در دنیاهای تخیلی ساخته شده به دست انسان ها، شهر همواره یکی از موضوعات مورد توجه بوده است. حتما تا به حال برایتان پیش آمده که در فیلم ها یا انیمیشن ها شهرهایی دور از واقعیت ببینید. شهرهایی با شکوه و معماری خیره کننده که حتی موضوع اصلی داستان را به حاشیه می رانند. در موارد بسیاری، این شهرها به سبک روزگاران گذشته طراحی می شوند ولی به شکلی بسیار زیباتر و خیالی تر، با موجوداتی عجیب که در دنیای انسانی خبری از آنها نیست. تصاویری از این دست بیشتر در داستان های فانتزی به نمایش درمی آیند. زمانی که نویسنده قصد دارد دنیایی متفاوت را که قدرت هایی بزرگ در آن حکمرانی می کنند نشان دهد، معمولا از طراحی شهرهای باشکوه استفاده می کند. در سینما، فیلم هایی که در ژانر تخیلی ساخته می شوند و فیلم هایی با داستان های اساطیری اکثرا از چنین شیوه ای کمک می گیرند. تصاویری که از شهرها در این آثار به نمایش در می آیند جلوه ای رویایی دارند که باعث جذب خواننده به دنیای طراحی شده توسط نویسنده می شود.
اما دسته ای از داستان ها هستند که به شهرهای آینده علاقه دارند. عصری در آینده که زندگی شهری بیش از هر زمان دیگری با تکنولوژی گره خورده. قصه هایی که خبر از روبات های انسان نما، ماشین های پرنده، برج هایی به بلندی ابرها و…. در زندگی شهری می دهند. دنیایی که در آن، زندگی انسان محدود به قالب شهری می شود و دیگر شیوه ها از بین رفته اند. داستان های خیالی ای که در آن ها زندگی بشر در دستان فناوری پیشرفته خود قرار دارد و بیش از هر زمانی به آن وابسته است. اغلب این داستان ها تلاش دارند جنبه ی منفی چنین آینده ای را نشان دهند تا خطرات تبدیل شدن جامعه به چنین زندگی ماشینی ای را یادآوری کنند.
نوشتههای مرتبط
اما جدای از فلسفه چنین داستان هایی موضوع دیگری که جلب توجه می کند، تجسم این فیلم ها از دنیای آینده است. بشر همیشه در تلاش بوده تخیل خود را به واقعیت بدل کند. بسیاری از رویاهایی که فقط در داستان ها و به کمک جادو و افسانه قابل باور بودند، اکنون به جزئی از زندگی روزمره تبدیل شده اند. مواردی مثل پرواز، سفر به فضا، تماس با دیگر آدمها، دنیای مجازی و شمار بسیاری دیگر همگی برای انسان دویست سال پیش جز رویا و جادو معنای دیگری نداشتند. حال سوال اینجاست که آیا عصری از فناوری که در این فیلم ها تخیل شده نیز روزی واقعیت می یابد؟ این فیلم ها تا چه حد به روند پیشروی تکنولوژی در دنیای واقعی شباهت دارند؟ چقدر امکان دارد در آینده ای نزدیک این شهرهای خیالی به واقعیت بدل شوند؟
برای بررسی چنین پرسشی مروری بر فیلم بلید رانر (Blade runner 1982) می تواند مفید باشد. چراکه آینده ای در این فیلم به تصویر کشیده می شود که برای ما تبدیل به گذشته شده است! بلید رانر را می توان به عنوان اولین فیلم ساخته شده در این زمینه معرفی کرد. داستانی که در درجه اول مفاهیم انسانی و هویتی را مطرح می کند و در ادامه دنیایی را نشان می دهد که نتیجه فناوری های بی رویه انسان است. هرچند این فیلم تنها نمونه از چنین فضاهای شهری ای نیست اما بی شک جزو خاص ترین آنهاست.
