نوشتهی جفری وییکس
ذهن ما بصورت مکانیکی و برنامه ریزی شده سکسوالیته را به عنوان یکی از خصیصههای کاملا طبیعی زندگی ما میداند. جفری وییکس جامعه شناس، تاریخدان و فعال حوزهی مطالعات جنسی اذعان داردکه مناسبات جنسی تنها قسمتی از مناسبات اجتماعی هستند. او با تکیه بر تحلیلهای میشل فوکو و تعداد دیگری از نظریه پردازان، به این بحث میپردازد که شکل امروزی سکسوالیته در چه بستر فرهنگی، اجتماعی و تاریخی بوجود آمده است و خود در نهایت به چه مسائل اجتماعی، اخلاقی و سیاسی جدیدی ختم میشود.
نوشتههای مرتبط
فرضیهی مهم در تاریخ جنسی جدید میگوید سکسوالیته یک برساخت اجتماعی و تاریخی است. به عقیدهی فوکو سکسوالیته را نباید به مثابه عنصری طبیعی دید که قدرت دائما سعی در کنترل آن دارد و دانش سعی در آشکار ساختنش، بلکه تنها “اسمی” است که به یک برساخت اجتماعی داده میشود.فارغ از ابهامات و مشکلات این ادعا، میتوان گفت این فرضیه به نوعی نماد تحولی است که در رویکرد جنسی رخ داده. از میان تمام پدیدههای اجتماعی امر جنسی از همه بیشتر توانسته در مقابل تعریفهای اجتماعی و تاریخی مقاومت کند. و در واقع برای ما طبیعی ترین و ابتدایی ترین بخش وجودیمان است. این مساله حتی در بهترین مطالعات اخیر هم نمود داشته. نظریه پردازان بزرگ حوزهی جنسی سعی کردهاند تجارب مختلف جنسی در دوره های زمانی و فرهنگهای متفاوت را کنار هم بیاورند. از نظر آنها هستهی مرکزی این تجارب یک سکسوالیتهی طبیعی بوده که در نتیجهی عوامل تاریخی، سرکوبهای اخلاقی و جسمی، مدلهای خویشاوندی و غیره شکلهای متفاوتی بخود گرفته است ولی همهی آنها از ماهیت روانشناختی و زیستشناختی یکسانی برخوردار بودهاند.
فرض مذکور در دو دیدگاه به یک اندازه نفوذ داشت. اول رویکردهای طبیعت گرایانهی قدیمی متخصصان مطالعات جنسی و دوم دیدگاه های نظریه پردازان مارکسیست-فرویدی مثل رایش و مارکوزه . هم چنین اندیشه های انسانشناسان کارکردگرایی که به نسبیت گرایی فرهنگی معتقد بودند و تکامل گرایانی که جای آنها را به اشتباه گرفتند . این مساله هم در پس نوشته های جنسی افراطی های فرهنگی و هم در کار محافظه کاران اخلاق گرا مشخص بود. در واقع چیزی بود که در مطالعات جنسی بدیهی تصور می شد. تاریخ جنسی جدید تغییر بزرگی بههمراه داشت. این تغییر از نقاط مختلفی سرچمه گرفت که شامل جامعهشناسی، انسانشناسی ، روانکاوی ، جنبش های جنسی دهه ی۱۹۷۰ و تاریخ اجتماعی جدید می شد. در جامعهشناسی بیشتر با تمرکز بر نسبیت گرایی فرهنگی، سازماندهی اجتماعی و جامعهشناسی خرد پیش می رفت. در روانکاوی با تکیه بر نظریه ی چالش برانگیز ناخوداگاه انسان، جنسیت و نقش های جنسی از قبل تعیین شده و در جنبش های دهه ی هفتاد با نقد دسته بندیهای جنسی و اجتماعی موجود و در تاریخ اجتماعی جدید با جدا کردن این لایه ها از تاریخ جدید کار خود را ادامه داد. عملکرد فوکو در اوایل دهه ی ۱۹۸۰ تاثیر زیادی داشت چرا که تا اندازه ای به تکمیل و نظام بخشیدن فعالیت های آن موقع پرداخت. این رویکرد جدید مضامین مختلفی داشت که در زیر به آنها می پردازیم.
در آغاز جنس به عنوان حوزه ای مستقل و قلمرویی طبیعی که معانی مشخص دارد و انرژی ای که امر اجتماعی را کنترل می کند از سوی عموم رد شد. هنگامی که سکسوالیته را یک برساخت، یک سری بازنمایی یا یک دستگاه با تاریخچه ی مخصوص خود بدانیم، بسیاری از چیزهایی که قبلا امر مسلم دانسته می شدند منحل می شوند. دیگر نمی توان مثل مالینوسکی گفت” امرجنسی چیز خطرناکی است که منشا اکثر مشکلات بشر از زمان آدم و حوا بوده.” در عوض باید این پرسش را مطرح کرد که ” چرا اصلا امرجنسی خطرناک است ” ؟ ما دیگر نمیتوانیم در مورد نبرد اجتناب ناپذیر بین غریزه ی قوی جنسی و مقتضیات فرهنگی نظریه پردازی کنیم. بلکه باید بپرسیم چرا درک فرهنگ ما از سکسوالیته بدین شکل بوده است.
