پانزدهم مهرماه ۸۸ به دعوت خوبیار سالاری و ادارۀ ارشاد اسلامی هرمزگان برای برگزاری کارگاه مستند سازی وارد بندر عباس شدم و یکسر به مهمانسرای ارشاد رفتم که بالاخانه ای روی پشت بام بود . شاخه های درخت گاروم زنگی ، که میوه ای گرمسیری مثل انبه دارد ، لبه ی پشت بام پهن شده بود . در آن سوی خیابان، فرهنگسرای طوبی قرار داشت که قرار بود عصر روز بعد، کلاس در آنجا برگزار شود .
صبح روز شانزدهم ، در رایحه ی خوش گیاه که همراه شرجی خیابان را پوشانده بود ، به مراسم” تجلیل ازفعالان عرصه سینمای استان هرمزگان” که در سینما “ستارۀ جنوب” برگزار می شد رفتم . بعد از تعطیلیِ سینما غدیر، فقط دو سینما در بندر عباس فعال بود . ستاره جنوب صدای دالبی داشت . ولی سیستم صدای سالن در آنروز نتوانست خودش را نشان بدهد . وقتی جلسه براه افتاد ، نام مرا هم برای اهدای جایزه صدا زدند . روی صحنه رفتم و این افتخار نصیبم شد که آقای یوسف محمود پور، لوح تقدیرخود را از دست من بگیرد. ایشان عکاس و اهل روستای هنگویه از دهستان فرامرزانِ شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان است که عاشقانه با دوربین قدیمی اش فیلم هم می گیرد . فیلم هِز را از ایشان دیدم که با روش مردمنگاری از ساختن نوعی دلو با پوست بز بود. وقتی آقای محمود پور روی صحنه به طرف من می آمد ، با خودم گفتم ای کاش یک دوربین دیجیتال به او داده می شد . هرچه چشم انداختم از علیرضا محسنی کارگردان تلویزیون بندر عباس و سازنده فیلم نوروزدر سلخ که مدتهاست در مورد حسن بنی هاشمی تحقیق می کند ، خبری نبود . نمی دانم چه کسی می تواند فیلم های هشت میلیمتری ی حسن بنی هاشمی، که یادگارهای گرانقیمت از فضاها و آدم ها و قصه های بندر عباس دهه چهل وآغاز پنجاه هستند را در موزه ای محلی گرد آورد .تنها یادگار روز هایی که شهر ، تازه خود را از درون کپر ها بیرون می کشید . تصاویر بندر عباس در کپر هایش کجاست؟
نوشتههای مرتبط
ظهر خوبیار سالاری و خانم جاهد مسئول امور سینمایی اداره ارشاد دو فیلم میراث خاک و نام من بشکرد را با دستگاه ویدیو پوشیده شده در چادر شب به خوابگاه آوردند . خوبیار سالاری فیلمساز مستقلی است که در آن زمان با انجمن سینمای جوان و ادارۀ ارشاد همکاری نزدیک داشت . تاکید اساسی خوبیار سالاری بر منطقه ای است که ما آن را بشاگرد می شناسیم ولی خوبیار سالاری آن را به اسم واقعی اش بشکرد ( Bashkard (می خواند . حتی نام وب سایت شخصی خود را : ” نام من بشکرد است ” نهاده تا همۀ دنیا نام این منطقه را آنطور که مردمانش می نامند بشناسد . نام من بشکرد ( که با همکاری بانک کشاورزی شعبه بشکرد و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی هرمزگان ساخته شده )به معنای واقعی رسانه ایست . زیرا فیلم گرچه گفتار ندارد ولی به خوبی می تواند نقش ارتباطی بین مردمی دور افتاده را با مخاطبانی از هر جای جهان فراهم آورد . در آغاز فیلم ، مردمانی در برابر کپر های محل سکونت خود، نام منطقه را بیان می کنند . مسئله این است که نام این منطقه به غلط بشاگرد معروف شده است . حتی پسر جوانی می گوید :”دولتی ها اسم منطقۀ ما را خراب کردن و گفتن بشاگرد ” . این سؤال که بشکرد چه معنایی دارد بعد از مشاهدۀ فیلم میراث خاک برایم بوجود آمد . گرچه در همین فیلم مردی سوار بر موتور می گوید : ” ازقدیم چون کوه ودره وهمه چیز تقسیم شده بین قبایل، اینه که میگن بشکرد” .
