انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

عدالت فضایی و حق به شهر

مصاحبه با ادوارد سوجا[۱] برگردان: آذر جوادزاده

بخش اول : مصاحبه با شما در باره‌ی عدالت فضایی مایه‌ی خوشحالی است. سپاس فراوان.  شما یک پروفسور شناخته‌شده‌ی حوزه‌ی برنامه‌ریزی شهری و یک منتقد جغرافیا در UCLA[۲] هستید. کتاب جدید شما، در جستجوی عدالت فضایی[۳] نشات‌گرفته از مفاد مهم نظریه فضایی[۴] در کتاب های فضای سوم[۵] و پسامتروپولیس[۶] به تازگی منتشر شده. شما در این کتاب بر معنای خاص و کیفی ِ یک مفهوم صریح و فضایی از عدالت تاکید می کنید. از نظر شما چرا مهم است که مفهوم فضایی را به مفهوم عدالت اضافه کنیم؟

اول اجازه بدهید بگویم که چقدر خوشحالم که اینجا هستم. امروزه در کشور فرانسه، شما همانند بسیاری جوامع و دیگر کشورها مفهوم عدالت فضایی را بسیار صریح و خلاقانه استفاده می‌کنید. بنابراین به هزار دلیل دیدن فرانسه ضروری است. سوال در باره‌ی پافشاری من روی مفهوم فضایی پاسخ‌های فراوان دارد. اما جامع‌ترین پاسخ انعکاس یک اتفاق به‌یادماندنی و برجسته است که در سال ۱۹۶۸ و در پاریس آغاز شد : اولین تکانه‌ها بخصوص در کارهای لوفور[۷] و فوکو[۸]مشاهده شد، که به هر ترتیب بعد از بیش از بیست سال نادیده‌انگاری و غفلت، چرخش فضایی[۹] نامیده شد. یک تجدید نگرش درگرایش به مفهوم فضا و تفکر فضایی در طول چند دهه‌ی گذشته اتفاق افتاد و آگاهی از وجوه مختلف آن مطرح شد. امروز بیش از هر زمان دیگر در حداقل دو قرن اخیر، تفکر فضایی فرادیسیپلینی[۱۰] شده و با روش های مختلف و با هرموضوعی سازگار شده است. به این دلیل که یافته‌های نوین حاکی از آن است که بسیاری از دیسیپلین ها – فارغ از جغرافی، معماری، شهرسازی – در ماهیت یک تفکر فضایی است. اولین کشفیات حاکی از آن است که چگونه تفکر فضایی، در یک طیف وسیعی از موضوع و فضا، از دین تا باستان‌شناسی تا انسان شناسی و یا امورمالی را در هر کجا در برگرفته و می‌تواند امکانات و چشم‌اندازهای جدید بگشاید.

هرکس این چرخش فضایی را در طول دهه‌ها ارتقاء و گسترش داده، و حالا من می‌خواهم با تاکید و تصریح هرچه بیشتر آن، با ادعای اضافه‌کردن بُعد مهم فضایی به دیگر انواع بحث‌های گسترده (که هنوز یک تحلیل جدی فضایی از گذشته تا اکنون را دریافت نکرده)، به شکلی منطقی و جامع آن را مطرح کنم. این موضوع به گرایش من در فضامند شدن ِ مفاهیم مرتبط با عدالت، دموکراسی،حق شهروندی،کوشش اجتماعات محلی (کامیونیتی ها) و مانند آن منتهی می‌شود، که برای واضح‌تر شدن دیدگاه فضایی امکانات جدید فراهم آمده و شیوه‌های جدید تفکر در باره‌ی همه‌ی این مفاهیم مهم سنتی و ایده ها را طرح می‌نماید. این امرکلید تاکید برای استفاده از مفهوم فضایی در ارتباط با مفهوم عدالت است.

دلیل مهم و خاص دیگر برای تاکید بر عدالت فضایی در بخشی از کتاب پسامتروپولیس آمده که توضیح می‌دهد چرا نوشتن کتاب ِ “در جستجوی عدالت فضایی” ده سال طول کشید. وقتی در حال تکمیل پسامتروپولیس بودم، به واقع دیدم که چه اتفاقی برای شهرها در طول سی – چهل سال گذشته افتاده. متوجه شدم که تصویری را که از وضعیت شهری معاصر روایت می‌کنم بسیار ناامیدکننده و تاریک است. تجدید ساخت شهری موجد پیامدهای بسیار منفی است که هرکس آن را پایان یافته می‌بیند و با یاس و ناامیدی هیچ امکانی را برای آینده‌ی بهتر شهر متصور نمی‌شود. به این ترتیب من در پایان کتاب پسامتروپولیس، شروع کردم به نوشتن در باره‌ی عدالت فضایی و امکان استفاده از استراتژی های روشن فضایی برای برطرف کردن شیوه های جدید بی‌عدالتی و نابرابری عظیم که در چهار دهه بازنگری، تجدید حیات اقتصادی و نئولیبرالیسم جهانی ایجاد شده است. کتاب در جستجوی عدالت فضایی برای من یک منبع امید برای آینده و یک سویه‌ی جدید برای جنبش های شهری اجتماعی در قرن بیست و یکم تلقی می‌شود.

