تصویر: لینچ
لینچ،کوین(۱۳۷۴)،”سیمای شهر”،مزینی،منوچهر،تهران:دانشگاه تهران.۳۳۱صفحه
نوشتههای مرتبط
کوین لینچ( ۱۹۸۴-۱۹۱۸)در شیکاگو امریکا بدنیا آمد.اومعماری را از فرانک لوید رایت آموخت و لیسانس MIT در رشته برنامه ریزی شهری در دانشگاه گرفته است.
کوین لینچ به خاطر کتاب بدیع و کلیدی،”سیمای شهر”که ابتدادر سال ۱۹۶۰منتشر گردید و بیش از پانزده زبان ترجمه شده است،به خوبی شهرت یافته است.این اثر نه تنها اندیشه و محل بسیاری از طراحان ،برنامه ریزان و نظریه پردازان شهری را تحت تاثیر قرار دارد،بلکه بیشترین تاثیر را نیز بر متفکرین زمینه های متنوعی همچون مردم شناسی،معماری،جغرافیا،طراحی محیط و جامعه شناسی داشته است.
“سیمای شهر”در حقیقت اولین گام جست و جوی لینچ در تعریف خصوصیات عملکردی شکل خوب شهر است. وی ابتدا چنین استدلال می کند که خوانایی قطعا یک معیار مهمی برای یک شکل خوب شهر است،لیکن لازم است محورها وابعاد دیگری نیز برای آنچه که ما به مفهوم هنجاری یک شهر خوب تلقی می کنیم، وجود داشته باشد. هدف لینچ این بود که آنچنان معیارهای کلی و عمومی تدوین نماید که در کلیه جوامع انسانی و کلیه فرهنگ ها قابل اعمال باشد.
لینچ این کتاب را در پنج بخش تقسیم کرده است:
بخش اول “سیمای محیط”است،این بخش زمینه ای برای تز مولف بوجود می آورد. در این فصل بیان می شود که چگونه تصویر محیط بوجود می آید و بافت و علائم مشخصه شهر بیان می شود. در این کتاب،به خصوص این بخش بیان می شود که آیا سیمای شهر اهمیت دارد و می توان آن را تغییر داد یا نه؟از جمله نکاتی که درباره سیمای شهر می توان گفت این است که به دید می آید،به ذهن سپرده می شود و سبب شادی خاطر می گردد.
بخش دوم “مطالعه سیمای سه شهر ” می باشد. در این فصل سیمای سه شهر امریکایی:”بستون”،”جرسی سیتی”،”لوس آنجلس”مورد بررسی قرار گرفته است.چون توصیف از شهرهای امریکایی است،ممکن است برای خواننده فارسی زبان دور از ذهن واندکی خسته کننده باشد،اما از آنجا که دقیق است،اگر خواننده شکیبا باشد و تمام آنها را با حوصله بخواند به وضعیت این سه شهر امریکایی به اندازه ای آشنایی پیدا می کند که مطالب این کتاب و تزهای نویسنده برایش بیگانه باقی نماند.
عنوان بخش سوم”سیمای شهر و عوامل سازنده آن”می باشد.در این فصل نویسنده پنج عامل را به عنوان عوامل اصلی سیمای شهر ذکر می کند:راه،لبه،گره،نشانه و محله. و برای هر کدام از این عوامل تعاریفی ارائه می دهد. در واقع بخش سوم کتاب،هسته اصلی آن را به وجود می آورد و در آن لینچ،تمام معیارهای تازه و مشاهدات خود را بیان و مطرح می کند.
بخش چهارم”فرم شهر”است. در این بخش بر اساس معیارها و مشاهداتی که در فصل قبل ذکر شد،به توصیف راه های مختلف طرح و عواملی موثر بر آن می پردازد و برای روشن تر شدن بحث،ده معیار تازه مطرح می کند که در اینجا ذکر می شوند:۱-روشنی زمینه عوامل شهر ۲-سادگی در فرم ۳-استمرار در فرم ۴-چیدگی فرم ۵-روشنی نقاط تقاطع ۶-تنوعی که جهات خاص را معلوم دارد ۷-عرصه ی دید ۸-آگاهی بر حرکت ۹-عوامل گروهی زمانی ۱۰-نام ها و معانی این معیارها همگی می توانند میدان اندیشه و عرصه خیال طراح را وسعت دهند در عین آنکه نقاط مرجعی برای سنجش طرح به وجود می آورند.
بخش پنجم”مقیاسی تازه”عنوانش می باشد. در این فصل مولف از مقیاسی تازه صحبت می دارد و مرادش رابطه ای است که بین ناظر و سیمای شهر وجود داشته و باید داشته باشد.
در آخر نیز سه ضمیمه تدوین شده است که یکی اختصاص به جهت یابی در شهر دارد،دیگری روش مطالعه را روشن میدارد و سومی،به شرح چند مثال عینی می پردازد.