انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شیفته سنگدلی

هانری ژیرو برگردان عاطفه اولیایی

به نظر می رسد ترامپ معتاد به خشونت باشد. خشونت ، زبان، سیاست و سیاستگذاریش را رقم می زند. وی از ایجاد رعب و قلدری لذت می برد. زبان برای وی اسلحه ای است که به کار حمله به زنان، خبرگزاران، معلولین، پاپ و هر مخالف سیاسی و منتقد وی می آید. وی به اعضای دولت خود را در ملأ عام بی احترامی کرد [ مانند جف سشن، دادستان کل و مک کین ( که با سرطان دست و پنجه نرم می کند)‌ ] و پس از اخراج جیمر کومی ‌( رئیس اف بی آی) از ‌دروغ و ناروای بسیار در باره وی کوتاهی نکرد. به رهبران سایر کشور ها گستاخی کرده و در سخنرانیش در سازمان ملل تهدید به نابودی کره ی شمالی با ۲۵ میلیون جمعیت کرد. در پاسخ به در خواست کمک شهردار سن خوان ـ پورتوریکو ، به وی حمله کرد که توانایی دریافت کمک را نداشته است! مردم مصیبت زده را سرزنش کرد که چرا به جای درخواست کمک از دولت،‌ به اجتماعات پورتوریکویی رجوع نمی کنند! از برخورد ها و فعالیت های سفیدان برتری گرا طی کارزار مبارزاتی و حمایت و آنان را تشویق به حمله به مبارزان و به خصوص سیاه پوستان کرد و اعلام داشت که خود تقبل هزینه دادگاه آنان را خواهد پرداخت. از شکنجه دفاع کرده و با تهیج مردم به خشونت، آنان را جری تر کرد.
برای ترامپ، خشونت، بازیِ جلب توجه و ارائه خود به عنوان ابر مردی خشن است . همانند چهره ای مافیایی، از خشونت به عنوان ابزار انتقام علیه مخالفان ملی گرایی و ارتجاع،‌ نظامی گری، پوچ گرائی و لذت از دیگرـ آزاری وی استفاده می برد.

زندانیش کنید

شعار ممتد «زندانش کنید» تنها متوجه هیلاری کلینتن نبود، بلکه اعلام پشنیبانی از دولتی پلیسی است بر اساس قانون و نظم(۱) که سقوط ترامپ را به اقتدارگرایی تسهیل می کند. پاسخ وی به مسایلی همچون نژاد پرستی و فقر، بازـ نظامی کردن عرصه سیاستگذاری و مسلح کردن پلیس به تسلیحات ارتشی است. در سخنرانی برای اجتماعی از ماموران پلیس لانگ آیلند در نیویورک، ازاعمال خشونت پلیس حمایت کرد.

این موارد، مثال های معدودی از مجاز دانستن اعمال خشونت است. حتی در مواجهه با « اخبار دروغین» رسانه ها، خشونت را راهی مثبت دانسته است. توئیت های وی‌( قطعات ویدیویی ویراستاری شده حمله وی به خبرنگاران، و نیر پرتاپ توپ گلف به سر هلری کلینتن ) را راست بدیل و یهود ستیزان دست به دست می گردانند.

ایجاد رعب: سیاست داخلی ترامپ

خشونت، به شکل تروریسم داخلی، به سیاستگذای داخلی راه یافته است. سیاست هایی که قشر های خاص جامعه را با ارعاب و اجبار مهار می کند. خواست اخراج ۸۰۰ هزار مهاجری که توسط والدینشلن به آمریکا آورده شده و کشور دیگری به غیر از ایالات متحده نمی شناسند، به غیر از سیاست وحشیانه ملی گرا یی سفید نیست. این سیاست سنگدلانه و غیر انسانی، نشانه ای از خشونت ذاتی سیاست محو کردن از نظر هاست. بخشودن آراپایو، بخشدار نژادپرست قبلی آریزونا ( مورد حمایت سفیدبرتری گرایان )، تنفر ترامپ از مهاجرین غیر قانونی، و آزار زندانیان از معدود سیاست های خشونت بار وی است که فرهنگ سنگدلی را برای اجتماعات خشن ایالات متحده، هنجار می کند. قبل از انتخاب ترامپ، این اجتماعات در حاشیه جامعه می زیستند و حالا در مرکز آن قرار دارند.

