شادی های خود انگیخته خیابانی، یکی از مناسک و بخشی از فرهنگ مردمی هستند که در شهرهای مدرن همچون در نظام های باستانی دارای پیشینه طولانی هستند. این جشن و شادی ها عموما پس از گروهی از حوادث که موجی از امید و خوش بینی را پدید می آورند، مشاهده می شوند و در بسیاری از موارد نیز در نهایت ممکن است به دلایل مختلف به خشونت یا حوادث ناخواسته بیانجامند. برخی از این شادی ها نیز بر اساس تقویم های مناسکی باستانی تا امروز تداوم یافته اند که در کشور ما معروفترینشان مراسم چهارشنبه سوری است.
اینکه چرا انسان ها دوست دارند، شادی کنند و این شادی را به صورتی کاملا بارز به بیان درآورند و اغلب آن را با رنگ و صدا و حرکات و نمایش هایی کمابیش بی نظم و آزاد همراه کنند، امری است که ریشه اش هم در روان شناسی اجتماعی است و هم در جامعه شناسی و در نهایت به نیازی طبیعی در موجود زنده به حرکت و به انبساط زیستی یعنی احساس آزادی در بدن خود بر می گردد. اما اینکه چنین بیانی عموما و یا دستکم از مرحله ای به بعد در جوامع پیشرفته شهری به تضاد با نظم لازم در شهر می رسد، نیز امری است اجتناب ناپذیر.
نوشتههای مرتبط
در این حوزه تاریخ سیاسی قرن بیستم دو تجربه کاملا متفاوت را نشان می دهد: از یک سو ما رژیم های آمرانه توتالیتاریستی یا دیکتاتوری را چه در قالب رژیم های کمونیستی ( شوروی، چین، کامبوج، کره شمالی و…) و سرمایه داری ( یونان در دوره حکومت سرهنگ ها، اسپانیا در دوره فرانکو، پرتغال در دوره سالازار، آمریکای لاتین در دوره نظامیان، فرانسه در دوره ویشی، فاشیسم در ایتالیا و آلمان و…) را داشته ایم؛ و از سوی دیگر تجربه اغلب کشورهای دموکراتیک در اروپای غربی و امریکا و امریکای جنوبی از دهه ۱۹۸۰ به بعد و بسیاری از کشورهای جهان سوم از آن پس را. در تجربه اول هر گونه شادی و به خصوص بیان پر سروصدای آن خارج از چارچوب های رسمی جشن های حکومتی ممنوع بود و به شدت مجازات می شد و می توانست افراد را تا از دست دادن آزادی و زندگی شان تهدید کند. و در مورد دوم هر چند همواره نیروهای انتظامی و امنیتی برخورد های لازم را می کردند اما خشونت خود را محدود و حتی با ایجاد چارچوب های انعطاف آمیزی مثل جشنوارها (کارنوال ها)ی خیابانی تلاش می کردند و می کنند که این جریان ها را به سود تخلیه انرژی جامعه، برای تقویت نظم خویش به کار برند.
تجربه قرن بیستم و تداوم آن در قرن بیست و یکم نشان می دهد، که الگوی دموکراتیک، الگویی نسبتا پایدار است که حتی در بدترین شرایط بحران نیز می تواند ار شدت آن با تخلیه احساسات منفی و اجازه دادن به مردم برای لحظه هایی از شادی، سیستم را تقویت کند، در حالی که تجربه نخست، در واقع تیشه بر ریشه خود زدن است. تمایل به کنترل و کانالیزه کردن شادی و احساسات انسان ها نه تنها ممکن نیست بلکه در نهایت به فرایندهای مخرب منجر می شود. با وجود این در جهان سوم یعنی در کشورهایی که هنوز به دلایل مختلف نتوانسته اند به رشدی شایسته برای مردم خود برسند و نیازهای آنها را تامین کنند. همواره این خطر احساس می شود که آزاد گذاشتن احساس های مردم برای به بیان در آمدن در خیابان خطری بزرگ است که می تواند سیستم سیاسی را تهدید کند. آیا در این رویکرد یک نگرانی واقعی وجود دارد؟ به باور ما پاسخ به این پرسش بدان بستگی دارد که یک نظام سیاسی تا چه حد در مردم سالاری و ایجاد رابطه ای شفاف و اعتماد ساز با مردم خود پیش رفته باشد، هر اندازه این اعتماد بیشتر باشد، جشن های خود انگیخته می توانند از آزادی بیشتری برخوردار باشند و برعکس.
زمانی که می توان در عطر یک جشن مردمی غرق شد، نیازی به بوی گازهای اشک آور نیست.
مطلب مشترک انسان شناسی و فرهنگ و روزنامه بهار، ۶ تیر ۱۳۹۲
لینک : http://www.baharnewspaper.com/News/92/04/06/13879.html
پرونده ی «انتخابات ریاست جمهوری نود و دو»