مورد دوم این است که تاریخ جنسی جدید تغییر پذیری های اجتماعی باورها ، ایدئولوژی ها و رفتارهای جنسی را در نظر می گیرد. سکسوالیته یک تاریخ ندارد بلکه تاریخ ها دارد و هر کدام را باید هم به تنهایی و هم بعنوان قسمتی از یک الگوی پیچیده فهمید. سومین مساله؛ این ایده از بین رفت که می توان تاریخ سکسوالیته را براحتی در قالب دوگانگی های فشار و رهابخشی، سرکوب گری و آزادسازی دید. باید گفت که سکسوالیته بهعنوان یک حوزه ی اجتماعی توسط خود جامعه به روش های پیچیده ای تولید می شود. به عبارت بهتر آنچه به فعالیت های انسانی معنا می دهد، چیزی نیست جز رسوم اجتماعی ،تعاریف اجتماعی و فردی، مبارزه ی بین کسانی که قدرت تعریف ساختن را دارند و آن ها که با تعریف سازی مقابه می کنند. سکسوالیته چیز معین و مسلمی نیست، بلکه حاصل مذاکره، مبارزه و اختیار انسان است.مهم ترین پیآمد این رویکرد تاریخی به سکسوالیته ،گشودن دریچه ی ارزیابی و تحلیل های انتقادی است. می توان سکسوالیته را در ارتباط با دیگر پدیده های اجتماعی دید و حداقل در حوزهی جنسی سوالات جدیدی مطرح کرد. برای مثال می توان پرسید: سکسوالیته به چه صورت ساخته می شود؟ و در ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی چطور بیان می شود. در یک کلام چرا سکسوالیته یک برساخت اجتماعی است. چرا و به چه شکلی قلمرو سکسوالیته به چنین اهمیت نمادین و سازماندهی دست یافته است؟ اهمیت آن از نظر ما در چیست؟ اگر سکسوالیته ساخته ی اختیار انسانی است، تا چه اندازه می توان آن را تغییر داد؟
این سوالات خود سوالات دیگری بوجود آوردهاند. از تولید مثل گرفته تا ساختار بیماری. و از آنچه ذهن غربی قبل از مسیحیت در مورد رابطه ی جنس و حقیقت تصور می کرد گرفته تا بوجود آوردن بدن مدرن.من مثال دیگری می آورم از حوزه ی مورد علاقه ی خودم یعنی تاریخچه ی همجنسگرایی. تا پانزده سال پیش تقریبا هیچ مطالعهی جدی در زمینهی تاریخچهی اعمال همجنس گرایانه وجود نداشت. نوشته های موجود، همجنس گرایی در فرهنگ های مختلف و در هزاره های مختلف تاریخ بشر را به یک شکل و با ماهیتی ثابت می دیدند. به گونه ای که این سه مدل از تجربه برایشان یکسان بود. یک تجربه ی خرده فرهنگ های مدرن از همجنس گرایی ، دو الگوهای جنسی مردان نسل های مختلف که در یونان باستان رواج داشت و سه جوامع صنعتی نشده ای که در آنها پوشیدن لباس جنس مخالف نوعی عمل پذیرفته شده بود. مطمئن بودم که این روش درستی برای خوانش یک گذشته نیست و تحقیقات قدیمی برایم ثابت کرد نگاه ها به اعمال اروتیک همجنس گراها عوض شده است. در حقیقت مشخص شد این ایده که چیزی به نام فرد همجنس گرا وجود داشته و از یک هویت همجنس گرا برخوردار است، به تازگی بوجود آمده و در بیشتر جوامع انسانی نهایتا دو تا سه سده قدمت دارد.
از دهه ی ۱۹۷۰ بحث ها و مجادلات زیادی در این باره صورت گرفت. در همان زمان فرضیه ی اصلی مطالعات تاریخ همجنس گرایی بوجود آمد. یک نمونه کنفرانس دانشگاه آمستردام در دسامبر ۱۹۸۷ بود که پانصد نفر از جاهای مختلف دنیا گرد هم آمدند و برای پاسخ گویی به این سوال که ” همجنس گرایی چیست” به بحث دربارهی دیدگاههای ذات گرایان و برساخت گرایان پرداختند. مقالات تاریخی پر شدند از موضوعاتی همچون فلسفه ی ارسطو و تمایلات احساسی و جنسی النو روزولت. اما مهمترین آنها توجه به بافتار تاریخی بود که تا آن زمان موضوعات مبهم را روشن می ساخت و فرضیه ی برساخت گرایان را تایید می کرد.
اما توجه و حساسیت به بافتار یک چیز است، نیاوردن تعریف مشخصی از یک مفهوم چیزی دیگر. یکی از مشکلات تاریخ جنسی جدید این است که تبدیل به تاریخی شود که موضوع مناسب خود را نداشته باشد. تاریخ جنسی در عین حال هم تاریخ طبقه بندی نوعی از افکار است ( که به گمان فوکو تاریخی با مرزهای مشخص است)، و هم تاریخ عوض شدن عادت های اروتیک، معانی ذهنی، تعاریف اجتماعی و الگوهای مقرراتی که تنها وجه مشترک شان در نیرویی است که آن ها را کنار هم میاورد. سکسوالیته مقوله ای ناپایدار است که دائما در حال تغییر می باشد.با این وجود سکسوالیته یک مساله ی حیاتی است. تمام جوامع در این کوشش اند که توانایی های اروتیک بدن را با هر روشی که می توانند کنار هم جمع اوری کنند. همانطور که پلومر پیشنهاد می کند، همه ی جوامع نیاز دارند محدودیتی تحمیل کنند تا بتوانند در آینده آن را منع کرده یا مجوز آن را در بعد زندگی اروتیک صادر کنند. بنابراین مطالعه ی سکسوالیته بینشی انتقادی در دیدن فرهنگ بما میدهد.
ادامه فایل: