پس از گذشت چند ساعتی که در تخت خود لمیده و به جاده زیبای پوندیچری – کرلا چشم دوخته بودم اتوبوس در کنار رستورانی نگه داشت پیاده شدیم و هر کس برای یافتن خوراک و دستشویی راهی شد من هم چرخی در همان در و بر زدم گرسنه نبودم و فقط به نوشیدن آب قناعت کردم ساعت هشت شب بود و امیدوار بودم حدود ساعت شش صبح به کوچی برسم بر طبق روال معمول از سایت Booking .com جایی در منطقه Fort Kochi رزرو کرده بودم که درواقع یک Home Stay یا به زبان فارسی “اقامت در خانه” بود که در این شیوه صاحب خانه اتاق یا اتاق های خانه خود را به مسافران اجاره می دهد یعنی به شکلی شما با صاحب منزل در استفاده از خانه و امکانات آن شریک هستید که این هم یکی از روش های جالب سفر کردن است و برای کسانی که می خواهند با سنت ها , آداب و رسوم و بخصوص فرهنگ آشپزی مردم کشورهای دیگر آشنا شوند روش بسیار مناسبی است.
هتل تاریخی پووت The Poovath در قلعه کوچی ایالت کرلا جنوب هند
نوشتههای مرتبط
پس از نیم ساعت دوباره اتوبوس به راه افتاد و سکوت همه جا را فرا گرفت مسافرین می خواستند بخوابند و من هم همینطور چشم هایم را بر روی هم گذاشتم و خوابی عمیق مرا در ربود خوشبختانه بیشتر مسیر پوندیچری – کوچی بزرگراه است و از دست اندازهای وحشتناک خبری نیست پس از حدود سه ساعت با تکانی ناگهانی از خواب پریدم اتوبوس در عوارضی بین راه نگه داشته و در صف منتظر پرداخت پول عوارض بود به ساعتم نگاه کردم ساعت پنج صبح بود از نردبان پایین رفتم و به راننده گفتم مرا در جایی نزدیک Fort Kochi پیاده کند او هم گفت اوکی خیالم از این بابت راحت شد از مسافر تخت پایینی پرسیدم ببخشید چه ساعتی می رسیم ؟ دختر جوان هندی با لبخندی جواب داد درست ساعت شش صبح نگران نباشید تشکر کردم و اسمش را پرسیدم گفت جوتی و سپس پرسید کجایی هستید ؟ جواب دادم ایران سرش را تکان داد و گفت ایران به نظر می رسید دنبال مکان ایران در ذهنش می گشت که کجای نقشه جغرافیای جهانی قرار گرفته و با هیجان گفت آهان ایران ایران پرسیدم شغل شما چیست؟ گفت پرستار هستم و برای گردش با دوستانم به پوندیچری رفته بودم اما آنها زودتر برگشته اند پرسیدم ازدواج کرده اید؟ با خنده ای حاکی از خوشحالی جواب داد نامزد دارم یک ماه دیگر عروسی می کنم تبریک گفتم دختر سرش را پایین انداخت و کمی در خود فرو رفت دوباره نگاهی به من انداخت و گفت این آخرین سفر من با دوستان خواهد بود پس از ازدواج دیگر نمی توانم چنین کارهایی بکنم پرسیدم ناراحتی ؟ شانه هایش را بالا انداخت و گفت به هر حال این رسم ماست چه کنم خانواده شوهر پس از ازدواج بشدت ما را کنترل می کنند گفتم باید جوانان در این موارد مقاومت کنند تا تغییرات کم کم ایجاد شود لبختد تلخی زد و گفت البته کم کم همه چیز در هند به کندی انجام می شود از او خداحافظی کردم و از نردبان بالا رفته منتظر ورود اتوبوس به شهر کوچین شدم …………..