در این نوشتار، مقالهی دیگری از کتاب سه نگاه به مسئلههای موجود در سه ساحت «فرهنگ»، «روایت» و «پژوهش» جنگ/ دفاع مقدس (فرانک جمشیدی و علیرضا کمری، ۱۳۹۸، تهران: سورهی مهر) را معرفی میکنم با عنوان «ناکارآمدی طرح یکسانسازی مزار شهدا (اهمیت و ضرورت مطالعهی مزارات شهدا، فواید و دستاوردها، هشدارها و توصیهها»، صص۱۷۳-۱۸۵).
لازم میدانم تصریح کنم که این مقاله، نخستینبار سال ۱۳۷۷، در نهمین شمارهی نامهی پژوهش (ویژهی دفاع مقدس) با عنوان «راز مزار» چاپ و منتشر شد. اما به روال پیروی از سنت بندگیکردن «من قال/ چهکسگفت»، به جای «ماقال/ چهچیزگفت»، محتوای این مقاله، بهرغم درستی و سنجیدگی، چندان که باید توجهی در میان مسئولان امر برنیانگیخت، جز معدود اهلنظر و خصوصاً دانشجویان با علایق بینارشتهای که البته همین مختصر نیز، پایه و مبنای چند نشست و پژوهش و مقاله شد. از این دایرهی محدود که بگذریم، طرح یکسانسازی مزار شهدا در استانهای متعدد با اُفتوخیزهایی انجام و اجرا شد و ادامه یافت تا اینکه سال ۱۳۹۷، سخنان مقام رهبری هنگام بازدید از مزار شهدا، مبنی بر اهمیت و ضرورت حفظ این مزارات به همان شکل و ساختاری که هستند، مجریان این طرح را واداشت تا از سرِ تظاهر و تشبّه و تقرّبجستن، دادسخن کنند در حکمت کلام رهبری، چندانکه گویی نخستینبار است میشنوند!
نوشتههای مرتبط
موضوع علیرضا کمری در مقالهی «ناکارآمدی طرح یکسانسازی مزار شهدا …»، مزارات و بناهای آرامگاهی شهدا و مناسک مربوط به آن است که وی آنها را مولود پدیدهی اجتماعی گستردهای به نام «جنگ هشتساله» میداند؛ پدیدهای که بهزعم کمری ـ در مقالهی دیگری از همین کتاب سه نگاه … ، با عنوان «مطالعهی نشانهشناختی جنگ/ دفاع مقدس» (صص ۱۳۹-۱۷۳)ـ به محض وقوع، تبدیل به نشانه میشود و معرض خوانش و فهم ما قرار میگیرد. در نتیجه، ما امکان خوانش و فهم «خود واقعه» را نداریم، بلکه آنچه در اختیار ماست، «نشانههای پدیده» یا «پدیدهی نشانهایشده» است. بنابراین، روایت ما از واقعهای به نام «جنگ» به کمک نشانههای متعدد صورت میگیرد؛ از جمله نشانههای نوشتاری (نظیر آنچه در قالب دیوارنوشتهها، تابلونوشتهها، سربندنوشتهها، لباسنوشتهها، ماشیننوشتهها، ابزارنوشتهها، سلاحنوشتهها و … دربارهی جنگ میخوانیم)، نشانههای تصویری یا دیداری (از جمله نقاشیها و پوسترهای جنگ)، نشانههای شنیداری (نظیر موسیقی جنگ)، نشانههای کلامی (نظیر مداحیهای جنگ، مکالمات بیسیم یا مجموع شفاهیات دیگر دربارهی جنگ)، نشانههای کلامی ـ دیداری (نظیر مجموع مستندات جنگ)، نشانههای کلامی ـ دیداری ـ جسمانی (نظیر تئاتر جنگ)، نشانههای رفتاری (نظیر آداب و آیین و مناسک مربوط به جنگ) و نشانههای حجمی (نظیر بناها و تندیسهای مربوط به جنگ).
علیرضا کمری بر آن است که گستردگی این نشانهها، علاوه بر آنکه ناظر بر پهنا و دامنه و ژرفای جنگ است، حکایت از پیچیدگی آن میکند. با این ملاحظه، گویی نشانهها هر یک عهدهدار بازنمایی بخشی از ابعاد و ویژگیهای این پدیدهاند. بنابراین، ظهور و بروز هر دسته از نشانهها را، از آن حیث که بیانگر بازخلق یا بازآفرینش جنگاند، باید جدی گرفت و از سر اعتنا و درنگ به آنها نگریست. ضمناً به این نکته توجه باید کرد که این نشانهها، در عین اینکه «برجوشیده و برآمده»ی جنگاند، سپس بهمثابه شکل بازتولیدشدهی جنگ، حیات آن را بهشدت از خود متأثر میکنند. این تأثیرپذیری را آنگاه باید در آنچه ادبیات و هنر و فرهنگ برخاسته از جنگ تلقی میشود، جستوجو کنیم.
علیرضا کمری در این مقاله، در تبیین چرایی مسئلهشدگی موضوع مزارهای شهدا، غلبهی اکنونزدگی بر سیاستهایی را که مسئولان امر در اینباره اتخاذ کرده و میکنند، نشانه میگیرد و آن را مانعی جدی میداند بر سر راه اینکه راهکارها و رهیافتهای پیشنهادی آنها برای مزارات شهدا موجب حفظ هویت این مکانها و نیز حفظ اصالت اَسنادی و اِسنادیشان شود. وی تصریح میکند که عدموقوف بایسته و فراگیر تصمیمگیران و مجریانِ طرح یکسانسازی به اهمیت مزارات شهدا، عامل اصلی دگرگونسازی مزارات بوده است، حال به هر دلیل (اعم از مرمت یا رعایت ظواهر و زیبایی و یا حتی رفاه حالِ مردم و تسهیل آمد و شد زائران) و یا به هر میزان که این دگرگونی صورت گرفته باشد (اعم از ایجاد دگرگونی در ماده و مصالح و هیئت کلی مزارات یا شکل اصلی و اولیهی آنها یا فضایی که این مزارات در آنجا قرار داشتهاند).
