طبیعت و شهر:
مقدمه
در دنیای حاضر شهرنشینی بیش از هر زمانی در طول تاریخ گسترش یافته و بسیاری از عوامل فرهنگی- اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی را متأثر از خود ساخته است. در شهرهای بزرگ فعالیتهای بشری به حدی بر طبیعت اثر گذاشتهاند که نظام عادی طبیعت و ارتباط آن با دما و آب و هوا و گیاهان و جانوران را بر هم زده است، این در حالی است که تعریف طبیعت در منظر شهری هنوز به خوبی درک نشده است. با توجه به الگوی رشد سریع شهرها باید دریافت که فرد شهرنشین از طبیعت و بویژه درختان و گیاهان بیش از پیش جدا شده است.
طبیعت و محیط طبیعی به آن بخش از محیط زیست اطلاق می شود که ساخته و پرداخته دست انسان نباشد. آنچه سبب اطلاق عنوان طبیعی به این بخش از محیط زیست می شود غلبه نیروهای طبیعی در شکل بخشیدن با این بخش از محیط زیست است. امروزه به ندرت می توان آنچه طبیعت نامیده می شود، مشاهده کرد. محیطهای طبیعی کنونی محیطهایی هستند که روزگاری مورد دستکاری و استفاده انسان قرار گرفته و سپس به حال خود رها شده اند. در محیطهای مذکور پس از رهایی از دست انسان، نیروهای طبیعی مجددا فعال شده و در نتیجه کنش و واکنش نسبت به یکدیگر به تناسب قابلیهای محیط چشماندازی را بوجود آورده اند که در آن نیروهای طبیعی نقش غالب را بر عهده دارند. متاسفانه امروزه گسترش تکنولوژی و تغییر نگاه به طبیعت سبب مداخلههای غیرمسئولانه آدمی به حریم گسترههای طبیعی شده است. تمامی تخریبها و تباهیهایی که توسط انسان بر پیکرده طبیعت وارد شده در نهایت به از بین رفتن تعادل مطلوب موجود در محیط زیست منجر خواهد شد.
استورات میل بیان می کند که: «پیروی از طبیعت اصل بنیادین اخلاقی در بسیاری از مکتبهای به شدت نحسین شده فلسفی بوده و دخالت در طبیعت، دخالت در کار خدا محسوب می شده است». وی همچنین با ارئه دو معنا از طبیعت، پیروی و الگوبرداری از آن را عاملی نامعقول و غیر منطقی می داند. طبق گفته میل « کلمه طبیعت دو معنای اصلی دارد: یا به معنی نظام اشیاء به انضمام مجموعه تمام خصوصیات آنهاست یا به معنی چیزها آن طور که هستند و فارغ از دخالت بشر. در ارتباط با مفهوم اول این عقیده که انسان باید از طبیعت پیروی کند بی معنی است، زیرا بشر هرگز توان آن را ندارد که جز پیروی از طبیعت کاری کند. تمام اعمال او از طریق یک یا بسیاری از قوانین فیزیکی یا فکری طبیعت و در اطاعت از آن صورت می گیرد. در مفهوم دوم نیز عقیده ای که می گوید انسان بایستی از طبیعت پیروی کند، یه به عبارتی شیوه خود به خودی اشیاء را الگوی اعمال ارادی خود قرار دهد به همین اندازه غیر معقول و غیر منطقی است». چارلز تیلور از جمله اندیشمندان زیستمحور است که عقیده ای کاملا متفاوت نسبت به میل دارد. وی احترام بسیاری برای طبیعت قائل است و اندیشمندی زیست محور است که در نقطه مقابل انسان محوری قرار می گیرد. چنین دیدگاهی متضمن قائل شدن ارزش ذاتی برای طبیعت و در نظر گرفتن جایگاه اخلاقی مستقل برای اجزای آن است. به این معنا که اعتبار و ارزش آنها در گرو میزان سودبخشی به انسان نباشد (بمانیان و احمدی، ۱۳۹۳: ۳۵-۳۴)
اسپیرن نیز در کتاب «زبان منظر» خویش بیان میدارد که « برای به وجود آوردن رفتاری جدید و مدلی نوین در شهرها، باید شهر جزئی از طبیعت جلوه داده شود و بر اساس آن طراحی گردد. شهرها، حومه شهرها و ییلاق باید همگی به منزله واحدی انگاشته شود که در دستگاه طبیعت در حال تکامل است و هر بوستان و ساختمانی باید به همین منوال باشد. ارزش اجتماعی طبیعت را باید تأیید و تصویق کرد و قدرت آن را مهار نمود، نه اینکه در برابرش ایستادگی و مقاومت کرد، طبیعت مانند باغها باید در شهرها رواج داده شود نه اینکه مقهور و رام گردد» (همان: ۳۷).