پس از یک ساعت اتوبوس در گوشه ای نگه داشت و راننده مرا صدا زد مادام اینجا وسایلم را گرفتم و پیاده شدم به یکی دو ریکشا گفتم Fort Kochi چون فهمیدند من خارجیم البته به این علت که انگلیسی صحبت کرده بودم کرایه را بالا می بردند دیدم با اتوبوس بهتر و ارزان تر است از مردی که در کناری ایستاده بوده درباره ایستگاه اتوبوس به Fort Kochi سوال کردم با دستش دو قدم آنطرف تر را نشان داد به آنجا رفتم و منتظر شدم پس از حدود بیست دقیقه بالاخره اتوبوس سرو کله اش پیدا شد سوار شدم چون دو کوله پشتی به همراه داشتم و در آن موقع روز هم اتوبوس شلوغ بود به سختی گوشه ای پیدا کرده و ایستادم اتوبوس خیابان ها را یکی پس از دیگری طی می کرد خود شهر کوچی درواقع شلوغ و بزرگ است مثل بقیه شهرهای بزرگ هند اما با این فرق که اینجا مردم آرامی داشت کسی با این که کوله پشتی هایم را در سر راه قرار داده بودم البته چون جای کافی نبود تا در مکان دیگری آنها را بگذارم به من اعتراضی نکرد و مسافرین برای پیاده شدن از کنار من و وسایلم به آرامی می گذشتند و کسی حتی نگاهی هم به من نمی کرد که البته اگر در دهلی یا دیگر شهرهای شمال هند بودم با واکنش اعتراضی سخت مسافران مواجه می شدم به هر حال اتوبوس ابتدای Fort Kochi مرا پیاده کرد احساس خوشحالی عجیبی ناگهان در من بیدار شد حدود دوازده سال پیش نیز به اینجا آمده بودم و همین احساس عجیب را داشتم به طرف مغازه لباس فروشی که در گوشه خیابان اصلی بود رفتم و به او آدرس را نشان دادم بلند شد و به انگلیسی گفت کوچه پشت همین مغازه تشکر کرده و به راه افتادم .
دیوید هالDavid Hall قلعه کوچی ایالت کرلا جنوب هند
درواقع قلعه کوچی مکانی کاملا توریستی و مشهور در دنیا می باشد این مکان در ابتدا یک دهکده ماهیگیری کوچک متعلق به سلسله پادشاهی کوچی Kochi بوده و پس از ورود پرتغالی ها در سال ۱۵۰۳ میلادی به کوچی پادشاه این منطقه اجازه ساخت قلعه ای با استحکامات کامل را به پرتغالی ها داد که نام آن را قلعه امانوئل Fort Emmanual گذاشتند و این اولین قلعه پرتغالی ها در قاره آسیا می باشد پرتغالی ها هم چنین نخستین کلیسای کاتولیک این منطقه به نام کلیسای سنت فرانسیس St.Francis Church را در سال ۱۵۱۶ میلادی تاسیس کردند که اکنون جزء آثار تاریخی قلعه کوچی محسوب می شود ,پس از ورود هلندی ها و بیرون راندن پرتغالی ها از این منطقه آنها کل قلعه امانوئل را تخریب و به جای آن قلعه جدیدی بنا نهادند هلندی ها صد و دوازده سال در این منطقه حکمرانی کردند یعنی تا سال ۱۷۹۵ میلادی و با ورود انگلیسی ها و بیرون راندن هلندی ها از این منطقه آنان نیز شروع به ساخت تاسیسات و ویلاهایی در قلعه کوچی کردند تا در سال ۱۹۴۷ میلادی یعنی سال استقلال هند انگلیسی ها بطور کامل از این منطقه خارج شدند ….. به در خانه ای که قرار بود محل اقامتم باشد رسیدم زنگ را زدم و منتظر شدم خانمی در حدود شصت سال در را به رویم باز کرد.