پاسخ دیگر به سوال شما برای پیوند مفهوم فضایی به عدالت مرا به گذشته برمی‌گرداند که همانا ایده‌های الهام بخش همیشگی و تفکرات هانری لوفور است. من در اواخر دهه‌ی شصت و اوائل دهه‌ی هفتاد مفهوم عدالت فضایی را -که ما آن را ارتقاء می دهیم – در نوشته‌های لوفور – به ویژه مفاهیم مرتبط با حق به شهر [۱۱]– جستجو کردم. اما لوفور بعد از ۱۹۶۸ خیلی بیشتر به این مفاهیم پرداخت. به این ترتیب نوشتن کتاب در جستجوی عدالت فضایی با یک دیدگاه فضایی کلید زده شد. فضامندی ِ قاطعانه، عدالت را در همه‌ی جنبه‌های خود کاملاً فضایی قلمداد می‌کند. امری که برای مثال همه‌ی نوشته های مرتبط با شهر عدالت‌محور را متمایز می‌کند. من به طور خاص در حال بررسی این موضوع هستم که چگونه یک دیدگاه فضایی می‌تواند بینش‌های جدیدی را در سطح سیاسی-نظری به تلاش برای درک و مبارزه با بی‌عدالتی اجتماعی از هر نوع بیافریند. اما با نگاهی دقیق‌تر می‌بینم که چگونه یک انتقاد آگاهانه‌ی فضایی می‌تواند استراتژی های جدیدی را برای سازمان‌های سیاسی و فعالان اجتماعی بوجود آورده تا در جهت عدالت اجتماعی بیشتر، برابری بیشتر و مبارزه با ظالمانه ترین نیروهای امروز جهان فعالیت کنند. از نظر من هیچ چیز باقی نمی‌ماند، اگر تأکید فضایی قاطعانه و حیاتی از درک عدالت به طور عام یا جستجوی یک شهر عدالت محور به طور خاص حذف شود. قسمت عدالت از مفهوم عدالت فضایی بسیار حائز اهمیت است. اصطلاح و مفهوم عدالت در سال‌های اخیر از نظر سیاسی و استراتژیک معنای وسیع‌تر و اولاتری یافته و تمرکز بر عدالت همواره به عنوان یک استعاره قدرتمند و بسیج‌کننده وجود داشته است. به نظر می‌رسد مبارزه برای برابری ، آزادی، حقوق بشر جهانی و یا برای عدالت از نظر سیاسی عملی تر و فراگیرتر است، و زمینه‌ای برای ایجاد ائتلاف جدید و منسجم‌تر در میان گروه‌ها و جنبش‌های اجتماعی بسیار متنوع، برای فعالان اجتماعی در زمینه‌ی مسائل کار، مسئله‌ی جنسیتی، و یا بر سر موضوعات نژادی ، محیط زیست ، صلح و جنبش ضد جنگ؛ ایجاد می‌کند. تلاش برای عدالت بیشتر (فضایی) شبکه گسترده‌تر و متعدد از فعالیت را در برگرفته و آن‌ها را تشویق می‌کند تا در ائتلاف وسیع‌تر و متنوع‌تری گردهم آیند. پیوستن دو مفهوم فضایی و عدالت به یکدیگر نقطه‌ی عطف و لحظه‌ی فوق‌العاده‌ی این پیوند است ، هر دو اصطلاح در قدرت و نفوذ خود در جهان معاصر بطور روزافزون رشد می‌کنند.

 

