(تصویر: شیرین احمد نیا)
در این مقاله، نویسنده به جایگاه پزشکی مردمی و طب سنتی در چارچوب رشته ی جامعه شناسی پزشکی می پردازد. حوزه ی جامعه شناسی پزشکی که یکی از پر سابقه ترین حوزه های رشته ی جامعه شناسی است، از جمله به مطالعه ی حرفه ی پزشکی و ارائه کنندگان مراقبت های درمانی رسمی و غیر رسمی در سطح جامعه می پردازد
نوشتههای مرتبط
(تصویر: شیرین احمد نیا)
در این مقاله، نویسنده به جایگاه پزشکی مردمی و طب سنتی در چارچوب رشته ی جامعه شناسی پزشکی می پردازد. حوزه ی جامعه شناسی پزشکی که یکی از پر سابقه ترین حوزه های رشته ی جامعه شناسی است، از جمله به مطالعه ی حرفه ی پزشکی و ارائه کنندگان مراقبت های درمانی رسمی و غیر رسمی در سطح جامعه می پردازد؛ به نهاد درمان و نقش های موجود در آن توجه دارد و در این مجموعه نیز مباحثی چون رابطه ی پزشک و بیمار را مد نظر قرار می دهد. از اینروست که بحث انواع پزشکی رایج و رویکردهای موجود در قبال انواع پزشکی، علل و انگیزه های پذیرش یا عدم پذیرش آحاد جامعه نسبت به انواع طب در زمره ی موضوعات مورد مطالعه ی این رشته قرار دارد. شواهد آماری موجود نشان می دهد که امروزه در بسیاری از جوامع درحال توسعه اکثر مردم برای رفع نیازهای خود در زمینه ی مراقبت های بهداشتی به طب سنتی وابسته اند اما در کشورهای توسعه یافته نیز با رشد قابل توجه شمار پزشکان یا درمانگران طب سنتی یا جایگزین روبرو هستیم. این مقاله با استفاده از روش مطالعه ی کتابخانه ای و اینترنتی به بررسی دسته بندی و تعاریف انواع طب و عوامل موثر بر رشد آن ها می پردازد و یافته های نظرسنجی اینترنتی در این باره را نیز گزارش می نماید.
مقدمه
جامعه شناسی پزشکی در میان موضوعات مورد مطالعه ی خویش بخشی را به حرفه ی پزشکی و ارائه کنندگان مراقبت های درمانی اختصاص می دهد. به نهاد درمان و نقش های این حوزه می پردازد و در این مجموعه نیز به مباحثی چون رابطه ی پزشک و بیمار توجه دارد. از اینروست که بحث انواع پزشکی رایج و رویکردهای موجود در قبال انواع پزشکی، پذیرش یا عدم پذیرش مردم نسبت به انواع طب در زمره ی موضوعات مورد مطالعه ی این رشته قرار می گیرد.
در چارچوب مباحث جامعه شناسی پزشکی آنجا که به حرفه ی پزشکی و عوامل ارائه کننده ی مراقبت ها و خدمات درمانی می پردازیم نهاد پزشکی و درمان را به دو دسته ی عمده تقسیم می کنیم: در یک سو، پزشکی مدرنmodern medicine یا متعارف conventional قرار دارد و در سوی دیگر هر آنچه به عنوان نوعی طب شناخته می شود اما ذیل پزشکی مدرن قرار نمی گیرد که خود انواع و تقسیمات متنوعی دارد و عنوان های مختلفی را شامل می گردد من جمله پزشکی سنتی traditional، یا جایگزین alternative یا مکمل complementary. پزشکی مردمی folk medicine/lay medicine نیز در همین مجموعه قرار می گیرد. البته هستند کسانی که دسته بندی سه گانه ای را نیز به این شرح پیشنهاد کرده اند: ۱- نظام زیستی-پزشکی نوین یا غربی ۲- نظام های پزشکی سنتی و ۳- نظام های مردمی یا popular که منظور همان درمان ها ی پزشکی های جایگزین اند (Cockerham, 2001:35).