منظر طبیعی درشهرها:
در یک نگرش منظر طبیعی منظری تعریف میشود که عاری از حضور انسان باشد (طبیعت بکر و دست نخورده) و برعکس در نگرش دوم، اعتقاد بر این است که زمانی منظر طبیعی زنده و پویا خواهیم داشت که انسان در آن حضور یابد و در شکل دهی به آن دخالت داشته باشد. بنابراین از یک سو می توان منظر طبیعی را منظری دانست که “تحت تأثیر فعالیتهای انسانی قرار قرار نگرفته است و تمام موجودات زنده و جلوههای طبیعی آن همچنان آزادی تغییر و جابجایی داشته باشند. منظر طبیعی ممکن است صرفا شامل جلوههای طبیعی غیر زنده یا موجودات زنده یا هر دو باشد. مکانی که برای مدت تاریخی بسیار طولانی تحت کنترل جریانهای طبیعی بوده و به دور از کنترل و دخالتهای انسانی باشد. در واقع منظر طبیعی روایتی است از تأثیر متقابل نیروهایی که آن را خلق کرده اند. صفحات و بستر آن قبل از حضور و وجود انسان گسترده شدهاند. با وجود اینکه یافتن مکانی در زمین که تحت تأثیر حضور انسان قرار نگرفته باشد تقریبا غیر ممکن است، هر مکانی که به حال خود رها شود و فعالیتهای انسانی از آن برچیده شود می تواند به منظر طبیعی خود بازگردد. واژه نیمه طبیعی به منظور توصیف منظرهایی که هم تحت تأثیر نیروهای طبیعت هستند و هم فعالیتهای انسانی در تغییر چهره آنان مؤثرند، اطلاق می شود. در تقابل با این نگرش، دیدگاه دیگری منظر طبیعی را در ارتباط تنگاتنگ با انسان تعریف می کند و به طرح این پرسش میپردازد که آیا می توان عمدا محیط را به گونه ای تغییر داد که شایستگی بیشتری برای انسان و سایر موجودات زنده جهان داشته باشد؟ (بمانیان و احمدی، ۱۳۹۳: ۲۰-۱۹)
فضای سبز شهری از دیدگاه شهرسازی در برگیرنده بخشی از سیمای شهر است که از انواع پوشش های گیاهی تشکیل شده است و به عنوان یک عامل زنده و حیاتی در کنار کالبد بی جان شهر، تعیین کننده ساخت مورفولوژیک شهر است. ارتباط بین گیاهان و روند زندگی و چرخه حیات و عملکردشان در تولید اکسیژن و جذب گازکربنیک مجموعه عواملی است که، علاوه بر تأثیر مستقیم گیاهان روی منظر شهری، بر کیفیت زندگی شهری در سطوح مختلف مؤثرند. شهر ارزندهترین دستاورد هنری انسان است و هماهنگی میان فرهنگ و طبیعت بر غنا و کیفیت شهر میافزاید. طبیعت و گیاهان ساحتی از منظر شهری هستند که شامل توجه به خرداقلیم برای آسایش ذهنی و بصری شهروندان می شوند که به علاوه از جمله مؤلفههای شکلدهی به ادراک عرصه عمومی شهر هستند. سابقه زندگی انسان در رابطه تنگاتنگ با محیط طبیعی قبل از زندگی در شهر و شناخت کامل مردم از خصوصیت و کیفیت گیاهان تأثیر فراوانی در عرضه گیاهان در عرصه شهر شد. این پرسش که شهر به چه میزان گیاه برای رسیدن به حد قابل زندگی نیاز دارد، برای شهر و در شرایط مختلف باید پاسخ داده شود.