فیلم چنان تصویر شگفت آوری را بنمایش در آورد که نام را فراموش کردم . دوربین درون جاده ای سنگلاخ به پیش می رود و مردمان روستا ها و عشایر منطقه از وضعیت نابسامان زندگی خود می گویند . در آمد اصلیِ مردم از حصیر بافی است و بی اندازه نیازمند یاری های دولت اند . بویژه زنانشان با تیزهوشی وسخن دانیِ تمام ، کمبود ها و مطالبات خود را بر می شمردند . زنی می گوید وقتی بم، زلزله آمد تمام دنیا به آنجا کمک کردند . ما هم زلزله زده ایم مثل زلزله زده ها هستیم از دولت اسلامی انتظار کمک داریم .
حرکت در جاده و گفتگو با مردمان ساختار فیلم را تشکیل می دهد . بنابراین فیلم ساختار گزارشی را انتخاب کرده و در بین سخنان زنها ومردها تصاویری از واقعیات زندگی ی کپر نشینی را شاهدیم . اما در کوره راه ، دوربین پشت سر مردی است که یک کلاشینکف بر پشت گردنش نهاده و جلو جلو می رود . در بشکرد جاده وجود ندارد و آنطور که مردمان می گویند امر دسترسی به دکتر ودرمان و خدمات شهری دشوار است . زنان سر زا می روند . اما این مرد کلاشینکف بدوش کیست ؟ خوبیار سالاری همین تصویر را روی جلد سی دی فیلم خود (محصول اداره ارشاد بندر عباس ) قرار داده است. گفتم آیا این آدم دولتی است ؟ خوبیار گفت :”نه . الان دارم فیلمی در بارۀ اینها می سازم.”
آقای سالاری زبان منطقه را بخوبی می شناسد و اهل آنجاست . در واقع می توانم بگویم خوبیار سالاری بهترین گزینه برای فیلمسازی در ناشناخته ترین منطقۀ ایران است و دارد نقش فعال خود را به عنوان یک مستند ساز به خوبی ایفا میکند . فیلم نام من بشکرد (تهیه کننده خوبیار سالاری- نوروز ۱۳۸۷) یک پژوهش سر صحنه است . یک گزارش خوب در سرزمینی که ظاهرأ از انسان شناس ها در آنجا خبری نیست .
اما میراث خاک( محصول انجمن سینمای جوان بندر عباس -۱۳۸۳) یک کار پژوهشی بود که فیلساز به نقش فعال انسان شناس ظاهر می شود . فیلم ، با نمایش دو دسته سنگ چین های دایره ای آغاز می شود : یکی سنگ چین هایی که از سطح زمین ارتفا ع دارند و دستۀ دوم سنگ چین هایی که در سطح زمین هستند . درون سنگ چین های دایره ای چندین (حدود بیست تا سی ) قبر است .
فیلمساز ، شنیده که در منطقه اشیایی باستانی بدست آمده است و با مردم به گفتگو می پردازد . معلوم می شود اشیاء مکشوفه توسط یکی از بزرگان طوایف به اطلاعات نیروی انتظامی تحویل شده است . با وجود این گروه فیلمبرداری به دنبال منطقه ایست که گفته می شود محل گنج است . اما این گنج چیست ؟ یکی از افراد مورد اعتماد محلی همراه گروه می رود تا زمین را بکاوند و تصویر آن را به مسؤلان نشان بدهند . گروه در کوه ودره براه می افتد تا به منطقه ای می رسد که گورستان است . همان سنگ چین های دایره ای ولی همسطح خاک دراینجا هم هست . ظروف و کوزه هایی از زمین در می آید که حدس زده می شود متعلق به پنج هزار سال پیش باشد . انبوهی از کوزه ها وظروف سفالی پشت سر هم تدوین شده اند . روی این صحنه صدایی شنیده می شود که گویی از دل قرون در می آید . خوبیار می گوید “جهله” است . جهله نوعی کوزۀ سفالی است که در جنوب با آن موسیقی می نوازند .