تعاریف و ویژگی ها
منظور از پزشکی سنتی، یا نظام های سنتی بهداشت، نظام های بومی است با سابقه ی طولانی که در کشورهای در حال توسعه می توان یافت یا در میان جماعات بومی در کشورهای توسعه یافته (Matcha, 2000: 282 ). یک تعریف ساده و کلی از پزشکی مردمی این است که بگوییم هر فعالیت درمانی که خارج از عرصه ی پزشکی غربیmedicine Western قرار داشته باشد. معیار بکس Bakx ( 1991:21) برای تعریف آن گویاست: طب مردمی دو عنصر متمایز اما اساساٌ مرتبط را ترکیب می کند: یکی عنصر فرهنگ culture است و دیگری عنصر انتخاب choice. با ارجاع به درمان های جایگزین هم منظور معالجات و اقدامات درمانی ای است که مورد پذیرش وسیع یا عام قرار نگرفته اند یا تحقیقات علمی مناسب و شایسته ای در موردشان به عمل نیامده تا بتوان آنها را در زمره ی روشهای درمانی استاندارد به حساب آورد Matcha, 2000: 282 ). طب گیاهی از این دسته است.
محققین دیگر نیز به ویژگی های دیگری در تعریف مشخص تر این نوع پزشکی اشاره داشته اند به عنوان مثال، در نپال مشخصه ی این شیوه ها این است که توسط پزشک-جادوگر، یا شفادهندگان مذهبی یا معالجه گرانی به کار می رود که بیماری های مشخصی را به نیروهای طبیعی یا ماورالطبیعه نسبت می دهند (Subedi and Subedi, 1993: 111). برخی از محققین نیز با ارجاع به نوعی از پزشکی هندی معتقد است که درمانهای مردمی، بر باورهای ابتدایی در باره ی ریشه و علل بیماری ها و انواع خرافات بنا شده اند Camazine, 1986: 27-8)). کاربرد روشهای درمانی گیاهی botanical نیز در چارچوب این تعاریف قرار می گیرند که برای فرد مبتلا به کار گرفته می شوند (ماچا ص ۲۹۲).
هاتفورد نیز برخی از ویژگی های مشترک در مورد انواع پزشکی مردمی را از جمله نوعی تاکید بر علت های زیرین/ناپیدای بیماری در کنار علت های آشکار و نیز نوعی تاکید بر انواع مختلف “انرژی” جاری و ضرورت کاربرد مفاهیمی چون “هارمونی”، “تعادل”، و “انسجام” می داند (۱۹۸۸:۲۳۷).
ماچا در اشاره به پزشکی مردمی نزد سیاهپوستان امریکایی می نویسد: “در این نوع پزشکی، به علت یک بیماری، در مقایسه با علائمی که در بیمار آشکار می شود بسیار بیشتر اهمیت داده میشود. بیماری می تواند طبیعی یا غیر طبیعی تشخیص داده شود. یک بیماری طبیعی، که در متن/بستر علل محیطی یا در راستای مجازات الهی رخ می دهد همواره در هماهنگی با اراده ی خداوند شناخته می شود. به عنوان مثال، نپوشیدن لباس مناسب در شرایط سرمای هوای بیرونی منجر به عفونت مجرای تنفسی می شود. مجازات الهی در فلج ناشی از سکته بازتاب می یابد که در نتیجه به قربانی فرصتی می دهد تا انحرافات یا کجروی های مرتبط با مراحل قبلی زندگی شان را مداقه کنند. در مورد بیماری های غیرطبیعی، که معالجه شان خارج از توانایی افرادی چون خویشاوندان، دوستان، یا حرفه ی پزشکی قرار دارد به افرادی سپرده می شود که رابطه ی ویژه با خدا دارند یا دارای نیروهایی هستند فراتر از کل مردم. اعتقاد بر این است که کاربرد جادو می تواند علت بیماری را آشکار کند (Matcha, 2000:293).