جایگاه درختان در منظر شهری
سالها پیش استفاده از گیاه و درخت در شهر فقط از جنبه زیباییشناختی مورد توجه قرار میگرفت. بدین معنا نقش گیاهان در گوناگونی و تنوع بصری، ایجاد نظم فضایی و عملکرد به عنوان بخشی از مبلمان شهری، حائز اهمیت بود. در حال حاضر نیز به علاوه جنبه های دیگر می توان در عرصه طراحی و زیباسازی منظر شهری نیز از درختان و گیاهان بهره جست.
سه نوع استفاده از درخت در طراحی شهری وجود دارد:
۱. به عنوان عنصر تندیسگونه یا نظم دهنده فضایی در شهر
۲. به عنوان عنصر ایجادکننده فضا در شهر
۳. به عنوان پوشش ضخامت عمودی و افقی بنا در ترکیب با دیگر عوامل طبیعی چون نور و سایه که از عوامل مهم به شمار میآیند.
حجمی را که یک درخت در شهر ایجاد می کند قابل توجه است. قابلیت پوشش مناظر مشخص و محصوریت فضایی آن باارزش است. منظر حاصل زیر چتر درختان به فضا نظم میدهد و پرسپکتیو خاصی را، با توجه به مقیاس و فاصله، فراهم میآورد و حس مکان را در بیننده القا می کند. وجود درخت حتی در فضای کوچک احساس فضای بزرگتری را تداعی میکند. از این خصوصیت در حیاطهای مرکزی کوچک در خانههای سنتی در اطراف کویر در ایران با کاشت یک درخت استفاده میشد (سیروس صبری، همان: ۲۰۹-۲۰۸).
به علاوه نوع پوشش گیاهی یک منطقه می تواند بیانگر نوع تشخص و حتی هویت آن منطقه یا محله باشد. نوع و تراکم پوشش گیاهی موجود در یک منطقه از شهر و نظم و محلهای حضور آن می تواند حال و هوای متفاوتی به آن بخش بدهد. به عنوان مثال ما محله یوسف آباد تهران را به واسطه درختان سر به فلک کشیده خیابان اصلی اش و همچنین خیابان ولیعصر را به خاطر درختان چنار در امتداد دو سوی این خیابان می شناسیم. این نوع پوششهای گیاهی اگر متناسب با اقلیم منطقه باشد، به تشخص یک محله به عنوان بخشی از شهر نیز کمک خواهد کرد. ” هر منطقه پوشش گیاهی خاص خود را دارد که با حضور در محلات شهر، چهره آنها را از محلات سایر شهرها متمایز می کند. گاه حتی شهری را به کمک پوشش گیاهیاش می توان تشخیص داد. چنانکه شیراز را با سروهایش می شناسند. پوشش گیاهی حتی اگر نتواند یک شهر را شاخص گرداند، حداقل می تواند معرف منطقه ای باشد که به آن تعلق گرفته است. همانطور که در شهرهای مناطق گرمسیر انتظار دیدن نخل را داریم و در محلات شهرهای شمالی کشور به دنبال مرکبات می گردیم. پوشش گیاهی خاص هر منطقه نه تنها به آن تشخص می بخشد، بلکه به دلیل هماهنگی با محیط نیاز به حداقل نگهداری را دارد و در این شرایط حداکثر بازده و ماندگاری را خواهد داشت” (قاسمی اصفهانی، ۱۳۸۳: ۲۳۰-۲۳۱). بایستی هر چه بیشتر در شهرها و محله هایمان به پوشش گیاهی و عوارض طبیعی که عاملی مهمی در تمایز و تشخص شهرها توجه کنیم، چراکه امروزه روند شبیه شدن شهرها و محله ها به یکدیگر چنان شتابی پیدا کرده که این شاخص ها در معرض نابودی قرار گرفته اند.
از جنبه معماری منظر، ارزش گیاهان بیش از کیفیت بصری آنهاست. عملکرد بومشناسانه درختان در ایجاد کیفیت زندگی شهری حائز اهمیت بسیار است. عملکرد گیاهان در زمینه کنترل اقلیم، مهندسی محیط و حتی عملکرد معماری امروزی، برای ایجاد محیط مطلوب در شهر، بر کیفیت استفاده از محیط انسانساخت مؤثر است.
