سینماگران پیشکسوت به همراه برخی از فیلمسازان جوان سینمای ایران ضمن همدردی با مردم مظلوم غزه در بیانیهای اعلام کردند روز شنبه یازدهم مردادماه برای اهدای خون در محل انجمن سینمای جوانان ایران حاضر می شوند .
به گزارش خبرنگار مهر، سینماگران پیشکسوت و برخی از فیلمسازان جوان سینمای ایران به همراه اعضای دفاتر ۵۹ گانه انجمن سینمای جوانان که متشکل از فیلمسازان و عکاسان در سراسر کشور هستند در اقدامی هماهنگ روز شنبه یازدهم مردادماه ضمن دعوت از مردم با حضور در مراکز انتقال خون به کودکان غزه خون اهدا خواهند کرد.
نوشتههای مرتبط
به این ترتیب روز شنبه مورخ یازدهم مردادماه هنرمندان سینمای ایران با حضور در محل انجمن سینمای جوانان ایران – دفتر تهران، واقع در خیابان استاد نجات الهی (ویلا) و با حضور رسانه های گروهی، خون خود را برای ارسال به غزه اهدا خواهند کرد. از همین رو تعداد کثیری از سینماگران برجسته ایران نیز ضمن اعلام حمایت از این اقدام خداپسندانه و انساندوستانه به این کمپین پیوسته اند.
در همین راستا عکاسان و سینماگران نامهای به کودکان غزه نوشتهاند که متن این نامه چنین است:
به نام خدایی که به نام زیتون سوگند خورد
نامهای به کودکان فلسطین
سلام اهالی غزه
کودکان
نوزادان
مادران پا به زا
پدربزرگ ها
مادر بزرگ ها
راستی هنوز درختان زیتونی که کاشته اید، سایه گُستر هستند؟
می توان هنوز از آن ها زیتون چید برای سفره ی افطار؟
شنیده ایم چند روز است برسرتان باران می بارد!
نمی دانیم اما چرا این باران سیل نمی شود وشما را به نیل – این بانوی گیس آبی ما نمی رساند
نمی دانیم باران که ببارد، چرا خانه های تان ویران می شود؟
باران که ببارد، کودکان تکه تکه نمی شوند؛ می شوند؟
باران که سینه نمی دَرَد؛ می دَرَد سینه ها را؟
باران که جمجمه متلاشی نمی کند؛ متلاشی می کند جمجمه ها را؟
باران که ببارد، سیل می شود..
سیلی که درغزه به راه افتاده است چرا خون است؟
باران که ببارد، رَعَد وبرق می شود، ابرها به هم می سایند، صدا مهیب می شود، اما ویران نمی کند؛ می کند؟
باران که ببارد ریشه های زیتون جانی دوباره می گیرند
باران که ببارد زمینِ خشک سبز می شود
بارانی که الان برسرتان می بارد، چرا درختان زیتون را می سوزاند؟
بارانی که می بارد چرا زمین را وحشیانه، با هرچه که درآن و برآن است ویران می کند؟
باران که ببارد، هواشناسی یک روز قبل اعلام می کند فردا هوا بارانی ست
باران غزه اما چرا بی امان و ناگهان می بارد؟
باران که ببارد، امان می دهد به کودک عروسک اش را با خود به زیر چتر ببرد
این چه بارانی ست که عروسک، چتر کودک می شود به گاهِ باران تنیده با او در گور؟
گربه ای دیدم میان آوار غزه می گشت
به تکه های تن که می رسید جیغ می کشید، مویه می کرد
لب نمی زد به تکه های گوشت
گربه وفا دارد.. می داند این تکه های تن، تکه های تن کودکان غزه است
گربه می دانست این تن های تکه تکه شده
از آنِ کودکانی ست که غذای نداشته شان را پیشکش می کردند برای او به وقتِ باریدنِ باران
بانوی غزه / فلسطین
بارانی که برسرت می بارد اگر امان ات داد وتوانستی بچه ات را کول کنی وباخود ببری، کاغذ وقلم یادت نرود
بنویس بانو
باران امان داد بگریزیم
ما خانه نبودیم که خانه ویران شد
بنویس بانو
تامَردِ خانه سر به جنون نزند به گاهِ دیدن آواره گی خانه و بپندارد
محبوبه اش وپاره ی تن اش در زیر آوار مانده اند
راستی پرسیدی کاغذ را کجا بگذارم تا مَردَم ببیند؟ خانه ای نیست که سینه ی دیوارش بگذارم کاغذ را
بنویس بانو
می توانی کاغذ را به باد بسپاری
می توانی مثل روزگار قدیم کاغذ را به منقار پرنده ای بسپاری
بانوی غزه / فلسطین
شنیده ایم آن سوی تو
همسایه ات – همان همسایه ای که از سال ۱۹۴۸ به خانه ات آمد وتو آب وغذایش دادی
همان همسایه ای که در سال ۱۹۴۸ به گریه وزاری افتاد که از کوره های هیتلر گریخته بود
همان همسایه ای که گفته بود : این خانه ی تو
فلسطین – سرزمین انبیاء ست
همان همسایه ی تو
گفته بود : فلسطین سرزمین وحی است
همان همسایه ی تو
گفته بود : فلسطین اولین قبلگاه مسلمانان است
همان همسایه ی تو
گفته بود : مگر نه این که مسلمانان شُهره به مهمان نوازی اند؟
همان همسایه ی تو گفته بود : مگر نه این که هر مسافر ره گم کرده ای اگر سر از خانه ی مسلمانی دربیاورد تا سه روز اطعامش می کنند؟
همان همسایه تو گفته بود : مگر نه این که تا سه روز جایش می دهند بی آن که چیزی بپرسند از او؟
بانوی غزه / فلسطین
تو گفته بودی : آری چنین ام من
بانوی غزه / فلسطین
تو گفته بودی : نمی توانم چنین نباشم من
بانوی غزه / فلسطین
شنیده ام آن همسایه ی ۱۹۴۸ آن سوتر مثل یک نمایشنامه، تکه تکه شدن تو را به تماشا نشسته است
بانوی غزه / فلسطین
تو از ۱۹۴۸ که این مهمان ناخوانده را اطعام کردی
تو را در خاک و با خاک و در زندان و در تبعید و شکنجه و آوار و آواره گی رها کرده است – تا به اکنون – تا به این لحظه..