به نظر واتسون ( Watson, 1984) حاصل کار مداواگران طب عامیانه تا حد زیادی مبتنی است بر اعتقاد فرد بیمار به توانایی طبیب اش در معالجه یا شفا و دیگر، این اعتماد که طبیب فهم و اشراف جامع نگرانه ای نسبت به اختلالی است که برای بیمار به وجود آمده است و به همین دلیل درمان درستی را نیز تجویز نموده است.
کالینج (Collinge, 1996)دسته بندی سه گانه ای از انواع موجود پزشکی های جایگزین ارائه می کند که شامل:
– معالجات مرتبط با بدن somatic (یا هر شکلی از تماس مستقیم با بدن بیمار را در بر می گیرد)
– درمان های تغذیه ای یا گیاهی herbal or nutritional
– درمان های مبتنی بر انرژی energetic (که نظامهای انرژی درون بدن را به کار می گیرد)
انواع رویکردهای درمانی
برای بسیاری، پزشکی غیر متعارف همچنان مورد سوء ظن قرار دارد. شخصی به نام گویتز (Gevitz, 1988) این سه نوع توضیح را برای عملکرد پزشکی ارائه می دهد:
– رویکرد غالب dominant perspective که از سوی اجتماع پزشکان عنوان می شود پزشکی های جایگزین را نوعی رفتار “انحرافی” یا کجروانه deviant قلمداد می کند. جامعه ی پزشکی در طول تاریخ، به صورت حرفه ای و علنی، استفاده کنندگان از این نوع اقدامات درمانی را محکوم کرده اند.
– نوع دوم نگاه غیرارتدوکس unorthodox یا رویکرد کسانی است که افراد دارای رویه ی پزشکی متعارف یا معمول regulars را محکوم می کنند از آنجا که چنین رویه هایی مستلزم اقدامات ناخواسته یا تحمیلی است که گاه مرگبار و پر مخاطره اند. یعنی رویه های معمول گاه بیش از آنکه سودمند باشند مسئله – سازند.
– رویکرد سوم رویکرد علمی، scientific perspective که بر مبنای تحقیق روی هر دو نوع ارتدکس و غیر ارتدوکس بنا شده است قائل به ارزیابی های مثبت و منفی در مورد هر دو نوع پزشکی است. در این رویکرد تلاش، حفظ بی طرفی و عدم جانبداری است که امکان و اجازه ی درک وسیع تر نسبت به پدیده ی شفای جایگزین را می دهد و به ربط میان آن با پزشکی متعارف و با جامعه توجه می کند.
اینک این سوال مطرح می شود که “پزشکان طب غیر متعارف چه ویژگی هایی دارند که آنها را از دیگر درمانگران متمایز می سازد؟!” تحقیقاتی که در سوئد به انجام رسیده تاکید بر فلسفه ی حرفه ای متفاوت این نوع درمان دارد. درمانگران در این شیوه های درمانی در چشم مردم کسانی هستند که نیت های انسانی ایشان را وادار به اقدامات شفابخش می کند و رابطه ای چند بعدی با بیماران برقرار می کنند و عملکردشان صرفاً بر مبنای انگیزه های مادی نیست.
