زمینه باید اشاره کرد که عبدالله کوثری به ترجمه ی چند مقاله درباره ی نظریه ی ترجمه اقدام کرده است؛ نگاه کنید به شماره های مجله ی مترجم ش ۲۵، زمستان ۷۶؛ ش۲۶، بهار و تابستان ۷۷؛ ش۲۷، پائیز۷۷؛ ش۲۸، زمستان ۷۷؛ ش۲۹، بهار و تابستان ۷۸؛ ش۳۰، پائیز ۷۸؛ ش۳۱، زمستان ۷۸؛ ش۳۲، بهار و تابستان ۷۹؛ هرچند خود ایشان (در مصاحبه ی تلفنی) گفته اند که با خواندن نظریه ی ترجمه کسی مترجم نمی شود. آقای علی صلحجو هم که بیشتر ویراستاری می کنند تا مترجمی استثناء هستند. ایشان کتاب نظریه های ترجمه در عصر حاضر از ادوین گنتزلر را ترجمه کرده اند که نشر هرمس منتشر کرده است.
[۳۹] البته در این زمینه باید اشاره کرد که محمد قاضی بیشتر به ترجمه ی رمان پرداخته است و یک استثناست؛ همچنین رجوع کنید به غبرائی در خزاعی فر ۱۳۸۰، ص ۲۰۹؛
[۴۰] آقای کاشیگر در مترجم ش ۴۸، ص ۹۴ گفته اند: “همین نقش ارتقاءدهنده شأن دیگری را به مترجم ایرانی می دهد که در غرب فقط مترجمان سودایی مانند سیمون لز یا ماسپرو دارند: شأن منتقد”؛ خشایار دیهیمی (مترجم، ش ۴۷) مترجم، ویراستار، نویسنده؛ علی صلحجو (مترجم، ویراستار)؛ عبدالله کوثری (مترجم، نویسنده، منتقد)؛ عزت الله فولادوند (مترجم، نویسنده)؛ کریم امامی (مترجم، روزنامه نگار، مدیر انتشارات، کتابفروش).
[۴۱] در این زمینه رجوع کنید به قانعی فرد۱ ص ۲۰۳.
[۴۲] در این زمینه رجوع کنید به حریری۱، ص ۱۰۳.
ضمناً برای کسب اطلاع از کیفیت ترجمه های آن دوران رجوع کنید به «گفت وگو با دکتر مهرداد بهار»، کلک، ماهنامه ی فرهنگی و هنری، شماره ی ۵۴، شهریور ۱۳۷۳، ص ۱۸۱-۱۸۲.
[۴۳] در این زمینه رجوع کنید به حریری۱، ص ۱۰۳.
[۴۴] در این زمینه رجوع کنید به حریری۱، ص ۱۰۳؛ قانعی فرد۱ ص ؛ قانعی فرد۲، ص ۲۱۰.
[۴۵] در اینجا لازم به ذکر است که تعداد رساله هایی که به بررسی آثار ادبی ترجمه شده پرداخته به مراتب بیشتر از آثار رشته های دیگر است.
[۴۶] در این زمینه رجوع کنید به قانعی فرد۲، ص ۲۷۱.
[۴۷] در این زمینه رجوع کنید به قانعی فرد۲، ص ۳۳۳-۳۳۴؛ محمد قائد ص ۶۹ در مهرنامه شماره ۷؛ فرزانه طاهری در مترجم ش ۲۷، پاییز ۱۳۷۷؛ مصاحبه گفت و گو با «بهمن فرزانه» مترجم و نویسنده مقیم ایتالیا (در سایت: www.iiketab.com)؛ افشار ۴، ص ۱۷۷ (بخش مصاحبه با صفدر تقی زاده).
[۴۸] برای کسب اطلاعات بیشتر درباره ی حنین ابن اسحاق معروف به “سلطان المترجمین” رجوع کنید به کتاب حنین بن اسحاق، انتشارات امیرکبیر.
[۴۹] در این زمینه رجوع کنید به غبرائی ص ۲۱۱، ۱۳۸۰؛
[۵۰] در این زمنیه رجوع کنید به غبرائی ص ۲۱۱، ۱۳۸۰؛
[۵۱] شاید یکی از دلایلی که مصاحبه های مترجمان آثار ادبی بیشتر از مصاحبه های دیگر مترجمان است این است که آنها می دانند خوانندگان آثار ادبی، مخصوصاً رمان، بیشتر از زمینه ها و رشته های دیگر است، بنابراین سعی می کنند با انجام مصاحبه با نشریات و مجلات مختلف شأن خود و شغلشان را در دیدگاه مردم بالا ببرند؛ همچنان که در گفتمان این مترجمان می توان دریافت، زیرا آنها مترجم را مخصوصاً فردی ازخودگذشته، خادم ملت و فرهنگ ملت تصویر می کنند.
[۵۲] نگاه کنید به افشار ۴، ص ۱۵۵ (بخش مصاحبه با کامران فانی)؛
[۵۳] مثلاً ن.ک. به مصاحبه های عزت الله فولادوند در نشریات مختلف از جمله در مهرنامه، نگاه نو و بخارا.
[۵۴] این خود مسئله ی جالبی است زیرا اگر مصاحبه های مترجمان را با مصاحبه های مثلاً مهندسان یا پزشکان مقایسه کنیم متوجه می شویم تأکید و تلاشی که مترجمان برای مهم نشان دادن و بالا بردن پرستیژ شغلی خود می کنند در گفتمان مهندسان و پزشکان وجود ندارد و این خود از موضوعاتی است که در “جامعه شناسی مشاغل و یا جامعه شناسی مترجمان” می توان تحقیق کرد.
[۵۵] در این زمینه رجوع کنید به حرفهای آقای فولادوند در شماره ی ۷ مهرنامه، ص ۳۴-۳۷.
[۵۶] منبع مصاحبه گفت و گو با «بهمن فرزانه» مترجم و نویسنده مقیم ایتالیا (در سایت: www.iiketab.com)
[۵۷] این کتاب شامل مصاحبه هایی با بهاءالدین خرمشاهی، نجف دریابندری، کامران فانی و صفدر تقی زاده می باشد.
[۵۸] این کتاب شامل مصاحبه هایی با بهاءالدین خرمشاهی، اسدالله مبشری، ابراهیم یونسی می باشد.
[۵۹] مطالب این مصاحبه عیناً در کتاب گفت وگو با مترجمان، تألیف سیروس علی نژاد هم آمده است.
فصل دوم رساله ی
نویسنده: بشیر باقی، محقق مطالعات ترجمه و مترجم