در پایان فیلم نوشته شده با همکاری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اما فیلمساز و همکارانش در غیاب انسان شناس ها حفاری می کنند تا تصویری از کار سخت خود را برای شناسایی به میراث فرهنگی تحویل دهند . فیلم ادعای باستانشناسی ندارد به همین دلیل در آخرین صحنه شاهدیم که یادگارها وکوزه های بدست آمده دوباره درون خاک جای می گیرد ورویش خاک ریخته میشود. فیلم با این نوشته به پایان میرسد:
” گنج پنج هزار ساله، بایسته وآز انگیز لیاقت را کسی جز خاک نیست “.
وقتی فیلم تمام شد از سالاری پرسیدم بشکرد به چه معناست ؟
سالاری گفت : در منطقه، “بش “یعنی تقسیم . در تمام منطقه، با تقسیم بندی هایی روبرو هستیم .
گفتم اگر بش را همان بخش بدانیم و کرد همان گرد باشد . نام اینجا ” شهرتقسیمات” بوده ؟ “بخش شهر” بوده؟
خوبیار سالاری گفت : اینطور بنظر میرسد. تمام منطقه تقسیم بندی است . تمام طوایف منطقه درون تقسیم بندی های خود زندگی می کنند .
سالاری موضوع را از طریق سنگ چین ها توضیح داد و گفت “هریک از این سنگ چین ها متعلق به یک خانواده بوده . اینجا بر اساس تقسیم بندی هایی اداره می شده .”
این بخش بندی ها متعلق به چه زمانی است نمی دانم . ولی فیلم میراث خاک این موضوع را برای من مطرح ساخت که با منطقه ای به غایت فرهنگی روبرو هستیم که هنوز ناشناخته است .
کارگاه پژوهش بعد از ظهر در فرهنگسرای طوبی برگزار شد . بوی رنگ و تینر سراسر تالار وکتابخانه را انباشته بود . یوسف محمود پور هم در کار گاه حضور داشت. انتشار خبر پذیرفته شدن فیلم هِز در جشنوارۀ سینما حقیقت ، موجب شادمانی دوستان ایشان را فراهم ساخته بود . و من جز “تأکید بر روش” چه می توانستم به آنها بگویم که خود در فرهنگی ترین بخش های ایران زمین به پژوهش عملی مشغول بودند .
گرچه خوبیار سالاری اشیاء بدست آمده را به درون خاک بر گرداند اما از جنبه تصویری در آنجا هم مانند همه مراکز استان های کشوربه موزه هایی کوچک نیاز داریم که به طور اختصاصی ، یادگار های بصریِ تاریخ سرزمین و آثار هنرمندان خطه خود را برای نسل های امروز و آینده ، جستجو کنند و نگهدارند . جدا از فیلمسازان انجمن سینمای جوان وتولید تلویزیون بندرعباس : منوچهرطیاب ، ناصر تقوایی، حسن بنی هاشمی، ابراهیم مختاری، ارد زند ، محمد رضا فرهومند ، محمد عقیلی ، کیومرث پور احمد ، مهتاب کیمیاوی ، فریبا رستمی ، مهرداد اسکویی ، محمود مقدس جعفری ، کامران شیردل ، مهوش شیخ الاسلامی ، سعید اکبریان و شهید مرتضی آوینی در هرمزگان فیلم مستند ساخته اند .
این مطلب اولین بار در سایت ومستند انتشار یافت و برای تجدید انتشار در اختیار انسان شناسی و فرهنگ قرار گرفت.