انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شکوه یک شکست، یادداشتی درباره‌ی هفت سامورایی

هفت سامورایی اثر درخشان آکیرا کوروساوا کارگردان فقید سینمای ژاپن، محصول سال ۱۹۵۴ است. فیلم روایت زندگی دهقانان بی‌پناهی است که در دهکده‌ی خود، در دوران آشوب و جنگ داخلی ژاپن موسوم به عصر سنگوکو ، توسط راهزنان مورد حمله قرار می‌گیرند و محصول کارشان غارت می‌شود. دهقانان به توصیه‌ی بزرگ دهکده که پیرمردی فرزانه است برای دفاع از خود چند سامورایی استخدام می‌کنند؛ رونین‌هایی اغلب فقیر و گرسنه، تا دهقانان بتوانند در ازای تنها سه وعده‌ی غذایی آن‌ها را به استخدام خود درآورند. رونین‌ها سامورایی‌های آواره‌ای بودند که اربابان خود را در جنگ از دست داده، و یا آن‌ها را به هر دلیل ترک گفته بودند؛ و در نتیجه برای گذران زندگی اغلب به عنوان مزدور در جنگ‌ها استخدام می‌شدند. در طریقت سامورایی (بوشیدو )، سامورایی که ارباب خود را از دست می‌دهد به مرگ خودخواسته‌ی افتخارآمیز (سپوکو یا هاراکیری ) توصیه شده است، از این رو رونین‌ها در میان طبقه‌ی سامورایی‌ها جایگاه نازلی داشتند. سرانجام دهقانان با کمک سامورایی‌ها بر ترس و ضعف خود غلبه کرده و در نبرد با راهزنان به پیروزی می‌رسند، در حالی که چهار نفر از سامورایی‌ها و تعدادی از دهقانان جان خود را از دست داده‌اند.

هفت سامورایی یازدهمین اثر کوروساوا و یکی از پرهزینه‌ترین آثار سینمای ژاپن در عصر خود است. او علاوه بر کارگردانی، تدوین فیلم را بر عهده داشت و در نگارش فیلمنامه نیز مشارکت کرد. کمپانی تولید کننده‌ی فیلم توهو، دست کم دوبار به دلیل هزینه‌های بالای پروژه، تولید فیلم را متوقف کرد و کوروساوا که معتقد بود با وجود تمام هزینه‌های پیشین توهو ناگزیر است فیلم را به پایان برساند، هر بار آسوده خاطر برای تعطیلات به ماهیگیری می‌رفت تا مجددا او را برای ادامه‌ی کار فرا بخوانند. در نهایت فیلم با استقبال بی‌نظیر تماشاچیان و منتقدان روبرو شد و طی این سال‌ها همواره در فهرست برترین فیلم‌های تاریخ سینما قرار گرفته است. هفت سامورایی از نمونه‌های نخستین و یکی از بهترین آن‌ها در پرداختن به الگوی داستانی گردهم آمدن قهرمانان به منظور تحقق هدفی خاص است که بارها در سینما به آن پرداخته شده است. تاثیرگذاری آن موجب شد فیلم‌های بسیاری ملهم از آن ساخته شوند که مشهورترین نمونه‌ی آن هفت دلاور (۱۹۶۰) ساخته‌ی جان استرجس است. از آن‌جا که هفت سامورایی سرشار از صحنه‌های اکشن بود و حفظ تمامی جزئیات در تکرار صحنه‌ها دشوار بود، کوروساوا شیوه‌ای برای کارگردانی صحنه‌های نبرد با سه دوربین به کار بست که پس از او به شیوه‌ای رایج در خلق صحنه‌هایی این‌چنین تبدیل شد. فیلم‌برداری درخشان کار بدون تدوینی هوشمندانه و دقیق که ریتم این فیلم طولانی را حفظ کند ناکارآمد بود. کوروساوا که مهارتش در تغییر ریتم از قابلیت‌های مسلم فیلم‌سازی اش بود، به هنگام فیلم‌برداری تدوین کار را در ذهن خود داشت و به خوبی از پس این کار برآمد.

