طرح بومی گزینی را هم مثل طرح سهمیه بندی جنسیتی که در گذشته مطرح بوده نمی توان سازوکاری کاملا منفی در نظر گرفت.چون در این چنین سازوکاری هم می توان ابعاد مثبت یافت. هر چند به عقیده من این طرح ها بار منفی شان از بار مثبت شان بسیار بیشتر است و هر کدام هم به شکلی تبعات منفی شلن را نمایش می دهند. من در باره سهمیه بندی جنسیتی همواره گفته ام که این طرح موجب گرایش دختران به نظام های خصوصی آموزشی یا به کیفیت های پائین تر تحصیلی می شود که در نهایت موجب ضربه به دختران می شود .
اما طرح جدید بومی گزینی ابعاد منفی بیشتری هم دارد که صرفا به جنبه جنسیتی آن محدود نمی شود و در واقع جنبه غیر جنسیتی اش جنبه منفی اصلی اش هم محسوب می شود . به عقیده من این طرح اجرائی نمی شود و امیدوارم هستم که مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی مانع تصویب آن شوند.در هر حال اگر این طرح اجرا شود یا دوام بیاورد یکی از اثرات میان مدتش آن خواهد بود که فاصله بین مرکز و پیرامون کشور را افزایش خواهد داد و موجب تنش بین آنها خواهد شد .فاصله افتادن بین پیرامون و مرکز حتی انسجام ملی را هم مورد تهدید قرار خواهد داد.
نوشتههای مرتبط
در این باره معمولا به نکته ای بی توجهی می شود و ان اینکه انسجام ملی صرفا از طریق یک رابطه تنش زا بین پیرامون و مرکز به خطر نمی افتد . تنش در بین نقاط مختلف پیرامون هم انسجام ملی را به خطر می اندازد و این طرح این موضوع را نیز سبب خواهد شد یعنی هم فاصله استانها از مرکز را افزایش می دهد و روابط شان را تش زا می کند و هم روابط بین خود استانها را تنش امیز می کند . از این جنبه طرح بسیار خطرناکی است .
اگر بحث بر آن است که با تصویب این طرح از اسیبهائی که به دلیل تحصیل دانشجویان در محلی به جز محل سکونت شان شکل می گیرد ؛جلو گیری می کنیم ابتدا باید ببینیم ان اسیبها چه بوده و ارزیابی شان کنیم و سپس با یک راه حل عقلانی تر حل شان کنیم . البته ذکر این نکته هم مهم است که بلافاصله ان راه حل ها را نباید در کل نظام دانشگاهی اجرا کردچون نظام دانشگاهی ایران نظامی با چهار میلیون دانشجو و صدها دانشگاه است و هیچگاه چنین طرحی را در این ابعاد نمی توان اجرائی کرد . اگر ما به طرح عقلانی تری رسیدیم که مورد تایید جامعه شناسان و متخصصان دیگر حوزه ها نیز قرار گرفت عقلانی تر ان است که ان را به شکل پایلوت در جائی پیاده کنیم و در یک پروسه زمانی دو تا پنج ساله نتیجه اش را مورد ارزیابی قرار دهیم .
همچنین به عقیده من این طرح با اسناد ملی ما در تناقض است و حتی اگر نهادهای دیگر هم ان را تصویب کنند قاعدتا به دلیل انکه این طرح با دو سند برنامه چهارم توسعه و و سند چشم انداز ۲۰ ساله در تناقض است نباید به اجرا پذاشته شود، در این دو سند تاکید شده که تمام نهادها و سازوکارهای کشور کشور باید به سمت تمرکز زدائی بروند . طرح بومی گزینی دقیقا یک طرح ضد تمرکززدائی است و دوباره در دانشگاههای مرکزی به ضرر دانشگاه های حاشیه ای تمرکز ایجاد می کند.
طراحان این طرح آن را به عنوان موضوعی برای حل معضلات اجتماعی مطرح می کنند . انها به این موضوع اشاره می کنند که جدا شدن دانشجویان به ویژه دانشجویان دختراز خانواده و محل سکونت شان مشکلات اجتماعی بی شماری را ایجاد می کند .البته قطعا جدا شدن دختران یا پسران از سیستم خانوادگی و رفتن به جائی دیگر می تواند اسیب زا باشد و در ان تردیدی وجود ندارد اما ما نمی توانیم مدرنیته ای داشته باشیم که در آن تحرک اجتماعی افراد را کنترل کنیم .نتیجه کنترل چیزی جز ان نخواهد بود که دختری که به دلایلی علاقه مند به تحصیل در دانشگاههای مرکزی بود که البته دلایل ان هم جای بررسی دارد از کانال دیگری این راه را خواهد یافت. مثلا از خانه فرار خواهد کرد . به عقیده من یکی از اتفاقاتی که با اجرای این طرح رخ می دهد افزایش فرار دختران از خانه به عنوان یک اسیب اجتماعی خواهد بود.
بنابراین این طرح شاید بتواند در یک لایه سطحی و کوتاه مدت اسیبهای اجتماعی را کاهش دهد اما دلایلی که موجب پدیدار شدن این اسیبها می شود دوباره ان را به شکل دیگری تولید می کند . یکی از دلایل اصلی علاقه دختران برای ورود به دانشگاهها کسب کردن ارزش اجتماعی است آنها قصد دارند با کسب این ارزش ها از سنتهائی که انها را مهار کرده جدا شوند . برای بسیاری از دختران شهرستانی که در نقاط مختلف ایران زندگی می کنند جدا شدن از خانواده به خودی خود ارزش محسوب می شود نه به دلیل انکه از خانواده بدشان می اید بلکه از ان جهت که از این طریق می توانند نشان دهند که توانند زندگی مستقلی داشته باشند .حال اگر این امکان را از دختران بگیریم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این میل که با گرفتن خواسته از بین نخواهد رفت؟ و تنها به صورت دیگری ظهور خواهد کرد. از پیامدهای احتمالی این طرح و جلوگیری از تحصیل دختران در مناطق دلخواه شلن می توان به فرار از خانه یا ازدواجهای زودرس با طلاق های زود هنگام هم اشاره کرد .
درباره اسیبهای اجتماعی اشاره به این نکته هم ضروری است که اگر ما شهرهای بزرگ مثل تهران را اسیب زا می دانیم باید این اسیب زائی را به کمک سازوکارهای خاص ان حل کنیم. نه اینکه با دست زدن به سیستم دانشگاهی در صدد حل آن بر ائیم. دانشگاه و سیستم دانشگاهی ابزار اسیب زادئی نیست ما در جامعه ای زندگی می کنیم که دائما همه ابزارها به صورت کژکار کردی مورد استفاده قرار می گیرند. مثلا دخترانی که نمی توانند به طریق دیگری اجتماعی شوند از طریق سیستم دانشگاهی این کار را انجام می دهند. در حالیکه اگر تعدادی از دختران بتوانند با همان مدرک دیپلم وارد بازار کار شوند و ارزش اجتماعی پیدا کنند به دانشگاه نخواهند امد. چون تنها هدف شان یعنی حضور در جامعه را از راه دیگری محقق خواهند کرد . استفاده از سیستم های کژ کارکردی به همان اندازه، اسیبهای اجتماعی را در جامعه افزایش خواهد داد .