گیاهان در مواردی چون ایجاد اقلیم خرد، جذب تابش پرتو خورشید، تأثیر در باد و حتی جذب بارش در ایجاد محیط مناسبتر برای استفاده کنندگان ضروریاند. عمل فتوسنتز در ایجاد اکسیژن و تلطیف هوا اهمیت بسزایی دارد، گیاهان همچنین با عنوان سطوح نرم عمل کرده و سر و صدا را جذب می کنند. نوای پرندگان و وزش باد از میان برگ درختان به ایجاد صدای مطلوب در محیط شهری کمک می کند. ” استفاده معمارانه از گیاهان با مهمترین عملکردشان که ارتباط بین بناهای بلند با مقیاس انسانی پیاده است، آغاز می شود. در این زمینه باید به رشد درختان تا حد تکامل توجه نمود و از درختان هممقیاس با محیط انسانساخت استفاده کرد” (سیروس صبری، همان: ۱۲۸).
عملکرد درختان و گیاهان به عنوان عناصر معماری در شهر عبارتند از:
-تعریف فضایی و حجمی: درختان به عنوان عنصر دیوار، سقف و ستون در محیط شهری مورد استفاده قرار میگیرند،
-عناصر پوششی: درختان و گیاهان می توانند مناظر نامناسب را بپوشانند،
-امتداد: درختان می توانند حس امتداد داشتن را در محیط شهری القا نمایند. در بسیاری از شهرهای جهان، درختان اطراف خیابان، علاوه بر اینکه فضایی مناسب برای عبور عابر پیاده ایجاد می کنند، با ایجاد خرد اقلیم آسایش محیطی را فراهم می آورند. درختان حس امتداد داشتن را نیز در خیابان القا می کنند،
-عناصر مجسمهگونه: درختان می توانند به عنوان عناصر مجسمه گونه در محیط شهر، مراکز فعالیت را مشخص نمایند. حتی در روستاهای ایران اینگونه استفاده نمادین از درختان تازگی ندارد،
-کنترل منظر: قرارگیری درختان در جوار عناصر فضای باز از جمله مجسمه می تواند در محیط مطلوب، زمینه را برای نمایش این عناصر فراهم آورد. در ضمن، پوشش برخی از بناها به جذابیت بصریشان در محیط میافزاید. همچنین، درختان چارچوب منظر را در شهر بوجود میآورند که تأکید کننده است. امروزه استفاده از درختان برای تأکید ورودی به ساختمان یا خوانایی فضایی معمول است. گیاهان و درختان در ایجاد مناظر نرم در منظر شهری نقش اساسی دارند،
-حس محیط: گیاهان در ایجاد احساس در استفادهکنندگان از محیط تأثیر بسزایی دارند. ایجاد احساس بهار و تأکید این احساس در محیط شهری را فقط می توان از گیاهان انتظار داشت. در ضمن، ایجاد یک محیط طبیعی در شهر با کیفیت شهری، مردم را بیشتر با طبیعت و احساس آرامش حاصل از آن در ارتباط قرار میدهد. (همان: ۱۳۰-۱۲۹).
منظر درختان در شهر و در فصول مختلف بر برداشت حسی افراد از محیط شهری تأثیر بسزایی دارد. در فصل زمستان نیز با توجه به در اختیار نداشتن شکوفههای بهاری و همچنین منظره سبز و رنگارنگ درختان در فصول تابستان و پاییز، می توان از رنگ کردن و استفاده از نورهای مختلف در لابلای شاخ و برگ و یا محیط اطراف درختان بهره گرفت. بدین ترتیب درختان هر چه بیشتر به چشم میآیند و بر نقش فزاینده آنها در زندگی انسان تأکید خواهد شد. نورپردازی در شب موجب جلب توجه مردم به درخت می شود و البته محل قرار گیری چراغ، زاویه و میزان نور، نوع چراغ و همچنین رنگ نور باید تعریف شده باشند.