مشتریان درمانهای غیر متعارف
ماچا (Matcha, 2000: 282) این سوال را مطرح می کند که “فکر می کنید که درمانگران سنتی یا جایگزین در حاشیه ی نظام مراقبت های درمانی یا حاشیه ی جامعه قرار دارند؟” و سپس ادامه می دهد: پاسخ به صورت غیر منتظره ای “خیر” است. بر خلاف تصور، این درمانگران، در زندگی بسیاری از افراد در اجتماعی که در آن ساکن اند مرکزیت دارند و از مولفه ی اصلی نظام مراقبت های بهداشتی به حساب می آیند. آمار مربوط به کشور انگلستان در سال ۱۹۹۲ نشان داده است که نرخ رشد درمانگران این نوع پزشکی در حدود ۶ برابر نرخ رشد پزشکان پزشکی مدرن بوده است. در ایالات متحده نیز تحقیقی در سال ۱۹۹۳ نشان داده است که یک چهارم پاسخگویان از پزشکی غیر متعارف استفاده کرده بودند. در دانمارک و سوئد در سال ۱۹۸۹ یک پنجم تمام بزرگسالان از شیوه های درمانی غیر متعارف استفاده می کردند. ذر سال ۱۹۹۶ در انگلستان چیزی در حدود ۶.۵ درصد کل تعداد مشاوره های درمانی مربوط بود به پزشکان طب غیر متعارف. در همین سال، نتایج تحقیقات همچنین نشان می دهد که در اروپا، چیزی میان یک سوم تا نصف جمعیت بزرگسال زمانی در طول زندگی خود از پزشکی غیر متعارف بهره گرفته اند.
کرام الدینی (۱۳۸۵ ) به نقل از Geneva Foundation for Medical, Education and Research (2004 ) ) می نویسد ” امروزه در بسیاری از جوامع درحال توسعه اکثر مردم برای رفع نیازهای خود در زمینه ی مراقبت های بهداشتی به طب سنتی وابسته اند. افریقا ۸۰ درصد، هندوستان ۶۷ درصد، چین ۴۰ درصد، شیلی ۷۱ درصد، کلمبیا ۴۰ درصد. زیرا که طب سنتی به علت گستره ای از عوامل اجتماعی، اقتصادی، جغرافیای و فرهنگی، در دسترس، مقبول و درحد توان خرید اکثر مردم است.
رشد و حضور قابل توجه پزشکی غیر متعارف در میان برخی از اقشار پزشکان در کشور های صنعتی با مخالفت ها و تهدید هایی مواجه شده است. به عنوان مثال در استرالیا انجمن ملی پزشکان در سال ۱۹۹۳ پیشنهاد داده است که محدودیت هایی از نظر بازپرداخت هزینه ها یا حمایت های مالی برای کاربران پزشکی های غیر متعارف ایجاد شود. (Matcha, 2000: 283 ).
مک گوایر نیز می نویسد: “در جوامع مدرن غربی، مردم ممکن است از نظامهای درمان جایگزین یا غیر متعارف در کنار و همزمان با پزشکی- زیستی biomedicine استفاده کنند. مطالعه ای در مورد امریکائیان طبقه متوسط که به درمان های شفابخش روی آورده بودند نشان داد که تقریباً تمام مراجعین هم از نظام زیستی-پزشکی استفاده کرده بودند و هم از نظام درمان جایگزین. علاوه بر آن، مشخص گردید که باورهای ایشان تعیین کننده ی نوع ترکیب ایندو نظام درمانی بود. کاربران انواع شیوه های شفابخشی، احساس می کردند که پزشکان الزاماً بهترین منبع کمک برای مشکلات ایشان نظیر بیماری های مزمن یا دردهای مزمن شان نیستند چرا که فقط نشانه های بیماری شان را چاره می کنند نه علت بیماری را ! ایشان معتقد بودند که علت های اصلی چنان بیماری هایی “روحی” بوده اند (یا عوارض جانبی اجتماعی – عاطفی مسائل روحی شان بوده اند)” (McGuire, 1988).
الیوت بینز Elliott-Binns, 1986) ) در تحقیق خود از پانصد بیمار در کلینیک های درمانی پرسیده بود که پیش از مراجعه به پزشک چه نوع توصیه هایی دریافت کرده بودند. نتایج حاصله را با یافته های تحقیقی مشابه مربوط به سال هفتاد میلادی مورد مقایسه قرار داد که حکایت از این داشت که تغییرات نسبتاً کمی در فراوانی و طبیعت توصیه های بهداشتی عامیانه در طول ۱۵ سال پدید آمده بود . به ترتیبی که زنان همچنان منابع اصلی توصیه های غیر رسمی بودند، و توصیه از جانب مردان همچنان این بود که بهتر است به پزشک مراجعه شود. البته نقش تلویزیون پر رنگ تر شده بود به عنوان یکی از منابع کسب اطلاعات پزشکی اما خود-درمانی و توصیه های پزشکی عامیانه همچنان در زمره ی منابع عمده مراقبت های درمانی قرار داشتند “.