بانوی غزه / فلسطین
شاعران تو در زندان شعر سرودند
کلمات شاعرانِ تو، گلوله شد نشست برسینه ی همسایه ی بی وفای تو
فرزندان تو درس را رها کردند، اسلحه به دست گرفتند
فرزندان تو می دانستند در سرزمینی که ندارند، درس به چه می آید؟
بانوی غزه / فلسطین
همان همسایه ی تو امروز صاحبان فراوانی یافته است
همانانی که همسایه ی تو را از خاک شان راندند، اکنون مدافعِ همسایه ی تو شده اند
وبر سر تو وکودکانت که آن همسایه را پناه دادی، بارانِ گلوله می ریزند
دشمنانِ دیروزِ همسایه ات، امروز برای او گُنبد آهنی می سازند واورا درتکه تکه کردن تو یاری می دهند
بانوی غزه / فلسطین
ما این سو مانده ایم با دوربین هایی در دست
ما این سو مانده ایم با قلم هایی برآمده
ما این سو مانده ایم حیران
چه باید کرد؟
برای آمدن کنار پیکرت از چه راهی باید آمد؟
تمام راه ها را همسایه ی بی چشم و روی تو به روی ما که مهمان تو هستیم بسته است
بانوی غزه / فلسطین
ما اندیشیدیم حالا که برسرت باران گلوله می بارد
حالا که سیل خون پیکر کودکان تو را غرق خود کرده است
می توانیم با خون خود، زندگی را باری دیگر به کودکان تو باز گردانیم .
سینماگرانی که پای این نامه را امضا کرده اند به شرح زیر است:
احمدرضا درویش، رخشان بنی اعتماد، کامران شیردل، داریوش مهرجویی، کیانوش عیاری، رضا میرکریمی، مجتبی راعی، بهروز افخمی، منوچهر شاهسواری، فرشته طائرپور، منوچهر محمدی، فرهاد توحیدی، همایون اسعدیان، لیلی گلستان، محمدعلی حسین نژاد، بهزاد فراهانی، مهدی هاشمی، گلاب آدینه، مهتاب کرامتی، فرهاد اصلانی، علی مصفا، لیلا حاتمی، علیرضا شجاع نوری، حسن پورشیرازی، مهناز افضلی، آرش آصفی، مژگان حکمت، پرویز پرستویی، حسن فتحی، نغمه ثمینی، رویا نونهالی، حمید نعمت الله، هنگامه قاضیانی ، پانته آ بهرام، نگار اسکندرفر، فرهاد آئیش، مانی حقیقی، رویا تیموریان، مسعود رایگان، فرید فرخنده کیش، فرشته صدرعرفائی ، نیکی کریمی ، ایمان مصطفای، مرجان شیرمحمدی، حبیب باوی ساجد ، غزل شاکری، سید حسن موسوی، آتیلا پسیانی ،حبیب احمدزاده، محمد تهامی نژاد، منوچهر مشیری،جهانگیر میرشکاری، سپیده عبدالوهاب، احسان شیبانی، همایون شجریان، کریم نیکو نظر، پریچهر باقری، سعید راستی فر، امین حیایی، نیلوفر خوش خلق، مونا زندی حقیقی، سامان مقدم، پگاه آهنگرانی، طیبه نیک آزاد، علی حیدری، رضا عامری، باران کوثری، محمد هادی نائیجی، نگار جواهریان، مهناز افشار، سحردولتشاهی ، بهاره رهنما، پیمان قاسم خانی، مهرداد صدیقیان ، شایسته ایرانی، حسین مهکام، مهراوه شریفی نیا، نگار آذربایجانی، بهنام بهزادی، هادی مقدم دوست، دانش اقباشاوی، کاوه سجادی حسینی، ماجد نیسی، محمدرضا فرطوسی، رضا عبیات، محمد عفراوی، فرید دغاغله، حسن قائدی، مهدی طرفی، محمدرضا خالقی زاده، سید حمید موسوی، عارف حاتمی، ضیا حاتمی، مهدی قنواتی، اسماعیل پورنصیری، سامی نیسی، احمد غرباوی، احمد زایری، فاطمه حیدری، مجید عیدان، حبیب علوانی، سید امین سپهریان، محسن ظریفی، امین حیدری، عباس رزیجی، سید مهدی فاخر، حمید دباشی، عدنان غریفی، پرویز جاهد، ثناء نصاری، محمود گُل، مریم سلیمانی والا، سمیه پناهی، جاوید تفضلی، مرتضی مطوری، هاشم حسینی، شاهین باوی، مهدی نادری، علی اللهیاری، حمزه حردانی، پیروز کلانتری و محبوبه هنریان.
بیانیه روشنفکران و فعالان اجتماعی علیه جنایات غزه
http://www.anthropology.ir/node/24127
پرونده ی «آپارتاید اسرائیل» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/24048
پرونده ی«تحولات خاور میانه» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/10253