باید اذعان نمود درختان بیش از سایر گیاهان در رابطه با شهر اهمیت مییابند. چمن سطح نرم و مکانی برای استراحت و تفریح در شهر ایجاد می کند، بوته ها نظم فضایی را در شهر پدید میآورند و با قرار گرفتن در گلدان یا باغچههای کنار خیابان و پیاده رو بر زیبایی فضاهای شهری میافزایند، ولی درختان مانند یک بنای ساخته دست انسان در شهر ایجاد فضا می کنند و در تعریف فضایی شهر نقش ارزشمندی را ایفا می کنند. ” درختان، به علت اندازه و بزرگ بودن، دوام و نقش بومشناسانه آنها در پاکیزگی هوا و تنظیم شرایط اقلیمی و محیطی از عوامل ثابت در شهر هستند. درختان خود را با شرایط محیطی شهر سازگار کرده و غنا و تنوع ایجاد می کنند” (همان: ۲۰۷-۲۰۶).
درختان همچنین می توانند عناصر مهمی در خلق و تقسیم فضا باشند. در تقسیم فضا درختان لبه پیادهرو که در حد فاصل پیادهرو و خیابان قرار گرفته اند، از نظر فضایی پیاده را از خودرو جدا میکنند. حرکت موازی و عمودی و تکرار تنه درختان، این جدایی را تداعی می کند.
گذشته از تقسیم بندی سطح خیابان، درختان چنین قابلیتی دارند که تقسیم بندی عمودی را در ارتفاع بوجود اورند. با چتر وسیع و برگ فراوان، درختان سطح جالبی را در خیابان ایجاد می کنند. این خصوصیت تقسیم فضایی یا بافت نیمه شفاف و توری برگ، خصوصا در خیابانهایی که بنای جدارهای آنها بلندمرتبه است و از نظر مقیاس با انسان، رابطهای برقرار نمیکند، در بوجود آوردن یک منظر موفق شهری بسیار ضروری به نظر میرسد. در نهایت، درختان می توانند مقیاس فضای عمومی شهر را متحول کنند (همان: ص ۱۸۰-۱۷۹).
به عنوان مثال در خیابان ولیعصر تهران درختان جداره ای طبیعی و با مقیاس انسانی تشکیل دادهاند. خیابان ولیعصر با وجود درختان و با بهرهگیری از مبلمان و طراحی خلاقانه شهری توانسته فضای به نسبت مناسبی را برای پیاده ها فراهم آورده است. خیابان ولیعصر فضای شهری پویایی است که خاطرات شهروندان تهرانی در آن شکل گرفته است. این خیابان با توجه به قرار گرفتن طیف وسیع و متنوعی از کاربریها در مجاورت آن، از جمله امکان حرکت روان پیاده، فضای سبز، جریان آب و وجود مناظر طبیعی، محیط شهری سرزنده و با نشاطی را بوجود آورده است. مراکز فرهنگی، فراغتی، آموزشی و هنری همچون کافه ها و کافی شاپها، تئاتر شهر، هنرستان موسیقی، مراکز خرید و … با قرار گرفتن در این مسیر امکان تولید و بازتولید بسیاری از روابط اجتماعی را فراهم می آورند و هر یک به نوبه ی خود شکل دهنده به سبک و شیوه ی زندگی خاص هستند و سلایق و ذائقه های ویژه ی خود را ایجاد می کنند (درگاهی، ۱۳۹۳: ۸۳-۸۲).
استفاده از درخت در یک فضای تعریف شده و محصور همچون خیابان تأثیر بیشتری دارد. درخت در چنین فضایی نقش تعیین مقیاس را بر عهده میگیرد. اگر فضای محصور، ابعاد بزرگی داشته باشد، با نقشی که در سطح شهر بازی می کند، به سختی می توان چنین فضایی را محصور نامید. این نمونه فضای وسیع در شهر، احساس رهایی و بازگشت به طبیعت را بوجود میآورد. محصوریت با درخت، از کیفیت دیگری برخوردار است. احساس رهایی از قید و بند شهر و بازگشت به طبیعت، حاصل این ادراک است.
