انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

علل نابرابری توسعه در شرق و غرب گیلان

این مقاله در اوایل دهه ی۱۳۸۰ نوشته شد و سپس در کتاب نگارنده تحت عنوان « برنامه ریزی منطقه ای، شهر و انباشت سرمایه» به عنوان یکی از مقالات پنجگانه ی آن کتاب در سال ۱۳۸۴ توسط نشر نیکا انتشار یافت. از آنجایی که این کتاب اکنون در دسترس نیست و چاپ آن نیز ممکن است به زودی انجام نشود و از طرف دیگر در سال های اخیر مباحث زیادی در استان گیلان در باره ی توسعه ی استان در گرفته، این مقاله را برای انتشار در فضای اینترنتی تنها با اندکی ویرایش و افزودن یک نقشه ی جدید به مقاله ی اصلی، ضروری دیدم.

 

داده های آماری مورد استفاده در این مقاله تماماً از منابع رسمی دهه ی ۱۳۷۵ از جمله سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۷۵ مرکز آمار ایران اخذ شده است. از این رو برخی از شاخص های منتخب ممکن است دیگر برای امروز کاربردی نداشته باشد لیکن در زمان خود سنجه ی مناسبی بود. از جمله به سبب نبود رقم درآمد خانوار از شاخص های دیگری نظیر برخورداری از «تلویزیون رنگی» که در آن زمان نشانه ای از درآمد بالاتر خانوار بود، استفاده شده است. همچنین مواردی دیگری که اگر مقاله در شرایط کنونی نگاشته می شد بی تردید تغییراتی در آن داده می شد. بااین حال نظریه ی پشتیبان این مقاله همچنان مورد تایید نگارنده است و ایده ی تازه ای است که می تواند علل نابرابری توسعه در شرق و غرب گیلان را توضیح دهد.

طرح مسئله

توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی یکی از اساسی ترین و جالب ترین موضوعات مطالعات اجتماعی و اقتصادی در نیم قرن اخیر بوده است. کسان بسیاری کوشش کرده اند به این پرسش پاسخ دهند که چرا یک کشور، منطقه و یا ناحیه بیشتر و پیشتر از دیگر کشورها، مناطق و ناحیه ها، توسعه یافته اند. محصول این رویکرد گسترده ی پژوهشگران به موضوع فوق، نظریه های گوناگونی است که پیشنهاد و طرح شده و امروزه مرجع تئوریک ارزشمند و گرانقدری برای همه ی کسانی است که در این زمینه به مطالعه می پردازند. ما در این بررسی می خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که چرا ناحیه ی شرق گیلان به طور نسبی از ناحیه ی غرب گیلان توسعه یافته تر است؟ فرضیه ی پیشنهادی ما برای پاسخ به این پرسشِ مهم این است که ساخت ویژه ی طبیعی و جغرافیایی در شرق گیلان موجب شده است تا مردم این ناحیه به جای کشت انحصاری نیمه معیشتی- نیمه کالایی برنج، به کشت محصولات کالایی و تجاری چای، بادام زمینی، تولید مرکبات، پرورش کرم ابریشم، کنف و … روی آوردند و از این رهگذر به ناگزیر جلوتر از غرب گیلان به روابط بازاری و سرمایه دارانه کشیده شده، در نتیجه موفق شوند به طور نسبی گام های توسعه یافتگی را با سرعت بیشتری از غرب گیلان به جلو بردارند. برای آزمودن این فرضیه، نخست باید به این پرسش پاسخ داده شود که منظور از ناحیه ی شرقی و ناحیه ی غربی کدام پهنه ی جغرافیایی است و چرا این دو ناحیه را برای این بررسی انتخاب و ناحیه ی مرکزی گیلان در این بررسی مستثناء شده است؟ پرسش بعدی این خواهد بود که آیا واقعاً ناحیه ی شرقی گیلان از ناحیه ی غربی آن توسعه یافته تر است؟ به عبارت دیگر آیا اصل بدیهی فرضیه ی این پژوهش واقعاً موجود است؟ اما کدام ساخت ویژه ی طبیعی و جغرافیایی متفاوت، تلاش برای انتخاب گزینه ی دیگری برای تداوم حیات اجتماعی و اقتصادی را پیش پای ساکنان شرق گیلان گذاشته است؟ و سرانجام این پرسش طرح شده است که روابط بازار و تولید کالایی چگونه توانسته شرق گیلان را پیشتر و بیشتر به توسعه رهنمون شود؟

 

متن کامل این مقاله به پیوست است.

 

دکتر ناصر عظیمی، مدیر گروه فرهنگ گیلان انسان شناسیو فرهنگ است.

پرونده ی «ناصر عظیمی» در انسان شناسی و فرهنگ