بخش دوم: اجازه بدهید به هانری لوفور برگردیم. چگونه شما مفهوم عدالت فضایی را به مفهوم حق به شهر که توسط هانری لوفور بیان شده، پیوند زدید؟ چرا حق به شهر در مرکز تئوری عدالت فضایی قرار دارد؟ توضیح می دهید؟اصطلاحات زیادی وجود دارد که طی سال‌ها برای توصیف برخی از جنبه های ابعاد فضایی عدالت ، سیاست و غیره پدید آمده‌است.  برای مثال در کتاب عدالت اجتماعی و شهر (۱۹۷۳)[۱۲] ، دیوید هاروی[۱۳] از اصطلاح “عدالت سرزمینی”[۱۴] استفاده کرد. بعد از آن این مفهوم هرگز بطور واقعی باز نشد و فقط گاهی جغرافیدان‌های مارکسیست به آن اشاره کردند. در واقع یک مفهوم ضمنی از عدالت فضایی برای مدت زمان طولانی وجود داشت، اما هرگز مورد توجه علمی و سیاسی درخور قرار نگرفت. تا سال ۲۰۰۰  فقط دو یا سه نشریه دانشگاهی با تمرکز بر اصطلاح خاص عدالت فضایی به زبان انگلیسی منتشر می‌شد. تا همین اواخر ، مفهوم عدالت فضایی برای اتحادیه‌های کارگری، جنبش کارگری ، یا برای فمینیست‌ها و اکثر سازمان های فعال اجتماعی نیز بی‌معنا بود. به این ترتیب مفهوم عدالت فضایی به طور مشخص از طریق جنبش عدالت زیست محیطی از نظر سیاسی و اجتماعی زنده نگه داشته شد. جنبش عدالت زیست محیطی ، گرچه خود را اینگونه نمی دید ، اما اساساً حرکتی پیرامون عدالت فضایی با توجه به مسائل زیست‌محیطی بود. تبعیض محیطی و نه عدالت فضایی ، تمرکز اصلی جنبش بود. حتی اگر تبعیض در اصطلاحات فضایی بیان شود، حداکثر شامل تبعیض محلی و نابرابری‌های توزیع و پخشایش است.همانطور که چرخش فضایی نه تنها با استفاده گسترده تر از اصطلاح عدالت فضایی بطور موثر گسترش می‌یابد، بلکه با کشف مجدد دوباره هانری لوفور به عنوان یک نظریه پرداز برجسته فضایی ، ابتدا در جهان انگلیسی‌زبان‌ها[۱۵] و اخیرا در فرانسه همراه است. چندان که ناگهان در چند مکان مانند لس‌آنجلس و نیویورک ، حق به‌شهر از مباحث نظری انتزاعی ناب به عمل واقعی سیاسی و اجتماعی تبدیل شد.حق به شهر ، به ویژه در مقایسه با دستیابی به حقوق بشر جهانی یا انقلاب ، یک هدف سیاسی-اجتماعی عملی‌تر و قابل دستیابی به نظر می‌رسد. همچنین درک و سازماندهی آن نسبت به عدالت فضایی ملموس‌تر و آسان‌تر است.تأثیر حق به شهر با اعلامیه سازمان ملل مبنی بر اینکه برای اولین بار اکثریت جمعیت جهان در شهرها زندگی می‌کنند، بیشتر شده و با تاکید بر این نکته که در آینده نیز شاهد جمعیت فزاینده در شهرها خواهیم بود، از اهمیت بسزایی برخوردار است. خیلی زود تلالوی گرایش به مفهوم حق به شهر ، از کنفرانس های مختلف یونسکو در پاریس و دیگر مناطق اروپا و مجموعه‌ای از مجامع اجتماعی جهانی در آمریکای لاتین ، منجر به اعلامیه منشور جهانی حق به شهر[۱۶] شد.مکان دیگری که همه چیز به هم آمد، لس آنجلس بود. مفهوم عدالت اجتماعی و فضایی به ویژه پس از فراخوان عدالت در کنفرانس ریو[۱۷] در سال ۱۹۹۲ در هوا و فضای لس‌آنجلس وجود داشت.چندنفر از همکاران من در دپارتمان برنامه ریزی شهری[۱۸] در UCLA (بدون حضور مستقیم من که البته ممکن است به آن ها بپیوندم) شروع به برنامه ریزی روی سازماندهی پیمان حق به شهر[۱۹]نموده و خود را برای ساختن یک بنیان پایه‌ای محکم و موفق ائتلاف کار- کامیونیتی (اجتماع محلی)، مثل ائتلاف لس‌آنجلس برای یک اقتصاد نوین(LAANE)[۲۰]آماده کردند. اولین گردهمایی پیمان حق به شهر (RTTC)[۲۱]در ژانویه‌ی ۲۰۰۷ در لس‌آنجلس برپا شد و آن جا بود که حضور لوفور به معنای واقعی احساس شد. بحث روی ایده‌های لوفور به ویژه در باره‌ی حق به شهر بطور جدی در این گردهمایی مطرح شد و شرکت کنندگان در همایش ترغیب شدند که برخی از کارهای لوفور را بخوانند، همچنین بر تفکر فضایی تاکید شد، اما مفهوم عدالت فضایی هرگز بطور صریح به کار برده نشد. طی چند سال گذشته نوعی همگرایی استراتژیک حول ایده حق به شهر وجود داشت و آنچه به نام عدالت فضایی طرح شد در واقع به عدالت محیطی ، عدالت ارضی ، جغرافیای عدالت اجتماعی و جستجوی شهر عدالت