انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سنگ یقین

می‌توان حدس زد که بیشتر افراد با واژه‌های ایمان و یقین برخورد داشته‌اند. واژه‌هایی که حتی اگر کاربرد زیادی در روزمره‌های ما نداشته باشند، اما در نقاط حساس زندگی و بزنگاه‌ها حضور دارند و از راه می‌رسند و عمدتا در پس‌زمینه زندگی حاضرند. افراد بسیاری در بستری از ایمان در حال زندگی و حرکت در هستی هستند. در وهله اول شاید اینطور به نظر برسد که ایمان و زندگی ایمانی واژه‌هایی مختص دنیای ادیان و مذاهب باشد. اما با کمی دقیق‌تر نگریستن متوجه می‌شویم ایمان تنها در انحصار آنان نیست. ایمان در توجهات ملی‌گرایانه، نژادی، دست‌آوردهای انسانی و آرزوهای جمعی هم رخ می‌نمایاند. اما ایمان چیست و یقین کدام است؟ همانطور که گفته شد ایمان در انحصار ایمان‌داران معنوی نیست. انواع زیادی از ایمان زمینی و بشری در ادوار مختلف تاریخ حاضر بودند و هستند. ایمان به نیاکان کهن، ارواح باستانی، آرمان‌های بزرگ زمینی از جمله صلح سراسری و عشق یا تحقق سرزمین‌های بی‌مرز و بی‌تفاوت از نمونه‌های آن است. ایمان در سطوح مختلف زندگی فردی از ایمان به موفقیت در آزمونی فردی تا سطوح عالی اجتماعی، ملی و فراملی و حتی فرازمانی از جمله ایمان به تحقق آرمان‌های بزرگ آسمانی و اعتقادات پرتکرار تاریخی تا اکنون حضور دارد. از این گستره بزرگ در هر قوم و ملت و جغرافیایی موارد بسیاری قابل بررسی است.

ایمان نداشتن کار ساده‌ای نیست. چرا که ایمان گستره بسیار وسیعی را شامل می‌شود. شاید بتوان ایمان معنوی نداشت. هرچند بسیاری که خود را اینگونه می‌دانند در عمل از زمره ایمان‌داران محسوب می‌شوند. اما نمی‌توان کلا هیچ ایمانی نداشت. ایمان به داشتن زندگی بهتر، کسب سلامتی و سطوح بالاتر آن، عمری طولانی، فردایی بهتر از امروز، فرزندانی موفق، انواع موفقیت‌های فردی و خانوادگی و گروهی. ایمان در تمام این سطوح جلوه می‌کند. شاید تصور کنیم در این موارد امید به جای ایمان وجود دارد. در واقع امید به خوشبختی، شادی، آرامش و موفقیت در بخش‌های مختلف زندگی شخصی و جمعی. اما مسئله این است که امید در چه بستری شکل می‌گیرد و ظاهر می‌شود؟ اساسا در پس‌زمینه امید چیست؟ ابتدا ایمان به امید و ثمردهی امید و راهگشا بودن آن وجود دارد و آنگاه راه برای امیدواری باز می‌شود. ایمان به کارآمدی امید وجود دارد. و اینکه امیدواری می‌تواند منجر به نتیجه شود و نتیجه تحقق یابد. ایمان در جایی ظاهر می‌شود که ما فاقد چشم‌انداز هستیم. ایمان در نقاط تار و مبهم و مرزهای بزرگتر از توانایی‌ها و تشخیص‌های ما آشکار می‌شود و از جایی سر می‌زند که دست ما نمی‌رسد. این عدم دسترسی از مواردی ساده تا بنیادی‌ترین مسائل زیستی و زندگی را در بر می‌گیرد. چون ایمان هست که می‌شود به خواسته‌ای رسید، امید حرکت به سمت آن به وجود می‌آید. ایمان تصویر رسیدن را آنچنان ترسیم می‌کند که موضوع دست‌یافتنی می‌شود و امید برای گام زدن در مسیر آن فراهم می‌شود.

