اگرچه قومیت به عنوان هم معنای چگونگی روندی در نظر گرفته می شود که افراد هم از سوی خود و هم از سوی دیگران با آن شناخته می شوند، اما در سرتاسر آفریقا، زبان به عنوان نشانه اصلی هویت به شمار می رود. زبان، افراد را به نوعی جایگاه خاص و اصیل پیوند می دهد که تاریخچه ای فرهنگی و مشترک در پس آن وجود دارد. برای نمونه در جنوب آفریقا، “زولو” ها و “زهوسا” ها به زبان هایی صحبت می کنند که تقریبا شبیه یکدیگرند، اما تفاوت هایی بسیار جزیی کافی است تا مردم بتوانند افراد متعلق به این دو گروه را از هم متمایز کنند. بنابراین، این امر در تعیین هویت آنان نقشی مهم ایفا می کند، زیرا این دو قوم، در قرن های متمادی پیش، مسیرهای بسیار متفاوتی را پشت سر گذارده اند. حتی برخی مردم ریشه های عمیق تری دارند. برای نمونه هویت قوم “سونگ های” حتی پیش از آنکه این گروه در قرن های پانزدهم و شانزدهم، بر امپراطوری وسیع غرب آفریقا فرمانروایی کنند، وجود داشت.
به عکس، هویت قومی بسیاری از دیگر جمعیت های آفریقا، جدیدتر بوده و به گونه ای گسترده از منابع بیرونی این سرزمین سرچشمه می گیرد. برای نمونه می توان “گوگو” های مرکز تانزانیا را در این دسته قرار داد. آنان در میانه قرن نوزدهم در گروه های بسیار کوچک تشکیل شده بر اساس کلان، زندگی می کردند که هرگز به معنای بخشی از یک گروه بزرگ تر به نام گوگوها نبود، گواینکه آنان به زبانی مشترک صحبت می کردند. با اینهمه واژه “گوگو” بخشی از چندین نام مربوط به کلان فوق را تشکیل می داد و همسایگان “نیام وزی” (Nyamwezi) آنان این نام را برای خطاب کردن تمامی افراد این کلان مورد استفاده قرار می دادند. میانه قرن نوزدهم، زمانی که تاجران عرب و سواحیلی به این ناحیه قدم نهادند، آنان نیز این شیوه را مورد استفاده خود قرار دادند و به نخستین اروپایی هایی انتقال دادند که وارد این قاره شدند. به دلیل استفاده پیوسته از این نام، واژه “گوگو” احتمالا از سوی خود این جمعیت نیز مورد پذیرش قرار گرفت.
نوشتههای مرتبط
این روند نامگذاری گروه های بر اساس تشابهات زبانی در دوران استعمار شتاب گرفت. این امر اغلب با اهداف اداری صورت می گرفت و به استعمارگران اجازه می داد تا رئیس هایی به منظور استخدام کارگر و جمع آوری مالیات از این به اصطلاح “قبیله ها” تعیین کنند که نواحی خاصی را به خود اختصاص داده بودند. مردم شناسان این رشته را دنبال کردند و توانستند گروه های قومی را با استفاده از تشابهات زبانی و محلی دسته بندی کنند. بدون در نظر گرفتن این تاثیرات بیرونی، بعید به نظر می رسید بسیاری از هویت های قومی فوق در آفریقا که اکنون مورد تایید هستند، بتوانند تشکیل شوند.
“هوتو” (Hutu) ها و “توتسی” (Tutsi) های رواندا و بوروندی نشان می دهند عوامل دیگری به جز زبان در تشکیل هویت های قومی در این قاره نقش دارند. پیش از استعمار این نواحی، “هوتو” و “توتسی” نشانگر چیزی بودند که شاید بهتر باشد آن ها را “طبقه” نامید. واژه ای که پیشتر به “کشاورزان” اطلاق می شد و بعدها نمایانگر “گله داران” بود. این دو طبقه اجتماعی دارای زبانی مشترک بودند و اعضای آن ها از راه ازدواج یا مالکیت گله، به عضویت گروه مقابل درمی آمدند. زمانی که آلمانی ها و پس از آن بلژیکی ها این ناحیه را تصرف کردند، این طور تصور کردند که این دو طبقه، حکمرانان این ناحیه هستند و بنابراین مزایایی شامل آموزش و پست های اداری در تشکیلات استعماری را به آنان عرضه داشتند. میانه قرن بیستم، مرزهای میان هویت های وابسته به هوتو و توتسی پررنگ تر شد و آنان کم کم یکدیگر را به عنوان اقوامی کاملا متفاوت در نظر می گرفتند. از زمان استقلال رواندا و بوروندی، این جدایی گاه گاه به ایجاد دشمنی هایی نسبت به قوم همسایه در جهت رسیدن به حکمرانی این کشورها انجامید. در واقع، آنان اکنون به یکدیگر به چشم اقوامی کاملا متفاوت نگاه می کنند.