محور پیوند زده می‌شد. همه این ایده‌ها با هم جمع شده و مفاهیم لوفور در مرکز همه‌ی آن‌ها قرار گرفته است. در حالی که برخی از هسته های سخت و رادیکال استدلال لوفور در ارتقاء مفاهیم، نرم شده اند؛ اما موارد زیادی هنوز باقی مانده است. آنچه برای من در مفهوم سازی لوفور به خصوص جذاب می نماید، بیان کنترل تولید اجتماعی ِ فضای اجتماعی ، نوعی آگاهی از نحوه استفاده از فضا برای سرکوب و استثمار و سلطه ، ایجاد اشکال کنترل اجتماعی و نیز برقراری نظم و انضباط است. این بدان معناست که مبارزات برای اعیان‌سازی محله‌های فقیر  و یا شهرک سازی‌های غیرمتعارف، یا نابرابری در کار یا توزیع درآمد و یا دیگر انواع بی عدالتی ها را باید حداقل از این منظر مشاهده کردکه علل ریشه‌ای آن مربوط به جغرافیای ناعادلانه‌ای است که از نظر اجتماعی ایجاد شده و همه‌ی ما در آن زندگی می‌کنیم. هیچ کس، هیچ‌یک از نویسندگان در حوزه‌ی جغرافیای مارکسیستی یا جامعه شناسی ، یا هرجای دیگر در هر دو جهان انگلیسی زبان‌ها و فرانسوی زبان‌ها[۲۲]، در زمینه سازی آنچه لوفور در تولید اجتماعی جغرافیای غیرمنصفانه صحبت می‌کرد و نیز در شناخت چگونگی فضا صریح تر از لوفور هم ظالمانه و در عین حال آزادی‌خواهانه نیست. و هیچ کس به اندازه‌ی لوفور به صراحت روشن نمی‌کند که نیاز به مداخله در این فرایند فضایی برای تبدیل و جهت دهی مجدد آن برای ایجاد عدالت بیشتر، ضروری است.و بنابراین بازگشت به نظرات لوفور یک ضرورت است، دوره‌ای قابل توجه که فکر می‌کنم با نگاه به گذشته یکی از مهمترین لحظات رشد اندیشه غربی در قرن بیستم شکل گرفته است. من به دوره ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۴ اشاره می‌کنم ، زمانی که حداقل دو نفر: لوفور و فوکو در پاریس زندگی می‌کرده‌اند و ایده‌های کاملاً مشابهی در مورد نحوه تفکر فضایی ، نحوه تفکر به روش‌های جدید و نوآورانه در مورد فضا و قدرت علیت آن ارائه داده اند. امروز می‌دانیم که چگونگی ایجاد یک دیدگاه فضایی انتقادی به اندازه یک دیدگاه تاریخی انتقادی قدرتمند است. چگونه این همگرایی در تفکر رخ داده؟  لوفور و فوکو در ارتباط نزدیک بودند؟ آیا یکی از دیگری ایده گرفته ؟ عملاً هیچ ادبیاتی در مورد این لحظه واقعاً چشمگیر در رشد اندیشه سیاسی و اجتماعی غرب وجود ندارد. چالش بزرگی برای محققان آینده باقی مانده تا بتوانند در مورد پیوند تفکری ِ لوفور – فوکو (یا فقدان آن) توضیح دهند.ظهور دیدگاه فضایی، حیاتی جدید برای تفکر فضایی تلقی شده و اهمیت فزاینده برای آنچه در پاریس در سال ۱۹۶۸ اتفاق افتاد قائل است.در حالی که این تحولات جدید در تفکر فضایی ۲۵ سال بعد از آن در هاله‌ای از ابهام بود، امروزه ما درک می‌کنیم که برای اولین بار در قرن گذشته تلاش به رهبری دانشمندان فرانسوی برای شکستن هژمونی تاریخ‌گرایی اجتماعی وجود داشت که با توسعه مارکسیسم (ماتریالیسم تاریخی) و علوم اجتماعی ِ تاریخ محور در نیمه آخر قرن ۱۹ شکل گرفته است.تحلیل و استدلال من در باره‌ی هدف ضمنی هر دو اندیشمند: لوفور و فوکو، تعادل بخشی به اهمیت فضا و زمان ، شکستن سنت امتیازدهی به تاریخ پویا و توسعه پذیر بوده ، در حالی که فضا و ساخت جغرافیای انسانی صرفاً زمینه ، ظرف یا مرحله ای برای نمایش اجتماعی انسان تلقی می شد. و آن ها هر دو با بیان بسیار ساده  می‌گفتند: طرز تفکر قدیمی درباره فضا به عنوان فرم مادی یا بازنمایی ذهنی، کاری است که ما نمی خواهیم انجام دهیم! اگر با همان روش های سنتی به فضا فکر کنید، در مقایسه با چشم اندازهای تاریخی، هرگز به دیدگاه‌های فضایی دست نخواهید یافت . و بنابراین آنچه ما نیاز داریم این است که راهی دیگر و جایگزین برای ایجاد دیدگاه فضایی وسیع‌تر، جامع تر ، متمرکزتر ، بصیرتر ، مفیدتر و از نظر انتقادی تیزتر از گذشته پیدا کنیم. فوکو این دیدگاه جدید را هتروتوپولوژی[۲۳] نامید، و لوفور به عنوان فضای زیسته یا فضای ترکیبی از بازنمایی ها آن را مطرح کرد.