نگارنده در سایت اینترنتی شخصی اش طی یک نظرسنجی به طرح این سوال پرداخت که
به نظرتون وقتی آدم سرما می خوره، سراغ پزشک بره بهتره یا این که به درمانهای خانگی نظیر آنچه مادربزرگها توصیه می کنن رجوع کنه ؟! منظورم همان راه حل هایی است که بنا به تجربه به دست آمده و در میان انواع قومیت ها با تنوع زیاد یافت می شود و کسی آنها را درکلاس های آموزش پزشکی فرا نگرفته است.
در پاسخ به این پرسش واکنش های متنوعی دریافت و مشاهده شد که برخی از آنها در این جا با ارجاع به برخی متغیرها یا عوامل جامعه شناختی مرتبط نقل می گردد:
برخی به بدگمانی از سوی نسل های قدیمی نسبت به پزشکان امروزی اشاره داشت نظیر این مورد:
– “عمه ۸۰ ساله ام یادم آمد. او به پزشک “حکیم” می گفت. او به “حکیم” اعتقاد نداشت. او می گفت: حکیم پول می گیره کاری هم نمی کند. او ما را به هزار جور معالجه با هزار و یک نوع جوشیدنی سفارش می کرد. قبل از اینکه برود مدتها در بستر بیماری بود اما هرگز پا به بیمارستان نگذاشت. عمه من ۸۰ سال بدون علم پزشکی نوین زیست….”
برخی به تفاوت های اقتصادی اجتماعی میان معتقدان به درمانگران سنتی اشاره داشتند نظیر این مورد:
– “فکر کنم بیشتر خانواده های ایرانی در نهایت باور بیشتری به طب سنتی دارند حداقل شواهد اطراف من ای رو به خوبی در پایین شهر تهران نشان می دهد . شاید در بالای شهر طور دیگری باشد ”
برخی اهمیت زیادی به منبع طبیعی در مورد طب سنتی می دهند و خواص آن را قابل مقایسه با طب نوین می دانند:
– “من به طب سنتی معتقدم. خیلی هم استفاده میکنم مثلا برای سرماخوردگی اکینشیا میخورم. شرکتی هم که براش کار میکنم تولید کننده Natural Health Product هست. در واقع معتقدم طب سنی واقعا طبه و حتی مصرف بیش از اندازه از دم کرده ها و عصاره ها و … میتونه زیان آور باشه”.
برخی به خواص “معجزه آسا”ی طب مردمی باور دارند:
– “من که از چارگرد (جهار گرد) خیر زیادی دیدم. وقتی سرما می خوردم، مادرم از بقالی (!) سرکوچه یه بسته کاغذی دست پیچ می گرفت که گویا عطار یا حکیمی چهار داروی مختلف رو به صورت پودر مخلوط در این کاغذها ریخته بود. وقتی سرماخوردگی به آبریزش می رسید، چارگرد بهترین بود! زیر لحاف دراز می کشیدم و با خوردن اونها عرق می کردم و انگار بیماری هم با این عرق از بدن بیرون می رفت. اگر سرفه هم بود، بخور معجزه می کرد. همیشه هم اسفند دود می دادند تا نظر کسی که اهل خانه را چشم زده است، بی اثر شود! فکر می کنم در آن شرایط که بهترین و مهم ترین طبیب در دسترس (!) ما شیر و خورشید سرقبرآقا (مولوی)بود، راهی بجز استفاده از شیوه حکیمانی که به عمد یا از روی باور، نظرات خود را با خرافات تلفیق کرده بودند وجود نداشت. تازه ما پایتخت نشین بودیم! در مورد ایلات و عشایر یا روستاهای دور افتاده اصلا انتخابی در برابر طب عامیانه وجود نداشت. ناگفته نماند که به نظر من بعضی از یافته ها هم حاصل تجربه قرن ها و حتی هزاره های دانشمندان قدیم بوده است که متاسفانه بشر امروز به سادگی آنها را دور انداخته است. من در مورد خودم می توانم اذعان کنم که چشم هایم از مطالعه طولانی در نور نامناسب ضعیف شده بود و قطره هایی که پزشکان تجویز می کردند به کار نمی آمد. مادرم با سرخ کردن و هم زدن زرده تخم مرغ نوعی روغن سیاه رنگ به دست آورد و با مالیدن آن روی ابروی من پس از چند نوبت، مشکل حل شد!”
