انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ضرورت‎های پرداختن به وجه شهری بحران آب

جهت طیف‎بندی بحران کنونی آب در کشور راه‎هایی متعدد وجود دارد. می‎توان بحران را در سطوح مختلف مانند ملی، منطقه‎ایی، سیاسی، جغرافیای یا جنسیتی، و نیز سطوح تحلیلی دیگری مورد بررسی قرار داد. نوع تحلیل و نگاه به مسئله، به نوع خاصی از فهم بحران کمک کرده و متعاقباً انواع دیگر تحلیل و فهم مسئله را به محاق می‏برد. نگاهی به پژوهش‎های صورت گرفته نشان می‎دهد که اغلب این تحقیقات، از سویی بر روی بحران آب در سطح زیستگاه‎های طبیعی و روستاها و نه شهرها متمرکز بوده و از سوی دیگر بر وجه فناورانه و طبیعی و نه فرهنگی/ انسانی بحران تاکید داشته‎اند. این در حالی است که بحران آب در ایران، تجانس و هماهنگی خاصی با افزایش جمعیت و نیز شهری‎شدن جمعیت ایران دارد. گسترش شهرها و تامین نیازهای شهری، اعم از غذا و آب و نیز فرهنگ مصرفی که پیامد شهری شدن در ایران است، سرآغاز طرح‏های انتقال آب و پسآمدهای آن بود که نمونه‎های آن را در اسناد دوران پس از مشروطه درمورد لزوم طرح‎های انتقال آب به تهران یا اصفهان می‎توان ملاحظه نمود. (مقاله روزنامه طوفان در ۱۳۰۰ جهت ممانعت از استفاده کشاورزی رودخانه جاجرود، شماره‎ی مدرک:۸۳/۴/۸/۲۰/۴) (عریضه میرزا مهدی‌خان مقدالملک جهت ازدیاد حق‎آبه رودخانه کرج به تهران۱۲۹۴، شماره سند: ۶۲/۳/۷/۳۱۷۶)

بر اساس آخرین داده‎های سرشماری در سال ۹۵ جمعیت ایران اکنون از مرز ۸۰ میلیون نفر عبور کرده است. این در حالی است که در سال ۱۲۸۰ شمسی کل جمعیت کشور حدود ۵/۷ میلیون نفر برآورد شده است. جمعیت روستایی ایران اکنون حدود بیست میلیون و جمعیت شهری ایران از مرز ۵۹ میلیون نفر عبور کرده است.( سالنامه آماری، ۱۳۹۵: ۷-۸) این روند، یعنی هجوم به شهرها همچنان امری در حال شدن است. در حالی که بر اساس داده‏های همین مرکز در سال ۱۳۵۵ تعداد خانوار و جمعیت روستاییان از شهرنشینان بیشتر بوده در سال ۱۳۹۵ تعداد خانوارهای شهری، دقیقاً سه برابر خانوارهای غیرشهرنشین اعم از روستاییان و عشایر می‎باشد. ( همان: ۱۱) نیز تعداد شهرهای کشور از ۲۰۱ شهر در سال ۱۳۳۵ به ۱۲۴۵ شهر در سال ۱۳۹۵ رسیده است. ( همان: ۲۸) جامعه‎ی ایرانی از این جهت به سرعت در حال شهری شدن است و شهر و زیست‎شهری مستقیم و غیرمستقیم تاثیر بسزایی در پیدایی بحران آب در ایران داشته است. کلیه این داده‎ها، ضرورت پرداخت بر وجه مکانی مغفول مانده در پژوهش‎های زیست‎محیطی را بر ما آشکار می‎کند. اما همین ضرورت را می‎تواند محدود و مشخص‎تر کرد چرا که وضعیت در برخی از شهرهای ایرانی، بسیار بحرانی است. در این مورد می‎توان به شاخص اضطراب آبی مالین فالنمارک اشاره نمود. بر اساس این شاخص:

۱) مناطقی که سرانه آب آنها ۱۷۰۰ متر مکعب در سال می‎باشد دچار کم‎آبی نیستند اما در آستانه کم‎آبی قرار دارند.
۲) مناطقی که سرانه‎ی آبی آنها بین ۱۷۰۰ تا ۱۰۰۰ مرمکعب می‎باشد، در وضعیت تنش آبی و کم‎آبی هستند.
۳) مناطقی که سرانه‎ی آبی آنها بین ۱۰۰۰ تا ۵۰۰ مترمکعب می‎باشد، در وضعیت کم‎آبی حاد قرار دارند.
۴) مناطقی که سرانه آبی آنها کمتر از ۵۰۰ مترمکعب است در وضعیت کم‎آبی مطلق یا بحران حاد آبی قرار می‎گیرند( فالکن مارک و ویدستراند، ۱۹۸۹)
در سال ۱۳۹۰ مرکز آمار ایران میزان منابع آب تجدید شونده برای هر نفر در سال را ۱۸۴۴ متر مکعب در سال عنوان می‎کند.( اصلاح الگوی مصرف مرکز آمار، ۱۳۹۵: ۲۹۷) که در حال نزدیک شدن به آستانه بحران یعنی ۱۷۰۰ متر مکعب است و بر اساس برآوردها با عبور جمعیت از مرز ۸۰ میلیون در سال ۱۳۹۵، در سطح ملی کشور در وضعیت کم‎آبی قرار گرفته است. (قدوسی، داوری، ۱۳۹۵) در سطح منطقه‎ایی، سرانه برخی از استان‎های کشور، فاصله بسیار زیادی با آستانه‎ی بحران دارد. برای نمونه سرانه آب چهارمحال و بختیاری۴۱۰۴ و کردستان ۳۰۰۰ مترمکعب است. این رقم برای استان تهران به ۱۲۷ مترمکعب در سال ۱۳۹۰ می‎رسد که به معنای عبور کامل از وضعیت کم‎آبی مطلق است. بنابراین با استفاده از چنین شاخص‎هایی می‎توان نشان داد که حتی از حیث جغرافیای و ژئوپولتیک و امنیتی پرداختن به بحران آب شهری در ایران، تا چه میزان دارای اهمیت است.

