فیلم ماده، (The Substance) فیلمی است که توسط کارشناسان حوزه سینما در ژانر وحشت قرار گرفته است. اگر چه با این تقسیمبندی از دیدگاه جامعهشناسی چندان موافق نیستم که در ادامه به چرایی آن اشاره خواهم کرد اما به هر روی فیلم از صحنههای منزجرکننده خالی نیست و دیدن آن را به بخصوص به افرادی که فوبیای خون دارند توصیه نمیشود. فیلم محصول ۲۰۲۴ به نویسندگی و کارگردانی کورالی فارژا و با بازی دمی مور، مارگارت کوالی و دنیس کواید است.
داستان فیلم در مورد یک سلبریتی مشهور با بازی (الیزابت/دمی مور) است که از جوانی بخاطر بدن خوشفرم و توانمندیهای جسمیاش مورد ستایش قرار گرفته است. کارگردان در پنج دقیقه ابتدایی فیلم به زیبایی تمام خلاصه منحصر بفردی را از فیلم خود به نمایش میگذارد. ریسک بزرگی که کارگردان میکند و فیلم خود را لو میدهد (اسپویل) نشان از اعتماد بنفس وی است، زیرا مطمئن است همین چند دقیقه دلیل جذب و همراهی بیشتر مخاطبش خواهد شد نه بالعکس. داستان از این قرار است که زنی که روزگاری نه چندان دور ستاره سینما بوده است حالا بواسطه افزایش سن، علیرغم ماندگاری توانمندیهای بدنش بعنوان یک ورزشکار توسط کارگردان و تهیه کنندگان برنامه کنار گذاشته میشود. از بخشهای جذاب فیلم همین دقایق مربوط به چرایی و نیز نحوۀ پس زدن الیزابت از دنیای بازیگری توسط مردان است. مردان پیری که در اوج فقر در حوزۀ سرمایه جنسی، به زنی بخاطر عبور از میانسالی خرده میگیرند و با او به مانند مجرم بدهکاری که در دنیای تجارت ثروت جذابیتهای جنسی ورشکسته شده است رفتاری بسیار تحقیرآمیز دارند. مردانی که با هنرمندی تمام نمایش تحسینبرانگیزی از جامعه مردان طلبکار زیبایی از زنان، در فیلم نشان دادند. به هر جهت احساس تحقیری که الیزابت بعنوان نماینده زنان جامعه تجربه میکند سبب میشود برای احیای جوانی منقضی شدهاش از یک داروی بازارسیاه استفاده کند. مادهای که سلول را احیا و بهطور موقت نسخهای جوانتر و بهتر از خود فرد ایجاد میکند ولی عوارض جانبی وحشتناکی به همراه دارد. فردی جوانی که تنها یک هفته به جای اوست و…
نوشتههای مرتبط
از اینجای داستان به بعد فیلم برای ادامه روایت خود از عناصر حوزه فیلمهای تخیلی مدد میگیرد و فیلم به تدریج وارد حوزه ژانر وحشت میشود. وحشتی که به عقیده اندیشمندان حوزۀ جامعهشناسی بدن، نقطۀ عطف خود را زمان مواجهه متفاوت الیزابت با بدنش در آیینه مدرنیته آنهم با قاب سرمایهداری نمایش داده است.
فیلم ماده، روایت تجربه زیسته زنانی است که در سنین جوانی با توهم سوژگی، نقشی فعال در صحنه ابژه جنسی بازی کردهاند. زنانی که حالا به وقت میانسالی با دیدن زوال پارامترهای سرمایهداری در حوزۀ منابع جنسی به هر دری میزنند تا تجربههای گذشته خود را به هر ضرب و زوری که شده است، حداقل در زمان حال نیز مجدد تجربه کنند. زنانی که نمیتوانند با تغییرات طبیعی بدن خود و به تبع آن پیامدهای سلیقه ثابت جامعه کنار آیند.
