انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شهرهای ایران بر پهنه اسلام (۱): مشهد (بخش اول)

م. استرک، ب. هورکاد برگردان ملیحه درگاهی

مشهد که به طور مرسوم مِشهِد (Meshhed) یا مِشِد (Meshed) نیز تلفظ می شود، شهری در شمال شرقی ایران، مرکز اداری استان خراسان و در حال حاضر از نظر جمعیتی دومین شهر ایران است. اهمیت این شهر از دوران قرون وسطی به استقرار یکی از مهمترین زیارتگاههای جهان شیعه که در اطراف آرامگاه امام هشتم، علی الرضا ، ساخته شده است، باز می گردد. شهر در عرض جغرافیایی ۱۶ درجه ’۱۷ شمالی، طول جغرافیایی ۵۹ درجه و ’۳۵ شرقی، ارتفاع ۹۱۵ متر/۳۰۰۰ پا و در جلگه ی پهناور رودخانه ی کشف رود (Kashaf Rud) که به هری رود (Heri Rud) می پیوندد، واقع شده است. بلندای کوههای اطراف شهر ۲۵۰۰ تا ۲۸۰۰ متر/ ۸۰۰۰ تا ۹۰۰۰ پا است و ارتفاع شهر و همجواری با این کوهها آب و هوای زمستانی نسبتا شدید را ایجاد می کند در حالیکه تابستانها می تواند بسیار گرم باشد.

تاریخ و توپوگرافی شهر تا سال ۱۹۱۴:
از جهتی ممکن است مشهد به عنوان جانشینی برای شهر قدیمی و تقریبا پیش از اسلامی طوس (Tus) در نظر گرفته شود و به ندرت با این شهر اشتباه گرفته می شود .
اینکه طوس هم یک شهر و هم یک منطقه است همراه با این واقعیت که هر دو ناحیه همواره به عنوان شهرهای اصلی منطقه در نظر گرفته می شوند، این عقیده ی غلط را در بین جغرافیدانان متأخر عربی رواج داده که طوس پایتخت شهری دو بخشی شامل تباران (Tabaran) و نوغان (Nuqan) است. این عقیده ی کاملا غلط در مورد دو بخشی بودن شهر طوس به طور عام در ادبیات اروپایی راه یافته است. سایکس (JRAS (1910) , 1115-16) و به دنبال وی ای. دایز (E. Diez) (Churasanche Baudenkmaler, Berlin 1918, I, 53-4) صراحتا این ایده ی غیر قابل دفاع را به چالش کشیدند. جغرافیدانان قدیم تر عرب به درستی تباران و نوغان را به عنوان دو شهر کاملا مجزا، از یکدیگر متمایز کردند (…). ویرانه های تباران – طوس و مشهد در حدود ۱۹ کیلومتری/۱۵ مایلی یکدیگر قرار دارند.
در شهر نوغان یا در روستای سناباد (Sanabadh) که به آن تعلق دارد، دو چهره ی شاخص تاریخ اسلام در یک دهه به خاک سپرده شدند: خلیفه هارون الرشید (Harun al-Rashid) و علی ابن موسی الرضا (‘Alid ‘Ali al-Rida b. Musa). زمانیکه هارون الرشید مهیای تصاحب سرزمین خراسان بود، هنگامیکه که در خانه ی ییلاقی خود در روستای سناباد اطراق کرده بود، به بیماری مرگباری دچار شد و مدتی بعد درگذشت(۱۹۳/۸۰۹ ). اینطور گفته می شود که خلیفه به هنگام مرگ دستور داده تا قبر او را در باغ عمارت ییلاقی حفر کنند و این مکان وقف قاریان قرآن شود. ۱۰ سال پس از مرگ هارون الرشید، خلیفه مأمون در راه بازگشت خود از مرو (Marw)، چند روزی را در این عمارت سپری کرد. علی ابن موسی الرضا، هشتمین امام شیعیان و خلیفه ی منتصب که وی را همراهی می کرد در سال ۲۰۳/۸۱۸ به ناگاه در این کاخ از دنیا رفت؛ تاریخ دقیق این وفات مشخص نیست (cf. R. Strothmann, Die Zwolfer-Shi’a, Leipzig 1926,171) .

