انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

علت کاهش میزان جرم و جنایت چیست؟

آشیل وینبرگ برگردان آریا نوری

چگونه می توان علت کاهش میزان جرم و جنایت در بسیاری از کشورهای اروپایی در ۱۵ سال گذشته را توضیح داد؟ متخصصین فرضیه های بسیاری را مطرح کرده اند.

برای کسی که اخبار را دنبال می کند ، شنیدن این مساله که میزان جرم و جنایت کاهش پیدا کرده بسیار تعجب آور است. چه می گویید؟میزان جرم و جنایت کم شده است؟پس قتل های زنجیره ای اخیر در مارسی چه؟ سرقت جواهر فروشی ها و بارها چه؟ سرقت کیف ها یا گوشی های تلفن همرا در مترو ها چه می شوند؟

بنابراین باید مشخص کنیم دقیقا از چه چیزی صحبت می کنیم. مساله ی کاهش میزان جرم و جنایت که در اینجا مطرح شده است ، نتیجه گیری جامعی است که در از وضعیت کشورهای غربی اصلی ( آلمان ، انگلیس،فرانسه،اسپانیا و . . . ) در پانزده سال اخیر به دست آمده است. تقریبا همه ی متخصصین نتیجه گیری یکسانی کرده اند اما در علت های این پدیده با هم اختلاف نظر زیادی دارند. نشریه ی آمریکایی اکونومیست ( The Economist) در ماه ژوییه ی سال ۲۰۱۳ به بررسی کامل این مساله پرداخته و عکس روی جلد خود را به آن اختصاص داده است.

گرایشی عمیق

مقاله ی مجله ی اکونومیست با ارائه ی آمار و ارقامی تاثیر گذار آغاز می شود. برای تاثیر گذاری و جلب توجه مخاطب، در ابتدا به بررسی وضعیت استونی پرداخته شده است : از سال ۱۹۹۵ به بعد میزان آدم کشی و سرقت اتومبیل کاهشی ۷۵ درصدی داشته است ، اما این کشور کوچک باقی مانده از اتحاد جماهیر شوروی موردی استثنا نیست و همین مساله را می توان در کشورهای توسعه یافته هم مشاهده کرد. کاهش میزان جرم و جنایت در ایالات متحده در سال ۱۹۹۱ ؛ انگلستان حوالی سال ۱۹۹۵ ، در فرانسه ، کاkادا و بسیاری از کشورهای اروپایی هم در سال ۲۰۰۱ آغاز شده است. اما ما از چه جور جرم و جنایتی صحبت به میان می یاوریم؟این آمار ار می توان در نموداری مشاهده کرد : سرقت ( ماشین و منزل) و حمله به اشخاص ( آدم کشی ، ضرب و شتم).

حالا بیایید وضعیت کشور آمریکا را که به نوبه ی خود جالب توجه است مورد بررسی قرار دهیم.میزان جرم و جنایت در شهرها حوالی سال ۱۹۹۰ به اوج خود رسیده بود و گروهی از مردم نیویورک و لوس آنجلس را مثل جنگل های شهری می دیدند که توسط قاچاقچیان مواد مخدر، مافیا ، تاجران فحشا و قبضه کنندگان زمین اداره می شد.

سپس ، برخلاف پیش بینی ها ، معجزه ای حقیقی به وقوع پیوست. از آغاز دهه ی ۱۹۹۰ میزان جرم و جنایت روندی رو به نزول در پیش گرفت و به طور کلی در شهرهای بزرگ با کاهشی ۵۰ درصدی و در برخی مواقع بیشتر از این مقدار مواجه شد ! شاید جالب توجه ترین مثال برای ما شهر نیویورک باشد که میزان جرم و جنایت آن بین سال های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ کاهشی ۷۸ درصدی داشته است. اما واقع چه اتفاقاتی رخ داده است و ریشه ی این روند نزولی را در کجا باید جست و جو کرد؟

مجرمین به کجا رفتند؟

متخصصین توضیحات بسیاری ارائه داده اند.

