انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سفرنامه جنوب هند (۲۵)

کوچه ای قدیمی در قلعه کوچی ایالت کرلا جنوب هند

روز دوم در قلعه کوچی :

ساعت هفت شب خوابیده بودم ساعت هفت صبح هم از خواب بیدار شدم سکوت کامل برقرار بود و فقط صدای پرندگان صبگاهی به گوش می رسید از پنجره اتاقم درخت گل زرد رنگی را می توانستم ببینم چه صبح زیبایی و چه منظره جذابی واقعا سفر برای تمدد اعصاب و آرامش درون بسیار ضروری است بخصوص به مکان هایی نظیر اینجا من  به جو و اتمسفر مکان ها اعتقاد دارم وقتی به شهر یا روستای تازه ایی وارد می شوم می توانم اتمسفر سبک یا سنگین آنجا را به راحتی تشخیص دهم برای من شمال هند کاملا جو سنگینی دارد و جنوب هند جوی سبک و آرامش بخش که همیشه باعث نوعی شادی و نشاطی درونی در من می شود شاید بخاطر مردم آرام و طبیعت زیبای آن باشد واقعا نمی دانم  در هر صورت این فقط احساس من است, دیروز حسابی  خسته شده بودم و ترجیح می دادم حداقل امروز کمی حرکتم آهسته تر باشد بلند شدم و برای بیرون رفتن آماده شدم خانم صاحب خانه دیشب درباره ساعت صبحانه از من پرسیده بود من هم گفته بودم هشت به آهستگی از پله ها پایین رفتم و به آرامی در چوبی را با انگشتم به صدا در آوردم و منتظر شدم خبری نشد فکرکردم شاید خواب باشند و صدای در را نشینده اند نمی خواستم بیدارشان کنم بویژه که هر دو مسن بودند و احتیاج به استراحت بیشتر داشتند نمی دانستم چه کنم دوباره در بزنم یا بروم به ساعتم نگاه کردم درست هشت بود من سر وقت آمده بودم دوباره به آرامی در زدم که ناگهان در با شدت تمام باز شد و مرد صاحب خانه نمایان گشت سلام و صبح بخیر گفتم با خواب آلودگی جواب داد و تعارف کرد تا به داخل بروم عذر خواهی کردم برای بیدار کردنش سرش را تکان داد و گفت اصلا شما مهمان هستید و صبحانه باید سر وقت آماده باشد روی مبل قهوه ای رنگ  چرمی کهنه ای نشستم و مشغول تماشای اطراف شدم عکس های بسیاری بر دیوارها و هم چنین بر روی دکور چوبی بود بیشتر عکس ها از بچه ها و نوه هایشان بود خانم صاحب خانه به آشپزخانه رفت و مشغول آماده کردن صبحانه  برای من شد و آقای صاحب خانه رفت که دوباره بخوابد من هم منتظر و بی سرو صدا نشستم پس از حدود ده دقیقه خانم بیرون آمد و گفت بفرمایید لطفا ببخشید دیر شد با لبخندی جواب دادم اصلا مشکلی نیست پشت میزی شیشه ای نشستم که بر روی آن ماسالا چای , نان چپاتی ,تخم مرغ نیمرو ,کره ,مربای آناناس ,پنیر ,عسل و میوه های تازه چیده شده بودند آشپزخانه نسبتا کوچک بود با پنجره ای رو به حیاط یک طرف یخچال و طرف دیگر گاز چهار شعله بدون فر که به سیلندر گازی وصل بود لازم به ذکر است  گاز کشی خانگی در هند وجود ندارد و مردم مجبورند سیلندر گاز را خریداری کنند مانند ایران در گذشته.

ساحل زیبای قلعه کوچی ایالت کرلا جنوب هند

 صبحانه ام را تمام کردم و برای گردش و بررسی راهی کشف مناطق دیگر قلعه کوچی شدم از کوچه پس کوچه های باریک آن به آرامی می گذشتم و به فضایی که در آن گام می نهادم فکر می کردم به جاده ای رسیدم که در آن  ترمینال اتوبوس های شهری قرار  داشت چشمم به تابلوی بزرگی افتاد که در گوشه پیاده رو نصب شده بود  نزدیک تر رفتم تا ببینم چیست بر روی آن نوشته شده بود جشنواره رقص های کلاسیک – سنتی در قلعه کوچی تاریخ و مکان اجرای آن نیز در زیرش درج شده بود واقعا خوشحال شدم خوبی سفر به این است که همیشه چیزی غیرمنتظره انتظار ما را می کشد و شما نمی دانید آن چیست به تاریخ آن نگاه کردم امروز ساعت شش عصر و مکان اجرای آن در مرکز کاتاکالی کرلا  Kerala Kathakali Center  بود درواقع این مرکز مدرسه ای برای هنرهای نمایشی سنتی – کلاسیک و موسیقی جنوب هند محسوب می شود به ساعتم نگاه کردم هنوز وقت بسیار داشتم تازه ساعت نه صبح بود به طرف ساحل رفتم