دنیای روشنفکری جهان انگلیسی زبان و فرانسوی زبان ، آماده پذیرش چنین تفکر بنیادی در مورد اهمیت اجتماعی فضا نبود و این ایده‌های نوآورانه بیش از بیست سال ، حداقل تا زمان رشد فضایی ، مهجور و بی صدا باقی ماندند تا به نوبه خود اهمیت نوشته‌های (پاریسی) لوفور و فوکو به شکلی قابل توجه مطرح شد. اگر به همان چیزی که در ابتدا گفتم برگردم ، لذت از صحبت در مورد این موضوع در پاریس ، جایی که حداقل مراحل اولیه و مهم چرخش فضایی در آن اتفاق افتاده، مایه ی خوشحالی است.

 

بخش سوم : متقابلا. این لذت مشترک است! برای بازگشت به ایده‌ی بسیار مهم ائتلاف‌سازی … در فصل پنجم کتاب در جستجوی عدالت فضایی ، شما واقعیتی غیرمعمول در دانشگاه های ایالات متحده را توصیف می کنید: پیوندهای قوی و فعال بین دانشمندان و فعالان علوم دانشگاه در برنامه ریزی شهری در UCLA ، سازمان های محلی اجتماعی و کارگری اتفاق افتاده.

به گفته شما ، این پیوندها “نقش مهمی در تجدید حیات ائتلاف جدید و نوآورانه و همچنین در کمک های آکادمیک بیشتر به نظریه فضایی و مطالعات شهری داشتند” آیا می توانید در مورد نحوه‌ی انتقال تئوری به عمل بیشتر صحبت کنید؟

 

بله. قبل از آن در باره ی پیشینه ی موضوع کمی شرح می دهم. این اتفاق در خیلی از شهرهای ایالات متحده ، حتی در منطقه خلیج سان فرانسیسکو[۲۴] یا نیویورک یا شیکاگو رخ نمی‌دهد. در آن فصل از کتاب ، من استدلال کردم که لس آنجلس استثنایی است ، زیرا مکانی است که ایده های نوین در مورد نظریه فضایی و نیز عملکرد فضایی با هم توسعه می یابد.البته باید مراقب باشم، زیرا به خصوص انگلیسی ها دوست ندارند من در مورد لس آنجلس به طور خاص صحبت کنم ، بنابراین سعی می کنم وقتی به بحث های نظری می پردازم از آن اجتناب کنم. اما وقتی از سیاست های فضایی و جنبش های اجتماعی صحبت می‌کردم ، لس‌آنجلس کاملاً خاص بود. این جا مکانی بود که ائتلاف های جدیدی تکوین یافت که سازمان های اجتماع محور را با اتحادیه‌های کارگری و همچنین سازمان‌های مذهبی و قومی ، جنبش‌های محیط زیست و صلح و در برخی موارد گروه های خاصی از فعالان علمی دانشگاه های محلی پیوند می‌داد. همه این ائتلاف ها به وضوح فضایی نبودند ، اما چندین مورد مانند LAANE ، اتحادیه اتوبوس‌رانی‌ها[۲۵](BRU)، اقدامات استراتژیک برای یک اقتصاد عادلانه[۲۶] و اتحاد برای حق به شهر در تبدیل نظریه های فضایی در دانشگاه‌ها  به یک عمل سیاسی فعال، نقش کلیدی ایفا کردند.با بازگشت به اولین سوال شما در مورد اهمیت فضایی ، می توان پرسید این تأکید فضایی ابتکاری از کجا آمده است؟ یکی از استدلالاتی که من مطرح می کنم این است که این امر تا حدی مربوط به این واقعیت بود که جمعی از اندیشمندان ، عمدتا در UCLA  و سایر دانشگاه ها، در برنامه ریزی شهری و جغرافیا و سایر رشته ها، به کاوش فعالانه نظریه فضایی – به ویژه تئوری فضایی شهری و منطقه ای – و توسعه مفاهیم جدید مربوط به فرایندهای شهرنشینی منطقه ای ، تغییر و بازسازی شهر و علیت فضایی شهری ، چگونگی توسعه اقتصادی شهری ، نوآوری فناوری و خلاقیت فرهنگی می پردازند. محققان مدرسه مطالعات شهری و منطقه ای لس آنجلس[۲۷] برای تطبیق مفهوم تثبیت شده ی سرمایه‌ی اجتماعی، در باره‌ی ایده‌های جدید از جمله توسعه فضایی، دموکراسی منطقه ای ، شهرهای خلاق ، انگیزه تجمیع جعمیت در شهرها و حتی برخی مفاهیم اولیه سرمایه فضایی؛ پژوهش و نظریه پردازی کرده اند.

چندین عامل دیگر در بخش برنامه ریزی شهری UCLA وجود دارد که انتقال تئوری فضایی را به عمل تشویق می‌کند. در مورد اختصاص یک فصل کامل از کتاب به بخشی که بیش از ۳۵ سال در آن تدریس می کردم ، از ترس تعصب بسیار مردد و نگران بودم. اما از برخی جهات واکنش های مثبتی نسبت به این فصل داشته ام. همانطور که گفته ام ، این بخش از ابتدا با هدف اصلی آموزش فعالان اجتماعی سازمان یافته بود. هنگامی که ما خود را با دانشگاه کالیفرنیای جنوبی[۲۸] در آن زمان مقایسه کردیم (اوایل دهه ۱۹۷۰ ، پس از تاسیس آن در ۱۹۶۸-۶۹) گفتیم که در برنامه ریزی شهری در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به دانش‌جویان  به طور خاص مشاغل مرتبط با عنوان برنامه ریزان شهری را آموزش ‌دهند؛ پس به موازات آموزش به دانشجویان لازم است پیش‌زمینه‌‌هایی فراهم شود. مهم نیست که چقدر طول کشید، اما باعث شد که ارتباط UCLA با سازمان های اجتماعی محلی ، جنبش کارگری و دیگر سازمان های فعال شکل گرفته و تداوم یابد.