علیرضا کمری هرگونه سیاستگذاری بهینه برای مزارات شهدا از سوی مسئولان را مستلزم سه چیز میداند؛ (۱) آگاهی آنها به آسیبشناسی مادی و غیرمادی این مزارات، بهگونهای که شکل اولیه مزارات بر هم نریزد و تنوع باورها و نگرش خانوادهها و منسوبان شهدا در «بنا» و «بود» آنها رعایت شود، (۲) هوشمندی آنها در تبدیل اینگونه مکانها به یک مجموعهی فرهنگی پویا و زنده در جهت ترویج این فلسفهی فکری که «شهادت، حیات است» و، در عین حال، بطنِ تپندهی فرهنگ و تاریخ این مرز و بوم از حیث حیات و حرکت آفرینی است، (۳) پرهیز جدیشان از بهرهبرداری مرئی و نامرئی از مزارات شهدا بهعنوان محمل و بهانهای برای مُحق جلوهدادن جمعیتی خاص و انکار دیگران در کشاکشهای سلیقهای و نگرشی، خصوصاً سیاسی،
علیرضا کمری در این مقاله میکوشد نشان دهد که چرا مسئلهی مزارها و بناهای یادبودی شهدا و مناسک مربوط به آن، یک مسئلهی اجتماعی است. دلایل سهگانهی وی، که میتوان از بحث ایشان استنباط کرد و بیشتر ناظر بر وجوه اهمیت اینگونه مکانهاست، عبارتاند از:
(۱) مزارها و بناهای یادبودی شهدا و مناسک مربوط به آن، پدیدآورنده و استمراربخش پارهای مهم از کردارها، عملکردها، ارزشها، باورها و اندیشههای اجتماعی جنگاند که ما از آن به «فرهنگ جنگ» یاد میکنیم.
(۲) بُنلاد مزارها و بناها و مناسک مربوط به شهدا، مقاومت در برابر غفلت و فراموشی، و زندهداشت/ پاسداشت/ نکوداشت/ بزرگداشت یاد واقعه است، آنسان که آیندگان بدانند واقعه چه بوده است. به همین سبب، نامیدن این بناها و مزارها به «یادگاهها»، «یادجایها» و «یادِستانها»، و نیز نامیدن مناسک مربوط به آن، به «مراسم یادبود»، تعابیری موجه و مناسب است.
(۳) مزارها و بناها و مناسک مربوط به شهدا، پژوهستانهای بالقوهاند؛ پژوهستانهایی که این امکان را فراهم میآورند تا این مکانها و آیینهای مربوط به آنها از ابعاد گوناگون کاویده و مطالعه شوند. (چون در سایتنوشتهی «پژوهستانی به نام مزارات شهدا»، اعمّ این ابعاد و مصادیق هر یک از آنها و نیز عناوین طرحهای پژوهشی که ذیل این موضوع قابلیت انجام و اجرا دارند، بهتفصیل آمده، از تکرار آنها پرهیز میکنم).
من در این معرفی، از مزارات شهدا بهمثابه رخدادی گفتمانی یاد کردم، به این دلیل که گمان میکنم تحقق آرزویی که گویی علیرضا کمری در سطر سطر مقالهی «ناکارآمدی طرح یکسانسازی مزار شهدا …» دنبال میکند، مزارات شهدا را واقعاً به یک رخداد گفتمانی مبدل میسازد؛ رخدادی که عهدهدار تولید، مدیریت، جهتدهی و سامانهسازی پرشمار اشکال همپرسگی در ایران پساجنگ است. آن آرزو، که ادعا دارم از ورای مقالهی یادشده استنباط میشود، این است: تأسیس مراکز و مؤسسات و نهادهای آموزشی، پژوهشی، مطالعاتی در کنار بناهای آرامگاهی و مزارهای شهدا با فضاهای تخصیصی مناسب برای (۱) تدریس روشهای تحقیق درباب مزارات، (۲) استقرار تورهای تحقیقی ـ دانشجویی با هدف آشنایی هرچه نزدیکتر دانشجویان با این جامعهی تحقیق، (۳) برگزاری کارگاههای آموزشی در محل مزارات با هدف تعلیم و تربیت دانشجویان مقاطع کارشناسی و کارشناسیارشد و دکترا که احتمالاً تمایل داشته باشند پروژههای تحقیقاتی خود را دربارهی موضوع مزارات انتخاب کنند، (۴) احداث کتابخانهای غنی با محوریت آرامگاهپژوهی، مزارپژوهی، قبرستانپژوهی، گورپژوهی، مرگپژوهی، و سایر موضوعات مرتبط، (۵) تأسیس دفاتر مشاوره و طراحی و انجام و اجرای پروژههای پژوهشیِ میدانی و کتابخانهای و … در باب مزارات، (۶) و …
با وقوع این رخداد گفتمانی قابلپیشبینی است که در سالهای آینده صاحب سرمایهای غیرمادی باشیم مشتمل بر تعداد قابل توجهی پژوهشگران کارآمد و ورزیده در حوزهی مسائل و موضوعات مرتبط با مزارات شهدا، پرشمار پژوهشهای دقیق و ژرفکاوانه درباب مزارات، ادبیات نظری بهروز درباب مزارات همراه با استراتژیهای تحقیقی روزآمد و، مهمتر از همه، حیات و نشاط واقعی که دانشگاههای بیروح ما بسیار به آن نیازمند است.