بی توجهی ترامپ برای حیات را به آسانی می توان در سیاست جدایی از قرارداد زیست محیطی پاریس، حذف بخش بزرگی از آژانس حمایت محیط زیست، کاهش چشمگیر بودجه برنامه های پیشگیری از حاملگی برای خانواده های فقیر، قطع بودجه برنانه های مبارزه با سفید برتری گرایان ، مشاهده کرد. قطع این بودجه ها تبنیه کودکان فقیر است.

وی همزمان با چانه زدن برای از بین بردن بیمه بهداشت برای حدود ۳۰ میلیون نفر، دستور افزایش ۵۲ میلیارد دلار بودجه نظامی را همان روز های ابتدای ورودش به کاخ سفید داد. بسیاری از جوانان و سالمند ان بدون بیمه بهداشت، با زندگی خود، این سیاست ترامپ را هرینه خواهند کرد. سیاستی که خود نوعی از تروریسم داخلی است.
بودجه ۲۰۱۸ پیشنهادی ترامپ، که بودجه برنامه های مدد به کودکان فقیر را قطع می کند، قدمی فراتر در سنگدلی است(۲). به علاوه قطع ۱۹۳ میلیارد دلار از کوپن های خوراک، ۶۱۰ میلیارد دلار از بیمه بیماری در عرض ده سال آتی که مورد استفاده ۳۷ میلیون کودک است، قطع ۸ ,۵ میلیارد دلار از بودجه بهداشت ۹ میلیون کودک ، قطع ۲ , ۹ میلیارد دلار از مدارس دولتی به همراه برچیدن برنامه های مدد به نوجوانان فقیر، از آثار این بیماری سنگدلی است. قطع این بودجه ها همراه با جرم شمردن اعتراضات اقشار کم درآمد و به خصوص سیاهان،‌ همراه با اعمال سیاست «نظم و قانون» توسط دادستان کل، جف سشن،‌ به کارِ حفظ حکومت ترامپ می آید.
اما این پایان کار نیست. در عین حال ترامپ به گذراندن سیاست هایی است که نتیجه آن آلودگی محیط زیست و وخامت سطح بهداشت و بیماری ضربه پذیر ترین بخش جامعه است .

خشونت، نماد آمریکا
درایالات متحده خشونت مانند جریان برقی جامعه را طی می کند و حمله اخیر به کنسرتی در لاس وگاس از نشانه های آشکار آن است. خشونت ابزار اولیه هم برای سرگرمی و هم اعتراض به مسائل اجتماعی است؛ نیز به ویرانی نهاد های مدنی اساس دمکراسی می انجامد. لازم به یاد آوری نیست که ترامپ به تنهایی دلیل ابراز آشکار این خشونت مفرط در داخل و خارج از کشور نیست. برعکس، وی نتیجه اعمال، ارزش ها و سیاست های غیر دمکراتیکی است که پس از اقتصاد ضد انقلابی و با انتخاب رونالد ریگان شدت گرفت . به این شراایط، البته باید حکومت سرمایه مالی و فرهنگ بی ثباتی را نیزافزود. ترامپ به فرهنگ مالکیت و استفاده از اسلحه، خشونت پلیس، ماشین جنگی و ابر مردی و رها کردن بازماندگان و به حاشیه رانده شدگان مشروعیت داد. چنین خشونتی که زمانی غیر قابل تصور بود، اکنون معیار تعریف کننده ایالات متحده است.
در ایالات متحده، زبان از دیر باز در خدمت خشونت بوده است و در این برهه، تاریخِ شاهد خشونتِ فراموشی سازمان یافته هستیم.