فیلم‌نامه‌ی دقیق و حساب‌شده‌ی فیلم در خلق شخصیت‌ها بسیار موفق عمل می‌کند و شخصیت‌پردازی جذاب یکی از عوامل حفظ جذابیت فیلم تا انتها است. تصویر دهقانان و سامورایی‌ها در فیلم از کلیشه‌های رایج در فیلم‌های سامورایی پیش و حتی پس از خود فاصله دارد. تصویر کشاورزان در هفت سامورایی با تصاویر یکنواختی که از این طبقه در بسیاری از فیلم‌ها دیده می‌شود متفاوت است. دهقانان در این فیلم آمیزه‌ای از ترس و شجاعت، نادانی و خردمندی، خودخواهی و ایثار، پنهان‌کاری و صداقت هستند و همگی اسیر جبر تاریخی که در فکر رهایی از آنند. پیرمرد فرزانه‌ی دهکده نیک می‌داند که برای رهایی از این سرنوشت شوم نیازمند قهرمانانی هستند که روحیه‌ی جنگاوری، سلحشوری و ایثار را به دهقانان بیاموزند. این چنین است که جستجوی روستاییان برای یافتن سامورایی‌ها آغاز می‌شود. سکانس‌های متعاقب فیلم به معرفی شخصیت‌های کلیدی فیلم یعنی سامورایی‌ها می‌پردازد و متناسب با اهمیت هر شخصیت در روند داستان ما را با آن‌ها آشنا می‌کند. بدون شک مهمترین شخصیت در میان سامورایی‌ها رهبر ایشان شیمادا است و مهمترین سکانس معرفی شخصیت نیز از آن او است؛ جایی که او برای نجات جان کودکی گرفتار در دستان دزدی که او را به گروگان گرفته وارد عمل می‌شود.

سامورایی‌های فیلم نیز هریک ویژگی‌های منحصر به فردی دارند، میزان مهارت رزمی آن‌ها، شجاعتشان و ویژگی‌های شخصیتی‌شان متفاوت است. شیمادا در مقام سردسته‌ی گروه، سامورایی کهنه‌کار و ماهر اما خسته از رزمی است که توانایی بالایی در سازمان‌دهی و هدایت افراد دارد. کیوزو شمشیرزنی زبردست و شخصیتی کم‌حرف و جدی است که در ابتدا برای پیوستن به گروه تردید دارد. هیاکی مهارت کمتری در مبارزه دارد اما با بذله‌گویی و شادخویی‌اش که در مقابل شخصیت خوددار و درون‌گرای کیوزو است، نقش مهمی در حفظ روحیه‌ی گروه دارد. کیکوچیو با بازی فوق‌العاده‌ی توشیرو میفونه بازیگر محبوب کوروساوا، ولگردی احساساتی و لوده، اما دوست‌داشتنی است که منش و حرکاتش هیچ نسبتی با وقار و خویشتن‌داری یک سامورایی ندارد و از همان ابتدا مشخص می‌شود، شجره‌نامه‌ای که به واسطه‌ی آن خود را عضوی از یک خاندان اصیل سامورایی می‌خواند، از آن او نیست. نحوه‌ی راه رفتن، سخن گفتن و شمشیر به دست گرفتنش با تمامی اعضای گروه متفاوت است. شمشیرش که آشکارا از شمشیر سایرین بلند‌تر است را می‌توان به نمادی فالیک تعبیر کرد، به ویژه که چندین بار در موقعیت‌های مختلف از تمایلش به زنان سخن می‌گوید. کاتسوشیرو سامورایی جوان و بی‌تجربه‌ای از خانواده‌ای ثروتمند است که به امید آموختن راه و رسم سامورایی خانه را ترک گفته و مرید شیمادا شده است. به گفته‌ی میفونه فیلم‌نامه ابتدا بر اساس شش سامورایی نوشته شده بود و میفونه برای ایفای نقش کیوزو سامورایی کم‌حرف برگزیده شده بود. اما کوروساوا به این نتیجه رسید که شش سامورایی عاقل و جدی فیلم را اندکی خسته‌کننده خواهد کرد و به این ترتیب میفونه را آزاد گذاشت تا با خلاقیت خود شخصیت جذاب کیکوچیو را که در کنتراست با سایر سامورایی‌ها قرار دارد بیافریند.