شیوه زندگی، و نه زبان، عاملی است که برخی گروه های قومی را از یکدیگر جدا می سازد. در تانزانیا، مازای (Masai) و آروشا به زبانی مشترک صحبت می شود، اما گله داران به عنوان اهل مازای، و کشاورزان به عنوان اهل آروشا شناخته می شوند. به همین شیوه، در زمانی نه چندان دور، گوسفندداران به عنوان اهالی “کوی کوی” (Khoikhoi) متعلق به کیپ در جنوب آفریقا شناخته می شدند. در این موارد، تغییر شغل به روشنی به معنای تغییر هویت بود.
گاهی اوقات، دین یک فرد عامل اصلی تعیین هویت او به شمار می رود. این عامل مسیحیان مصر را از مسلمانان این کشور متمایز می کند. وانگهی، افراد گاهی خود را تنها به عنوان “عرب” معرفی می کنند، تنها به این دلیل که اسلام را پذیرفته اند و پیوندهایی شجره نامه ای منسوب به پیامبر این دین را برای خود قائل شده اند.
یک مورد جالب توجه درباره قومیت را پیگمه های شکارچی- جمع آوری کننده آفریقای استوایی تشکیل می دهند که در میان آنان پیش از همه می توان به “مبوتی” (Mbuti) های جمهوری دموکراتیک کنگو اشاره کرد. در حالی که نشانه هایی وجود دارد مبنی بر اینکه گروه های گوناگون پیگمه ها زبان خاص خود را داشته اند، مبوتی ها به زبان کشاورزان بانتو صحبت می کنند که با آنان دادوستد داشته اند. در این مورد، شغل، سکونت گاه و تفاوت های ظاهری، همه با هم به خلق معنایی از تمایز قومی انجامیده اند که هردو گروه به آن اشراف دارند.
لیبریا موطن آمریکایی- لیبریایی هاست، مردمی که رد نیاکان خویش را دنبال کردند تا بردگان را از شمال آمریکا خلاص کنند. استفاده از زبان انگلیسی، مذهب پروتستان و فهرست درازی از ویژگی های فرهنگی آمریکایی، بی درنگ آنان را از همسایگان بومی آفریقایی شان جدا می کند، همسایگانی که آنان تا پیش از برکناری از قدرت در سال ۱۹۸۰ بر آن ها فرمانروایی می کردند.
به محض استقلال آفریقا، اغلب کشورهای این قاره درصدد ایجاد هویتی ملی برای ملت خود برآمدند. این هویت ها و در نتیجه هویت های قومی –چه قدیمی باشند و چه جدید- هنوز باید تا جایی که ممکن است پیشرفت کنند. هویت هایی که اغلب مردم به مثابه نشانه ای از مکانی به آن چنگ می زنند که وفاداری صادقانه شان در آن جای دارد. از این رو سیاست های قومی در آفریقا رواج فراوان یافته اند و رواندا و بوروندی درجات نهایی این مقیاس را مشخص می کنند. زیمباوه به سبب دشمنی میان “شونا” ها (Shona) و “ندبه له” (Ndebele) ها ویران شده. در نیجر، “یوروبا” (Yoruba)ها، “ایگبو”ها (Igbo) و “هاوزا”ها (Hausa) گاه به نزاع هایی خشونت بار با یکدیگر و یا با اقلیت های قومی می پردازند. به عکس، در آنسوی این نردبان، سیاست های قومی در تانزانیا اهمیت چندانی ندارند، چه در این کشور گوناگونی قومی به قدری بالاست که هیچ گروهی بر سر قدرت نیست. گاه رقابت اقوام قدیمی از میان دیگر تفاوت ها سر بازمی کند. این امر در سودان اتفاق افتاد؛ جایی که جنگ های داخلی ده ساله میان اسلام گرایان و عرب زبانان شمالی با غیر اسلام گرایان و غیرعرب زبانان جنوبی آن را با خاک یکسان کرد. این نزاع، مشاجراتی درازمدت میان “دینکا”ها (Dinka) و “نوئر” (Nuer) های جنوب برانگیخت که به نوبه می توانست به ایجاد جنگ های داخلی دیگری بینجامد.
منبع: دایره المعارف اینکارتا ۲۰۰۹
این مقاله از سایت آرشیو انسان شناسی و فرهنگ بازنشر می شود.