– “طب سنتی و یا گیاه دارویی اثر بخشی بیشتری داره البته تو بعضی موارد. من که زیاد اعتقاد نداشتم ولی توی شهرستان ما یه اقایی هست که مغازه ی عطاری داره و مغازه پر زرق و برقی هم نداره اما واقعا معجزه میکنه . با اینکه تحصیلات دانشگاهی نداره اما کارش حرف نداره البته اونطور که میگن مطالعه اش زیاده”
برخی نیز معتقدند که نظام دفاعی بدن است که عملکرد خود را ایفا می کند و پزشکی مدرن نقش مهمی ایفا نمی کند:
– “من که شخصا اوضاعم باید خیلی حاد شده باشه که دکتر برم! والا سخت معتقدم که دوره داره و خودش خوب میشه”
به اعتقاد بسیاری، پاسخ گرفتن از طب سنتی است که زمینه ی پذیرش آن را فراهم می کند:
– “چند باری تجربه کردم و جواب نیز گرفتم. خصوصا در مورد سرماخوردگی و سرفه های خشک با شکرگولی (شکر تاقار) شفا گرفتم”
بسیاری نیز به نیروی “ایمان و اعتقاد به شفابخشی” ارجاع می دهند:
– “به نظر من یکی از مهمترین عوامل درمان شدن، اعتقاد بیمار به شفابخش بودن درمانه. اگه کسی واقعا معتقد باشه روشهای سنتی بهترن، این روشها واقعا برای اون مؤثرتر هستند. خود من چند روش من درآوردی برای درمان سرماخوردگی دارم که امروز تأثیری خوبی روم داشتن…”
برخی نیز به تجربه ی مثبت خود در باره ی طب مدرن اهمیت بیشتری می دهند:
– “من بیدرنگ به دکتر مراجعه می کنم اما بعد از تشخیص دکتر شاید از این درمانها استفاده کنم. دلیلش هم گمونم اینه که پدر مادرم هیچ وقت با این جور چیزها ما رو درمان نکردند و همینطور فرانسه کشوریه که با دواهای عالی همون یه ذره اعتقاد به این روشها رو ازم گرفت! پس جواب سوالتون اینه که به نظر من بهتره به پزشک مراجعه کرد چون نشانه های بیماری ممکنه بین چند بیماری مشترک باشه و ما با اونها آشنا نباشیم.”
– و این مثال: “خیلی وقتا واقعا داروها واسه سرماخوردگیم کارساز نیست و این تک سرفه ها فقط با جوشونده های مامان بزرگم خوی می شه” اینو دوستم می گفت.اما راستش من اعتقاد دارم هر کسی بدن خودشو بهتر می شناسه و می دونه که چی واسش کارسازتره! من که فقط پنی سیلین!”
