انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سوادآموزی مبتنی برجهان بینی و چالش های پیش رو

درباره کتاب “سواد:از نظریه تا فعالیت ها” نوشته برایان استریت

سواد آموزی همواره یکی از حوزه های بسیار مهم در زمینه مطالعات انسان شناسی زبانی بوده است. این شاخه از انسان شناسی که عمدتا با مطالعات هیث، و باکواِدانو لوپزشکل گرفته از مفهوم اجتماعی سازی شییفلین و آکس نیز بی تاثیر نبوده است.سواد آموزی همواره یکی از حوزه های بسیار مهم در زمینه مطالعات انسان شناسی زبانی بوده است.

سواد آموزی همواره یکی از حوزه های بسیار مهم در زمینه مطالعات انسان شناسی زبانی بوده است. این شاخه از انسان شناسی که عمدتا با مطالعات هیث (Heath)، و باکواِدانو لوپز (Baquedano-Lopez) شکل گرفته از مفهوم اجتماعی سازی (socialization) شییفلین(Schieffeline) و آکس (Ochs) نیز بی تاثیر نبوده است. مطالعات سواد آموزی، و دیگر حوزه های مطالعاتی آمیخته با زبان از جمله مطالعات نقادانه گفتمان، و مطالعه چندگانگی سواد (multiliteracy)به درک فرآیندهای سوادآموزی و تاثیرات¬شان در شکل گیری دانش و نیز یادگیری افراد بسیار کمک کرده اند. عموما حوزه مطالعاتی سوادآموزی ریشه های جهان بینی موجود در فرآیندهای مختلف سواد و دانش را در محیط¬های جهانی و محلی مورد مطالعه قرار می دهند. همچنین، سوادآموزی موقعیت و نقش نهادهای خصوصی و عمومی را در شکل دهی و ایجاد تحول در فعالیت های سوادآموزی از طریق نقش های واسطه ای قدرت و گفتمان به چالش می کشد. چنین رویکردی اجتماعی به مقوله سوادآموزی عموما مسائلی چون ماهیت دانش، دسترسی به آموزش، فعالیت های نهادینه سواد، سیاست گذاری های آموزشی، سواد علمی و آموزش زبان دوم و چگونگی ساز و کار های این مفاهیم را در بستر های محلی و جهانی تعلیم و تربیت مورد نقد و مطالعه قرار می دهد. مقاله حاضر می¬کوشد تا با مرور دوباره مشاهده قوم نگارانه برایان استریت(Brian Street) از فعالیت های سوادآموزی در شهرستان چشمه در دهه هفتاد میلادی تاثیرات بافتار اجتماعی و نیز سواد شکل گرفته طی فعالیت های سوادآموزی مکتب و تقابل آن با اقتصاد و نیز مدارس عمومی نوین آن زمان را با نگاهی کلی به موضوع “فرآیندهای سوادآموزی محلی” (local literacies)مورد بررسی قرار دهد.
برایان استریت انسان شناس، متفکر و فعال حوزه سوادآموزی و تعلیم و تربیت نگاهی جامعه شناسانه و نقادانه را به موضوع سواد و تعلیم و تربیت ارائه می دهد و فعالیت های سوادآموزی را به مثابه فعالیت های اجتماعی و گفتمانی و متاثر از ساختارها و لایه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و نیز لایه های درونی گفتمان می انگارد. در کتاب معروف خود با عنوان : “سواد: از نظریه تا فعالیت ها”(Literacy: from Theory to Practice) وی سواد خواندن و نوشتن را نه به عنوان اموری خنثی، بی ربط به مسائل و بافتار اجتماعی (محلی) وصرفا به عنوان نوع خاصی از فناوری می انگارد، بلکه سواد از منظر او منعکس کننده جهان بینی های خاص و برخاسته از بافتار اجتماعی-فرهنگی و گفتمان اجتماعی خاص سوادآموزی می باشد.