کوروساوا در روایت داستان فیلم که در سال ۱۵۸۶ میلادی در زمان آشوب داخلی ژاپن رخ می‌دهد، این دوران را به مثابه پیش درآمدی برای فروپاشی نظام اجتماعی کاستی ژاپن و شکل‌گیری نظم نوین اجتماعی در این کشور تصویر می‌کند. فیلم با حمله‌ی راهزنان به دهکده‌ای که پیش‌تر جزئی از قلمروی یک شوگون و تحت حمایت وی بوده آغاز می‌شود. اما در دوران جنگ داخلی بسیاری از فئودال‌ها شکست خورده‌ بودند و رعیت‌های آن‌ها در برابر راهزنان و سامورایی‌های یاغی بی‌پناه مانده بوده‌اند. نتیجه‌ی این وضعیت درهم شکستن مرزبندی‌های میان کاست‌ها بود. جنگیدن که به شکل سنتی وظیفه‌ی سامورایی‌ها بود، بر عهده‌ی کشاورزانی قرار گرفته بود که راه و رسم جنگیدن نمی‌دانستند. نخستین نشانه‌های فروپاشی نظام اجتماعی پیشین و درهم‌آمیزی طبقات به شکلی نمادین در سکانس معرفی شیمادا سامورایی مسن و رهبر آتی گروه دیده می‌شود؛ جایی که او برای نجات جان کودکی که توسط دزدی به گروگان گرفته شده به ناچار لباس راهبان را به تن می‌کند. دلبستگی کاتسوشیروی جوان و شینو دختر دهقان‌زاده روستایی نیز نمود دیگری از نظم نوین اجتماعی است و مخالفت پدر دختر با این عشق با اعتراض یکی از روستاییان مواجه می‌شود. سامورایی‌هایی که همواره در خدمت شوگون‌ها قرار داشتند، به استخدام دهقانان در می‌آیند. ژاپن در آستانه‌ی تغییرات اجتماعی بزرگی است.

اما تحولات اجتماعی و دگرگونی طبقاتی، بدون تحول در ارزش‌ها و پدیدآمدن اخلاقیات جدید ممکن نیست. در سکانس معرفی شیمادا، او برای این که شبیه به یک راهب به نظر برسد علاوه بر پوشیدن لباس مخصوص، موی سر خود را می‌تراشد تا کودک را نجات دهد. تراشیدن گره موی سر که برای سامورایی‌ها ننگ محسوب می‌شد و با واکنش حیرت‌زده‌ی مردم همراه است، نشانی از زوال ارزش‌های پیشین و پدید آمدن اخلاقیات جدید در جامعه است. در سکانسی دیگر که سامورایی‌ها به مخفیگاه راهزنان حمله می‌برند، همسر مرد دهقانی که به دست راهزنان ربوده شده و مورد تجاوز قرار گرفته، از شرم رو به رو شدن با شوهرش خود را به شعله‌های آتش می‌سپرد و به این ترتیب مرگی خودخواسته را برمی‌گزیند؛ مرگی که پیش از این و بیش از همه در میان سامورایی‌ها رایج بود. از سوی دیگر قهرمانان فیلم برخلاف اصول بوشیدو مرگ خودخواسته را انتخاب نکردند تا اصول خود را پایه‌گذاری کنند و یک بار دیگر بخت خود را برای مرگ با افتخار در آخرین نبرد بیازمایند؛ اما این بار و برای نخستین مرتبه نه در خدمت اربابان، که در رکاب دهقانان؛ و نه برای تصرف زمین که برای حفظ دسترنج کشاورزان از غارت.

هفت سامورایی که کمتر از یک دهه پس از پایان جنگ جهانی با بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی و پذیرش شکست ژاپن ساخته شد، همچنین تلاش می‌کند تا روحیه‌ی ایثار و همبستگی، کار و تلاش برای بازسازی و برخاستن دوباره را در مردم ژاپن زنده کند. بزرگ دهکده به دهقانی که تنها نگران آبروی خود و حفظ شرافت خانوادگی‌اش است با بیانی استعاری می‌گوید بدون روستا، دهقانی وجود نخواهد داشت که نگران شرافتش باشد. کشاورزان برای حفظ روستا پس از کشمکش بسیار می‌پذیرند تا خانه‌های اندکی که بیرون از محدوده‌ی اصلی روستا قرار دارند را رها کنند تا خانه‌های متمرکز در هسته‌ی مرکزی روستا را از گزند راهزنان حفظ کنند. برای برخاستن ژاپن از زیر آوارهای جنگ ویران‌گر، احیای هویت جمعی و بازسازی روحیه‌ی سلحشوری و فداکاری حیاتی است. با این همه در سکانس پایانی که دهقانان پس از پیروزی به آوازخوانی و کار دسته‌جمعی مشغول‌اند، سه سامورایی باقی‌مانده آشکارا جدا از جمع مانده‌اند و به مدفن همرزمانشان نگاه می‌کنند. شیمادا سامورایی خسته با دوستان خود می‌گوید “دوباره شکست خوردیم، این دهقانان بودند که پیروز شدند”؛ جمله‌ای که یادآور نخستین گفتگویش با کاتسوشیروی جوان است، آن‌جا که می‌گوید “در نبردهای بسیاری شرکت کرده و همه را باخته ام”. این نبرد هم برای سامورایی‌ها به پایان رسیده است و اینک در روزگاری که روزگارشان گذشته، باید در جستجوی نبردی دیگر به امید مرگی افتخار آمیز باشند؛ چرا که مرگ طریقت سامورایی است.