مانند جنبش موفقیت آمیز به رهبری اتحادیه اتوبوسرانی (که چندین دهه اقدامات ناعادلانه در تأمین حمل و نقل عمومی را به رسمیت شناخت و منجر به هزینه‌کرد ِ میلیاردها دلار برای یک سیستم ریلی ثابت شد که عمدتا به ثروتمندان حومه شهر تعلق داشت) که توانست در شبکه اتوبوسرانی نیازهای مبرم فقرای وابسته به حمل و نقل را تأمین کند و البته از فعالان دانشجویی دانشگاه تعداد نسبتاً کم حضور داشتند. این پرونده با عزم و اراده مصمم یک سازمان مستقل به نام مرکز استراتژی کار / جامعه[۲۹] هدایت شد. رهبران مرکز استراتژی های فضایی خود را با استفاده از مبارزات موجود بر سر عدالت زیست محیطی و ترانزیتی ارتقاء دادند. من فصل اول جستجوی عدالت فضایی را به دادخواست موفقیت آمیز BRU علیه اقتدار اداره حمل و نقل کلانشهری[۳۰] اختصاص دادم، زیرا نمونه بارز مبارزه بر سر بی عدالتی فضایی را ارائه می دهد. در سایر سازمان های مهم،  به ویژه اتحاد برای اقتصاد نوین در لس‌آنجلس (LAANE) ، ارتباطات دانشگاه بسیار زیاد بود. به عنوان مثال ، در طی حدود ده سال گذشته ، LAANE بیش از سی دانشجوی فارغ التحصیل از برنامه ریزی شهری UCLA استخدام کرده است ، که جریان مستمر دو طرفه را بین دانشگاه و جامعه به شکلی بسیارگسترده تر فراهم می کند. تا آنجا که من می توانم بگویم ، هیچ اتفاق مشابهی در شهرهای بزرگ دیگر کشور رخ نداده است. احیای مجدد ائتلاف جامعه کارگری و اجتماعی در لس آنجلس ممکن است بدون این ارتباطات دانشگاهی و تبدیل تئوری فضایی به عمل (که مشوق جدی این پیوند است) ، اتفاق افتاده باشد. اما شکی نیست که یک رابطه غیرمعمول ثمربخش بین کارگران فعال و گروه های جامعه و اعضای هیئت علمی و دانشجویان در برنامه ریزی شهری UCLA ایجاد شده و با گذشت زمان این رابطه باعث ایجاد آگاهی فضایی – عملی و استراتژیک می شود که به طور قابل توجهی در ایجاد یک مرکز ابتکاری جنبش های توسعه کارگری و اجتماعی آمریکا در لس انجلس نقش موثر و منحصر بفرد داشته است. کتاب در جستجوی عدالت فضایی زمانی منتشر شد که من نسبت به تحولات لس آنجلس بسیار خوش بین بودم. پیمان حق به شهر در سطح ناحیه در حال شکوفایی و گسترش بود ، LAANE در استفاده از توافق نامه‌های منافع اجتماعی[۳۱] پیشگام بود که به موجب آن سرمایه گذاران ِ توسعه در ازای حمایت عمومی از سرمایه گذاری های خود ، مزایای محلی را فراهم می‌کردند و در سال ۲۰۱۰ بخش برنامه ریزی شهری معرفی دانشجوی ممتاز سسیلیا استولانو[۳۲] ، به عنوان مدیر اجرایی آژانس توسعه مجدد جامعه در لس آنجلس[۳۳] (یکی از بزرگترین آژانس های برنامه ریزی در ایالات متحده)را جشن گرفت. به عنوان یک وکیل لاتین تبار، فمینیست و رادیکال ، استولانو توانایی گسترش و توسعه توافق نامه های نوآورانه در جهت منافع جامعه را دارا بود.

متأسفانه پس از انتشار کتاب ، وی به دلایل کاملاً شخصی و ناخوشایند توسط شهردار لیبرال برکنار شد. با بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ و سایر رویدادهای ملی ، از جمله رکود اقتصادی عمیق در کالیفرنیا ، ناامیدی ها برای کار در ناحیه افزایش یافته و خوش‌بینی استراتژیک من در مورد توسعه ائتلاف‌های جامعه کارگری در لس آنجلس در حال آزمون و خطا است.