پدر و مادری ایمان دارند که فرزندشان خوشبخت خواهد شد. این ایمان بزرگ آنهاست. اما درون آن ایمان‌های کوچکتری از ایمان به سلامتی او، طول عمر، تحصیلات، شغل و جفت مناسب را شامل می‌شود. حتی در مسئله ساده‌تری همچون مسابقه دو دبستان فرزند به او خواهند گفت: ایمان داریم که تو برنده می‌شوی. البته فرقی نمی‌کند که به او بگویند، می‌دانیم برنده می‌شوی یا مطمئنم که برنده تویی و حتی با امید به هر عامل ماورا طبیعی موفق می‌شوی. در تمام این موارد هیچ دانستن یا رویت هدفی وجود ندارد که با این اطمینان از آن یاد شود. در واقع چگونه می‌توان از نتیجه رخدادِ رخ نداده آگاه بود؟! در امری ساده همچون پیروزی در مسابقه دو دبستانی ایمان ظاهر می‌شود. از آنجا که مسابقه رخ نداده و هیچ نتیجه‌ای مشخص نیست و هر انسانی با توجهی متوسط دانسته است که در جهان در هم تنیده با علل موثر بسیار بر یک عامل زندگی می‌کند و حتی اگر آن را در سطح بسیار هوشیار نداند اما به تجربه دریافته که برای ظهور یک رخداد عوامل بی‌شماری باید همراهی کنند تا وقوع آن‌ را باعث شوند. و از آنجا که طعم ناکامی در اموری ساده را به خاطر ناسازگاری‌های پیش پا افتاده‌ای همچون دیر رسیدن به قراری به دلیل یک چراغ قرمز اتفاقی طولانی شده یا انحراف موقت یک مسیر تردد تجربه کرده است. می‌داند که در مورد امور رخ‌نداده تنها می‌توان امیدوار و با ایمان به نتیجه مطلوب بود و نه مطمئن و در یقین.

جهان پرعامل و پیچیده ما که در ظهور هر رخدادی همراهی بسیاری از رویدادهای همزمانی را می‌طلبد، تعیین چشم‌انداز دقیق از لحظات پیش رو از ثانیه‌ای جلوتر تا دقایق و ساعت‌ها و روزها و بازه‌های زمانی بزرگتر را غیرممکن و ناشدنی می‌کند. و هر جا که پای امکانِ شدن و ناشدن یا احتمال مطرح باشد، سر و کله ایمان پیدا می‌شود. ایمان داشتن، امیدواری به تحقق احتمال مطلوب است. ایمان، یقین رخ‌نداده است. و رخ‌نداده را رخ‌داده فرض کردن و آنچنان رفتار کردن که گویی رخ داده است.

به برنده شدن فرزند در مسابقه دو ایمان داریم. یعنی می‌دانیم که شاید فردا از اساس زمین و زندگی نباشد، یا دست‌کم ممکن است برای ما یا فرزند نباشد. اما امیدواریم که همه چیز همانگونه که اکنون است، برقرار باشد و در این صورت ایمان داریم که فرزند پیروز خواهد بود. یعنی ایمان به تجلی نتیجه نهاییِ امیدواری داریم. ایمانی که در آن امید به ثابت بودن بسیاری عوامل خارج از کنترل ما بنا شده است. و بر هم خوردن یکی از آنها می‌تواند تهدیدکننده کل حیات بشری تا بخشی از آن یا دست‌کم خود ما باشد. این عوامل طیف وسیعی از اصابت جرمی فضایی به زمین تا توقف ساده جریان خون ما و فرزند را شامل می‌شود. در این تاریکی و عدم امکان دیدن شفاف و دانستن تمام این احتمالات خرد و کلان از درست بودن برقراری جریان گردش خون ما و فرزند تا چرخش درست زمین در مدار طبیعی‌اش گام‌های سنگین ایمان شنیده می‌شود.

