تصویر: گوشههایی از آثار بمباران مناطق مسکونی در شمال کییف پایتخت اوکراین توسط ارتش روسیه
درباره تجاوز پوتین به اوکراین و به جهان
نوشتههای مرتبط
بعد از قرنها بیرحمی باستانی، پس از استعمار و غربیهایی که بومیان و بردگان را به بدترین شکل شکنجه و کشتار میکردند، تصور میکردیم با قرن بیستم شاید به عقلانیتی رسیده باشیم. اما چند سال نگذشته بود که انقلابها و جنگهای جدید در گوشه گوشه آن امواج بزرگتر بیرحمی را بلند کردند. فکر میکردیم آدولف هیتلر با جنون تحقیرشده یک دانشجوی بیاستعداد نقاشی، با حقارت تاریخی یک نژاد پرست بُزدل، با کشتار میلیونها نفر مخالفان سیاسی خود، یهودیان، کولیها، معلولان جسمانی، … آخرین حد از شرارت خواهد بود ؛ که بالاتر از سیاهی رنگی نیست. اما استالین آمد و در طول زندگی کثیفی که نزدیک به ده سال بیشتر از هیتلر طول کشید، کشتارهایی بیشتر مرتکب شد: نزدیک به شصت میلیون نفر را در اردوگاههای مرگ، گولاگها و … قربانی جنون ِ پارانویایی خود کرد، ده ها کشور را به اسارت درآورد و سازمانهایی خوفناک را بر آنها حاکم کرد و تا آخرین روزهای زندگیاش در حال کشف «دشمنان» و «توطئه»های جدید بود تا هر بار هزاران هزار نفر را شکنجه و قربانی کند. در این فاصله و تا سالهای اخیر نیز شاهد ظهور دهها دیکتاتور و نظامیان خشنی بودیم که هر بار تلاش کردند گوی بیرحمی و شقاوت را از یکدیگر بربایند: از پول پوت و مائوتسه تونگ تا علیاف و نیازوف و قذافی و صدام و مبارک، از پینوشه و ویدلا تا فرانکو و سالازار و عیدی امین و سوکارنو که نام هر کدام از آنها ننگی است برای کل انسانیت. موجوداتی که مقایسه آنها با هر حیوانی، توهینی بزرگ به آن جانور است. تصور میکردیم که نمیتوان در جنون و بیرحمی از این پیشتر رفت و رنگی بالاتر از سیاهی نیست. اما جرج بوش از راه رسید و یورش ِ وهابیها و کشتار هزاران بیگناه برجهای سازمان تجارت جهانی را بهانهای کرد تا همراه با جنایتکاران دیگری چون تونی بلر و دیک چنی، سازمانهای تجارت مرگ خود را فعال کند، میلیاردها دلار پول به جیب آنها سرازیر و کشورهای بزرگی چون عراق و افغانستان و میلیونها نفر را زیر بمبارانها به کشتار داده و بیگناهان بیشماری را روانه شکنجهگاهها تا سرزمینهایی ویران و تروریستهایی وحشی به جای گذارد که جهان را به خاک و خون بکشند. بعدها همین بلا به دست سعودیها و اسرائیل وحشی بر سر مردمان غزه و فلسطین و یمن آمد و بهتر است دیگر چیزی از درد مردمان ویتنام و کامبوج و برمه و… را نگوییم که همه آنها را میشناسند. با خود گفتیم گفتیم اینها دیگر اوج شرارت است. اما ترامپ آمد: یک دموکراسی دویست ساله را که آزادیخواهانش دستاوردهای بزرگی برای انسانیت داشتند را تحویل گرفت و ویرانهای تحویل داد، و جریانی در جهان به راه انداخت که از برزیل تا هندوستان، دیکتاتورهای پوپولیست و جنایتکار، نولیبرالهای تندرو و بیوجدان را بر سرکار آورد یا جایشان را محکم کرد تا میلیونها قربانی جدید بر جای گذارد. و حتی در کشور خود تا حد کودتا پیش رفت و نژادپرستی و نفرت از یکدیگر به نزدیکی حد یک جنگ داخلی جدید: گانگستر زنستیزی که دیکتاتورهایی چون کودک شرور کره شمالی را به جان جهان، شیاد رنگ و رو پریده کرملین و سلطانها وحشی سعودی و عثمانی را به جان غارت و کشتار مردم خاور میانه انداخت و دیکتاتورهای بزرگ و کوچک را در سراسر جهان بیدار کرد و چون سگهایی هار به جان همگان. گفتیم این دیگر انتهای شرارت، تبهکاری و خیانت و بیشرمی و رذالت است و بالاتر از سیاهی رنگی نیست. تا ناگهان، همان مغز کوچک بیمار و جنایتکار، همان جاسوسی که از پانزده سالگی آرزوی پیوستن به پلیس مخفی را داشت تا دیگران را بکُشد، چنان در توهمّات خود فرو رفت که پس از کشتارهای وحشیانهاش در چچنستان و کریمه و گرجستان و …، این بار به سراغ اوکراین رفت و در حال تبدیل این کشور با ۴۰ میلیون جمعیت به گورستانی بزرگ است و چنان شهرها و مردم را به زیر بمبهایش گرفته که در یک هفته یک میلیون نفر از آن گریختهاند. و از این نیز فراتر رفت و نه تنها جهان را تهدید به استفاده از سلاح اتمی کرد بلکه شب گذشته (چهارم مارس ۲۰۲۲) به بزرگترین نیروگاه اتمی اروپا در این کشور موشک انداخت و یک قاره را با صدها میلیون جمعیت قاره و چند میلیارد جمعیت جهان را متوجه آن کرد که چگونه جنون یک بیمار روانی و خودشیفته، اگر آزادی و دموکراسی در پهنهای استحکام نیافته باشند، میتواند میراث هزاران سال فرهنگ و هنر را به باد دهد و ما را به دوران انسانهای نخستین بازگرداند. آیا این بار هم باید جنایت و بیرحمی یک دیوانه را بهانهای کنیم برای توجیه جنایات دیوانهای دیگر؟ آیا این بار هم باید بگوییم این انتهای شرارت و رذالت است و بالای سیاهی رنگی نیست؟