همانطور که شما گفتید آیا بارقه‌هایی از امید وجود دارد؟

بله ، برای برخی از آن ها وجود دارد ، اما مطمئن نیستم که از الان بتوان بارقه‌های امید زیادی مشاهده کرد ……

 

بخش چهارم: بیرون از ایالات متحده ، از دیدگاه محققان فرانسوی زبان ، آنچه که ما سعی می کنیم در مجله عدالت فضایی[۳۴] ایجاد کنیم برقراری ارتباط بیشتر بین انجمن های پژوهشی انگلیسی زبان و فرانسوی زبان است و همچنین برخی از ما در آفریقا کار می کنیم. سوال من به این دو موضوع مرتبط است. وقتی مفهوم عدالت فضایی را در حوزه‌ی فرانسوی زبان ها ترویج می‌کنیم، اغلب این پاسخ را دریافت می کنیم: “شما یک مفهوم انگلیسی مابانه[۳۵] می آورید”. با توجه به سنت برنامه ریزی شهری فرانسه چگونه با این برداشت برخورد می کنید؟ چگونه آن را دوباره تفسیر می کنید؟ این یک سوال است. و برای ما که در کشورهای آفریقایی کار می کنیم – می دانم شما نیز در آفریقا کار می کردید – با شرایط سیاسی کاملا غیر دموکراتیک ، فقر و محرومیت شدید در آفریقا … ما اغلب پاسخ می دهیم: “آیا عدالت فضایی اولاترین است؟ چرا ما می خواهیم روی آن کار کنیم؟ و چرا شما که از کشورهای شمال می آیید، به ما می گویید که چه چیز فضایی ِ عادلانه است؟  از یک جهت سوال ها بسیار مشابه است ، اما به پاسخ های بسیار متفاوتی نیاز دارد. در مورد سوال اول ، به نظر می‌رسد عدالت فضایی به مثابه مفهومی انگلیسی در یک بخش وسیع پدیدار شد که ناشی از چگونگی برخورد هانری لوفور در فرانسه پس از حوادث ۱۹۶۸ است. و به همین دلیل عقاید هانری لوفور در یک طیف وسیع سیاسی در فرانسه نادیده و انکار شد. ایده‌های ابتکاری وی درباره تفکر فضایی و علیت فضایی شهری در سنت فکری فرانسه با اقبال عمومی مواجه نشده و کنار گذاشته شد. همچنین ادعای وی درباره حق به شهر و ارتباط آن با مفاهیم مربوط به عدالت فضایی نیز منسوخ شد. لوفور تا همین اواخر یک متفکر فراموش‌شده در فرانسه بود. گرایش به گفتمان فضایی تاثیری تمام عیار بر تمام رشته های علوم اجتماعی و علوم انسانی – نه فقط در جهان انگلیسی زبان – احیا و فوران فوق العاده ای از علاقه به لوفور به وجود آمد؛ به ویژه پس از ترجمه‌ی کتاب تولید فضا[۳۶] به زبان انگلیسی در سال ۱۹۹۱، هفده سال پس از انتشار آن در فرانسه. بنابراین وقتی که ایده ی حق به شهر و عدالت فضایی در فرانسه پدیدار شد، به نظر می رسد که این ایده ها به جای ساده نویسی که من ممکن است اضافه کنم که انگار از زبان انگلیسی وارد شده است. من می توانم به راه های دیگری برای دفاع در برابر ادعاها که عدالت فضایی یک مفهوم واراداتی تهاجمی است فکر کنم. اما سوال را به شما برمی گردانم، زیرا مطمئن هستم که شما می توانید راه های بهتری نسبت به من پیدا کنید تا توضیح دهید که این ایده ها به خوبی با گفتمان شهری و جغرافیایی فرانسه تناسب دارند. ظهور جهانی عدالت فضایی و مفاهیم مرتبط و همچنین احیای علاقه به آثار لوفور ، فوکو ، موقعیت‌گرایان[۳۷] و دیگران به چرخش فضایی ، توسط گسترش فرارشته ای و فراملی تفکر فضایی ، پیش می رود. چرخش به گفتمان فضایی یک پدیده کاملا انگلیسی نیست. معنای عمیق آن ما را به اروپای غربی در نیمه آخر قرن ۱۹ برمی گرداند ، زمانی که مارکسیسم و ​​علوم اجتماعی لیبرال از طریق یک چرخش تاریخی مشخص شکل گرفت ، یک امتیاز هستی شناختی از زمان و فرایندهای زمانی که در نهایت در کتاب هستی و زمان[۳۸] هایدگر [۳۹]ثبت می شود . من چرخش فضایی را مثل همه ی تفکرات غربی یک تغییر اساسی و قابل توجه می‌دانم ، که به معنای دور شدن از سلطه تاریخ گرایی اجتماعی است که لوفور آن را دیالکتیک سه گانه نامید، سه گانه تاریخ ، جامعه و فضا با شرایط برابر در مفهوم که به هم متصل شده و هیچ مفهومی بر دیگری برتری ندارد.و حالا پاسخ به سوال دوم شما ، در مورد ارتباط مبارزات عدالت فضایی با توجه به فقر و محرومیت شدید در بسیاری از کشورهای در حال توسعه. با توجه به تاریخ امپریالیسم غربی و شرق گرایی ، هر دلیلی وجود دارد که اصطلاحات جدیدی مانند وارد کردن عدالت فضایی و تحمیل آن به جهان غیر غربی مشکوک باشد. اما باید دانست که جستجوی عدالت فضایی و حق بر شهر راه حلی برای مبارزه برای عدالت اجتماعی یا حقوق بشر نیست ، بلکه آن‌ها نمونه های مفهوم سازی شده و پیشرفت های استراتژیک پروژه‌های بادامنه ی وسیع هستند. مهم است که جستجوی عدالت فضایی به عنوان ایجاد پتانسیل جدید و موثرتر برای دستیابی به اهداف مهم انسانی مانند کاهش فقر و بیماری ها ، مبارزه با نژادپرستی و سایر اشکال تبعیض و کار در برابر تخریب محیط زیست و استبداد سیاسی مهم است.