ایمان در احتمالات از راه می‌رسد. و سعی می‌کند در تاریکی پیش روی ما نور بیندازد. ایمان از امیدِ به نتیجه رسیده و محقق‌شده می‌گوید. پیش روی ما از نظر زمانی و مکانی و حتی انواع وجوه درونی تاریکی است. تاریکی‌ای که جنس آن ندانستن و ناآگاهی است. حرکت به سمت این ناآگاهی حرکتی ایمان‌مند است. ایمان به اینکه آن ندانستن به نحو مطلوب ما دانسته شود. مطلوب لزوما مطلوب مطلق یا همگانی نیست. ممکن است مطلوب کسی نوعی ویرانی یا جنگ باشد. اما چون نمی‌داند که آیا آن رخ خواهد داد یا نه، با تصوری ایمانی از تحقق آن به‌صورت امیدوارانه به سمت آن حرکت می‌کند. ایمان همواره پیش رو و در برابر ماست. ایمان مربوط به آینده است. آنگاه که نمی‌دانیم و نمی‌توانیم اما امیدواریم، تنها ایمان امید ما را تقویت می‌کند. ما ایمان می‌آوریم که امیدمان رخ دهد. ایمان از آنجا که درگیر احتمالات است، ناگزیر مراتب دارد و توسعه‌یافتنی است. ایمان‌داران مبتدی تنها به گام‌های نزدیک و لحظات مختصر ایمان دارند. اما در مورد آنها که از موهبت ایمان عظیم برخوردارند، راهپیمایی‌های طولانی و لحظات بسیار و گاه تمام یک عمر آنگونه سپری خواهد شد. ایمان شروع و نقطه آغاز دارد. ایمان می‌آوریم که واقعه‌ای رخ دهد اما هیچ تضمینی برای رخ دادن آن وجود ندارد. ما بسته به میزان ایمان‌مان به تحقق خواسته و امیدی که به آن خواهیم داشت در مسیر آن تحقق گام خواهیم زد. آهنگ حرکت و ثبات در مسیر را میزان ایمان تعیین می‌کند. ایمان بیشتر یعنی تصویر دقیق‌تر از امید‍‌ِ به‌نتیجه‌رسیده ارائه دادن. ایمان‌دارتر تصویر امیدوارانه‌تری از مقصد و خواسته دارد. ایمان‌دارتران نسبت به کم‌ایمانان رهوارتر و بادوام‌تر در حرکت‌اند. ایمان نسبی و قابل مقایسه است. و بازه‌ای از هیچ تا میل به تمامیت را داراست. به زبان ریاضی ایمان می‌تواند صفر باشد که بی‌ایمانی است و می‌تواند به سمت میزان مطلق خودش میل کند. اما آن را لمس نخواهد کرد. ایمانِ به مطلق رسیده و قطعیت‌یافته یقین است. و یقین پایان ایمان است. ایمان می‌تواند به کمترین فاصله و چسبیده‌ترین وضعیت از موضوع مورد ایمان برسد، اما به خود آن نخواهد رسید. ایمان در انتهای غایتش یقین است. ایمان نسبی و یقین قطعی است. ایمان احتمالاتی و یقین مطلق و تک فازی است. یقین آنی است که رخ داده است. یقین بی‌مراتب است. کسی نمی‌تواند نسبت به دیگری یقین بیشتری داشته باشد. یقین یا هست یا نیست. یا رخ داده و واقع شده است یا نه. یقین هیچ نادانستگی یا تاریکی ندارد. و پایان ندانستن و تاریکی است. یقین معادل به وضوح و روشنی رسیدن است. روشن شدن موضوعِ یقین و روشن شدن آنکه به یقین رسیده است. در مورد گذشته، یقین وجود دارد چرا که رخ داده است. اما آینده گستره ایمان است. و حال، محل تبدیل ایمان به یقین. هر لحظه حال آبستن تبدیل ایمان به یقین است. هر ایمان‌داری مسیر ایمانی‌اش را برای کسب یقین طی می‌کند. تمام مراحل ایمان در هر مسیری از ساده‌ترین‌ها تا دشوارترین‌ها در نهایت برای رسیدن به یقین طی می‌شود. ایمان مسیر است و یقین مقصد. ایمان همواره با امیدواری همراه است ولی یقین بی‌نیاز از امید است.

