انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سیاست جهانی شدن

پیر بوردیو نرجمه پرویز صداقت

توضیح: پیر بوردیو، جامعه‌شناس فقید فرانسوی (۲۰۰۲-۱۹۳۰) یکی از برجسته‌ترین منتقدان نولیبرالیسم و جهانی‌شدن بود. مقاله‌ی حاضر ترجمه‌ی مقاله‌ای است که بوردیو با عنوان سیاست جهانی‌شدن در فوریه‌ی ۲۰۰۲ منتشر شده است. ترجمه از روی متن انگلیسی مقاله صورت گرفته است. (۱)

جهانی‌شدن تقدیر نیست، سیاست است. از این رو، سیاست مخالفت با تمرکز قدرت در جهانی‌شدن امکان‌پذیر است. این بدیل باید بین‌المللی باشد و از تجربه‌ی اتحادیه‌ها و جنبش‌های جدیدتر اجتماعی هر دو، بهره‌مند شود.
اصطلاح «جهانی‌شدن» بیانگر ناگزیری قوانین اقتصادی است. این پوششی بر واقعیت سیاسی است. این واقعیتی به طور کلی تناقض‌آمیز است که به سیاست «سیاست‌زدایی» depoliticisation متکی است.

این سیاستی است که تهدید می‌کند جایگاهی مهلک به نیروهای اقتصادی اعطا کند که هیچ کنترل و محدودیتی بر آنها نیست. این سیاستی است که تبعیت دولت‌ها و ملت‌ها را از آن نیروهای اجتماعی و اقتصادی که می‌گوید «آزادسازی شده» تامین می‌کند.
اصطلاح «جهانی‌شدن» همزمان ایجابی و هنجاری است. هرچیزی که دربرگرفته پیآمدی قاطع، دقیق و حساب‌شده، نه ازناگزیری اقتصادی که از سیاست دارد و دولت‌های لیبرال و حتی سوسیال‌دمکرات بسیاری از کشورهای پیشرفته‌ی اقتصادی را واداشته که از کنترل نیروهای اقتصادی کناره گیرند.
در بهترین حالت، آنها این نیروها را رها کردند تا در «پشت صحنه‌ی» موسسات بزرگ بین‌المللی، مانند سازمان تجارت جهانی، یا «شبکه‌های» چند ملیتی مانند شبکه‌ای که ۵۰ شرکت چندملیتی تشکیل داده‌اند متمرکز شوند و از طریق تمامی روش‌ها و ابزارها، از جمله روش‌های قانونی، فرایند تحمیل خواسته‌هایشان را به جریان بگذارند.