زنی  در لباس سنتی در حال فروش صنایع دستی در قلعه کوچی ایالت کرلا جنوب هند

 

چند فروشنده دست فروش بر روی زمین بساط خویش را پهن کرده  و منتظر مشتری بودند یکی از آن ها توجه مرا به خود جلب کرد دختر جوانی در حدود شانزده سال  که زینت آلات بدلی سنتی دست ساز ,جعبه های کوچک آیینه کاری و مهره های چوبی نقش دار که برای نقش آنداختن بر روی پارچه از آن ها استفاده می شود می فروخت یک شال زرد رنگ گلدوزی شده زیبای پهن و بلند بر سر انداخته و دامنی بلند و گشاد به رنگ آبی گلدار و یک بلوز زرد آستین بلند یقه بسته نیز بر تن داشت واقعا ازدیدن این دختر اینجا با این پوشاک تعجب کردم معمولا لباس سنتی زنان جنوب هند این گونه نیست پرسیدم کجایی هستید؟ جواب داد راجستان که تازه متوجه شدم بله این نوع پوشاک اصلا به ایالت راجستان در شمال غرب هند تعلق دارد یک خال سرخ هندی که به آن بیندی Bindi  می گویند بر وسط پیشانی و سیندور Sindor  سرخی نیز بر میان فرق سرش کشیده بود که هر دو علامت ازدواج در شمال هند به حساب می آیند و هر دو نیز نماد طول عمر و موفقیت برای شوهر می باشند بر دو انگشت میانی پایش دو انگشتر نقره داشت که به آن  بیچییا Bicchiya  گفته می شود که یکی دیگر از علامات ازدواج است چند انگشتر نقره در انگشتانش و چند النگوی نقره نیز بر مچ دستانش داشت بر گردنش گرنبندی بود که به آن منگل سوترا Mangala Sutra  می گویند که معنی آن در زبان سانسکریت رشته مقدس و رشته خجسته می باشد و شوهر در روز عروسی آن را بر گردن همسر خویش می اندازد این گردنبند به شکل سنتی و در اصل  معمولا از طلا و مهره های سیاه رنگی که به رشته ای نخ زرد رنگ که با زردچوبه آن را آغشته کرده اند می کشند تشکیل شده زرد چوبه که در زبان هندی به آن هلدی Haldi  می گویند و در هندویسم علامت پاکی درونی و بیرونی و هم چنین باروری می باشد شاید بدین علت که این ادویه خواص درمانی فراوانی از جمله ضدعفونی کنندگی و گندزایی دارد ,بله یک زن هندو باید چندین علامت ازدواج را از سر تا پای خود بیفکند تا معلوم شود او در قید همسری مردی است اما مردان هیچ نوع علامتی بر خود نمی گذارند و فارغ از هر گونه نشان و اثری که آنان را به زنی پیوند دهد هستند واقعا چرا چنین است؟ جواب این است چون در هندویسم  مردان بارها و بارها می توانند ازدواج کنند بدون آن که همسر یا همسران دیگر راضی به آن باشند اما زنان فقط یک بار در طول زندگی خویش قادر به انجام این کار هستند و پس از مرگ شوهر یا  باید به آتشی که قرار است جسم شوهر را بسوزاند سپرده می شوند تا  به همراه او و به عنوان زنی نجیب و شوهر دوست به دنیای دیگر سفر کند که به این رسم ساتی Satti  می گویند و یا باید تا آخر به شکل بیوه ای بدشگون و منحوس با یک ساری سفید بر تن و سری از ته تراشیده  روزگار خویش را با سیه روزی و فلاکت بگذرانند ,در بینی این دختر حلقه کوچک طلایی بود که در زبان هندی به آن نات Nath  می گویند و علامت الهه پروتی parvati  ایزد بانوی عشق ,ازدواج و فرزند آوری و همسر شیوا است  طب سنتی شمال هند یعنی آیوودا   Ayurveda   بر این باور است که اگر در محل برآمدگی بر روی بینی  زنان سوراخی ایجاد شود و به آن نات آویزان کنند این عمل در کاهش درد عادت ماهیانه و درد زایمان بسیار موثر است هم چنین در گذشته نات مخصوص زنان ازدواج کرده بوده و یکی از علامات ازدواج محسوب می شده است  دخترک کفشی به پا نداشت و پا برهنه بود راه رفتن بدون هیچ پوششی بر پا در شبه قاره هند کاملا یک امر عادی و رایج به حساب می آید شاید به علت هوای بشدت گرم و مرطوب و یا به علت فقیر شدید مردم البته علت دیگری هم هست و آن احترام به مادر زمین برای همین زمانی که کسی وارد معبد می شود باید به احترام به خدایان و الهه ها  کفش خویش را بیرون بیاورد هم چنین در هند در آوردن کفش ها بیرون در خانه برای رعایت بهداشت و احترام به صاحب خانه می باشد در گذشته و حتی اکنون در برخی مناطق هند درآوردن کفش یا دمپایی بیرون مغازه نیز بسیار رایج بوده ناگهان پاهایش را تکان داد و صدای پایل های نقره ای Payal  یا خلخال هایشان به گوش رسید پایل از کلمه فارسی پای گرفته شده و به معنی چیزی است که بر پای بسته می شود و یکی دیگر از علامات ازدواج برای زنان است که درواقع پوشیدن آن دو علت عمده دارد یکی برای آگاه شدن از آمد و شد عروس جوان درون و بیرون خانه و کنترل رفت و آمد او و دیگری پاها و دست ها در باورها هندوها مکانی برای از دست دادن و بدست آوردن انرژی هستند و با پوشیدن زیورآلات فلزی مانند طلا یا نقره وحتی آهن و مس می توان این انرژی را بخوبی در بدن هدایت کرد