کسی که به سمت اتاق دربسته‌ای می‌رود و روشنایی اتاق مطلوب پیش‌فرض اوست، امیدوارانه در بستری از ایمان به اینکه احتمال دارد روزگار همراه باشد، دست بر دستگیره درب اتاق می‌گذارد و آنرا باز می‌کند و آنگاه با روشنی یا تاریکی آن مواجه می‌شود. او ایمان دارد که اتاق روشن باشد. و ایمان تصوری از اتاق روشن فرضی برای او ترسیم می‌کند. و پس از فشردن دستگیره و بازشدن درب اتاق با وضع روشنایی یا تاریکی آن مواجه می‌شود. و پس از آن او دارای یقین است. اتاق یا روشن است یا تاریک. و در هر صورت یقین به یکی از آنها واقع شده است‌. حال نیازی به احتمال و امید و ایمان نیست. آنچه هست، همان است که هست و اطلاع از آنچه هست همان یقین است. ایمان روایت امیدوارانه به تحقق یک خواست است. ایمان دست دراز کردن برای گرفتن طنابی در تاریکی است که امیدوارانه حدس زده می‌شود کمی جلوتر یا شاید کمی بیشتر جلوتر در دست قرار گیرد و مسیر مشخص و هموار پیش رو قرار گیرد. ایمان داشتن حتما با امیدواری همراه است. هر ایمان‌داری به تحقق موضوع مورد ایمانش امیدوار است. و هر امیدواری با ایمان که همان تصویر یقین است، به سمت خواسته‌اش در حرکت است. بدون همراستایی ایمان و امید حرکت ناممکن است‌. نمی‌توان امیدوار به پیروزی در مسابقه بود، اما به آن ایمان نداشت که پیروزی ممکن است. یا ایمان داشت که پیروزی ممکن است اما امیدوار نبود. ایمان به پیروزی، امید به آن را همراه دارد. ایمان روایت امید تحقق‌یافته پیش از تحقق یافتن آن است. و بدل یقین است. ایمان می‌تواند تصویر رخداد را آنچنان واقعی و ملموس و قابل دستیابی روایت کند که امید برای رسیدن و ملاقات با خواسته صرف شود. از این رو ایمان می‌تواند با شواهد در مسیر پیمایش و رخدادهای همزمان دستخوش افت و خیز و کاهش و افزایش شود. ایمان‌دار ضعیف‌تر با برخورد با موارد خلاف موضوع ایمانش، آن را به درجاتی از دست خواهد داد. و به دنبال آن امیدواری حرکت کم خواهد شد و در نهایت حرکت کاهش خواهد یافت. یا حتی متوقف خواهد شد. و عکس آن نیز صادق است. ایمان با شواهد تاییدکننده موضوع ایمان قوی‌تر و امیدوارانه‌تر خواهد شد و حرکت ایمان‌دار افزایش خواهد یافت. ایمان دستخوش تغییرات درونی و بیرونی است. اما یقین آن است که رخ داده است. و از حوادث اثری نمی‌گیرد. ایمان‌داران در هر سطحی که باشند در حرکتند. حرکت از جایی که هستند به سمت تصویر آرمانی از یقین و میل کردن نهایی تا یقین. اما یقین یافته فارغ از حرکت و ثابت است. یقین در مقصد است. و مقصد‍‌ِ یافت شده است. و آنکه در مقصد است حرکتی ندارد. از سویی آنکه هیچ ایمانی به خواستی یا موضوعی هم ندارد بی‌حرکت خواهد بود. به عبارتی فاقد ایمان فاقد امید و حرکت هم خواهد بود.

در هر خواسته‌ای مسیری از ایمان و امید به سوی یقین شکل می‌گیرد. امید به تحقق خواسته و ایمان به اینکه عوامل در این مسیرِ امیدوارانه همراه و یاریگر خواهند بود تا یقین ملاقات شود. اما اصلی‌ترین درگیری ایمانی و یقینی ما در خصوص اصل و ذات هستی و علت آن است. هستی چیست و زندگی کدام است و رمزگشایی از آن، بزرگترین دایره جستجوگری ماست. جستجوگران، ایمان به رازگشایی هستی برای خویش دارند و امیدوارانه به آن سو در حرکتند. در این مسیر ایمان‌داران با روایت‌های مختلف ایمانی از مسیرهای متفاوتی حرکت می‌کنند. اما یقین‌یافتگان بی‌گام زدن، آرام گرفته و مشغول تماشایند. راهپیمایی و تماشا تفاوت ایمان و یقین است. تماشا در مقصد و یقین ممکن می‌شود. آنجا که راه به سرانجام رسیده و ایمان به یقین بدل گشته است. تماشاگران هستی، یقین‌یافتگان آن‌اند. آنها بدون جستجوی راهی یا کشف روشی با دست کشیدن بر برگهای اولین شاخه پیشِ رو حضور در مقصد را با یقین حس می‌کنند. یقین یافتگان نه در راه و حرکت بلکه حاضرند.