– ” روش عامیانه برای ” درمان ” موثر نیست شاید کمی بیماری رو خفیف تر کنه یا برای پیشگیری مفید باشه اما بطور کامل درمان نمیکنه مثلاً من برای گلو دردم چای پونه میخورم کمی خفیفتر میشه اما تا دکتر نرم و آنتی بیوتیک نگیرم بهبودی اتفاق نـمی افته … استادی داشتم تو دانشگاه که میگفت یک کامیون شلغم که بـخوری تازه میشه یک دونه کپسول آنتی بیوتیک …”
و البته تجربه همچنین در تائید درمان سنتی می تواند نقش داشته باشد:
– ” بستگی به نوع سرماخوردگی داره اگر شدید باشه و گلوم عفونت کرده باشه حتما دکتر میرم اما معمولا سرماخوردگی های ساده را با استراحت، خوردن شلغم (که بسیار مفیده) و سوپ و مرکبات درمان می کنم. گرچه در زمان کودکی بسیاری از دم کرده های سنتی را خورده ام”
– “من طب سنتی رو بیشتر قبول دارم! سوپ درمانی! جوشانده درمانی! بخور درمانی!”
– ” آنچه مهم است تمامی تجربه های پیشنیان ارزش مند است و طبابت آنها نیز براساس تجربه های بسیار شکل گرفته است. اگر علوم جدید بتواند تحقیقاتی روی آن تجربیات انجام بدهد حتما به نتایج جالبی خواهد رسید.”
برخی نیز هر دو دیدگاه را موجه یا قابل طرح می دانند:
– “ما دو دیدگاه متضاد داشتیم: من که معتقد و بسیار مصر به روش علمی هستم، و دیگری که معتقد به طرد نکردن، شانس دادن، ارزیابی و احترام به طب فولکلور بود”.
بررسی اجمالی پاسخ های دریافت شده موید تنوع نگاه خوانندگان سایت اینترنتی نسبت به عملکرد انواع طب مورد بحث می باشد. یافته ها هر چند قابلیت تعمیم ندارند چرا که بر مبنای روش نمونه گیری بدست نیامده اند اما در سطح محدود به پاسخ دهندگان فعلی نیز می توان گفت عوامل موثر بر شکل گیری نگرش مثبت یا منفی افراد نسبت به انواع طب از جمله شامل سن، تجربه ی قبلی، باورها و اعتقادات، و عامل الگوپذیری و یادگیری است. بسامد اشاره ی مثبت به طب مردمی تایید کننده ی این است که در میان جمعیت نمونه ی پاسخ دهنده، طب سنتی حضور نسبتاً پر رنگی دارد و ذکر تجربیات یا برداشت های مثبت از آن قابل توجه است.
فهرست منابع:
References:
– Camazine, S (1986) Zuni Indian medicine: Folklore or pharmacology, science or sorcery? In R.P. Steiner (Ed.) Folk medicine: The art and the science (pp. 23-39). Washington, DC: American Chemical Society. (in matcha)
– Cockerham, W.C. (2001) The Blackwell Companion to Medical Sociology, Oxford: Blackwell Publishing
– Elliott-Binns, C.P. (1986) An analysis of lay medicine: fifteen years later, J R Coll Gen Pract., 36(293): 542–۵۴۴. (http://www.pubmedcentral.nih.gov/articlerender.fcgi?artid=1960659)
– Geneva Foundation for Medical, Education and Research (2004 ): http://www.gfmer.ch/TMCAM/PGCTMCAM-.htm
– Huttford, D.J. (1988) Contemporary folk medicine. In N. Gevitz (Ed.). Other healers: Unortodox medicine in America (pp. 228-264), Baltimore: The Johns Hopkins University Press.
– McGuire, Meredith B. (1988). Ritual Healing in Suburban America (with the assistance of Debra Kantor). New Brunswick, NJ: Rutgers University Press. ) in Richard K. Thomas, (2002) Society and Health, Sociology for Health Professionals, , New York: Kluwer Academic Publishers.
– Subedi, J., and Subedi, S. (1993) The contribution of modern medicine in a traditional system: The case of Nepal. In P. Conrad & E.B. Gallagher (Eds.) Health and Health care in developing countries (pp. 109-121). Philadelphia: Temple University Press (in Matcha).
– Watson, W.H. (1984) Introduction. In W.H. Watson (Ed.) Black folk medicine: The therapeutic significance of faith and trust (pp 1-15). New Brunswick, CT: Transaction Books.
Shirin.ahmadnia@gmail.com