در این کتاب که از سه بخش نظریه های سواد، سواد از منظر نظری و عملی، و سواد در عمل تشکیل شده است؛ وی دیدگاه اجتماعی به سواد را با دیدگاه سواد به مثابه مدل خود مختار (autonomous model)، مدلی از نوشتن و خواندن مبتنی بر تکنیک های خواندن مقایسه می کند و چنین مدل خودکاری را خنثی نسبت به خاستگاه های محلی سواد و مبتنی بر تعمیم فعالیت های سوادآموزی جهانی می شمارد. استریت معتقد است که سواد در منظر جهانی از مدلی که وی آن را خودمختار می نامد تبعیت می کند. وی همچنین معتقد است که این درک خاص از مقوله سوادآموزی به شکل رایج آن که ادعا می شود در راستای “پیشرفت”، “تمدن”، ” آزادی های فردی”، و “حرکت های اجتماعی” فعالیت می کند، عواقب شناختی بسیار مهمی دارد که در مطالعات روانشناختی، زبانشناختی و انسان شناسی اجتماعی به خوبی تبیین شده است. وی همچنین باور دارد که در شکل دهی به مدلی منسجم و جهان شمول، معنای حقیقی مقوله دانش و سواد خدشه دار شده تا آنجا که چنین رویکردی میان سواد حقیقی و آموزش مدرسه ای تمایز قائل شده است و سواد را به یک متغیر وابسته به فرآیند موسسه ای آموزش رسمی تبدیل کرده است.
مشاهدات وی زمانی به طور خاص مورد توجه است که وی فرآیند سواد مبتنی بر جهان بینی های فرهنگی را در ایران با مشاهده تعلیم و تربیت مکتب، سواد رایج در آن زمان و تقابل آن با مدارس دولتی و نیز ورود این نوع خاص از دانش در انجام فعالیت های اقتصادی روزمره انجام می دهد. در نشان دادن تفاوت میان فعالیت های سواد آموزی مبتنی بر مدل جهان بینی و مدل خودمختار، استریت حاصل مشاهدات خود را از فرآیندهای سوادآموزی در روستای چشمه در نزدیکی مشهد در خلال سال های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۱ را برای باز کردن آنچه وی و دیگر متخصصان سوادآموزی به عنوان سواد آموزی در فرآیندهای محلی نامیده اند مورد استناد قرار می دهد.