خشونت، منبع لذت
با عقب نشینی خاطره، خشونت همچو سم وارد دنیای سرگرمی، سیاستگذاری و جهان بینی می شود. ترامپ در ملأ عام از خوار کردن مردم، اعمال خشونت و جنگ طلبی لذت می برد. وی پرده از فرهنگ خشونت نهادینه شده و دولت ـ زندان بر می دارد. بدون صحبت از خشونت، نحوه عمل آن، چه کسانی از آن بهره می برند، و برچه کسانی اعمال می شود و چه کسانی را به حاشیه می راند، نمی توان به مقاومت در برابر روند اقتدارگرایانه ای که در جریان است، پرداخت. بلای این خشونت برسر نظام آموزشی آمریکایی وارد می شوو این خود موردی برای دغدغه سیاسی است.
در این شرایط، چالش عبارتست از آگاه ساختن جامعه در باره خشونت، از طریق ارایه تحلیل ها و روایات تاریخی و اجتماعی قابل درک و هضم مخاطبین و نیز آشکار نمودن رابطه بین این اشکال خشونت با نوع تازه اقتدارگرایی. این به معنای علنی کردن رابطه قدرت با خشونت یعنی با ساختار و نظام اقتصادی نیرو هایی فاسد و مسمومی همچون انجمن ملی سلاح (NRA)،‌ امر صادرات تسلیحات و ضابطه زدایی در قوانین مربوط به خرید و فروش اسلحه است.
لازمه ی موفقیت در این چالش، آشکار نمودن روند مشروعیت و بازتوید خشونت از ورای نظام آموزشی ،و «منطقه مرده» تخیل است. باید از تحلیل تجریدی خشونت دست کشید و نشان داد این خشونت چگونه به طور روزمره بر درد و رنج مردم می افزاید. آمریکائیان باید نحوه ویرانی نهاد های مدنی را به دست خشونت دولتی، شیوه خشن شدن زبان در خدمت قتل و خونریزی، و چگونگی تبدیل یک جامعه و فرهنگ به لانه سنگدلی درک کنند.
چگونه رسانه ها در سرمایه داری نؤولیبرال خشونت را اشاعه می دهند؟ چگونه فرهنگِ جنگ بر حیات مدنی جامعه مسلط شده و یکی از آرمان های والای آن می شود؟
طاعون خشونت جمعی را نمی توان به غیر از برخورد با پرسش های بالا از بین برد. بدون چنین آموزشی، موفقیت مقاومت در برابر اقتدارگرایی نو در ایالات متحده ممکن نخواهد بود.

http://www.truth-out.org/news/item/42157-donald-trump-s-passion-for-cruelty

(۱)
مترجم: قانون و نظم نام سریال تلویزیونی است که روزانه و به طور زنجیره ای از تلویزوین پخش می شود. این نام، چتری برای تفسیر های مختلفی است که هر کدام با عنوان ثانی دیگری معرفی می شوند. البته روشن است که مقصود نظم است و نه قانون. تو گویی هدف ایجاد رعب از محیطی بسیار نا امن است که در آن شهروندان هر ثانیه می توانند هدف قتل، آدم ربایی ، حملات مختلف و وووو قرار گیرند و بدین لحاظ اجرای
قانون و حفظ نظم ضروری است. حال کدام قانون و کدام نظم؟ این موضوع مورد بحث قرار نمی گیرد.
https://fa.wikipedia.org/wiki/نظم_و_قانون

http://lawandorder.wikia.com/wiki/Law_%26_Order_wiki

(۲)
بدین ترتیب ٪۲۰ از بودجه ی بیمه کودکان در عرض دو سال آینده قطع خواهد شد و این روند از هفته پیش آغاز شده است.

**************************************

انتشار هر بخشی از این نوشته بدون تماس با مترجم ممنوع و موجب پیگرد قانونی است. بخش هایی از متن بدون خدشه به محتوی آن حذف شده اند. متن کامل به صورت کتاب منتشر خواهد شد.
*************************************