حضور چتر درختان در کاهش رشد جرائم نیز تأثیر بسزایی دارد. گیاهان عامل طراوت و شادابی محیط هستند. حفظ مطلوبیت و زیبایی های طبیعی و نوع پوشش گیاهی فضاهای عمومی شهری می تواند بر میزان امنیت فضاها مؤثر باشد. اگر فردی احساس کند که دیده می شود و تحت نظارت و کنترل محیط قرار دارد، ترس از محیط برایش برداشته شده، در نتیجه با آرامش و اطمینان خاطر بیشتری از فضا استفاده می نماید (مدنی پور، ۱۳۸۷: ۲۰۳-۲۰۲).
جمع بندی:
پیشرفت های سریع و روزافزون تکنولوژی و تغییر نگاه به نوع مداخله در طبیعت و منظر طبیعی به منظور گسترش شهرنشینی و پاسخگویی به نیازهای زندگی امرزوی، موجب شده تا شهرها از یک سو ارتباط منطقی و مأنوس خود را با طبیعت و مناظر طبیعی که مهترین ثروت بشری هستند، از دست بدهند و از سویی دیگر دچار تنزل کیفی شوند. باید دانست کیفیت زندگی در شهر ارتباط مستقیمی با کیفیت منظر شهری دارد. کپنهاک بارها به عنوان دارا بودن بالاترین کیفیت زندگی شهری انتخاب شده است. ارتباط شهر با طبیعت در این نگرش مثبت به شهر، تأثیر بسزایی داشته است. پارکهای وسیع و لبه های آب که محل مراودات فرهنگی شده، توان اجتماعی شهر را بالا برده اند.
رویکرد اکولوژی منظر در نتیجه به خطر افتادن پیوند میان شهر و طبیعت و تنزل یافتن کیفیت زندگی آدمی، شکل گرفته است. این رویکرد از دیدگاههای متأخر در زمینه چگونگی و فرآیند مداخلات انسان در طبیعت برای تأمین نیازهای انسانی است و به دنبال ارائه تعاریف جدید از نوع ارتباط میان انسان و طبیعت و راهکارهای حفظ و احیای تمامی ارزشها و سرمایههای طبیعی این مناظر است. این نگرش که یک رویکرد کلنگر است، بر ارزیابی تمام ویژگیهای موجود بستر، اعم از ویژگی های اکولوژیکی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بستر و طراحی و برنامهریزی منطبق با این ویژگیها تأکید دارد. در رویکرد اکولوژی منظر اعتقاد بر این است که هر آنچه از سرمایه های طبیعی بستر باقی مانده است، میبایست با برنامهریزی و مدیریت سازگار حفاظت شود. همچنین لازم است شرایط مناسب برای بوجود آمدن اکوسیستمهایی مشابه با اکوسیستمهای طبیعی که توسط انسان نابود شده، فراهم نمود و کیفیت طبیعی بستر را گسترش داد. ارتقاء کیفیت مناظر و گسترههای طبیعی در نهایت به بهبود کیفیت شهرها و ارتقاء کیفیت زندگی انسان میانجامد.
دیدگاه اکولوژی در جستجوی ما برای بقا، توفیق و رضایت خاطر، ابزاریست که نمی توان قیمیت برای آن متصور شد. این دیدگاه به انسانی که خواهان آن است تا انزیم زیست سپهر و سرپرست آن باشد، راه را نشان دهد تا شایستگی خلاقه رابطه انسان – محیط را بگسترد و طراحی با طبیعت را تحقق بخشد. (بمانیان و احمدی، ۱۳۹۳: ۵۵)
منابع:
بمانیان، محمدرضا؛ احمدی، فریال. طراحی و اکولوژی منظر: مقدمه ای بر اصول و روشها، تهران، هنر معماری قرن، ۱۳۹۳
درگاهی، ملیحه. فصلنامه مطالعات سبک زندگی، سال سوم، شماره ۹ و ۱۰، ۱۳۹۳: ۹۳-۷۵
سیروس صبری، رضا. طراحی منظر شهری، تهران، هنر معماری قرن، ۱۳۹۳
قاسمی اصفهانی، مروارید، اهل کجا هستیم ( هویت بخشی به بافت های مسکونی)، تهران، روزنه، ۱۳۸۳
مدنی پور، علی. فضاهای عمومی و خصوصی شهر، فرشاد نوریان، تهران، شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری، ۱۳۸۷
Email:malihedargahi@yahoo.com