چشمه روستایی کوهستانی است در نزدیکی مشهد در محدوده مرزی بین ایران و افغانستان واقع شده است. این محدوده بسیار بزرگ در برگیرنده روستاهای مختلفی است که بنا به شرایط جغرافیایی خود دارای محصولات متنوع هستند. استریت مدلی از تعلیم و تربیت را در این روستا ارائه می دهد که مبتنی بر تعالیم مکتب است و قبل از ورود سیستم های تعلیم و تربیت نوین در قالب مدرسه به این روستا در چشمه غالب بوده اند.
وی در توصیف سیستم سواد آموزی مکتب بیان می دارد که عموما ملاها از طریق تدریس آموزه های دینی، علی الخصوص قرآن و احادیث و لطیفه های ملانصرالدین به سوادآموزی مشغول بوده اند. بنا به مشاهدات وی، دانش آموزان در ابتدا با حفظ کردن این متون شروع به فراگیری می نمودند و تدریجا حفظیات جای خود را به حدس زدن معنای لغات و عبارات می داد. اکتساب سواد به طریق مکتبی دارای قوانین ثابت و بدون تغییری نبود بلکه مجموعه و ترکیبی از حالت های مختلف ارتباطات را در بر می گرفت. بدین ترتیب، کسانی که به شیوه مکتبی تحصیل سواد می نمودند، در نگاه وی مهارت های اجتماعی را نیز یاد می گرفتند. در واقع، شیوه های گوناگونی که شاگردان به کار می-گرفتند تا معانی را دربیابند بر مهارت های سواد اجتماعی آن ها (در چارچوب جهان بینی) تاثیرات شگرفی داشت(ص.۱۴۶-۱۴۷). در یادگیری قراردادها و اصول و طریقه به کار بستن آن ها در بافتارهای خاص اجتماعی؛ دانش آموزان لایه های پنهان فرضیات جهان بینی فرهنگ خود و نیز ساز وکار¬های موجود در گفتمان اجتماعی را نیز به طریقی درک می کردند. دانش آموزان می آموختند که به داستان ها و روایات به مثابه اتفاقات واقعی بیاندیشند و از آن ها نتایج و مفاهیم اخلاقی را استخراج کنند(ص.۱۵۰).
با این حال، آنچه که استریت آن را “سواد اقتصادی” می نامد، بحث اساسی وی را در دفاع وی از سواد اجتماعی شکل می دهد. روستای چشمه روستایی است کوهستانی که فعالیت های کشاورزی و باغداری در آن با مفهوم تقسیم آب همراه بوده است، مناطق مسکونی روستا در سرتاسر روستا پراکنده¬اند و مالکیت زمین و به ویژه در مسئله تقسیم آب به صورت توافقی انجام می گیرد. این مسئله تقسیم آب در این بین بویژه جالب توجه است چرا که هیچ تسلط شخصی بر آن وجود ندارد و به همین منوال، داد و ستد نیز بسیار منعطف است. در این بین، به نظر می رسد که موفقیت تاجر در این روستا به دلیل سواد مکتبی است که وی فرا گرفته است. در واقع سواد اقتصادی همان سواد مکتب است در شکل غیر متنی آن و با کاربرد اجتماعی. یک فرد عموما در تعاملات اقتصادی خود صورت های نهادینه شده سواد مکتبی (مثل کاربرد فهرست اقلام، یادداشت های شخصی، نامگذاری اجناس، چک و فرآیندهای مربوط به آن، شعر،…) را به خوبی به کار می گیرد. این نوع سواد، در دیدگاه برایان استریت ریشه در ماهیت جهان بینی فرآیندهای سواد آموزی، نهادهای روستایی، و روابط اجتماعی روستا دارد و به هیچ وجه امری فردی و یا محصول آموزش خاصی نبوده است(ص.۱۲). در واقع، این محصول تعلیم و تربیت مکتبی با معانی و کاربردهای خاص آن نیست. بلکه، توسعه ای از سواد است که در سطوح جهان بینی افراد اتفاق می افتد، ساختار و سازه¬ای اجتماعی از واقعیت که در فعالیت های جمعی و در نهادهای خاص اجتماعی شکل گرفته است(ص.۱۴۴). مقایسه و تقابل این شیوه آموزش و شیوه های مدرسه ای در اینجا اهمیت پیدا می کند که دانش آموزانی که در مدارس دولتی درس خوانده¬اند سواد مدرسه ای خود را در مورد فعالیت های اقتصادی به کار نمی بندند و در نتیجه از دیدگاه اجتماعی-اقتصادی نخواهند توانست تاجر موفقی بشوند. این جهان بینی متفاوتی را نشان می دهد که در بافتار اجتماعی متفاوت و با اهدافی متفاوت به کار گرفته می شوند.
در کل، دیدگاه سوادآموزی برایان استریت هنوز هم کاربردی و قابل تبعیت می باشد، نه بدان معنا که از این روش تحقیق دستورالعمل های کاربردی فعالیت های تعلیم و تربیت و سواد آموزی به مثابه مکتب استخراج شود. بلکه، در آن معنی که مقوله ی سواد آموزی فراتر از متون، شیوه های تدریس در قالب تدریس مدرسه ای درک شود. این رویکرد می تواند برای تفکری دوباره بر شیوه آموزش و پروش و تعریف مفهوم “سواد” که هم اکنون به صورت گسترده رایج هستند مفید باشد. تفکری در راستای درک ماهیت سواد آموزی و نه مبتنی بر اکتساب مهارت های تعریف شده، بلکه سواد در این مفهوم که فعالیت اجتماعی چگونه شکل و معنا می یابد (استریت، ۱۹۸۵). این خود مستلزم شناسایی فرآیندهای گوناگون و چندگانه سوادآموزی در بافتارهای زمانی-مکانی مختلف و نیز ماهیت کنش روابط قدرت در فرآیندها و گفتمان های سوادآموزی است. آنچه که استریت در مقالات بعدی خود (۲۰۰۳) و جیمز پال جی (۲۰۰۷) در تعریف سواد به مثابه گفتمان و نیز دیگر متفکران بدان پرداخته اند درک سوادآوزی نه به عنوان فرآیندی تغییر ناپذیر با توجه به فعالیت های اجتماعی، بلکه به چالش کشیدن مفهوم سواد در زمان ها و مکان های مختلف می باشد و تبیین و تعیین اینکه چه دیدگاه هایی همواره غالب هستند و چه دیدگاه هایی به حاشیه رانده می شوند. اینکه مفهوم دانش، خود، و بودن در قالب چه فرم هایی از خواندن و نوشتن تبیین می شوند و به عنوان یک فعالیت اجتماعی چه تاثیراتی دارند می تواند نقطه عطفی برای درک دوباره فرآیند خواندن و نوشتن باشد و تفکر درباره راهکارهای مناسب برای ایجاد تحول مطلوب در فرآیندهای سوادآموزی کنونی.
منابع:

Street, B. 1995. Literacy: From Theory to Practice. Cambridge:Cambrige.
Street, B. 2003. What’s “new” in New Literacy Studies? Critical approaches to literacy in theory and practice. Current Issues in Comparative Education, Vol. 5(2) 77. Teachers College, Columbia.

Gee, J.P. 2007. Social Linguistics and Literacies: Ideology in Discourses. London: Routledge.