کارهای پلیس

اولین نوضیحی که به ذهن خطور می کند فعالیت نیروهای پلیس است. نیروهای پلیس در این مدت سیاست های تهاجمی ای را برای در دست گرفتن کنترل اوضاع در شهرهای بزرگ اتخاذ کرده اند و نقش تعیین کننده ای را در این میان ایفا کرده اند.در نظر برخی جرم شناسان ، میزان جرم و جنایت کاهش پیدا کرده است چرا که بخشی از مجرمین امروزه پشت میله های زندان به سر می برند. تعداد زندانیان در طول بیست سال گذشته در ایالات متحده ، انگلستان و استرالیا دو برابر شده است ، پیامی که که می شود از این آمار دریافت کرد آشکار است : سرکوب جواب می دهد . اما فرضیه ی تاثیر گذار بودن سیاست های سرکوبی برای همه ی کشورها مصداق ندارد. برای مثال میزان جرم و جنایت در هلند و کانادا هم کاهش یافته است در صورتی که پلیس دست به فعالیتی گسترده نزده و تعداد زندانیان افزایش پیدا نکرده است یا مثلا آمار تعداد زندانیان در نیویورک بسیار کمتر از لس آنجلس و شیکاگو است در صورتی که میزان جرم و جنایت در آن کمتر است ! بنابراین نباید تنها به فعالیت های نیروهای پلیس اکتفا کنیم و علل دیگری را هم مورد بررسی قرار دهیم.

کاهش رشد جمعیت؟

گروهی دیگر از کارشناسان دلیل دیگری را مطرح کرده اند : پیری جمعیت. جمعیت جوان کاهش پیدا کرده است در نتیجه تعداد خلافکاران هم کمتر شده است. حتی استیون لویت ( Steven Levit) در کتاب خود با عنوان Freakonomice که در رده ی پرفروش ترین ها قرار داشته است این فرضیه را مطرح می کند که سقط جنین در سال های ۱۹۷۰ نقش بسیار موثری در این بین ایفا کرده است : در محله های فقیر نشین که تعداد خلافکاران بیشتر است ، کودکان کمتری متولد می شوند.

با این حال به این عامل جمعیت شناختی هم اعتراضاتی وارد است. در لندن و بسیاری از شهرهای آمریکا جمعیت جوان کاهش چندانی نداشته است در صورتی که میزان جرم و جنایت به شدت کاهش پیدا کرده است. شاید این مساله به این علت است که جوانان امروزه بیشتر به مدرسه می روند و تحصیلات بالاتری دارند. جسیکا ولپا ریس ( Jessica Wolpaw Reyes ) نظریه ی بسیار تعجب آوری را مطرح کرده است : کاهش میزان سرب موجود در سوخت خودروها علت کاهش میزان جرم و جنایت است : به طور خلاصه هرچه قدر که سرب به کار رفته در سوخت ها کمتر باشد، تعداد آدم های که عقل و شعورشان کم است ( به علت تاثیر سرب) کمتر شده و در نتیجه تعداد خلافکاران کاهش پیدا می کند.

پایان مصرف همه گیر ماده ی مخدر کراک

تاثیر یک عامل دیگر را هم باید مد نظر قرار دهیم : کاهش میزان مصرف کراک ، ماده ی مخدری که در دهه ی ۱۹۸۰ بسیار مورد استفاده قرار می گرفته است : این ماده نه تنها نبرد بین گروه های خلافکار را به دنبال داشت بلکه بسیاری را مجبور می کرد تا برای تامین هزینه ی مصرف مخدر خود دست به سرقت بزنند. مصرف کراک از اوایل دهه ی ۱۹۹۰ در ایالات متحده رو به کاهش رفت و همین مساله سبب افول جرم و جنایت شد.این بدان معنا نیست که مصرف ماده ی مخدر به طور کلی کاهش پیدا کرده است بلکه مصرف آن دیگر با ارتکاب جرم همراه نیست. تعداد معتادها نسبت به دهه ی ۱۹۸۰ کاهش پیدا کرده و ماهیت مواد مخدر دچار تغییر شده است.