بنابراین آنچه سناباد (نوغان) را در سرتاسر جهان شیعه مشهور ساخت نه آرامگاه خلیفه بلکه زیارتگاه امام عظیم الشان شیعه بود و شهر بزرگی که با گذشت زمان در اطراف روستایی کوچک گسترش یافت المشهد ((al-Mashhad (مشهد) عنوان گرفت که به معنای “حرم حزن انگیز” (sepulchral shrine) است (در درجه ی اول حرم شهیدی از خاندان پیامبر اسلام). ابن حوقل (Ibn Hawqal) به سادگی این مکان را مشهد نامیده؛ یاقوت (Yaqut)، در بیانی صحیح تر، آن را مشهد رضوی (al-Ridawi ( al- Mashhad = حرم رضا (tomb-shrine of al-Rida) نام نهاده است؛ ما همچنین نام پارسی مشهد مقدس (Mashhad-I Muqaddas) = “حرم مقدس” (the sanctified shrine) e.g. in Hamd Allah al-Mustawfi ) ) (به عنوان مثال در حمد الله مستوفی) را یافته ایم. مشهد به عنوان نام یک مکان نخستین بار در المقدیسی (al-Maqdisi) و اواخر دهه ی سوم قرن چهارم هجری و دهم میلادی پدیدار شده است. در حدود نیمه ی قرن ۸ هجری و ۱۴ میلادی ابن بطوطه (Ibn battuta) در سفرنامه ی خود از اصطلاح “شهر مشهد الرضا” (town of Mashhad al-Rida) استفاده کرده است. به نظر می رسد با نزدیک شدن به سالهای پایانی قرون وسطی نام نوغان که هنوز هم بر سکه های نیمه ی اول قرن ۱۴ هجری تحت حاکمیت ایلخانیان (Il-Khanids) دیده می شود، به تدریج جای خود را به المشهد یا مشهد داده باشد. در حال حاضر مشهد اغلب با صراحت بیشتری با عناوین مشهد رضا، مشهد مقدس و مشهد طوس شناخته می شود (ابن بطوطه، جلد سوم iii، ۶۶). اغلب در ادبیات و بویژه در شعر ما فقط طوس را می بینیم که مد نظر قرار گرفته است، به عنوان مثال طوس جدید در مقابل طوس قدیمی یا شهری مقتضی این نام؛ (برای نمونه نگاه شود به محمد مهدی علوی، تاریخ طوس مشهد رضوی، بغداد ۱۹۲۷) (cf. e.g. Muhammad mahdi al-Alawi, Tarikh Tus aw al-Mashhad al-Ridawi, Baghdad 1927).
تاریخ مشهد به گونه ی بسیار کاملی مرتبط با اثر محمد حسن خان صنیع الدوله (Muhammad Hasan Khan Sani al-Dawla)، ملقب به مطلع الشمس (Matla al-shams)، است (جلد سوم، تهران ۳-۱۳۰۱ A.H.). جلد دوم منحصرا به تاریخ و توپوگرافی مشهد از سال ۴۲۸ هجری یا ۷-۱۳۰۶ میلادی تا سال ۱۳۰۲ هجری یا ۱۸۸۵ میلادی، اختصاص یافته است و در این جلد مطلع الشمس اطلاعات تاریخی ارزشمندی را در اختیار قرار می دهد. در این اثر، (ییت، خراسان و سیستان، ۱۴-۳۱۳، و براون، تاریخ ادبی پارس، ۶-۴۵۵cf. C.E. Yate, Khurasan and Sistan, 313-14, and E.G. Browne, A literary history of Persia, iv, 455-6. مطلع الشمس منبع اصلی برای طرح اولیه ی تاریخ شهر در ییت (Yate)، ۲۶-۳۱۴، را شکل می دهد.
اهمیت سناباد-مشهد به طور متداومی با افزایش معروفیت حرم مطهر و با کاهش شهرت طوس افزایش می یافت. طوس در سال ۷۹۱ /۱۳۸۹ ضربه ی مهلک را از جانب میرانشاه (Miranshah)، پسر تیمور (Timur)، دریافت کرد. زمانیکه نجیب زاده ی مغولی حاکم بر منطقه دست به شورش زده و تلاش کرد خود را مستقل سازد، تیمور پسر خود میرانشاه را برای مقابله با وی عازم منطقه کرد. طوس پس از محاصره ای چندین ماهه مورد یورش قرار گرفت، به غارت و یغما برده شده و تلی از خاک از آن بر جای ماند؛ ۱۰،۰۰۰ نفر از ساکنین طوس در این یورش قتل عام شدند. کسانی که از این کشتار همگانی جان سالم به در بردند در پناهگاه حرم امام رضا سکنی گزیدند. از این پس طوس متروکه شد و مشهد جایگاه این شهر به عنوان پایتخت را از آن خود ساخت.