داستان فیلم در سال ۲۰۱۹ روایت می شود، زمانی که یک کمپانی روبات سازی موفق به طراحی روبات هایی مشابه انسان می شود. این روبات ها از نظر سرعت و قدرت جسمانی از انسان برتر بودند، و توان ذهنی آنها دستکم با مهندسان نابغهای که خلقشان کرده بودند، برابری میکرد. در این دنیا انسان موفق شده تا در دیگر سیارات نیز ساکن شود. از این روبات ها نیز به عنوان کارگر برای کشف و مسکونی سازی این سیارات استفاده می کردند. اما بعد از بروز یک شورش خونین توسط گروهی از این روبات ها در یکی از مهاجرنشینهای خارجی، حضور آنها در سطح سیاره ی زمین ممنوع شد، و سرپیچی از این قانون مجازات مرگ به همراه داشت. یک دسته ی ویژه ی پلیس تحت عنوان واحد بلید رانر نیز ایجاد شد، که افراد آن وظیفه داشتند در صورت ورود این روبات ها به زمین، آنها را بکشند و اصطلاحا آنها را بازنشست کنند.
فیلم بلید رانر آینده ای را ترسیم می کند که اکنون دو سال از زمان آن می گذرد. جدای از داستان و فلسفه ی پشت ساخت آن، تصویر ارائه شده از شهری در آینده که هم اکنون وجود دارد عاملی است که این فیلم را در معرض توجه عده ی زیادی قرار داده. در داستان، تصویری از شهر لس آنجلس سی سال بعد از زمان ساخت فیلم یعنی سال ۲۰۱۹ را می بینیم. اگر مقایسه ای بین لس آنجلس در فیلم و واقعیت حالا داشته باشیم موارد قابل توجه ای را می توانیم بینیم.
از طراحی هنری و معماری این اثر شروع می کنیم. کارگردان هنری فیلم، لارنس جی. پُل طراح معمار، شهرساز، و یکی از نظریهپردازان پسامدرنیسم است. وجود او بیتردید یکی از برجستهترین امتیازهای فیلم بود. پل بود که با تلفیق سه سبک معماری گوتیک، اسلامی، و آمریکای مرکزی و جنوبی برای نخستین بار معماری پسامدرن را وارد سینما کرد، به طوری که اکنون بلید رانر را (لااقل از جنبه ی بصری) نخستین فیلم پسامدرن تاریخ سینما قلمداد میکنند. آنچه که در تاریخ معماری نیمه ی دوم قرن بیستم تحت عنوان سبک اینکا شهرت یافته، به نام او ثبت شده و نخستین مرتبه در این فیلم محک خورده است.
از بحث معماری که بگذریم، نکته ی دیگری که در داستان جلب توجه می کند، فضای تاریک داستان است. شهرهایی با نمای تاریک در داستان ها بسیار استفاده شده اند که البته تنها در سینما اتفاق نمی افتد. به عنوان مثال در رمان فانتزی نایت ساید (nightside) نوشته سایمون گرین، نمایی شبانه از شهری مخفی را می بینید که محیط اصلی داستان را شکل می دهد. شهری که خورشید هرگز در آن طلوع نمی کند و ساعت همیشه سه صبح است. شاخصه ی ویژه چنین فضاهای تاریکی در داستان ها اغلب چراغ های نئونی و تصاویر تبلیغات دیجیتالی و کلاب های شبانه هستند. در فیلم بلید رانر نیز از چنین تاریکی ای در داستان استفاده شده است. تا حدی که در سکانسی از فیلم می بینیم که حتی نور اندکی که شبیه به نور خورشید به هنگام غروب است برای شخصیت اصلی داستان حکم فضایی بسیار روشن را دارد.
در این شهر تاریک شما با ساختمان های فراوانی رو به رو هستید که تمام فضای شهری را پر کرده اند. در اکثر سکانس هایی که از شهر دیده می شود شعله هایی از دودکش های بناهای صنعتی، در حال انفجار هستند که نشان دهنده ی کارخانه ها و شرکت های تولیدی است. ساختمان های مسکونی نیز اکثرا به آپارتمان هایی متعدد در داخل برج ها خلاصه می شوند. چیزی به اسم فضای سبز و خانه های ویلایی وجود ندارد. هرچه که هست بازارهایی شلوغ است و ساختمان هایی بلند با صفحه های تبلیغات.
از بسیاری جهات آنچه که در فیلم به تصویر درآمده از زمان حال جلوتر است. در داستان فیلم تصور نویسنده این بوده که در سی سال آینده، تکونولوژی به حدی پیشرفت خواهد کرد که روبات هایی با شباهتی بسیار نزدیک به انسان ساخته خواهند شد. اما با وجود همه ی پیشرفت های فناوری در شروع قرن بیست و یکم هنوز هم انسان به تخیلات فانتزی خود دست نیافته است. مانند ماشین های پرنده ای که در فیلم به نمایش درآمدند اما در دنیای واقعی همچنان در حد تخیل باقی مانده اند.