 

ساحل قلعه کوچی ایالت کرلا جنوب هند

زندگی و سفر در هند واقعا جالب و هیجان انگیز است هر لحظه از سفر با واقعه یا ماجرایی روبرو می شوید که پشت آن هزاران علت و فلسفه وجود دارد و شما باید در پی یافتن آن باشید , به طرف ساحل به راه افتادم که چشمم به تورهای ماهیگیری چینی Chines Fishing  Nets  افتاد که در اینجا بسیار معروف هستند  و در زبان هندی به آن چاینا والا Cheena Vala گفته می شود که به معنی چینی است  این وسیله  به شکل تورهای بالا برنده ثابتی هستند که فقط در شهرهای کوچی و کولم Kollam  در ایالت کرلا کاربرد دارند برای اولین بار آن را کاشفان و سیاحان چینی در قرن ۱۴ میلادی  به این منطقه آوردند و اکنون یکی از جاذبه های گردشگری کوچی می باشند چندین تور چینی به ردیف در ساحل نصب شده و ماهیگیران محلی نیز با آن ها در حال ماهی گرفتن بودند توریست ها طبق معمول دست به کار عکاسی شده و از چپ و راست این دستگاه ها عکس می گرفتند  معمولا ماهیگیران توریست ها را تشویق به گرفتن ماهی با این وسیله می کنند تا پولی از آنها بگیرند و توریست ها هم که عاشق تجربه ای نو هستند از آن استقبال می کنند   در طول ساحل شروع به قدم زدن کردم ماهیگیران نیز با قایق های چوبی خود عازم دریا بودند همه آنها لنگ هایی به رنگ های مختلف به خود بسته و انتهای آن را تا زده و در بالای ران هایشان گره زده بودند که از دور به شکل دامن کوتاهی به نظر می رسید برخی کلاه بر سر و برخی  دستمال هایی به دور سر خود بسته بودند تا از آفتاب در امان باشند بلوزهای مدل غربی به تن داشتند و پا برهنه بودند همه به سختی مشغول کار برای سیر کردن شکم خانواده های خود از این دریای بیکران مرغان دریایی در ساحل و بر روی هر چیزی که پیدا می شد نشسته و بی اعتنا به این همه تب و تاب در حال استراحت بودند روبرو کمی آن سوتر جزیره ای دیده می شد و از دور سرسبز به نظر می رسید واقعا منظره زیبایی بود به قدم زدن ادامه دادم و از ساحل خارج شدم

تورهای چینی در قلعه کوچی ایالت کرلا جنوب هند

در خیابان اصلی به مکانی برخوردم که بالای آن نوشته بود Greenix Village  ساختمانی بسیار بزرگ که از چوب ساخته شده بود و  در ورودی آن مجسمه فلزی تمام قد زنی که در دستانش ظرفی پر از گل های زرد رنگ را گرفته بود دیده می شد جلوی این مجسمه ظرف فلزی بزرگ پر آبی که در آن یک گل نیلوفر آبی  به رنگ صورتی قرار داشت و بر روی پایه ایی سنگی نهاده شده نیز دیده می شد همه این نمادهای شادی آور برای خوش آمد گویی به بازدید کنندگان قرار داده شده بودند.