زنی در حال فروش صنایع دستی در قلعه کوچی ایالت کرلا جنوب هند
اسمم را گفتم با خوشرویی مرا به داخل راهنمایی کرد این خانه از دو طبقه کاملا مجزا تشکیل شده بود که طبقه اول خود صاحب خانه و همسرش زندگی می کردند طبقه دوم که دارای چهار اتاق بود به مسافران و توریست ها اختصاص داده شده بود هر اتاق برای خود حمام و دستشویی داشت از پله ها بالا رفتم و وارد اتاقم شدم قرار بود برای دو هفته با صبحانه هزار روپیه بدهم که واقعا عالی بود از خانم صاحب خانه تشکر کردم و وسایلم را در گوشه اتاق گذاشتم پول را پرداخت کرده و به سمت حمام رفتم خسته بودم و احساس می کردم باید کمی بخوابم پس از تعویض لباس سرم را که روی بالش گذاشتم بیهوش شدم.
کلیسای تاریخی سانتا کروز باسیلیکا در قلعه کوچی ایالت کرلا جنوب هند
صدای بوق بلندی مرا از خواب پراند ساعت یازده صبح بود آبی به صورتم زدم و بیرون رفتم تا دوباره و برای دوم بار قلعه کوچی را ببینم از خیابان رد شدم چشمم به کلیسای جامع قدیمی سانتا کروز کاتردال باسیلیکا Santa Cruz Cathedral Basilica افتاد وارد محوطه آن شدم ساختمانی به رنگ شیری با دو برج بلند در دو طرف آن این کلیسا را پرتغالی ها در سال ۱۵۰۵ میلادی بنا نهادند چرخی در آن زدم فضای بزرگی برای عبادت داشت و بیرون محوطه هم مکانی برای پارک کردن موتور و دوچرخه در نظر گرفته شده بود که در موقع اجرای مراسم عبادت کنندگان آنجا موتورها و دوچرخه های خویش را پارک می کردند از کلیسا بیرون رفته و به تماشای کوچه پس کوچه های زیبای قلعه مشغول شدم همه جا ویلاهای قدیمی هلندی ,انگلیسی و پرتغالی تبدیل به رستوران , هتل و گالری هنری شده بودند درخت های کهن و جنگل انبوه تمام مسیر را در بر گرفته بود راهم را برای رسیدن به دریا ادامه دادم جاده آسفالت بود و من در کناره خاکی آن راه می رفتم پس از طی مسیری به قبرستان تاریخی هلندی ها Old Dutch Cemetery برخوردم که پشت هتل کهن The Poovath واقع شده بود این هتل واقعا محسور کننده بود یک ساختمان کاملا زرد رنگ به سبک ویلاهای هلندی با سقفی از سفال های قهوه ای رنگ جلوی آن باغی پر از گل و چمن یک دست سبز با درختان نارگیل و سدر در حیاط آن برای یک لحظه این منظره گذشته باشکوهش را جلوی نظرم آورد چند عکس از این هتل زیبا گرفتم و دوباره به سمت قبرستان هلندی ها رفتم
دیوید هال David Hall قلعه کوچی ایالت کرلا درجنوب هند
درش قفل بود اما از لای میله های آن می توانستم محوطه را به خوبی ببینم در همین حال بودم که مردی از لای قبرها به طرفم آمد و پرسیدم چرا در قفل است؟ به انگلیسی گفت سازمان میراث فرهنگی برای جلوگیری از تخریب آن دستور داده قفل باشد گفتم ممنون و به راهم ادامه دادم هجوم توریست ها در سال های اخیر به این منطقه باعث تغییر بسیاری از قوانین در ایالت کرلا شده بخصوص درباره حفاظت از میراث فرهنگی و آثار تاریخی که البته واقعا چنین نیز باید باشد وگرنه برای نسل های آینده دیگر چیزی برای تماشا باقی نخواهد ماند از همان لای در نگاهی به قبرستان انداختم تعدادی قبر که بر روی پایه های بلندی سنگی قرار داشت روی بیشتر آن ها را خزه گرفته بود چمن سبز نیز کف قبرستان را پوشیده و