در مقابل، مواردی نیز در واقعیت وجود دارند که به ذهن خلاق نویسنده نرسیده بود. در دنیای امروز شبکه ارتباطات چه به صورت مجازی و چه به صورت قالب های سخت افزاری آن، بسیار پیشرفته تر از آن چیزی است که در داستان نشان داده شده. در فیلم سکانسی وجود دارد که شخصیت اصلی از طریق دستگاهی که به نظر می رسد تلفن عمومی باشد، یک تماس تصویری برقرار می کند. در حالی که وجود تماس تصویری در زمان ساخت فیلم تصوری خیالی بود اما ذهن نویسنده تصور نمی کرد روزی در واقعیت افراد بتوانند با کمک دستگاهی به مراتب ظریف تر و کوچک تر که می توانند همواره همراه خود داشته باشند با یکدیگر تماس تصویری برقرار کنند. علاوه بر این، پیشرفت های تکنولوژی در زمینه ارتباطات در واقعیت، اکنون بسیار پیشرفته تر از آن است که نویسنده تصور آن را می کرد.
اما از یک نظر واقعیت امتیاز مثبتی نسبت به فیلم دارد و آن مسئله محیط زیست است. در سرتاسر داستان هوا تاریک و آسمان خاکستری است و باران بی وقفه جریان دارد. تخلیه ی انفجارمانند دودکش بناهای صنعتی شهر تاکییدی بر این آلودگی است. در هیچ یک از شات های فیلم حتی یک شاخه علف نیز وجود ندارد، چه رسد به یک درخت. همچنین با چند دیالوگ مشخص میشودکه هیچ یک از حیواناتی که در فیلم میبینیم، طبیعی نیستند، بلکه همه روبات هایی شبیه سازی شده هستند. در واقع نسل اکثر موجودات زنده منقرض شده، یا در مرز انقراض مطلق قرار گرفته است.
از طرفی نابودی منابع غذایی باید به معنی قحطی و کاهش جمعیت کره زمین باشد. این نکته نیز با ظرافت در فیلم جای داده شده است. جز اماکن عمومی همچون خیابان اصلی و منطقه ی بازار فروش روبات ها، بقیه ی محیط شهر تقریباً عاری از جمعیت است. در واقع، مردم در حال فرار از کره ی زمین هستند. شیئی پرنده که در آسمان شهر گشت میزند و بهجای تابلوی تبلیغاتی استفاده میشود، مرتب یک پیام آگهی پخش میکند که مضمون آن تشویق مردم به ترک زمین به سوی سیارات مهاجرنشین خارجی است؛ مهاجرنشینهایی که آینده ی روشن و زندگی سرشار از ماجرا و هیجان را نوید میدهند. نگاه حسرت بار شخصیت اصلی داستان به این شی، نشان از واقعی بودن محتوای آگهی دارد. لوسآنجلس تقریباً از اتباع آمریکایی خالی شده و مهاجران ژاپنی جایشان را گرفتهاند؛ به نحوی که حتی روی لباسهای نیروهای امنیتی واژه ی “پلیس” به خط ژاپنی و درشت تر از خط انگلیسی درج شده است.
اما با توجه به دنیای واقعی و آنچه که اکنون در این شهر اتفاق افتاده است، به نظر می رسد واقعیت فاصله ی بسیاری از تخیل دارد. هرچند باتوجه به روند پیشروی علم و فناوری در عصر حاضر، تحقق پیدا کردن دست کم بخشی از این تصورها دور از ذهن نیست. و این شامل آسیب هایی که انسان به کره ی زمین وارد می کند نیز می شود. با این تفاوت که این آلودگی ها به احتمال زیاد با سرعتی بیشتر از آنچه مورد انتظار است آسیب می رسانند، پیش از آنکه انسان بتواند مکان جدیدی برای زندگی بیابد. از طرف دیگر مسیری که آینده قرار است طی کند ممکن است متفاوت از آنچه باشد که تخیل پیش بینی می کرده و حتی ممکن است بسیار فراتر از آن رود. اما هرچه که اتفاق بیافتد، به نظر میرسد شکل کلی، مشکلات و آسیب های به تصویر کشیده شد در چنین داستان هایی می توانند تا حد زیادی مشابه واقعیت باشند.
منابع
نقد فارسی، http://naghdefarsi.com/title/blade-runner/