سیاستی متفاوت
لازم است ما با این سیاست سیاست‌زدایی و قدرت‌زدایی مقابله کنیم. برای انجام چنین کاری لازم است سیاست اندیشه و عمل توامان را بازیابیم؛ سیاستی که در عین حال که با جنبش‌های اتحادیه‌ای و سیاسی در محدوده‌ی مرزهای ملی سروکار دارد ظرفیت آن را داشته باشد که خود را فراتر از دولت‌های ملی مطرح سازد.
در وهله‌ی نخست، این سیاست مجموعه‌ای از چالش‌های سیاسی ایجاد می‌کند که به نظر می‌رسد یکدیگر را حذف می‌کنند، آشکارا غیرقابل دسترس‌اند و ظاهراً اشتراک چندانی ندارند، خواه از نظر روش عملی آنها و خواه از نظر مبارزات سیاسی مرسوم و آشنا در گذشته.
دوم، سازمان‌ها و نهادهای قدرتمندی که امروز به لحاظ اقتصادی و سیاسی بر جهان چیره‌اند می‌توانند همگرایی فوق‌العاده‌ای بین تمامی اشکال سرمایه _ اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی، علمی و فن‌آوری _ پدید آورند که دارای توان چیرگی بنیادی و بی‌سابقه‌ی نمادین بر تمامی مجاری و ابزارهای ارتباطی است که از طریق آن نیروهای مخالف نظر می‌دهند.
لازم است نتیجه بگیریم که برخی ابزارهای ضروری این سیاست را در سطح اروپا می‌توان پیدا کرد (دست‌کم تا آنجا که نهادها و موسسات اقتصادی اروپایی اثری علت‌ومعلولی بر نیروهای مسلط بر صحنه‌ی جهانی دارند). در نتیجه، ساختن اروپای اجتماعی واحد که توان آن را داشته باشد که نیروهای مختلف در تمامی تقسیم‌بندی‌ها را در عرصه‌های ملی و بین‌المللی در کنار یکدیگر قرار دهد اولویت تمامی کسانی است که مایلند مقاومت موثری در برابر نیروهای مسلط دوران ما داشته باشند.
همکاری بدون یکی‌شدن
جنبش‌های اجتماعی که لازمه‌ی مقاومت هستند به سبب ریشه‌ها، آمال و اهداف متفاوت بسیار متنوع‌اند. وانگهی این جنبش‌ها به نحو انکارناپذیری مجموعه مشترکاتی دارند که می‌توانیم آنها را خصلت‌های خانوادگی بنامیم.
در وهله‌ی نخست، به خاطر آن که این جنبش‌ها اغلب پیامد انکار شکل‌های سنتی تحرک‌ سیاسی است، به‌ویژه آنچه در احزاب کمونیستی نوع شوروی متعارف بوده است. عموماً این جنبش‌ها با هر نوع انحصاری‌کردن سازمان‌شان توسط یک اقلیت مخالفت می‌کنند و قاطعانه مشارکت مستقیم تمامی ذی‌نفعان مختلف را تشویق می‌کنند و مورد تاکید قرار می‌دهند و از این جنبه شبیه سنت‌های رهایی‌بخش‌ هستند.
آنها بیشتر به آن اشکال سیاست تمایل دارند که انگیزه‌ی فردی دارد و مستلزم ابزاری راحت و کارآمد است که به اعضایش امکان دهد بر فعالیت خود کنترل داشته باشند (در تقابل آشکار با ماشین‌های حزبی که مبارزه‌شان برای هژمونی سیاسی است).
دومین ویژگی مشترک جنبش‌های اجتماعی روش قرار گرفتن اولویت‌هایشان در مسایل اجتماعی مشخص مانند مسکن، اشتغال، و بهداشت است.
سومین ویژگی معمول این جنبش‌ها شیفتگی نسبت به عمل مستقیم است، تمایلی که بر اساس آن اعتراضات و مطالبات باید خود در اقدامات نمونه‌واری تجلی یابد که تاثیر مستقیمی بر کارزار مرتبط دارد.
چهارمین ویژگی و ویژگی مشترک آن است که همبستگی نیروی محرک تلویحی است که در پس بخش بزرگ‌تری از فعالیت این جنبش‌ها وجود دارد.
این‌گونه همانندی‌ها در اهداف مبارزات سیاسی بسیار متفاوت، اگر نه بر اتحاد کامل جنبش‌های متفاوت چنانکه گروه‌های مبارز جوان تاکید دارند، بر سودمندی نوعی هماهنگی در اقدامات و مطالبات این مبارزات تاکید دارد. اینگونه هماهنگی می‌تواند به شکل شبکه‌ای باشد که بتواند گروه‌ها و افراد را به نحوی در کنار یکدیگر قرار دهد که هیچ گروهی بر دیگری چیره نباشد؛ شبکه‌ای که قادر باشد تمامی مزایای تنوع تجربه‌ها، چشم‌اندازها و برنامه‌های هر گروه را دربرداشته باشد.
کارکرد اصلی این شبکه برای جنبش‌های مستقیم اجتماعی جدا از اقدامات پراکنده و جدا، تامین آن است که این مبارزات یکباره در تنگنای ویژگی‌های جنبش‌های محلی منحصربه‌فرد گرفتار شوند (در عین حال که از تمرکز دیوان‌سالاری پرهیز می‌کنند). فایده‌ی این امر این است که به گروه‌ها قدرت می‌دهد که بر ناهماهنگی بین لحظات آشکار و ناپیدا چیره می‌شود، شکل‌های آهسته‌تر هستی برای تدارک آنها ضروری است.
هر شبکه‌ای از این دست باید بکوشد مجموعه‌ای از اهداف مشترک تعریف کند که در تقاطع منافع و علایق گروه‌های مختلف قرار داشته باشد، مجموعه‌ای از ارزش‌ها که در عین حال که توانمندی و روش‌های خود را اعمال می‌کنند باید همه‌ی آنها را پذیرفت و در کنار یکدیگر قرار داد.

تجدید حیات اتحادیه‌‌ها
سیاست نولیبرال جهانی‌شدن در تضعیف اتحادیه‌ها نیز سهیم بوده است. انعطاف‌پذیری و بی‌ثباتی شمار فزاینده‌ای از مشاغل کارگران و در عین حال گسترش تامین اجتماعی در میان گروه‌های کم‌شمارتری از نیروی کار، اثر بازدارنده بر هرگونه اقدام یکپارچه داشته است.
این نشان می‌دهد که تجدید حیات اقدام اتحادیه‌ای چه‌قدر دشوار و چه‌قدر ناگزیر است. این مستلزم چرخش مسئولیت و ارزیابی دوباره‌ی مدل تفویض اختیار نامشروط و نیز ابداع فنون جدیدی است که برای حرکت بخشیدن به نیروی کار پاره‌پاره و ناامن دشوار و در عین حال ضروری است.
چنین سازمانی قادر خواهد بود بر تفرقه‌ای که در اهداف و ملیت‌ها وجود دارد و علاوه بر آن بر تقسیمات داخل جنبش‌ها و اتحادیه‌ها چیره شود. نهادن اتحادیه‌ها در شرایط گفت‌وگو و بحث آزادانه باید تاثیر حیات‌بخشی دوباره بر آنها داشته باشد.

وجود شبکه‌ی پایدار و کارآمد بین‌المللی باید توسعه‌ی جنبش اتحادیه‌ای بین‌المللی را امکان‌پذیر سازد؛ جنبشی که با سازمان‌های رسمی که نماینده‌ی اتحادیه‌ها هستند کاری ندارد و اقدامات تمامی جنبش‌هایی را که با شرایط خاص و از این رو محدود سروکار دارند یکپارچه می‌سازد.
در هر سیاستی که درپی واکنش به جهانی‌شدن و مقاومت در برابر کوشش برای «سیاست‌زدایی» از شیوه‌ی حکمرانی بر ما است، علاوه بر توسعه و هماهنگی جنبش‌های جدید اجتماعی و تمایل به کار در سطح اروپا، تجدید حوزه‌ی سنتی‌تر اتحادیه‌ها نیز اهمیت دارد.

پی‌نویس‌ها

۱. مشخصات ماخذ:
Pierre Bourdieu, The politics of globalization, http://www.opendemocracy.net/debates/article.jsp?id=6&debateId=27&articleId=283