فیلم در ظاهر بواسطه صحنههای تهوعآور در ژانر وحشت قرار دارد، اما آنچه بخش دلهرهآور فیلم است نه صحنههای غوطهور شدن بازیگران فیلم در خون است، بلکه قسمت وحشتناک داستان، رضایت زنان برای انجام هر کاری مانند انواع جراحیهای سنگین روی بدنشان در واقعیت است. خونی که پشت دربهای اتاقهای جراحی زیبایی ریخته میشود و نالههای زجرآوری که به گوش بینندگان زنان جراحیشده نمیرسد. زجرهایی که حتی خود زنان با تجربه جراحی به دلایل مختلف حاضر به بازگویی آن نیستند.
از سوی دیگر کارگردان فیلم، مدام درصدد تاکید بر موقتی بودن عنصر جوانی بدن است، و حتی برای تاکید بیشتر بر آن، در بخش پایانی فیلم هنرپیشه جوان فیلم را در همان پیرهن معروف سیندرلا به تصویر میکشد.
در قصه سیندرلا در آن ساعات حیاتی پذیرش از سوی شاهزاده و یا بعبارتی جامعه مردان، زیبایی لباس، کالسکه و سایر ملحقات، همگی موقت بودند. جادوگر داستان سیندرلا به او گفته بود که تمام این زیبایی هدیه شده فقط تا ساعت دوازده شب همراه توست. بنابراین درست زمانیکه شب به میانه میرسد و آفتاب دلبری در میانه آسمان میدرخشد، زیبایی نیز به غروب مینشیند.
فیلمبردار فیلم ماده نیز برای تاکید بر موقتی بودن زیبایی، جوانی و تمام ملحقات آن چند بار بر زمان برنامه هنرپیشه جایگزین الیزابت زوم میکند تا در ذهن بیننده موقتی بودن زیبایی سیندرلای روی بیلبورد اتوبان را با واهمه قصه سیندرلا در ساعات نزدیک به نیمه شب را تداعی کند.
از سوغاتهای اصیل مدرنیته برای زنان، تاکید بر لزوم حفظ جوانی توام با زیبایی است. آنهم طراوت اغراقآمیزی که خوراک اصلی، هوس مردان و حسرت برخی از زنان محروم است. در نتیجه حتی مفهوم زیبایی لزوما از مفاهیم زیبایی در گذشته تبعیت نمیکند. از نکات قابل توجه فیلم نمایش زیبایی توام با جوانی بعنوان یک پیشپرداخت حداقلی از سوی جامعه زنان در دنیای تجارت مردان است. در نتیجه نه زیبایی حداکثری و نه جوانی کامل، هیچ یک به تنهایی برای برنده شدن در مسابقه زن برگزیده کافی نیست. وجود هر دوی آنها باید در بیشترین مقدار خود باشند تا لبخند رضایت را به لبان منتخبین مذکر بیاورد.
اگر روزگاری عروسکهای باربی بخاطر تاکید بر ویژگیهای اغراقآمیز خود بخاطر زمینهساز شدن کژروی[۱] دختران نسل بعد نقادی شدند، حالا سالهاست که زنان شهر با خاطره عروسکهای دوران کودکی خود، سعی در تولدی دوباره خود، آنهم در کالبد باربی صفت دارند.
زنانی با بینیهای عروسکی و سربالا، چشمانی با مژههای مصنوعی و لنزهای رنگی، هیکلهای اسلیو شده، شکم و پهلوهای لیپوماتیک کرده، غبغبهای ساکشنشده، سینه و باسنهای پروتز شده، ابروان فیبروز کرده و دهها تغییر دیگر که بسیاری از آنها با عوارض جانبی بالا بوده و مطابق برخی از اخبار حتی منجر به مرگ برخی از متقاضیان نیز شده است.
[۱] . کجرفتاری یا کژروی به معنی تخلف عمدی از هنجار یا مجموعه هنجارهای معینی است که در جامعه پذیرفته شدهاست. کجرفتاری فقط به نحوه عمل فرد مربوط نیست، بلکه به فعالیتهای گروهها نیز مربوط میشود. (آسیبشناسی اجتماعی (جامعهشناسی انحرافات اجتماعی)، رحمتالله صدیق سروستانی، تهران: سمت، ۱۳۸۶)