به نقل از منتقد و محقق برجسته پسااستعماری ، ادوارد سعید[۴۰] که گفت: هیچ یک از ما کاملاً از مبارزه بر سر جغرافیای ناعادلانه‌ای که ایجاد کرده ایم و در آن زندگی می کنیم ، آزاد نیستیم. شاید واضح ترین شکل “بی عدالتی جغرافیایی” آپارتاید آفریقای جنوبی بود و جای تعجب نیست که گفتمان سیاسی فعلی در آفریقای جنوبی بیشتر از سایر کشورها درباره عدالت فضایی صحبت می کند. قانون اساسی آفریقای جنوبی صریحاً جابجایی مسکونی را ممنوع کرده است ، بی عدالتی فضایی که به طور گسترده ای در دوران آپارتاید اعمال می شد. این قانون ضد اعیان سازی  ایده حق به شهر را منعکس می کند. در آفریقای جنوبی و سایر نقاط جهان در حال توسعه ، عدالت فضایی انتخابی نیست که در رقابت با گزینه های دیگر انتخاب شود. یک نوع ابزار جدید است که می تواند برای پیشبرد بسیاری از مسائل و پروژه های مختلف مورد استفاده قرار گیرد.

 

بخش پنجم: سپاس. این آخرین سوال است. در کتاب پسامتروپولیس ، بسیاری از تخیلات شهری ، بازنمایی فضاها و گفتمان درباره فضا وجود دارد … ولی در کتاب در جستجوی عدالت فضایی کمتر. چگونه می توانید این دو قلمرو را به هم متصل کنید؟

 

خیلی مختصر خواهم گفت. کتاب در جستجوی عدالت فضایی برخلاف کتاب های قبلی من ، مخاطبان غیر دانشگاهی و به طور خاص فعالان و برنامه ریزان مترقی را به عنوان پیشران هرچه بیشتر نظریه فضایی به عمل سیاسی – اجتماعی استراتژیک ، هدف قرار می داد. من نمی توانم در مورد عدالت فضایی بطور مبسوط صحبت کنم چرا که بحث در مورد نظریه فضایی و مباحث “سنگین” مانند دیالکتیک اجتماعی و فضایی و مباحث هستی شناختی، مورد پسند ناشران در کتاب های عامه پسند نیست. تلاش برای دستیابی به تلفیقی از یک کتاب دانشگاهی و پرفروش مرا به جهات بسیار متنوعی رهنمون شد که از نظر وسعت و محتوا نسبت به کارهای قبلی من بسیار متفاوت است. با این وجود محور اصلی نوشته های من ارتقا پرشور دیدگاه فضایی است. نوشتن کتاب در جستجوی عدالت فضایی پیش زمینه ای برای اهمیت به دیدگاه فضایی و جستجوی عدالت اجتماعی به عنوان چالش اصلی جغرافیا بوده تا گشایشی برای راه های جدید تفکر در مورد موضوع و همچنین غنی سازی ایده ها و روش های موجود باشد.

 

سپاس فراوان.

 

منبع:

www.jssj.org

“Spatial Justice and the Right to the City: an interview with Edward SOJA”, ۲۰۱۱

 

 

[۱] Edward Soja(1940-2015)

[۲] University of California, Los Angeles

[۳] Seeking Spatial Justice

[۴] Spatial Theory

[۵] Thirdspace

[۶] Postmetropolis

[۷] H.Lefebvre(1901-1991)

[۸]M.Foucault (1926-1984)

[۹] Spatial Turn

[۱۰] Transdisciplinary

[۱۱] The Right to the City

[۱۲] Social justice and the city

[۱۳] David Harvey(1935 – )

[۱۴] Territorial Justice

[۱۵] Anglophonic

[۱۶] World Charter on the Right to the City

[۱۷] Riots of 1992

[۱۸] Urban Planning Department

[۱۹] Right to the City Alliance

[۲۰] Los Angeles Alliance for New Economy (LAANE)

[۲۱] Right to the city (RTTC)

[۲۲] Francophonic

[۲۳] Heterotopology

[۲۴] Bay Area

[۲۵] Bus Riders Union

[۲۶] Strategic Actions for a Just Economy

[۲۷] Los Angeles School of Urban and Regional Studies

[۲۸] University of Southern California (USC)

[۲۹] Labor/Community Strategy Center

[۳۰] Metropolitan Transit Authority

[۳۱] Community Benefit Agreements

[۳۲] Cecilia Estolano

[۳۳] Community Redevelopment Agency in Los Angeles

[۳۴] Social Justice Journal

[۳۵] anglo- saxon

[۳۶] La Production de l’espace

[۳۷] The Situationists

[۳۸] Sein und Zeit, Being and Time

[۳۹] Heidegger(1889- 1976)

[۴۰] Edward Said (1935-2003)