در رابطه با شهر و محیط‎زیست و به طور خاص آب، که در پژوهش‎های اکولوژیکی به علت جاگیری مفروضات جدایی طبیعت/فرهنگ بدان پرداخته نمی‎گردد، در انسان‎شناسی سه محور عمده قابل شناسایی است: نخست آنکه تغییر شیوه مصرف و سبک زندگی مصرفی در شهر را باید توصیف و تعریف نمود و در صورت امکان، به گونه‏ایی رادیکال به تغییر آن دست زد. ورودی فرهنگ مناسب‎ترین راه برای تغییر این سبک است، رویکرد دوم، تغییر طراحی کلان‎شهری است، چرا که به وجود آمدن کلان‎شهرها یکی از عمده‎ترین عوامل آسیب به محیط‎زیست و به طور خاص، تخریب و سوءمصرف منابع آبی است. ایجاد تغییر در بافتار و پهنه‎های کلان‏شهری روشی پاسخ‏دهنده برای ایجاد تغییرات در این رویکرد است. رویکرد سوم، تغییر طراحی خرد شهری است، به این معنا که با به وجود آوردن رابطه‎ی هماهنگ میان شهر و طبیعت به طرقی مختلف می‏توان در کاهش بحران و کنترل وضعیت، مفید واقع شد. (فکوهی، ۱۳۸۳: ۲۵۳) پرواضح است که دو وجه نخست در تحلیل بحران آب دارای اهمیت بیشتری نسبت به بخش آخر می‎باشند. ما در انسان‎شناسی عمدتاً با بخش تقاضای آب سر و کار داریم، که عموماً مورد توجه قرار نمی‎گیرد. اما چرا؟بحران آب در ایران چنان با مسئله‎ی تولید کشاورزی گره خورده که اغلب پژوهشگرانی که قصد تحلیل بحران آب در حوزه‎هایی چون مصرف شهری را دارند، با یک تیپ از عدم ضرورت مواجه می‏گردند. حداقل از حیث انسان‎شناسی تاکنون ورودی به این مسئله نشده است. چنانچه در بخش ضرورت عنوان گردید استدلالی که مطرح می‎گردد متکی بر آمارهای متنوعی است که بر اساس آن در شرایط فعلی از کل برداشت در سطح کشور حدود ۸۲ میلیارد متر مکعب یعنی ۹۴ درصد به بخش کشاورزی اختصاص یافته است. (غزالی، ۱۳۹۰: ۱۰۸). چنین حجمی از مصرف، یک واقعیت است که می‎توان از منظری دیگر نیز بدان نگریست. آمارهای ارائه شده، در دو سطح ملی و تولیدی بحران آب را تشریح می‎کنند، با تغییر این دو سطح و نوع تحلیل می‎توان ضرورت‎های لازم برای پرداخت به بحران آب را به دست آورد. سطح تحلیل بحران آب در ایران، اغلب ملی تلقی گردیده اما حقیقت آن است که بحران آب در درجه‎ی نخست دارای منطقِ منطقه‎ایی است و چنانچه در آغاز این بحث بدان اشاره کردیم، مناطق مختلف به طرق و کیفیتی متنوع با بحران آب درگیر هستند. این امر چه از حیث منابع و چه از حیث مصرف حائز اهمیت است. در برخی مناطق، بارش کم و مصرف زیاد است، در برخی مناطق مصرف عمدتاً شهری و در جای دیگر آب کلاً در حوزه‎ی کشاورزی استفاده می‎گردد. بعضی از نقاط ایران، اساساً بر اساس هیچ یک از تعاریف و شاخص‎ها، با بحران آب رو‎به‎رو نمی‎باشیم، اما در برخی مناطق دیگر مانند شهرهای تهران و قم، با خطرناک‎ترین وضعیت بحران آب یعنی کم‎آبی مطلق درگیریم.
بحران آب تهران زمانی جدی‎تر می‎گردد که متوجه باشیم منابع آبی محدود شهر تهران عمدتاً صرف مصرف شرب شهری می‎شوند که اساساً از هر جهت حیثیتی متفاوت از دیگر انواع آب شیرین دارد. بر اساس اطلاعات سازمان آب تهران از مجموع ۱۴۲۰ میلیون متر مکعب آب مصرف شده در شهر تهران ۱۱۶۰ میلیون متر مکعب آب به مصرف شرب می‏رسد. از این جهت ۸۱ درصد از آب مصرفی در تهران، مصرف شرب دارد، ۱۵۰ میلیون مترمکعب مصرف کشاورزی، ۸۰ میلیون متر مکعب مصرف فضای سبز و ۳۰ میلیون متر مکعب صرف مصارف صنعتی می‎گردد.