آزیرها و دوربین های نظارتی

ژان ون دیک ( Jean van dijk) ، جرم شناس هلندی ، معتقد است که اگر میزان سرقت اموال کاهش پیدا کرده است ، باید به این مساله توجه کرد که این کار سخت تر شده است. امروزه مغازه ها، ادارات، خانه ها و اتومبیلها به وسایل ضد سرقت پیچیده ای مجهز شده اند.کاهش چشمگیر میزان سرقت ماشین ها بدون قطع مربوط به آژیر و چیپ های ضد سرقتیست که در آن ها تعبیه می شود. در عوض باید به این مساله توجه کرد که جیب بری و سرقت گوشی های تلفن همراه و کیف پول افزایش چشمگیری داشته است حتی با این وجود که کمتر کسی دیگر سرقت آن ها را گزارش می دهد.

 

بازگشت رشد و ترقی

مساله ی پویایی اقتصادی آمریکا و انگلستان بین سال های ۱۹۹۰-۲۰۰۰ هم مطرح شده است ، اما در این صورت رکود اقتصادی که از سال ۲۰۰۸ به بعد گریبان اتحادیه ی اروپا را گرفته است باید سبب انفجار جرم و جنایت در آن ها می شد ، ولی این چنین نیست.

از نظر مجله ی اکونومیست باید مجموعه ی این عوامل را مد نظر قرار داد و اعتراف کرد که در نهایت ، کاهش میزان جرم و جنایت برای ما معجزه ای کوچک و علتش معمایی حل نشده باقی خواهد ماند.

 

مساله ی شهر نیویورک

در اواخر دهه ی هشتاد ، میزان جرم و جنایت در شهر نیویورک به او خود رسیده بود. در همین بین رادولف گیلیانی ( Rudolf Giuliani ) ، نامزد جمهوری خواهان ، به سمت شهردار این شهر انتخاب شد و تصمیم گرفت ریشه ی جرم و جنایت ، تن فروشی ، ولگردی و . . . را در این شهر بزند. حضورنیروهای پلیس در خیابان ها شدت گرفت ، گروه های ضربت دست به عمیلات های مختلفی زدند و مردم به صورتی سازماندهی شده تحت کنترل قرار گرفتند. بین سال های ۱۹۹۳ و ۱۹۹۸ میزان جنایت به یک سوم کاهش یافت و درصد کارهای خلاف دچار سقوطی آزاد شد. برخی صحبت از معجزه ای حقیقی صحبت به میان آوردند و پیشنهاد دادند که به آقای گیلیانی که به او لقب ” صلحبان” داده بودند جایزه ی صلح نوبل اعطا شود: به یمن وجود اوهزاران نفر از خطر مرگ رهایی یافته بودند اما جرم شناسان با تردید به این قضیه نگاه می کنند. فرانکلین ام. زیمرینگ ( Franklin M. Zimling) ، متخصص جرم شناسی در شیکاگو، در کتاب خود با عنوان “شهر امن شده ” ( The city that became safe) که در سال ۲۰۱۲ منتشر شده است در بیان این تردید کوتاهی نمی کند و موضع همیشگی جرم شناسان را اتخاذ می کند : تنها سیاست های اجتماعی می توانند به طور دائمی منجر به کاهش میزان جرم و جنایت شوند. به گفته ی نویسنده ، کاهش میزان جرم و جنایت در نیویورک درسطح مساوی اجتماعی – اقتصادی به وقوع پیوسته است ، بنابراین در این میان پلیس نقش موثری ایفا کرده است.

با این وجود این سیاست ” برخورد قاطع” نیست که در نیویورک جوابگو بوده است. تعداد زندانیان در این شهر ( ۲۰ درصد بین سال های ۱۹۹۰-۲۰۰۰) افزایش کمتری نسبت به سایر شهرهای آمریکا داشته است . پلیس فعالیت اصلی خوددر نیویورک را بر روی محاصره کردن مناطق حساس ، بازرسی های مرتب ، بازداشت ها ، گشتن خانه ها و اقامتگاه ها و ایجاد مزاحمت برای مجرمین متمرکز کرد و به همین وسیله توانست یک به یک مناطقی را که خلافکاران در آن ها دست به فروش مواد و تهاجم به مردم می زدند ، از وجود آنها پاک کند.

منبع : مجله ی علوم انسانی فرانسه ، شماره ی ۲۵۳،بخش علوم اجتماعی

ارتباط با مترجم : aria.nouri1370@gmail.com

www.pishrotranslation.ir

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139

ویژه نامه ی نوروز ۱۳۹۳
http://www.anthropology.ir/node/22280