در ارتباط با تاریخ سیاسی مشهد باید عنوان کرد این شهر در خطوط اصلی خود منطبق با استان خراسان است. در این بخش ما تنها اشاره ی کوتاهی به وقایع مهم گذشته ی شهر خواهیم داشت. مشهد نیز همچون تمامی شهرهای بزرگتر ایران بارها شاهد افزایش جنگ و وحشت درون دیوارهای خود بود. در سال ۴۲۸ /۱۰۳۷ طی دوران حکومت سلطان مسعود غزنوی (Ghaznavid Mas’ud)، حاکم بعدی خراسان به منظور حفاظت از آرامگاه علی الرضا استحکامات دفاعی را بنا کرد. در سال ۵۱۵ / ۱۱۲۱ دیواری در اطراف شهر ساخته شد که گاهی اوقات امکان حفاظت در برابر حملات را فراهم می ساخت. اگرچه در سال ۵۵۶ / ۱۱۶۱ ترکهای غُز (Ghuzz Turks) موفق به گرفتن منطقه شدند ولی آنان از تاراج و غارت ناحیه ی مقدس چشم پوشی کردند. ما از مهاجرت موسمی ایل مغول در سالهای بعدی (۶۹۵ /۱۲۹۶) و زمان حکومت سلطان غازان (Sultan Ghazan) مطلع شده ایم. احتمالا بزرگترین ولینعمتان شهر و بویژه حرم مطهر، شاهرخ اول تیموری (Timurid Shah Rukh) (50-809 /46-1406) و همسر پرهیزگارش گوهرشاد ((Jawhar-Shadh بودند.
با پیشرفت خاندان صفوی عرصه ی تازه ای از موفقیت برای مشهد آغاز شد. نخستین شاه این خاندان، اسماعیل اول (Isma’il I) (30-907 / 24-1501)، شیعه را به عنوان مذهب رسمی بنیان نهاد و متعاقب این امر شهرهای مقدس داخل مرزهای ایران بویژه مشهد و قم، به یک شاخصه ی اصلی در برنامه ی وی بدل شدند، چنانچه در مورد جانشینانش نیز همینطور بود. زیارت این آرامگاههای مقدس رونق قابل توجهی را برای این شهرها به ارمغان آورد. در مشهد، بارگاه سلطنتی فعالیت ساخت و ساز وسیعی را به نمایش گذاشت. در این رابطه بویژه شاه طهماسب اول ((Tahmasp I، جانشین شاه اسماعیل اول (۸۴-۹۳۰ / ۷۶-۱۵۲۴) و شاه عباس اول (Shah Abbas I) (1037-995 / 1627-1587) از چهره های شاخص به شمار می آیند.
در قرن ۱۰ هجری یا ۱۶ میلادی شهر بارها به طور قابل ملاحظه ای متحمل یورشهایی از جانب ازبکها (Ozbags or Uzbeks) شد. در سال ۹۱۳ / ۱۵۰۷ شهر به اشغال سربازان شیبان خان (Shaybani or Shibani khan) در آمد؛ و این اشغال تا سال ۹۳۴ / ۱۵۲۸ که شاه طهماسب اول مجددا موفق به بیرون راندن دشمن شد، ادامه داشت. از این پس دیوارها و استحکامات قویتری ساخته شدند و بدین ترتیب حمله ی دیگر از جانب همان ازبک در سال ۹۴۱ / ۱۵۳۵ توسط آنان خنثی شد. ولی در سال ۹۵۱ / ۱۵۴۴ ازبکها مجددا موفق شدند وارد شهر شده و به چپاول و قتل عام در آن بپردازند. سال ۹۹۷ / ۱۵۸۹ سال فاجعه انگیزی برای مشهد بود. شیبانی عبدالمامین (Shaybanid ‘Abd al-Mu’min) پس از ۴ ماه محاصره، شهر را مجبور به تسلیم کرد. خیابانهای شهر مملو از خون شدند و غارت و تاراج سرتاسری در دروازه های منطقه ی مقدس تمامی نداشت. شاه عباس اول که از سال ۹۹۳ / ۱۵۸۵ تا صعود رسمی تاج و تختش به قزوین (Qazwin) در سال ۹۹۵ / ۱۵۷۸ در مشهد زندگی می کرد، تا سال ۱۰۰۶ / ۱۵۹۸ قادر به بازپس گیری مشهد از ازبکها نبود.