درختانی چند در اطراف پراکنده بودند این قبرستان در سال ۱۷۲۴ میلادی ساخته و با دیواری سنگی احاطه شده است , دراین قبرستان نه فقط هلندی ها بلکه انگلیسی ها نیز دفن شده اند و آخرین کسی که در این مکان به خاک سپرده شد کاپیتان جوزف اتلبرت وینکلر Capitan Joseph Ethelbert Winckler در سال ۱۹۱۳ میلادی بوده است, به راهم ادامه دادم و به ساحل سنگی – صخره ای رسیدم که در بخشی از آن مجسمه هایی از ماهی های بزرگ و کوچک وجود داشت که ازچوب های باریکی ساخته شده بودند و در کنار آن تابلویی به دو زبان انگلیسی و مالایالام که روی آن نوشته شده بود ” قبرستان ماهی Fish Cemetery ” واقعا تعجب کردم برای ماهی ها هم قبرستان وجود دارد؟
محوطه قبرستان ماهی ها در قلعه کوچی ایالت کرلا جنوب هند
جلوتر رفته و شروع به خواندن تابلو کردم این مجسمه ها نماد ماهی هایی است که در اثر خوردن پلاستیک و دیگر ضایعاتی که ما انسان ها در دریا و اقیانوس ها رها می کنیم می میرند و توضیحاتی درباره منع این کار و احترام به مادر طبیعت و پاکیزه نگه داشتن آن , این مساله برایم بسیار جالب بود که دولت کرلا با استفاده از هنرهای تجمسی به مبارزه با آلودگی اقیانوس ها و دریاها برخاسته است به امید آن که انسان ها به آن عمل کنند , باز هم به راهم ادامه دادم پیاده رویی کنار اقیانوس کشیده شده بود که جان می داد برای پیاده روی صبحگاهی چند دکه فروش خوراک و نوشیدنی نیز در آنجا وجود داشت انتهای این پیاده رو به اقیانوس ختم می شد و شما می توانستید بر روی صخره ها در دل خود اقیانوس برای ساعتی بنشنید و لذت ببرید شروع به قدم زدن در کنار اقیانوس کردم تا احساس آرامش بیشتری کنم و انرژی آن محیط خلسه آور نیز به من سرایت کند , با دیدن این مناظر خستگی از تنم بیرون رفته بود و احساس بهتری داشتم دوباره به راهم ادامه دادم و از پشت ساحل در جاده باریکی به کلیسای قدیمی دیگری رسیدم به نام کلیسای سنت فرانسیس Church Of Sanit Francis این کلیسای کاتولیک را پرتغالی ها در سال ۱۵۰۳ میلادی در قلعه کوچی بنا نهاده بودند و یکی از قدیمی ترین کلیساهای اروپایی هند محسوب می شود مقبره نمادین واسکو دو گاما Vasco Da Gama دریانورد و کاشف مشهور پرتغالی نیز در این کلیسا بود او در سال ۱۵۲۴ میلادی در سومین بازدید خود از هند در منطقه کوچی درگذشت اما پس پانزده سال بقایای جسد او را به لیسبونLisbon در پرتغال منتقل کرده و همان جا دفن نمودند عکس و شرح حال او را بر یکی از دیوارهای همین کلیسا نیز آویخته بودند پس از بازدید مختصری از آن دوباره به جاده برگشتم تا ببینم در راه چه چیز دیگری انتظار مرا می کشد در فاصله کوتاهی از کلیسا به مکانی به نام دیوید هال David Hall برخوردم که با دیوارهای کوتاه سفید رنگی احاطه شده بود روی تابلویی که در کنار دیوار آویزان بود نوشته بود گالری هنری و کافه Art Gallery And Café تصمیم گرفتم داخل آن را ببینم از در ورودی گذشته و وارد محوطه آن شدم باغ بسیار زیبای استوایی در مقابلم نمایان شد
کلیسای تاریخی سنت فرانسیس در قلعه کوچی ایالت کرلا جنوب هند
بقایای مقبره واسکو دوگاما در کلیسای تاریخی سنت فرانسیس قلعه کوچی ایالت کرلا جنوب هند