نوع مصرف حجم به میلیون متر مکعب درصد
شرب شهری ۱۱۶۰ ۶/۸۱
کشاورزی ۱۵۰ ۵/۱۰
فضای سبز ۸۰ ۶/۵
صنعتی ۳۰ ۲%
مجموع ۱۴۲۰ ۱۰۰
جدول شماره ۶-۱ مصارف آب شهر تهران. (ماخذ: سازمان آب تهران)

با این وجود که مصرف آب کشاورزی در ایران تقریباً ۵/۹۲ درصد، آب شرب ۱/۶ درصد و آب صنعتی در ۴/۱ درصد می‎باشد.( سالنامه اصلاح الگوی مصرف۱۳۹۵، ج۲: ۲۹۸) می‎بینیم که در شهر تهران، رقم مصارف کشاورزی به ۱۰ درصد می‎رسد و با روند کنونی تبدیل اراضی کشاورزی به بافت شهری، این رقم بیش از این نیز کاهش خواهد یافت.( سیارپور، ۱۳۹۵: ۶۷) از این جهت، می‎توان ادعا کرد که در هر کشوری، ما با بحران‎های آب و نه یک بحران واحد ر‎وبه‎رویم. باید بر این نکته تاکید کرد که اساساً هر منطقه دارای سطح و منطق خاصی از مصرف، سطح معینی از منابع و نوع خاصی از بحران می‎باشد، در مورد تهران، کم‎آبی مطلق خاص این شهر، و تفاوت در نوع مصرف، نخستین وجه تمایز آن می‎باشند. بنابراین با تغییر در سطح تحلیل از کشوری به منطقه‎ایی شاهد ضرورت یافتن پرداخت به وجه شهری بحران آب می‎باشیم.
اما یک نوع دیگر تحلیل که موجب عدم توجه به وجه شهری بحران آب می‎گردد تقلیل تحلیل به مرحله‎ی تولید و نه مصرف است. در واقع گرچه مسئله بحران آب بیش از هر چیزی به اقتصاد سیاسی حاکم و مصرف آب کشاورزی مربوط می‎گردد اما رد پای بحران آب در کشور را می‎توان در روزمره‎ترین امور شهری مانند عادات غذایی مردم نیز پیگیری نمود. فرض کنیم بر اساس اطلاعات و آمارها از این جهت مصرف خانگی مردم از آب‌های شیرین حدود ۵ درصد است که رقمی ناچیزی می‎نماید. پرداختن به وجه شهری بحران آب دقیقاً با ارجاع با آمارهایی از این دست است که فاقد ضرورت می‏گردد. بر همین اساس، اگر مردم کل کشور در مصرف آب ۵۰ درصد صرفه‎جویی داشته باشند تنها ۵/۲ درصد از آب‎های شیرین کشور حفظ خواهد شد که به تنهایی به اندازه‏ی نیمی از آب مورد نیاز برای کشت سالیانه چغندر و هویچ نیز نمی‏باشد. اما مفاهیمی مانند آب‎ مجازی یا ردپای آب نشان می‏دهند که بسیاری از کنش‏های خشک و بی‎آب روزمره‎ی ما، مانند خوردن قند و هویچ، به شکل غیرمستقیم موجب مصرف حجم بسیار بالایی از آب می‎شوند. محاسبه مقدار آب مجازی مندرج در مواد مصرفی امری پیچیده و محاسباتی است (روحانی و همکاران، ۱۳۸۷) اما می‏توان اینگونه برآورد کرد میزان مصرف سرانه آب در کشور ۱۵۰۰ متر مکعب در سال است که ۷۵ متر مکعب آن مستقیم و ۱۴۲۵ متر مکعب آن به طور غیرمستقیم برای تولید غذا مصرف می‎گردد. (فرشی، ۱۳۸۳) بنابراین ضرورت پرداخت به بحران آب صرفاً زمانی محدود به کشاورزی می‎گردد که سطح تحلیل ما محدود به بخش تولید کشاورزی و نه مصرف و در سطح کلان و غیرمنطقه‎ایی باشد باشد. لازم به ذکر است که مصرف، پس از تولید دومین عامل موثر در تخریب مسائل زیست‎محیطی مربوط به کشاورزی است. ( دایلی و کُب، ۱۹۹۱)

برای مشاهده متن به همراه زیرنویس ها و جدول روی فایل پیوست کلیک کنید:

urban-water-crisis