در سال ۱۱۳۵/۱۶۲۲ و با آغاز حکومت شاه طهماسب دوم، ایل افغانی عبدلیس (Abdalis) به خراسان حمله کرد. مشهد سقوط کرد ولی در سال ۱۱۳۸/۱۷۲۶ ایرانی ها موفق شدند پس از یک محاصره ی دو ماهه این شهر را باز پس گیرند. نادر شاه (Nadir Shah) (1148-60/1736-47) دستور داد آرامگاهی برای او در مشهد ساخته شود. پس از مرگ وی جنگ داخلی بین مدعیان بر سر تاج و تخت پادشاهی آغاز شد، در این دوران بود که اتحاد امپراطوری ایران از هم گسسته شد. تمامی بخشهای شرقی قلمرو پادشاهی نادر شاه بویژه خراسان (بجز منطقه ی نیشابور) در این برهه ی زمانی و تحت حاکمیت قدرتمند احمد شاه دُرانی افغان (Afghan Ahmad Shah Durrani) در رکود گذشت. تلاش دیگری که توسط کریم خان زند ( Karim Khan Zand ) برای یکپارچه ساختن خراسان با دیگر بخشهای ایران صورت گرفت با شکست همراه بود. احمد شاه ایرانی ها را شکست داد و پس از ۸ ماه محاصره، در سال ۱۱۶۷/۱۷۳۵ مشهد را اشغال کرد. احمد شاه و جانشین وی تیمور شاه ( Timur Shah)، شاهرخ Shah Rukh)) را به عنوان خراجگذار در متصرفات خراسان گماردند و بدین ترتیب خراسان به نوعی دولت حائل بین آنان و ایران تبدیل شد. هر چند هر یک از این حاکمان افغان، به عنوان حاکمان واقعی، در مشهد سکه زدند. از طرفی دیگر سلطنت شاهرخ نابینا با وقفه های کوتاه مدت و مکرر، بدون هیچگونه واقعه ی به ثبت رسیده ی خاصی سپری شد. فقط پس از مرگ تیمور شاه (۱۲۰۷/۱۷۹۲) بود که آقا محمد خان پایه گذار سلسله ی قاجار (Qajar) موفق شد در سال ۱۲۱۰/۱۷۹۵ قلمرو حکومتی شاهرخ را تصاحب کرده و وی را به مرگ محکوم کند و این پایان جدایی خراسان از دیگر بخشهای ایران بود. مرگ زود هنگام آقا محمد خان (۱۲۱۱/۱۷۹۶) این امکان را برای نادر میرزا ( Nadir Mirza) پسر شاهرخ فراهم آورد تا به مشهد بازگشته و مجددا زمام امور را بدست گیرد. محاصره ی پایتخت وی توسط ارتشیان قاجار بی ثمر ماند؛ اما در سال ۱۸۰۳ فتحعلی شاه ( Fath Ali Shah) قاجار موفق شد پس از محاصره ای چند ماهه و زمانیکه خزانه ی نادر خالی شده بود، شهر را به تصرف خود درآورد.
خراسان از سال ۱۸۲۵ متحمل یورشهای فراوانی از جانب ایل های ترکمان ( Turkoman) و جنگ و نزاع مستمر میان رهبران قبیله ای شد. ولیعهد عباس میرزا ( Abbas Mirza) برای بازگرداندن نظم با یک ارتش وارد خراسان شد و مشهد را مرکز فرماندهی خود اعلام کرد. وی در سال ۱۸۳۳ در این شهر درگذشت. مهمترین واقعه ی سیاسی مشهد در قرن ۱۹ طغیان حسن خان سالار (Hasan Khan Salar)، شاهزاده ی فرماندار خراسان و پسرعموی شاه محمد عباسِ (Muhammad Abbas) حاکم، بود. برای دو سال وی در برابر سربازان حکومتی که برای مقابله با او فرستاده می شدند، مقاومت می کرد . به هنگام جلوس نصیر الدین ( Nasir al-Din) (1848) خراسان به واقع مستقل بود. این تنها زمانی بود که مردم مشهد تحت فشار خشکسالی بر علیه سالار قیام کردند که در نهایت نیروهای حسام السطنه (Husam al-Saltana) موفق به تصاحب شهر شدند.

ادامه دارد

منبع:

M.Streck; B.Hourcade, 2007, “Mashhad”, in, Historic Cities of the Slamic World, Edmund Bothworth(ed.), Leiden,Boston;:Brill, pp. 332-338.